eitaa logo
دانش حیاتی
349 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
469 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الرب الحکیم ✍ عبدالکریمی در برابر زمان‌زدگی و روشنفکری این یادداشت را در واکنش به واکنش‌های تند به بیانات حکیمانه دکتر در برنامه افق درباره در کانال تلگرامی خودم نوشتم که در کانال ایشان هم منتشر شد و با چند روز تاخیر اینجا هم می‌گذارم. واکنش های تند به سخنان دردمندانه دکتر بیژن عبدالکریمی در نقد وضع افکار عمومی و در قبال جنایات مهیب در غزه هم خودش نشان دهنده درستی سخنان ایشان است و هم نماینده وضعیت کلان‌تری است که از آن به و دوران‌زدگی می‌توان تعبیر کرد. غرب‌زدگی ناظر به پذیرفتن مرجعیت و برتری تمدنی غرب و درونی کردن ارزش‌ها و سبک زندگی آن است. غرب‌زدگی به این شیوه صورت معاصر موقعیت ابتدایی بشر در همه اعصار تاریخ است و آن زمان‌زدگی یا دوران‌زدگی است. زمان‌زدگی به معنای کلی عبارت است از این که مقهور فرهنگ و ساختار تاریخی موروث در هر دوره باشیم و با استمداد از دانش‌های حکمی و تاریخی، نسبت به وضعیت و موقعیت موروث تاریخی‌مان آگاهی انتقادی کسب نکرده باشیم. لذا زمان‌زدگی به طفولیت و انفعال فکری اولیه بشر در دنیا اشاره می‌کند. به رسم تمثیل می‌توان آن را به وضعیت کودکی تشبیه کرد که تا پیش از رسیدن به بلوغ، هر آنچه از پدر و مادر خود شنیده را راست و درست و بی چون و چرا پذیرفته است. اما تنها بعد از بلوغ فکری و ارزیابی صحیح زندگی گذشته است که این فرد شاید بتواند درستی یا نادرستی آنچه از والدینش به او رسیده را ارزیابی کند. وضعیت روشنفکری معاصر چنین وضعی است. آن‌ها اغلب ارزش‌های عالم مدرن را بی چون و چرا پذیرفته‌اند و به هیچ مایه فکری برتری برای نقد و فراروی از این میراث تاریک دسترسی نداشتند. در صورت‌های مبتذل‌تر، که هویت روشنفکری حتی برآمده از مطالعات نظری نیست، روشنفکری ناظر به چیزی بیش از رسانه‌زدگی و واکنش بر اساس حب و بغض‌های محلی، شخصی و سیاسی نیست که در کشور ما ماهیت این هویت واکنشی و محلی صرفا در مخالفت بسیط با گفتمان جمهوری اسلامی شکل می‌گیرد. طبق این وضعیت بیمارگون، معیار تعیین‌کننده درستی یا نادرستی مواضع افراد، چه از دکتر عبدالکریمی باشد چه غیره، نه مشاهدات تاریخی و شهودات اخلاقی و بصیرت‌های فلسفی و حکمت‌های دینی، که فقط فقط برائت مطلق از موضع سیاسی رسمی در این جغرافیای خاص است، یعنی ایران و حکومتش این جمهوری اسلامیِ اسمی. در این معیار سیاست‌زده، محلی و اینجازده، بسیط، غیرتحلیلی، باینری و فاقد حساسیت اخلاقی عام و غیرمحلی، تجربه‌ای که در زندگی روزمره ایران داریم حتی تعیین می‌کند که باید در برابر کشتار چندهزار کودک در غزه موضع بگیریم یا نه! طبق این معیار شدیدا ضیق، اگر محکوم کردن کشتار چندهزار کودک در غزه موضع سیاست رسمی در ایران را تایید کند، آنگاه در برابر این جنایت هولناک باید سکوت کرد، اگر نه مثلا برای قتل چند کاریکاتوریست دیوانه در شارلی هبدو در موطن فرانسه نیز باید عزا گرفت و با کل تمدن استعماری غرب هم صدا شد. البته این وصف روشنفکری از نوع مبتذل سیاست‌زده و واکنشی است که تفاوتی با عوام‌زدگی ندارد. اما از روشنفکری علمی و مایه‌دار چه انتظاری باید داشت؟ از نظر من این روشنفکری هم در این فقره تفاوت معناداری نمی‌تواند بروز دهد. آیا محکومیت در این فقره حتی در عین برائت از این اسمی، به چیزی جز محکومیت کل که ساخته خود روشنفکری است و تمام قد از این رژیم سفاک حمایت می‌کند منتهی می‌شود؟ در دنیایی که مافوق آن انکار می‌شود و دنیا قبله آمال اهل آن است و تمتع فردی آرزوی غایی است و اخلاق جمعی بی بنیاد است، صاحبان ثروت و را سیادت خواهد بود. تکلیف حقوق بشر را هم منافع مادی این طایفه تعیین می‌کند که در این صورت بازیچه‌ای در سیاست ماکیاولیستی خواهد شد. و مگر ماهیت فلسفه چیزی غیر از این است؟ از و انکار کانت و دنیای گرگ‌های هابز و تدلیس بورژوازی و ائتلاف با ، مگر خروجی غیر از این انتظار است؟ به راستی، تنها در تمدنی که جان انسان‌ها در حقیقتی جانانه و متعالی به هم پیوند بخورد و برای دنیا غایتی مافوق آن اثبات شود و راه انبیاء تصدیق شود، شهامت و انگیزه و ضامن برای پاسداشت اخلاق و محکومیت ظالم و مبارزه با ظلم فراهم خواهد بود. روشنفکری مدرن به علت نقایص فوق در نهایت محکوم به یاس یا بی تفاوتی یا انفعال است چون نه بنیان فکری مستقلی از این تمدن ظالم دارد، نه امیدی به مافوق این دنیای ظلمانی. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
📕 《آزادی》 صرفاً مقوله‌‌ای سیاسی نیست و اگر این اتفاق در 《جان‌ها》 رخ ندهد؛ در بیرون چیزی جز هیاهو نخواهد بود. آزادی سیاسی و اجتماعی تنها برای 《جان‌های آزاده》 امکانپذیر است، و این تنها و تنها در پرتو حکمت و فلسفه و تفکر ممکن خواهد بود. 📕 《آزادگان》 قوام‌بخشِ آزادی و جامعه‌ی آزادند. بدون آزادگان، تحقق آزادی سیاسی و اجتماعی در مدینه امکانپذیر نیست. اما این آزادی و آزادگی هزینه دارد؛ کسی‌که آزادی را تجربه می‌کند، نمی‌تواند به بردگی تن دهد، و کسی‌که به بردگی تن نمی‌دهد، قاعدتاً در برابر نظام‌هایی که جوامع بر افراد تحمیل می‌کنند و در برابر افق‌هایی که قدرت‌ها به‌منزله‌ی اصیل‌ترین و نهایی‌ترین افق‌ها می‌نُمایانند، می‌ایستد. 📕 قدرت‌ها می‌گویند این افق‌‌ها نهایی‌ترین‌ افق‌هایند؛ اما متفکران که کاشف افق‌های تازه‌اند، می‌دانند که این افق‌ها واهی و نااصیل‌اند و نهایی‌ترین افق‌هایی نیستند که در برابر جان آدمی گشوده‌اند. 📕 چنین افرادی با ساختارهای اجتماعی و سیاسی سازگاری چندانی ندارند؛ از این‌رو سرنوشت سقراط -که افراطی‌ترین شکل حذف یک فیلسوف است- یک 《حادثه》 نیست؛ یک 《قاعده》 است. @shojaat_e_andishidan