eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
783 عکس
406 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) سه روز هم بعد از مراسم چهلم هم پیش عمه موندیم. وقتی می‌خواستیم برگردیم دخترای عمه و خود عمه درخواست کردند من بیشتر کنار عمه بمونم. آخه اونها به‌خاطر درس و مدرسه‌ی بچه‌ها بیشتر ازین نمیتونستند بموند... در خلال این چهل روز مدام در رفت و‌آمد به تهران بودند... موقع برگشت به روستا آماده‌ی رفتن می‌شدم که بابا اجازه داد من فعلا پیش عمه بمونم. وقتی بقیه‌ی مهمونها هم رفتند و تنها شدیم عمه گاهی به خاطر دلتنگی شوهرش گریه میکنه. دلم بحالش می‌سوزه و بخاطر غم و غصه هاش به درد میاد دوست دارم بشینم کنارش و برای همدردی باهاش زار بزنم اما مراعات حالش رو می‌کنم. کمی شونه‌هاش رو ماساژ دادم عمه‌جان یکم به فکر سلامتیتون باشید و خداروشکر همین تذکرم تاثیرگذار بود چون کمی بعد بلند شد و بعد از تجدید وضو قرآن به دست به اتاق رفت... یک هفته از تنها موندنم خونه‌ی عمه میگذشت که چند تا از همسایه ها برای احوالپرسی به دیدنش اومدند. دونفرشون در مورد کلاسهای هنری که در کانون فرهنگی مسجد محله‌شون برگزار می‌شه باهم حرف میزدند. عمه چند تا سوال پرسید و بعد از رفتن اونها بهم پیشنهاد داد از فرصت پیش اومده استفاده کنم و از فردا در یکی از کلاسها شرکت کنم. فردا عصر با عمه به کانون رفتیم و بخاطر اینکه امکان داشت تا ماه بعد به خونه برگردم در کلاس قلاب بافی که جلسات کمتری داشت شرکت کردم. هرروز با عمه به کلاس می‌رفتیم و در طول همون یک‌ساعت پیشم می‌موند کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۳ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) کلاسهای خوبی بود. بیشتر هنرآموز‌ها دخترهای هم سن وسال خودم بودند چند نفرشون نامزد داشتند یا نوعروس بودند ولی بقیه همگی مجرد بودند و این موضوع باعث خوشحالی و بالا رفتن میزان اعتماد به نفسم بود. اینجا توی شهر رسومات با روستای ما متفاوت بود . توی ده دختر که به شونزده سال می‌رسید کم کم تو دسته‌ی دختران بداقبال می‌رفت و شانس خواستگار داشتنش به حداقل و حتی به صفر می‌رسید اما اینجا توی شهر حتی دخترهای مجرد هجده و نوزده سال هم داشتیم که اصلا نگاه بداقبالی و ترشیده روشون نبود. خوش‌به حال این‌ها کاش بابا راضی می‌شد تا ما هم برای زندگی به شهر می‌اومدیم. تازه علت اصرار‌های عمه برا نقل مکانمون به شهر رو می‌فهمیدم اینجا هیچ‌کس سرش تو زندگی بقیه نیست و لزومی نمی‌بینن که از کارو زندگی هم سر در بیارن دوبار بعد از اینکه کلاسم تموم می‌شد یه خانم مسن هم سن و سال مامان توی حیاط کوچک کانون جلوی من و عمه رو گرفت و کمی احوالپرسی با عمه کرد نگاه‌های خریدارانه‌ش نشون می‌داد که نظر خاصی نسبت بهم داره و خواستکار باشه اما برای من که فرقی نمی‌کرد چه کسی برای خواستگاری کردن ازم خوشش بیاد چه اصلا نپسنده هردوش یه نتیجه داشت. چون هیچ مادری راضی نمی‌شد برای پسر جوونش بره خواستگاریِ دختری که یبار طلاق گرفته ... اونموقع ها اسم طلاق یه کلمه ی منفور در بین مردم بود فرقی نداشت شهری باشن یا روستایی ... هر چند عمه میگفت سبک زندگی شهری سختی‌های خودش رو داره اما من سختی هاش رو ترجیح می‌دادم. وقتی برگشتم روستا حتما باید با محبوبه و برادرهام صحبت کنم و راهی برای همراهی کردن بابا و رضایتش برای فروش خونه و‌باغاتمون و خرید یه خوته در شهر پیدا کنیم. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
، این جلسه باید شما رو هیپنوتیزم کنیم، تا یه فعل و انفعالاتی رو در بدنت با این روش انجام بدیم، گفتم چرا من؟ همه آزمایشها نشون میده همسرم مشگل داره من مشگلی ندارم، گفت دکترها یه نظری دارند ما هم یه نظر داریم، اکر میخوای به نتیجه برسی باید به حرف ما گوش کنی، منم که غرق در رویای مادر شدن بودم، وبهشونم اعتماد پیدا کرده بودم، قبول کردم، اون خانم گفت اول قهوه تون رو میل کنید تا برادرم کارش رو شروع کنه، قهوه رو خوردم، به دستور اون آقا نشستم رو به روش و به کارهای فکری و ذهنی که اون میگفت، از جمله اینکه به هیچی فکر نکن جز اینکه من میگم، منم گوش میکردم و انجام میدادم، یه لحظه بچه ای رو در آغوش خودم تصور کردم، یعدم فکر و ذهنم کاملا خالی شد و من دیگه چیزی نفهمیدم... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d فقط بیا بخون ببین دعا نویس چه بلایی سر این خانم و زندگیش میاره
Scan ۱۵ فوریهٔ ۲۴ · ۰۶·۲۰·۵۹.pdf
1.38M
🌿🌹🌿 مجموعه عاقبت نسل پهلوی /قابل تامل 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
Doa Bad Az Ale Yasin-Samavati.mp3
3.82M
🍃🌹🍃 🌸▫️صوتِ "دعای " با صدای " حاج مهدی سماواتی " 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد رفتگر سید گرفتم. و کمکش خیابون رو جارو کردم. زندگیم دگر گون شد، بیایدظ داستان زندگی من رو بخونید شک نکنیدچ که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
࿐჻ᭂ🍃🌹🍃჻ᭂ࿐ سوالاتی که مخالفین انتخابات، نمی‌توانند جواب دهند: 1️⃣ اگر حکومت ایران به قول بعضی دیکتاتوری است، چرا اصلا انتخابات برگزار می کند؟ خوب مثل عربستان عمل کند که در آن هیچ رای گیری انجام نمی شود؟ 2️⃣ اگر حکومت ایران اهل ارائه ی آمار دروغ است پس چرا اینقدر سعی می کند مردم را به مشارکت قوی در انتخابات دعوت کند؟ مگر نمی تواند با ارائه یک آمار دروغ میزان مشارکت را بالا اعلام کند؟ نمی‌تواند چون برگزارکننده های انتخابات در ایران بصورت سنتی مچ همدیگر را می‌گیرند. 3️⃣ اگر آنچه در ایران رخ می دهد انتصابات است، نه انتخابات، پس چرا در هر دور از انتخابات این همه افراد مختلف نامزد می شوند و این هم هزینه تبلیغات می کنند؟!، چرا در انتخابات های مختلف از نتیجه شگفت زده شدیم! 4️⃣ اگر وجود مشکلات در کشور باید دلیلی برای عدم مشارکت مردم در انتخابات باشد، یعنی در دوره های گذشته که تا 85درصد مشارکت داشتیم، مشکلی وجود نداشت! 5️⃣ اگر مسئولان در جهت حل مشکلات مردم فعالیت نمی کنند، پس اینهمه مراجعه حضوری مردم به مسئولان با چه امیدی است؟ اعتراض هایی که گاهی به برخی تصمیم گیری ها انجام می شود، با چه نیتی است؟!! 6️⃣ اگر ایران در مسیر پیشرفت حرکت نمی کند پس این همه تحریم برای چیست؟ مگر قطاری که حرکت نمی کند را کسی سنگ می زند؟! چرا بریکس و شانگهای؟ چرا دعوا برسر وجود تکنولوژی پهپاد ایرانی در اوکراین؟ 7️⃣ اگر انقلاب اسلامی در مسیر فروپاشی پیش می رود، پس راه اندازی این همه کانال ماهواره ای فارسی زبان توسط تحریم کنندگان ایران و هزینه کردن برای آنها چه توجیهی دارد؟!! 8️⃣ اگر نخبگان از ایران فراری اند، پس این همه موشک و پهپاد فوق پیشرفته را چه کسی می سازد؟ انرژی هسته ای را چطور؟! پیشرفت های حیرت آور در سلولهای بنیادی، فناوری نانو، لیزر، هوافضا، واکسن، رباتیک، جنگ سایبری و ... توسط چه کسانی انجام شده؟!! 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۴ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) از وقتی کلاس قلاب بافی رفتم روحیه ی بهتری دارم حتی عمه هم از اون حالتهای پرغصه در اومده و معلومه با پیشرفت و خوشحالی من به وجد میاد . هرروز کنار هم می‌نشینیم و در حین تمرین هنر جدیدم باهم درددل می‌کنیم. امروز با گریه از فضولیِ مردم روستا و حرف‌هایی که پشت سرم گفته شده و پسر منیر خانم و عدم خاستگاری کردنش و دلایل بیخود و پوچش برای عمه گفتم. گفتم که من دلم نمی‌خواد با یه پیرمرد یا مردی که زنش مرده یا طلاق داده و چند تا بچه داره زندگی کنم. اون سه تا خواستگاری که یکیشون پیرمرد بود و یکیشون دوتا بچه داشت و زنش بخاطر بداخلاقی‌هاش طلاق گرفته بود و اون یکی خواستگار سمجم که یه بچه کوچک و زن مریض داشت رو هم گفتم. گفتم که دلم نمی‌خواد اصلا ازدواج کنم چه برسه با همچین مردایی بخوام زیر یه سقف برم از غیرت بابام گفتم که وقتی جریان خواستگاری این ادما رو فهمید چقدر ناراحت شد و به حمایت از من هربار به واسطه‌های خواستگارام کلی بدو بیراه گفته از دلخوریهام از مسعودی که این همه دردسر و بدبختی به سمت زندگی و آبنده‌م سرازیر کرده بود . از حال بدی که همیشه توی خونه داشتم گفتم. از احساس سربار و اضافی بودنم . از بغضی که به اندازه توپ تنیس همیشه مهمون گلومه. عمه هم پا به پام گریه کرد و کلی نصیحتم می‌کرد و می‌گفت: همه‌ی خوشی‌ها و سختی‌هایی که در زندگی باهاشون مواجه می‌شیم حکمتی نهفته دارند. گاهی خدا می‌خواد امتحانمون کنه تا میزان صبر و تحمل و توکلمون رو به خودش رو بسنجه تا پاداشی بزرگ بهمون بده. گاهی هم با گرفتن داشته‌ها و شانسهای خوب زندگی می‌خواد زندگی بهتر با شانس‌های بزرگتری رو نصیبمون کنه. در هر صورت اگه صبر و شکیبایی پیشه کنیم چشم انداز خوبی پیش رو داریم... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۵ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) اینم گفت که آدم‌هایی که شانس‌های خوب زندگیمون رو ازمون می‌گیرن یا از بین می‌برن آدمایی که بخاطر خودخواهی‌هاشون آینده و زندگی دیگرون رو تباه می‌کنند بزودی جواب و تقاص همه ی بدیهاشون رو میدن. شروع کردم به نفرین مسعود و اونی که زیر پاش نشسته تا من رو به خاک ذلت بنشونه که عمه دستی به سرم کشید و گفت: درد و بلات توسر عمه، چرا اینجوری خودت رو عذاب میدی، این همه غم و غصه برای دل کوچیک تو خیلی سنگینه توروخدا این طوری نکن دلم آتیش می‌گیره تو که دختر مهربون و باخدایی هستی دلت رو بسپر دست خدا مسعود و باعث و بانی همه‌ی بدبختی‌ها و گرفتاری‌های زندگیت و اونی که باعث شد بیفتی سر زبون مردم و اونایی که ندیده و نشنیده یک کلاغ و چهل کلاغ کردن و حرف و حدیث ها و چرندیات رو پشت سرت گفتن رو واگذارشون کن به خدا. مطمئن باش اگه خدا بخواد کسی رو بازخواست کنه بابت خطاهایی که در حق تو کرده خیلی بهتر و زیباتر از تو گوشش رو می‌پیچونه و چوبش میزنه. اما طوری می‌زنه که تا عمر داره دردش یادش بمونه. حرفای عمه آرومم کرد. به توصیه‌هاش گوش می‌کردم و سعی می‌کردم نسبت به نگاههای مردم و کاری که مسعود با زندگی و آبروم کرد بی‌تفاوت بشم چون من اونو و باعث بانی اون اتفاقات رو به خدا واگذار کردم حس سبکی خاصی داشتم انگار در آغوش خدا بودم و دلم قرص بود که از همه‌ی آدما و بدیهاشون در امان هستم. بالاخره بعد از سی‌وهشت روز آخرین جلسه‌ی کلاس قلاب بافیم تموم شد امروز منتظر بابا بودیم که بیاد دنبالم تا به روستا برگردم. عمه رو هم راضی کرده بودم با ما بیاد و چند روز خونه مون بمونه. دلم برای شکوفه یک ذره شده بود. با اینکه محبوبه چند مرتبه با سعید یا با بابا برای دیدن من و عمه به شهر اومده بود اما دلم برای دیدن شکوفه ی دوست داشتنیم لک زده بود. کلی هم براش سوغاتی خریده بودم. البته پول همه شون رو عمه داده بود و اجازه نداده بود از پولی که بابا بهم داده بود خرج کنم. 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
⭕️💢⭕️ 🔹عملیات شناختی یعنی 🔹زمانی گاز نداشتیم، شاه خوش پوش داشتیم، با امریکا رفیق بودیم اما درصف نفت می ایستادیم و لبخند می زدیم 🔹حالا ۲۵ میلیون خانواده گاز شهری داریم، در خانه با لباس تابستان می خوابیم، خودرو گازسوز را با ۶ هزار تومان شارژ می کنیم؛ 🔻اما حس بدبختی کنیم! 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
خستگی و گرسنگی خیلی بهم فشار آورده بود. البته یک شکلات‌هایی رو ارتش می‌داد که خوردن یه عددش برای یک بیست و چهار ساعت کافی هست. ولی برای مایی که هر روز صبح باید دو تا استکان چای شیرین با دو تا نون لواش میخوردم، یک شکلات به جایی نمی‌رسید. تو همین حالتی که گیج خواب بودم و به شدت گرسنه، صحنه‌ای رو دیدم که از تعجب، گرسنگی و بی خوابی از سرم پرید،دیدم یک تعداد بالایی عراقی دست‌ها شون رو بالا گرفتن و به نشونه تسلیم دارند میان، خوب دقت کردم ببینم خودشون تسلیم شدن یا نیروهای ما آوردنشون. همینطوری که با نگاهم تا نفرات آخر رو دید زدم چشمم افتاد به نفر آخر، عه عه عه، تعجبم چند برابرشد. یه بسیحی که اسلحه هم دستشِ، روی https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خستگی و گرسنگی خیلی بهم فشار آورده بود. البته یک شکلات‌هایی رو ارتش می‌داد که خوردن یه عددش برای یک
تا به حال پای خاطرات یه رزمنده از روزی که اعزام شده تا عملیاتی رو که شرکت کرده نشستی؟ داستان زیبای، رزمنده ای از فکه، تمام اینها رو به تصویر کشیده❤️ https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
Ziarate Ale Yasin- Ali Fani.mp3
5.76M
🍃🌹🍃 🌸▫️صوتِ " زیارتِ آل یاسین " با صدای "علی فانی " 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
خستگی و گرسنگی خیلی بهم فشار آورده بود. تو همین حالتی که گیج خواب بودم و به شدت گرسنه، صحنه‌ای رو دیدم که از تعجب، گرسنگی و بی خوابی از سرم پرید،دیدم یک تعداد بالایی عراقی دست‌ها شون رو بالا گرفتن و به نشونه تسلیم دارند میان، خوب دقت کردم ببینم خودشون تسلیم شدن یا نیروهای ما آوردنشون. همینطوری که با نگاهم تا نفرات آخر رو دید زدم چشمم افتاد به نفر آخر، عه عه عه، تعجبم چند برابرشد. یه بسیحی که اسلحه هم دستشِ، روی... https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خستگی و گرسنگی خیلی بهم فشار آورده بود. تو همین حالتی که گیج خواب بودم و به شدت گرسنه، صحنه‌ای رو دی
تا به حال پای خاطرات یه رزمنده از روزی که اعزام شده تا عملیاتی رو که شرکت کرده نشستی؟ داستان زیبای، رزمنده ای از فکه، تمام اینها رو به تصویر کشیده❤️ https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d
علّت منفور شدن آدمها.mp3
11.24M
🍃🌹🍃 | مادر منفور ! پدر منفور ! فرزند منفور ! عروس و داماد منفور ! مدیر منفور ! همه‌ی اینا یه جای مشترک گیر دارن که منفور میشن! 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 🎥 تهیه مسکن اقشار مختلف در دستور کار دولت 🗣رئیس‌جمهور: 🔹مشابه اقدامی که در مورد تامین مسکن دانشگاهیان امروز انجام شد در نیروهای مسلح، تعاونی‌های کارگری و سایر اقشار نیز جریان دارد. 🔸این روند می‌تواند نیاز اقشار مختلف به مسکن به‌ویژه اقشاری که دسترسی سختی به زمین و مسکن دارند را برطرف کند. 🔹اختصاص زمین به واحدهای مسکونی یا خوابگاه‌های متاهلی حتما با نگاه به ضرورت توسعه دانشگاه‌ها در حوزه آموزشی و پژوهشی و آینده‌نگری در این زمینه‌ها باشد. 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
🍃🌹🍃 وزیر بهداشت: درمان رایگان سرطان، از اهداف وزارت بهداشت است 👌 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۶ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) بابا به دنبالمون اومد همه ی وسایل بار ماشین کرد با عمه جلوی ماشین کنار بابا نشستیم. وقتی نزدیک روستا رسیدیم عطر خوش روستا رو با تمام وجود استشمام می‌کردم. سرمای دلچسبش رو به جون خریدم. انگار خدا جو روستای ما رو با اکسیژن خالص پر کرده که روح زندگی بهم دمیده می‌شد. وقتی به خیابون اصلی و کوچه پس کوچه ها رسیدیم ولی این بار مولکول‌های اکسیژن جاخالی می‌دادند کم کم داشتم نفس کم میاوردم. چون یاد نگاهها و حرفای مردم افتاده بودم و حالم گرفته شد همه ی تلاش‌هایی که تو خونه‌ی عمه و با کمکش کرده بودم تا همه‌ی احساسات تلخ گذشته رو از خودم دور کنم اما حالا همه ی زحماتمون دود شد و رفت به آسمون. بغضی آشنا ته گلوم دوباره در حال لونه کردن بود. به خودم نهیب زدم من باید بتونم اعتماد به نفسی رو که در طول مدتی که پیش عمه بدست آوردم رو حفظ کنم. با خودم زمزمه می‌کردم آغوش خدا، آغوش خدا، من در آغوش خدام‌... دستان خدا، دستان خدا روی زندگیمه تا درستش کنه قراره خدا آغوش و تکیه‌گاه من باشه، قراره با دستای خودش انتقام من رو از همه‌ی اونایی که باعث اینهمه غم و غصه و سیاهیِ بختم شدند بگیره. قطرات اشکی که می‌اومد تا گوشه‌ی چشمم جمع بشن آروم آروم به جای قبلیشون برگشتند. نفسهای عمیق می‌کشیدم و چشمم رو شیطنت‌وار به اطراف می‌گردوندم و افکارم رو مهار می‌کردم که بجز خوبی‌های روستا و خصوصا دیدار شکوفه به چیز دیگه ای نپردازند . چهره‌ی خندون و زیبای شکوفه رو تصور می‌کردم. الان دیگه کم مونده تا پنج یا شش ماهش تموم بشه... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۵۶۷ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) رسیدیم خونه مامان و محبوبه توی حیاط به استقبالمون اومده بودند. درسته نزدیک بهار بود اما هنوز هوای سرد اسفندماه سوز عجیبی داشت، پس بعد از یه احوالپرسی کوتاه اول عمه رو تعارف کردند که داخل بره و بقیه با عجله وارد خونه شدیم. شکوفه‌ی نازنینم یه گوشه دراز کشیده و با دست و پاهای کوچولوش اسباب بازی رو نگه داشته بود و صداهایی رو از توی گلوش بیرون می‌فرستاد. انگار که تلاش می‌کنه حرف بزنه. وقتی صدام رو شنید اولش یکم باحس غریبانه نگاهم کرد ولی وقتی بغلش کردم و قربون صدقه‌های همیشگیم رو تقدیم نگاه قشنگش کردم هنوز حس غریبی رو نسبت بهم داشت یه ساعتب طول کشید تا همون شکوفه‌ی همیشگی بشه و دیگه باهام غریبی نکنه... تو بغلم اینطرف و اونطرف می‌کشوندمش و شعرهایی که حکایت از دلتنگیم می‌کرد رو براش می‌خوندم. یه لحظه متوجه نگاه پرغصه‌ی اطرافیان به خودم شدم. بی‌توجه به نگاههاشون بدون اینکه چشم از صورت شکوفه بردارم رفتم به سمت اتاقی که الان چند سال بود به اسم اتاق منصوره توی خونه معروف شده بود. یکم دیگه با شکوفه مشغول شدم که باصدای مامان که برای صرف نهار به سر سفره دعوتم می‌کرد به پذیرایی برگشتم. همه دور سفره نشسته بودند بابا سرجای همیشگیش بود و عمه کنارش... وسایل سفره هم نصفه نیمه چیده شده بود بچه رو کنار مامان نشوندم و به آشپزخونه برای کمک به محبوبه رفتم با خوشحالی از حالم و خاطرات خونه‌ی عمه و کلاسهای قلاب بافیم می‌پرسید من هم مشتاقانه جواب تک تک سوالهاش رو می‌دادم. با هشدار بابا که اعلام عدم تحمل گرسنگی می‌کرد به سرعتمون افزودیم و چیدمان سفره رو تکمیل کردیم. به پیشنهاد عمه و استقبال من و مامان و محبوبه که حالا سر ظهره و حسابی آفتاب همه جارو گرمتر کرده بابا با ماشین همه‌مون رو به امامزاده برد 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🍃🌹🍃 🍃🌸محور یابی بیانات رهبری(امروز در دیدار با مردم اذربایجان شرقی) تا این لحظه در میدان انتخابات از سیاه‌نمایی اجتناب شود 🔹رهبر انقلاب: کسانی که در میدان انتخابات وارد می‌شوند از بددهنی و توهین و سیاه‌نمایی اجتناب کنند. 🍃🌹ـــــــــــــــــــ رهبر انقلاب: مردم در انتخابات به دنبال انتخاب اصلح باشند 🍃🌹ـــــــــــــــــــ رهبر انقلاب: همه باید در انتخابات شرکت کنند 🔹انتخابات رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی است. راه اصلاح کشور انتخابات است. 🍃🌹ـــــــــــــــــــ اختلافات سیاسی نباید در وحدت ملی تاثیر بگذارد 🔹رهبر انقلاب: اختلافات سلیقه‌ای و سیاسی نباید در وحدت ملی ملت ایران در مقابل دشمنان تاثیر بگذارد 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از باران حرم
33.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در باقیمانده‌ی ماه شعبان کدام عمل فضیلت بیشتر داره؟ اگر بخواهیم از محسنات این ماه استفاده کنیم برای اینکه ماه رمضان بهتری داشته باشیم چه کنیم؟ استاد پاسخ دغدغه‌های شما رو در این کلیپ دادن. @baran_haram
🍃🌹🍃 🅾 اکثریت قاطع آمریکایی‌ها نگران تورم هستند! 🔹حدود 88% از مردم آمریکا نگران تورم موجود در آمریکا هستند که سهم جمهوری خواهان در این نگرانی از همه بیشتر است. علت نگرانی آمریکایی‌ها درباره تورم بیشتر به قیمت غذا و خواروبار و قیمت مسکن برمی‌گردد و بیش از نیمی از مردم آمریکا نگران قیمت غذا و خواروبار هستند. #آمریکا_طبل_توخالی #تمدن_نکبت 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
من در یه خونواده مرفح، بی دین بزرگ شدم، ولی بر خلاف خونواده‌ام گرایشات مذهبی داشتم و در سیزده سالگی به حجاب اونم چادر و نماز رو آوروم. به همین دلیل به شدت با مخالفت پدرم و اذیت و آزارهاش روبرو شدم، پدرم من رو از یک زندگی مرفح محروم کرد. یک شب در مسجد بودم، خواهرم که در کانادا زندگی میکرد بهم زنگ زدو کلی زخم زبان و شماتت نثارم کرد. دلم خیلی شکست، و از خدا جوابی برای حرفهای نیش دار خوارم خواستم. از شدت گریه و زاری بیحال شدم که یک مرتبه... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb