eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی چیست به‌جز راهی پاییزشدن مثل میخانه‌ی بی‌مست غم‌انگیزشدن کار دل نیست دم از عشق زدن تا نرسد به مقام عدم و ذره‌ی ناچیز شدن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
فرو پاشیده‌ام دستانم را قطع کرده‌ام آغشته‌ام از سکوت فریاد رها شده‌ام از هوا‌ از گیاه از درخت همه‌ ی جهانم را بی رحمانه در گوشم آویخته‌ام تا بیایی... حالا با هوای باران ترا در پلکم می‌پوشانم مه‌ گرفته از پرتگاه صورتم می‌افتی بر سینه‌ای فرو پاشیده برای تو...! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدانم چه خواهد شد راستش را بخواهی دیگر بذایم مهم هم نیست من برای همه احتمالات زندگی خسته‌ام 👇🍃👇 🪶❄️ ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
دوست دارم... دستانم را میان شالیزار های ، موهایت پنهان کنم. دوست دارم... نگهبان مرزهای چشمانت باشم.! دوست دارم... گُم شوم میان حریر ، سبزِ تَنَت. دوست دارم... آبی بپوشی... هم رنگ دریا. دوست دارم ، دوست دارم... افسوس... دستِ دلتنگی ورق میزند ، شعرم را. کلاف خیالت تنهائیم را ، در هم می پیچد. جانِ احساسم می میرد. ایوانِ شعرم پُر می شود ، از بوی یاس های وحشی خیالِ تو.!! من اینجا پُرم از تو...! حوالی کوچهء چشمانت ، منتظر می‌مانم. تَنَم پُر می شود.... از زخم "انتظار" درد می‌کند جای زخمِ... "انتظار" () ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد تو اینجا باشی سرت روی پایم دست راستم لای موهات و دست چپم در حال نوشتن شعر... اما صبر کن، من که چپ دست نیستم! مهم نیست، تا آن روز تمرین می‌کنم... اولویت همیشه با موهای "تو" ست! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
دیگر برایت شعرهایم را نمی خوانم دیگر در این تنهاییِ با هم نمی مانم دیگر نمی خواهم به هر قیمت شده، باشی از اینکه بی حد عاشقت بودم پشیمانم باران اگر روزی به همراه تو معنا داشت حالا خودم تنهای تنها زیر بارانم دیگر نمی خواهم دروغانه بتابی، نه تاریکی ام را دوست دارم ماه تابانم عشقی که می گفتی نمی میرد به موبنداست حدّ دوام آوردنش را هم نمی دانم با هر دروغت ضربه ای بر باورم میخورد از لطف تو بدبین و غمگین و پریشانم بی اعتمادم کرده ای... از عشق می ترسم جوری شده از سایه ی خود هم گریزانم من جانِ خود را پای عشق تو هدر دادم بعد از تو شاید مرگ باشد راه درمانم باور ندارم حرف هایت را، نگاهت را با جمله ی من دوستت دارم نرنجانم ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
زیر نور عاشقانه‌ی مهتاب نگاه تو؛ روی پلک خواب تلاطم نرمی‌ است که از جرعه‌ای طلوع می‌کند در بامداد.. خورشید که در قلک غروب می‌افتد سکه‌های ستاره دانه، دانه سینه‌ریز دامنم می‌شوند. آنگاه چه طربناک پیراهنم در اتاق می‌رقصد و پرنده‌های نازک از سطح نمناک صبح در معنای چشمه جاری می‌شوند...! ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
عمریست در خیال به دنبال کودکی ام گاهی به دنبال پروانه ایی در باغ بارها و بارها زمین می خورم و زانوی زخمی ام را نوازش می کنم و گاهی از سر شیطنت زنگ در خانه ی همسایه را می زنم و پا به فرار می گذارم زمانی هم بادبادکی هوا می کنم با نخی در دست روی شن های ساحل می دوم و زمانی خسته از بازیگوشی های روزانه شب عروسکم را بغل می گیرم و قصه ها می گویم برایش می گویم: کودکم همین اندازه بمان شادی کن و برقص شیطنت کن و بازیگوش باش به دنبال سنجاقک و پروانه برو زنگ خانه ی همسایه را که زدی پا به فرار بگذار ادا و شکلک در بیاور آبنبات و بستنی ات را لیس بزن و بینی ات را با سر آستینت پاک کن زمان را متوقف کن که حال خوبت گره خورده بر پیشانی کودکی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
در حوالی عاشقانه هایم صدای پای دوست می آید طنین گام های آمدنش را می شناسم او از مرزهای دور می آید از کوه ها و دریاها می گذرد در دستانش پر از سوغاتی عشق است و در چشم و روی لب هایش وسوسه ی رسیدن از فصل بهار در راه است روی سرش تاجی از گل های سیب و گردن آویزش دانه دانه شکوفه های نارنج سر راه به تابستان که می رسد دسته گلی از سرسبزی بید مجنون و عطر تبدار شالیزار را با خود می آورد حالا به انتهای پاییز می رسیم و چشمان من و آذر خیره به جاده ست صدای گام هایش مدام در گوشم نواخته می شود میدانم که زیر نم نم باران مهر بی چتر می آمد و در آبان محو دیدن درختان خزان زده ی راه شده بود و حیران از زیبایی برگ های زرد و نارنجی دل کندنش سخت بود اما نه می آید صدای گام هایش مدام در گوشم نواخته می شود دلبر جان من و آذر و خرمالوهای گس برای دیدنت بیتاببم از دور دست ها خبر آمده از مرزها گذشتی پس کجای راه خود را مشغول کرده ایی که اینجا از تو خالبست دلبر جان آذر که برود زمستان است و جاده مسدود. و من خسته ام از این بیهوده دل خوش کردن ها اما امید صدای گام هایش را مدام در گوشم می نوازد او خواهد آمد... ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
من جاده ابریشم‌ام در من کاروان‌های بسیاری به غارت رفته‌اند بازرگانان بسیاری راه گم کرده‌اند شترانی با بار ادویه و دارچین در شن خفته‌اند رونقی داشت دلم قبل از تو طاعون عشق ویرانم کرد من جاده ابریشم‌ام که حالا با خاک یکسان شده‌ام اما هنوز هم از هر طرف که در من سفر کنند به تو خواهند رسید. ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواستون باشه ؛ « رُک »بودن رو با « گُستاخ » بودن اشتباه نگیرید 😉🙌🏽 🎼 کانال باران نیکراه👇 🎼 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
عجب از وسوسۀ عشق ببین در میان باد و طوفان کاه را گم کرده است خسته ‌است او ‌راه را گم‌کرده است.. بین این بیراهه ها همراه را گم کرده است.. آه اگر ته بن بست رسد واژه‌ درمانده شود سوز شود حالِ دلش..‌ که نه دیگر رمقی در نفسش نیست که نیست.. ناگهان! قطرہ ای از مهرِ تو بر هیچ چکید حالِ‌ او با تو چنان‌ شد که دل از هیچ برید.. و چه زیبا وسط فصل خزان قدحش پر ز شراب، زندگی وصله به گلبرگ شقایق زده است.. پس بیا زود بیا.. ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖