دانش حیاتی
♨️🎥پشت پرده #علی_علیزاده چیست؟ 📍آیا علیزاده، کسی که با حضور در شبکههای معاند فارسیزبان و دفاع از
بسم الرب الحکیم، الله الطیف العلیم الخبیر!
#نقد
✍️ ما، علی علیزاده و سابقهای از التقاط که همهٔ ما را مفتون کرد، ۱ تاریخچه
🔹مدت زیادی بود برنامههای #علی_علیزاده را کامل مشاهده میکردم و اخیراً به علت ضیق وقت گزینشی و بخشی پیگیر هستم. در برخی گفتوگوهای او در کلابهاس هم حضور داشتم و مختصر گفتوگویی هم با او داشتم. این همه کمک کرده با شاکله و عقبهٔ فکری او و حتی تطورات سیاسیاش آشنایی نزدیکی پیدا کنم.
💡☯️ باید دقت کنیم شخصیت و سابقهٔ آقای علی علی زاده بسیار خاص و پیچیده است. شناخت من از ایشان در عبارت کوتاه این چنین است: یک چپ مارکسیستی که در سیر فکری و سیاسی خودش به تصدیق و همدلی با مواضع استقلالطلبانه و ضدامپریالیستی #جمهوری_اسلامی و مخالفت با #سرمایهداری شبهاسلامی پسا انقلابی رسیده است و در عین حال نسبت به ضعفها و قصورهای گفتمانی جریان انقلاب هم حساس است. اما تحلیل مواضع گذشتهٔ علیزاده هنگامی که هنوز بیشتر در جبهه اپوزیسیون و اصلاحات بود نیاز به مجال موسعی میطلبد اما عجالتاً باید بین مواضع متأخر انتقادی او از جریان انقلاب و مواضع متقدمترش فرق گذاشت. نقیصهٔ جدی جریان انقلابی این است که متوجه نیست خطاها و بلکه جنایاتی که از سال ۶۸ به وسیله برخی مقامات غیرصالح جمهوری اسلامی انجام شد (اعم از گردش به سرمایهداری نیولیبرال و #قتلهای_زنجیرهای) از جمهوری اسلامی چه هیولای موحشی در ذهن فعالین سیاسی و ژورنالیستها و روشنفکران ترسیم کرد. ما امروز قویاً نیاز داریم تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی دههٔ ۷۰ را موشکافی کنیم و البته از تفسیرهای شعاری و شبه-امنیتی جریان انقلابی در آن زمان فراتر رویم که تمام کاسه کوزهها را بر سر «اصلاحطلبان التقاطی و پدرسوخته» میشکند!
حالا با نظر به زمینهٔ تاریخی مختصری که در بالا گفته شد دانش خودم از شخصیت و سیر علی علی زاده را توضیح میدهم:
1️⃣ یک فارغالتحصیل دانشگاه شریف و یک چپ مارکسیست-سوسیالیست که به ظن قوی از خانودهای این چنین هم بوده (اشارهٔ او به این که پدرش از اعدامیهایی بوده که بخشیده شده، احتمالاً تودهای یا مجاهدینی) پس بی تردید، او بغضی پیشینی از جمهوری اسلامی داشته است!
2️⃣ سپس متأثر از فضای مغشوش و پرفتنهٔ دهه ۷۰ (که عمدتاً ناشی از هم خطاهای خودیها مثل هاشمی رفسنجانی و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم عملیات اطلاعاتی امنیتی دشمن به اسم خودیها بود مثل قتلهای زنجیرهای)، مثل بسیاری از ژورنالیستها و فعالین سیاسی و دانشجویی متعارف کشور از «استبداد فاشیستی-مذهبی سرمایهداری» در جمهوری اسلامی به امان میآید و به جریان اصلاحات میپیوندد، و نهایتاً به انگلستان مهاجرت میکند.
3️⃣ آنجا طبق گفته خودش مدتی با رسانههای حرفهای انگلیس همکاری کرده و تجربهٔ گرانسنگی کسب کرده. تا حدود ۱۰ سال پیش جزء کارشناسان بیبیسی فارسی بوده اما آشنایی او با جریان چپ و #حزب_کارگر انگلیس و اشخاصی چون جرمی کوربین ظاهراً باعث میشود بیشتر به ریشههای چپ سوسیالیستی خود بازگردد، و با سیاست خارجی جمهوری اسلامی از منظر چپ سوسیالیستی ضد-امپریالیستی همدلی پیدا کند و نهایتاً در آخرین حضور خود در بیبیسی فارسی از سیاست امنیتی منطقهای رهبر انقلاب دفاع کند تا برای همیشه پایش از رسانههای جریان اصلی انگلیس حذف گردد! او ظاهراً در دورهٔ تحصلیش در رشتهٔ #فلسفه در انگلیس هم فعالیت سیاسی چپگرا داشته و برای همین از طرف دولت انگلیس از ادامهٔ تحصیل تعلیق شده است. حتی در تظاهرات ضدصهیونیستی هم شرکت داشته و یک بار به خاطر حمل پرچم حزبالله از طرف پلیس انگلیس بازداشت موقت شده است!
↩️⚠️به عبارتی دیگر، گویی علیزاده از یک دهه پیش متوجه میشود که در ج. ا. با یک درهمآمیختگی ایدئولوژیک مواجه هستیم که تا پیش از آن برای بسیاری از فعالین سیاسی و مردم هم معلوم نبود و همین #التقاط_رسمی سرمنشأ ضایعات بزرگی در جمهوری اسلامی شده: جریان انقلابی حقطلب با هدایت #آیتالله_خامنهای با بدنهای از مذهبیون پاک اما اغلب شعارزده و سادهاندیش و کموبیش بیگانه با فضاهای فکری در یک طرف و جریان #نیولیبرال غربگرای سرمایهداری با هدایت #هاشمی_رفسنجانی با بدنهای تحصیلکرده پیچیده و تأثیرگذار در محافل سیاسی و دانشگاهی در طرف دیگر! این التقاط بزرگترین فتنهای بود که جمهوری اسلامی به آن مبتلا شده و حالا دوستان سیاسی و امنیتی سنتی که به تبع برخی چهرههای ارزشمند دینی مرتب از «التقاط اندیشی اصلاحطلبان» میگفتند باید متوجه التقاط پوشیدهای بس بزرگتر در گفتمان کشور باشند که البته به تدریج از سال ۸۴ از پوشیدگی خارج شد گرچه جداً هنوز درست تحلیل نشده است. آیا در این صورت باید علی علیزاده یک لاقبا را چون که خود قربانی این التقاط رسمی در ج.ا. شده و در فضای مشتبه سالهای گذشته علیه نظام موضع گرفته سرزنش کرد؟
ادامه دارد...
@criticalknowledge
بسم الرب الحکیم
✍ عبدالکریمی در برابر زمانزدگی و روشنفکری
این یادداشت را در واکنش به واکنشهای تند به بیانات حکیمانه دکتر #بیژن_عبدالکریمی در برنامه افق درباره #فلسطین در کانال تلگرامی خودم نوشتم که در کانال ایشان هم منتشر شد و با چند روز تاخیر اینجا هم میگذارم.
واکنش های تند به سخنان دردمندانه دکتر بیژن عبدالکریمی در نقد وضع افکار عمومی و #روشنفکری در قبال جنایات مهیب در غزه هم خودش نشان دهنده درستی سخنان ایشان است و هم نماینده وضعیت کلانتری است که از آن به #غربزدگی و دورانزدگی میتوان تعبیر کرد.
غربزدگی ناظر به پذیرفتن مرجعیت و برتری تمدنی غرب و درونی کردن ارزشها و سبک زندگی آن است.
غربزدگی به این شیوه صورت معاصر موقعیت ابتدایی بشر در همه اعصار تاریخ است و آن زمانزدگی یا دورانزدگی است. زمانزدگی به معنای کلی عبارت است از این که مقهور فرهنگ و ساختار تاریخی موروث در هر دوره باشیم و با استمداد از دانشهای حکمی و تاریخی، نسبت به وضعیت و موقعیت موروث تاریخیمان آگاهی انتقادی کسب نکرده باشیم.
لذا زمانزدگی به طفولیت و انفعال فکری اولیه بشر در دنیا اشاره میکند. به رسم تمثیل میتوان آن را به وضعیت کودکی تشبیه کرد که تا پیش از رسیدن به بلوغ، هر آنچه از پدر و مادر خود شنیده را راست و درست و بی چون و چرا پذیرفته است. اما تنها بعد از بلوغ فکری و ارزیابی صحیح زندگی گذشته است که این فرد شاید بتواند درستی یا نادرستی آنچه از والدینش به او رسیده را ارزیابی کند.
وضعیت روشنفکری معاصر چنین وضعی است. آنها اغلب ارزشهای عالم مدرن را بی چون و چرا پذیرفتهاند و به هیچ مایه فکری برتری برای نقد و فراروی از این میراث تاریک دسترسی نداشتند. در صورتهای مبتذلتر، که هویت روشنفکری حتی برآمده از مطالعات نظری نیست، روشنفکری ناظر به چیزی بیش از رسانهزدگی و واکنش بر اساس حب و بغضهای محلی، شخصی و سیاسی نیست که در کشور ما ماهیت این هویت واکنشی و محلی صرفا در مخالفت بسیط با گفتمان جمهوری اسلامی شکل میگیرد. طبق این وضعیت بیمارگون، معیار تعیینکننده درستی یا نادرستی مواضع افراد، چه از دکتر عبدالکریمی باشد چه غیره، نه مشاهدات تاریخی و شهودات اخلاقی و بصیرتهای فلسفی و حکمتهای دینی، که فقط فقط برائت مطلق از موضع سیاسی رسمی در این جغرافیای خاص است، یعنی ایران و حکومتش این جمهوری اسلامیِ اسمی.
در این معیار سیاستزده، محلی و اینجازده، بسیط، غیرتحلیلی، باینری و فاقد حساسیت اخلاقی عام و غیرمحلی، تجربهای که در زندگی روزمره ایران داریم حتی تعیین میکند که باید در برابر کشتار چندهزار کودک در غزه موضع بگیریم یا نه! طبق این معیار شدیدا ضیق، اگر محکوم کردن کشتار چندهزار کودک در غزه موضع سیاست رسمی در ایران را تایید کند، آنگاه در برابر این جنایت هولناک باید سکوت کرد، اگر نه مثلا برای قتل چند کاریکاتوریست دیوانه در شارلی هبدو در موطن #استعمار فرانسه نیز باید عزا گرفت و با کل تمدن استعماری غرب هم صدا شد.
البته این وصف روشنفکری از نوع مبتذل سیاستزده و واکنشی است که تفاوتی با عوامزدگی ندارد.
اما از روشنفکری علمی و مایهدار چه انتظاری باید داشت؟ از نظر من این روشنفکری هم در این فقره تفاوت معناداری نمیتواند بروز دهد.
آیا محکومیت #اسرائیل در این فقره حتی در عین برائت از این #جمهوری_اسلامی اسمی، به چیزی جز محکومیت کل #تمدن_مدرن که ساخته خود روشنفکری است و تمام قد از این رژیم سفاک حمایت میکند منتهی میشود؟
در دنیایی که مافوق آن انکار میشود و دنیا قبله آمال اهل آن است و تمتع فردی آرزوی غایی است و اخلاق جمعی بی بنیاد است، صاحبان ثروت و #فناوری را سیادت خواهد بود. تکلیف حقوق بشر را هم منافع مادی این طایفه تعیین میکند که در این صورت بازیچهای در سیاست ماکیاولیستی خواهد شد. و مگر ماهیت فلسفه #روشنگری چیزی غیر از این است؟ از #سوبژکتیویسم و انکار #متافیزیک کانت و دنیای گرگهای هابز و تدلیس بورژوازی #جان_لاک و ائتلاف #پروتستانتیسم با #سرمایهداران #یهود، مگر خروجی غیر از این انتظار است؟
به راستی، تنها در تمدنی که جان انسانها در حقیقتی جانانه و متعالی به هم پیوند بخورد و برای دنیا غایتی مافوق آن اثبات شود و راه انبیاء تصدیق شود، شهامت و انگیزه و ضامن برای پاسداشت اخلاق و محکومیت ظالم و مبارزه با ظلم فراهم خواهد بود. روشنفکری مدرن به علت نقایص فوق در نهایت محکوم به یاس یا بی تفاوتی یا انفعال است چون نه بنیان فکری مستقلی از این تمدن ظالم دارد، نه امیدی به مافوق این دنیای ظلمانی.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
⭕️مهمترین سخنان رهبر انقلاب در دیدار با بانوان 🔹 نظام فرهنگی و تمدّنی غرب (در مسائل مربوط به زنان
✍️ نقدی بر موضع مقام معظم رهبری درباره حضور اجتماعی بانوان، ۱
بسم الرب الحکیم
#نقد
نکته مقدماتی این که به فرموده خود مقام معظم رهبری اختلاف نظری کارشناسی با ایشان به معنی ضدیت با #ولایت_فقیه نیست. بله میخواهم اینجا برایند مواضع ایشان و فقهای انقلابی را درباره نقش زنان را نقد کنم فلذا برای جلوگیری از سوءتفاهم ذکر مقدمه بالا ضروری بود. مواضع وسیاستهایی که درباره زنان بعد از انقلاب اخذ شده نه خیل زیادی از مردان مؤمن را راضی کرده است و نه تاثیر مطلوبی بر نهاد خانواده و ازدواج داشته است و نه باعث ستایش جریان روشنفکری در کشور شده است. زمانش فرا رسیده این وضعیت را مورد نقد قرار دهیم. هدف تقرب به موضع حقیقی شریعت با هدف اعتلاء حقیقی وضعیت زنان و مردان و کل جامعه است.
برداشت من از جایگاه #زنان در دین مبین اسلام و برایند مواضع ایشان در #جمهوری_اسلامی و تأثیر آن بر نقش زنان در این دوره به شرح زیر است:
بنا به مشهور (نه ضرورتاً حقیقت)، در اسلام مرد نانآور خانواده و مسئول نفقه است و زن هیچ وظیفه مالی ندارد اما حق اقتصادی دارد: هم حق مصرف از مال شوهر و هم حق کسب درآمد برای شخص خودش. در نگاه فقهی هم تنها وظیفه زن «تمکین» و «استیذان» از شوهر است.
اولا برای بسیاری از متدینین تصویر دینی (در حقیقت شبهدینی) بالا از تقسیم حقوق و وظایف زنان بسیار یکطرفه و ناعادلانه به نظر میرسد و شاهد شکایت فزاینده جوانان مرد و آقایان از مطالبات خانمها هستیم که امر ازدواج و زندگی مشترک را بسیار دشوار کرده است. اعتراض این است که چه طور میشود دو نفر در زندگی شریک باشند اما یک طرف حداکثر حقوق مالی داشته باشد و طرف دیگر فقط وظیفه مالی؟ پاسخ مشهور این است که ظاهرا وظیفه «تمکین» و «استیذان» زن از مرد قرار است موازنه حقوقی را برقراری کند. اما «تمکین» که عموماً مسئلة مهمی نیست. میماند «استیذان» زن برای خروج از منزل. اما «استیذان» اگر برای کارهای غیرواجب اثبات گردد، اثبات وجوب «اشتغال زنی که نفقه دریافت میکند» دشوار است، فلذا اشتغال زنان دارای نفقه، موکول به اذن شوهر خواهد بود. اما در شرایط امروز ضرورت این استیذان را با اثبات «وجوب اشتغال زن برغم نفقه» (اغلب با دلایل نادرست) یا «شرط ضمن عقد» میتوان دور زد. چرا که در متن فرهنگ تجدد و مطالباتی که انقلاب اسلامی با حمایت رسمی ولایت فقیه (با تأکید بر این که حضور اجتماعی زن هیچ محدودیتی ندارد) ایجاد کرده است، مصادیق استیذان برای اشتغال زن، حداکثری است و در عمل توازن بین حقوق مردان و زنان به هم میخورد. اما توجیه شرعی این حضور حداکثری در زمینة فقهی فعلی تنها با اثبات «وجوب اشتغال زن برغم نفقه» ممکن است. (گرچه نشان خواهیم داد که اصلاً حضور حداکثری زنان با عناوین اولیة فقهی قابل اثبات نیست). چنین وجوبی قاعدتاً در هنگام ناکافی بودن درآمد شوهر قابل اثبات است. این ناکافی بودن خود دو دلیل میتواند داشته باشد: اوضاع اقتصادی نامطلوب کشور، مثل امروز، و فرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی که مطالبات مالی بسیاری زنان را از حد معقول خارج میکند، باز مثل امروز. روشن است در متن چنین شرایط اقتصادی و فرهنگی نامطلوبی، مجوز اشتغال زنان نمیتواند منطبق با روح شریعت باشد. در حقیقت، ناظر به همین شرایط است که در یک روایت از امیرالمؤمنین (ع) اشتغال زیاد زنان اخرالزمان «از روی حب دنیا»مذمت شده است. بگذریم از شرایط زمینهای نامطلوب دیگری، مثل رواج بدحجابی و عدم رعایت حدود محرم و نامحرم و اختلاط در مراکز اشتغال که همگی اشتغال زنان را در بیرون را با آسیبهای جدی میتواند روبهرو کند.
اصولاً فقهایی که طرفدار حضور اجتماعی حداکثری زنان هستند، نباید این شرایط منفی زمینهای را نادیده بگیرند اما متأسفانه این نادیدهانگاری، و تأکید بر حضور حداکثری زنان برغم شرایط شدیداً نامساعد اجتماعی مذکور در بالا شایع است و این نشان از عدم زمانشناسی از طرف بسیاری از فقهای ما است که چنین قصوری را با عناوین جذاب «فقه نواندیش»، «فقه پویا»، «فقه مترقی»، «فقه رهبران انقلاب» توجیه میکنند.
در تحلیل نهایی، در قرآن و روایات اسلامی، هیچ قرینهای که بر حضور حداکثری زنان در جامعه تأکید کند وجود ندارد، بلکه قرائن و شواهد اجمالاً خلاف آن است: مثل آیات ۳۲-۳۳ در امر به زنان پیامبر ص (که به قرینه قابل تعمیم به همة زنان است) بر «قرن فی بیوتکن» و روایت مشهور رجوع حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) به پیامبر اسلام (ص) برای تقسیم وظایف و ترجیح مشاغل خانگی برای حضرت زهرا (س)، و باز روایت مشهور از حضرت زهرا (س) که بهترین حالت برای زن را این میدانند که نامحرم او را نبیند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الحکیم، الله الطیف العلیم الخبیر!
#نقد
✍️ ما، علی علیزاده و سابقهای از التقاط که همهٔ ما را مفتون کرد، ۱ تاریخچه
🔹مدت زیادی بود برنامههای #علی_علیزاده را کامل مشاهده میکردم و اخیراً به علت ضیق وقت گزینشی و بخشی پیگیر هستم. در برخی گفتوگوهای او در کلابهاس هم حضور داشتم و مختصر گفتوگویی هم با او داشتم. این همه کمک کرده با شاکله و عقبهٔ فکری او و حتی تطورات سیاسیاش آشنایی نزدیکی پیدا کنم.
💡☯️ باید دقت کنیم شخصیت و سابقهٔ آقای علی علی زاده بسیار خاص و پیچیده است. شناخت من از ایشان در عبارت کوتاه این چنین است: یک چپ مارکسیستی که در سیر فکری و سیاسی خودش به تصدیق و همدلی با مواضع استقلالطلبانه و ضدامپریالیستی #جمهوری_اسلامی و مخالفت با #سرمایهداری شبهاسلامی پسا انقلابی رسیده است و در عین حال نسبت به ضعفها و قصورهای گفتمانی جریان انقلاب هم حساس است. اما تحلیل مواضع گذشتهٔ علیزاده هنگامی که هنوز بیشتر در جبهه اپوزیسیون و اصلاحات بود نیاز به مجال موسعی میطلبد اما عجالتاً باید بین مواضع متأخر انتقادی او از جریان انقلاب و مواضع متقدمترش فرق گذاشت. نقیصهٔ جدی جریان انقلابی این است که متوجه نیست خطاها و بلکه جنایاتی که از سال ۶۸ به وسیله برخی مقامات غیرصالح جمهوری اسلامی انجام شد (اعم از گردش به سرمایهداری نیولیبرال و #قتلهای_زنجیرهای) از جمهوری اسلامی چه هیولای موحشی در ذهن فعالین سیاسی و ژورنالیستها و روشنفکران ترسیم کرد. ما امروز قویاً نیاز داریم تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی دههٔ ۷۰ را موشکافی کنیم و البته از تفسیرهای شعاری و شبه-امنیتی جریان انقلابی در آن زمان فراتر رویم که تمام کاسه کوزهها را بر سر «اصلاحطلبان التقاطی و پدرسوخته» میشکند!
حالا با نظر به زمینهٔ تاریخی مختصری که در بالا گفته شد دانش خودم از شخصیت و سیر علی علی زاده را توضیح میدهم:
1️⃣ یک فارغالتحصیل دانشگاه شریف و یک چپ مارکسیست-سوسیالیست که به ظن قوی از خانودهای این چنین هم بوده (اشارهٔ او به این که پدرش از اعدامیهایی بوده که بخشیده شده، احتمالاً تودهای یا مجاهدینی) پس بی تردید، او بغضی پیشینی از جمهوری اسلامی داشته است!
2️⃣ سپس متأثر از فضای مغشوش و پرفتنهٔ دهه ۷۰ (که عمدتاً ناشی از هم خطاهای خودیها مثل هاشمی رفسنجانی و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم عملیات اطلاعاتی امنیتی دشمن به اسم خودیها بود مثل قتلهای زنجیرهای)، مثل بسیاری از ژورنالیستها و فعالین سیاسی و دانشجویی متعارف کشور از «استبداد فاشیستی-مذهبی سرمایهداری» در جمهوری اسلامی به امان میآید و به جریان اصلاحات میپیوندد، و نهایتاً به انگلستان مهاجرت میکند.
3️⃣ آنجا طبق گفته خودش مدتی با رسانههای حرفهای انگلیس همکاری کرده و تجربهٔ گرانسنگی کسب کرده. تا حدود ۱۰ سال پیش جزء کارشناسان بیبیسی فارسی بوده اما آشنایی او با جریان چپ و #حزب_کارگر انگلیس و اشخاصی چون جرمی کوربین ظاهراً باعث میشود بیشتر به ریشههای چپ سوسیالیستی خود بازگردد، و با سیاست خارجی جمهوری اسلامی از منظر چپ سوسیالیستی ضد-امپریالیستی همدلی پیدا کند و نهایتاً در آخرین حضور خود در بیبیسی فارسی از سیاست امنیتی منطقهای رهبر انقلاب دفاع کند تا برای همیشه پایش از رسانههای جریان اصلی انگلیس حذف گردد! او ظاهراً در دورهٔ تحصلیش در رشتهٔ #فلسفه در انگلیس هم فعالیت سیاسی چپگرا داشته و برای همین از طرف دولت انگلیس از ادامهٔ تحصیل تعلیق شده است. حتی در تظاهرات ضدصهیونیستی هم شرکت داشته و یک بار به خاطر حمل پرچم حزبالله از طرف پلیس انگلیس بازداشت موقت شده است!
↩️⚠️به عبارتی دیگر، گویی علیزاده از یک دهه پیش متوجه میشود که در ج. ا. با یک درهمآمیختگی ایدئولوژیک مواجه هستیم که تا پیش از آن برای بسیاری از فعالین سیاسی و مردم هم معلوم نبود و همین #التقاط_رسمی سرمنشأ ضایعات بزرگی در جمهوری اسلامی شده: جریان انقلابی حقطلب با هدایت #آیتالله_خامنهای با بدنهای از مذهبیون پاک اما اغلب شعارزده و سادهاندیش و کموبیش بیگانه با فضاهای فکری در یک طرف و جریان #نیولیبرال غربگرای سرمایهداری با هدایت #هاشمی_رفسنجانی با بدنهای تحصیلکرده پیچیده و تأثیرگذار در محافل سیاسی و دانشگاهی در طرف دیگر! این التقاط بزرگترین فتنهای بود که جمهوری اسلامی به آن مبتلا شده و حالا دوستان سیاسی و امنیتی سنتی که به تبع برخی چهرههای ارزشمند دینی مرتب از «التقاط اندیشی اصلاحطلبان» میگفتند باید متوجه التقاط پوشیدهای بس بزرگتر در گفتمان کشور باشند که البته به تدریج از سال ۸۴ از پوشیدگی خارج شد گرچه جداً هنوز درست تحلیل نشده است. آیا در این صورت باید علی علیزاده یک لاقبا را چون که خود قربانی این التقاط رسمی در ج.ا. شده و در فضای مشتبه سالهای گذشته علیه نظام موضع گرفته سرزنش کرد؟
ادامه دارد...
@criticalknowledge