🔻هرگز با فریاد، افراد را از خواب بیدار نکنید!
🔹هرگز افراد را با صدای بلند حتی برای شوخی از خواب بیدار نکنید، بر اساس تحقیقات صدا کردن افراد با صدای بلند زمانی که در خواب هستند، احتمال جنون و سکته را در آنها افزایش می دهد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
💕فردي نزد حکیمی آمد و گفت :
خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟؟؟
حکیم با تبسم گفت :
او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید ...
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی ؟؟؟
یادمان نرود هرگز سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
#نکته
لطفا اگر با همسرتان مشکل دارید به این حرف گوش ندهید که با گذشت زمان اوضاع درست می شود.
اوضاع باید درست باشد و شما آن را همچنان درست نگه دارید. زیرا اوضاع خود به خود درست نمی شود. به خصوص، اگر از آغاز #اشکالات_روانی و #شخصیتی وجود داشته باشد.
یادتان باشد که برای یک انسان سالم داشتن زندگی زناشویی و #ازدواج بهترین است.
اما برای یک انسانی که سالم نیست بدترین کار ازدواج
.
🌹🌹🌸🌼🌼🍀🍀🌷🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙️ بچه شیعه ها مراقب باشید.🤔
احمد الحسن یمانی کیست که جای پسر امام زمان معرفی میشه حتی در ایران؟!🤔 #شبهه_شناسی
http://eitaa.com/cognizable_wan
12.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستانی که دنبال مستند از این شخصیت سخیف بودن ببینند که این جماعت برای تقدس زدایی از لباس روحانیت دست به چه رفتارهای میزنند
http://eitaa.com/cognizable_wan
اگه بیکار باشی و بری تو طبیعت بخوابی گنجشکا بیدارت میکنن
بری تو شهر بخاطر وانتیا بیدار میشی
بری خونه صدای جارو برقی نمیذاره بخوابی
اونوقت اگه 8 صبح کلاس داشته باشی بمب هیروشیما هم نمیتونه بیدارت کنه 😭😭😂
#طنز
😍 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅محمد بن سیرین و زن هوس ران
💫جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمیدانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد میکند، عاشق دلباخته او است، و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا بر پاست.
یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند، آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول همراه ندارم، گفت: " پارچهها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد ".
مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند کنیز اهل سر، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - که عنفوان جوانی را طی میکرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچهها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد.
ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت.
ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چارهای نیست باید کام مرا بر آوری. و همین که دید ابن سیرین در عقیده خود پا فشاری میکند، او را تهدید کرد، گفت: " اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الان فریاد میکشم و میگویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد ".
موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان میداد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام میشد. چارهای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون رفت، بعد از کمی با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت. و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد.محمد خود را به نزدیکی آب روانی رساند و خود را شست، تنش برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت از هرجا که عبور می کرد همه متوجه می شدند که محمد ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری محمد با این نقشه پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را بخاک مالید و از مهلکه نجات یافت.
محمد همان ابن سیرین معروف است که به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرکه بر شهوت خویش غلبه کند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید. و او نیز یکی از همان مردان بزرگ و وارسته است.
http://eitaa.com/cognizable_wan
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سانسور گاندوی ۲
واقعا جالبه
http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
نعلبندی در #اصفهان زندگی میکرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به #کربلا؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از #یزد #رفیق راه شد.
رفیق بین راه #مریض شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب #سیدالشهدا را بدهم؟
ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش.
#وصیت کرد #مرکب من و همهی اموالی که با من است مال تو، جنازهی مرا به کربلا برسان.
#مرد یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر #زمین، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، #اشک جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر #جنازه را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم.
در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه #آب زلال جوشید، خود اینها جنازهی این یزدی را #غسل دادند، #کفن کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه #نماز خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در #وادی_ایمن کربلا #دفن کن.
جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز #قافله رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حرفها را چرا میزنی؟ لب فرو بست.
شبی با اهل و عیالش در #خانه نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: #ولی_عصر #صاحب_الزمان تو را میخواهد.
همراه او رفت؛ دید قبلهی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای #منبر نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا #لب بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، #حسین_بن_علی علیهماالسلام، چه نظری داریم.
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌿جو درمان بیماریها
✍جو در روایت پزشکی امام رضا علیه السلام هم از جایگاه بالایی برخوردار بوده وآن را درمان بیماریهای مختلف دانسته اند. إمام رضا علیه السلام می فرماید: فَضلُ خُبزِ الشَّعیرِ عَلَى البُرِّ کَفَضلِنا عَلَى النّاسِ ، وما مِن نَبِیٍّ إلاّ وقَد دَعا لاِکِلِ الشَّعیرِ وبارَکَ عَلَیهِ ، وما دَخَلَ جَوفا إلاّ وأخرَجَ کُلَّ داءٍ فیهِ ، وهُوَ قوتُ الأَنبِیاءِ وطَعامُ الأَبرارِ ، أبَى اللّه ُ تَعالى أن یَجعَلَ قوتَ أنبِیائِهِ إلاّ شَعیرا ؛ برترىِ نان جو بر گندم ، همانند برترىِ ما بر دیگر مردمان است . هیچ پیامبرى نیست که براى خورنده جو دعا نکرده و براى او برکت نخواسته باشد و هیچ درونى نیست که جو بِدان درآمده و همه دردها از آن بیرون نرفته باشد . آن ، خوراک پیامبران و غذاى نیکان است . خداوند متعال ، جز این را نخواسته است که خوراک پیامبران خویش را جو قرار دهد.
📚الکافی ، ج 6 ، ص 304 ، ح 1
🍏http://eitaa.com/cognizable_wan