دانش حیاتی
🔴 ولنگاری علنی در روزنامه اصلاح طلب دنیای اقتصاد/نمایشگاه الکامپ 🔹 وقتیکه #خبرنگار و پرسنل این بن
بسم الرب الحکیم
#نقد #اقتصاد_سیاسی #نیولیبرالیسم #سرمایهداری
این ولنگاری در حجاب، تنها نتیجهٔ ظاهری از یک ولنگاری بسیار بزرگتر نظری و ساختاری در جمهوری عمدتاً امریکایی غیراسلامی ما از سال ۱۳۶۸ به این سو است.
دنیای اقتصاد قدرتمندترین روزنامه و انتشاراتی در حوزه اقتصاد است. مثل ناموسش از لیبرال سرمایه داری دفاع میکند و شریک صنایع بزرگ کشور است. عمده دانشجویان نخبه و اساتید در رشته های فنی مهندسی و اقتصاد که مهاجرت نمیکنند هم جذب همکاری با همین طبقه سرمایه دار نامسلمان چپاول گر امریکایی میشوند و شدهاند که مسبب اصلی تورم و دارای رانتهای بزرگ و بیاعتقادترین افراد به ارزشهای انقلاب ۵۷ هستند!
لذا جمهوری اسلامی در عرصه اقتصاد یک جمهوری امریکایی تمامعیار است! یک نظام سیاسی با تناقض و تعارض بنیادین در جنبههای ایدئولوژیک و دفاعی از یک سو و جنبههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر به طوری که این دو جنبه همیشه در ۳۴ سال گذشته نیز با هم درگیر تنشهای سیاسی درونی بوده اند و بخش زیادی از انرژی انقلابی اولیه را مستهلک و نابود کردهاند.
پس تعارض اصلی در نظام سیاسی کشور ما تعارض بین ساختار اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی امریکایی و ارزش ها و نهادهای انقلابی اولیهای است که خود اغلب به ریشههای این تعارض آگاه نیستند و خودشان به طور فزاینده گرفتار استحاله یا جذب در آن ساختار امریکایی میشوند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
علی اکبر ولایتی در این مقاله که به صورت باورنکردنی روان و شفاف است به نکته مهمی اشاره میکند: شیطنت ت
بسم الرب الجبار (جبرانکننده و مجبورکننده!!)
#نقد
✍️ غفلت نابخشودنی و شبکه مخفی ناتو: ناظر به مقاله آقای ولایتی در خصوص برنامه ناتو در آذربایجان و تحلیل انتقادی آقای ابوقاسم!
یک نمونه گویا از این که #شبکه_مخفی_ناتو در جمهوری اسلامی بسیار موفق بوده است، غفلت هولناک و نابخشودنی نظام در مسئله قفقاز و آذربایجان است. برنامه اصلی امریکا بعد از فروپاشی شوروی، گسترش پیمان #ناتو به کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی سابق بود. برنامهای طولانی که جنگ اخیر #اوکراین نیز به دنبال آن شکل گرفت!
بر این اساس، باید مهمترین برنامه جمهوری اسلامی گسترش نفوذ خود در این کشورهای همسایه به منظور جلوگیری از نفوذ ناتو در این کشورها میبود. در حالی که روسیه ورود زیرپوستی ناتو به اوکراین را با حمله نظامی پاسخ داد جمهوری اسلامی با ورود ناتو به آذربایجان چه کار کرد؟ هیچ! دقیقاً هیچ!
نتیجه این شد که در شرایطی که حکومت آذربایجان و ملت شیعه آن در ۳۵ سال پیش طی جنگ قرهباغ دستبه دامن جمهوری اسلامی شده بودند و حاضر بودند حتی به سرزمین مادری خویش برگردند، با استنکاف دولت لیبرال وقت مواجه شدند که در عرصه اقتصادی و جمعیتی نیز مجری سیاستهای امریکا (ناتو) بود. از همان زمان جمهوری اسلامی ۳۵ سال ایستاد و نگاه کرد تا این که ناتو و موساد کاملاً بر ساختار امنیتی آذربایجان مسلط شدند، شرکت بریتیش پترولیوم (ذی نفع اصلی کودتای ۲۸ مرداد) تبدیل به شریک اقتصادی اصلی باکو شد، و حتی برنامه تشیع زدایی و دینزدایی و نفرت از ایران تبدیل به برنامههای درسی و فرهنگی رسمی آذربایجان شد تا نسل جدید شیعیان آذربایجان تبدیل به دشمنان ایران و دوستان اسرائيل شوند و صدها فعال شیعه و انقلابی آذری به زندان بیافتند! همزمان ترویج پانترکیسم در بین آذریزبانان ایران با هدف نهایی تجزیه استانهای غربی ایران پیش رفت!
در همین حین، بخشی از جامعه مذهبی ما هم در اوج بیخبری از دگردیسی کامل آذربایجان از یک کشور شیعه به یک کشور لائیک صهیونیستی و امریکایی در سه دهه اخیر، در جنگ دوم قرهباغ، به شعارِ حالا منسوخِ «قرهباغ پاره تن اسلام است» متشبث میشود و در این جنگ که با هدف تکمیل نقشه ناتو است طرف آذربایجان (یعنی ناتو) را میگیرد! حتی برخی روحانیون آذری صدا و سیما و ائمه جمعه آذری به حمایت از جنگ ناتو علیه ارمنستان برخاستند!
به همین دلایل آنچه طی ۳۵ سال اخیر در آذربایجان (و بر ما) رفته حیرتانگیز است! وقوع چنین غفلت طولانی بزرگ فوقِ استراتژیک برای جمهوری اسلامی نابخشودنی و باورنکردنی است! چنین غفلت غیرطبیعی و غیرعادی مطمئناً دلایل غیرعادی و غیرطبیعی نیز دارد! باید گفت شبکه مخفی ناتو در ایران و در ساختار جمهوری اسلامی به هدف خود رسیده است! بله! این شبکه ۴۴ سال است که ضربههای مهلکی به کشور وارد آورده و جالب این است هیچ حرفی از وجود این شبکه مخفی در ایران زده نمیشود!
مقاله آقای ولایتی و تحلیل انتقادی آقای ابوقاسم هم یعنی این که ظاهرا «قوای عاقله نظام» از مرحله «۳۵ سال غفلت جمعی و یکدست» نسبت به مسئله قفقاز به مرحله «اختلاف درونی» نسبت به مسئله قفقاز رسیدند. خدا رو شکر! پیشرفت کردیم!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
🔸نفت ایران ۱۰۰ سال دیرتر از عربستان تمام میشود کل ذخایر اثبات شده نفت ایران را ۲۰۸ میلیارد و ۶۰۰ م
#نقد
شاهد پست قبلی از غیب رسید: نمونهای از نفتزدگی ما و دنیا
اجماع کارشناسان محیط زیست این است که حداکثر تا سال ۲٠۵٠ همهٔ سوختهای فسیلی باید فسخ شوند اگر نه #تغییرات_اقلیمی تمدن بشری را کاملاً مضمحل میکند ولی برخی به این دل بستند که ما ۱۸۲ سال دیگر نفت داریم!
با این روند تغییرات اقلیمی، نه ما و نه بقیه دنیا تا ۸۲ سال دیگر و کمتر هم دوام نمیآوریم. ایران طبق گزارش ناسا تا ۳٠ سال دیگر خالی از سکنه میشود و امید بنده برای نجات ایران فقط بارش نعمات الهی بعد از ظهور حضرت حجت عج است اگر نه روند کلی ما و دنیا به سمت انحطاط و فروپاشی است.
ما امروز ناگزیریم از اندیشه به #تمدن_بدیل.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
✳️ واقعیتی که در مورد آن صحبت نمیکنند کودکان کنگویی در معادن استخراج کبالت شرکت های بزرگ موبایل سا
دلیل دیگر بر خباثت و حرام بودن #فناوری مدرن!
#نقد
اگر پرسند چرا خودت پس استفاده می کنی پاسخ دهم: به حکم ثانوی و بنا بر اضطرار و فقط از اقلام اضطراری و با خودداری از بسیاری از فناوریهای غیرضرور و با علم به این که باید به همه مضرورین فرایند ساخت و مصرف فناوریهایی که استفاده میکنم نهایتا رد مظالم دهم، در دنیا یا آخرت.
بخشی از این رد مظالم، ترویج همین نگاه انتقادی به #فناوری_خبیث مدرن است.
#نه_به_تکنوفیلیا
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
با مطالبی که پیشتر در این کانال در باره #تغییرات_اقلیمی منتشر کردم واضح است که این نظر که در بین برخ
✍️ اشتباه بزرگ: تشکیک در مباحث محیط زیستی و اقلیمی در میان برخی فعالین انقلابی
#نقد #تغییرات_اقلیمی #محیط_زیست #نفرین_نفت
یک گفتمان دیرپا در میان طرفداران انقلاب وجود دارد که میگوید طرح مباحث محیط زیستی یک توطئه استعماری برای اختلال در توسعه اقتصادی ایران است. این تئوری توطئه (اصطلاحی که خودم زیاد ازش خوشم نمیآید چون توطئههای واقعی وجود داره ولی اینجا واقعاً مصداق اشتباه داره) متأسفانه باعث عدم حساسیت طولانی بخشی از جریان انقلابی نسبت به مسئله بسیار بسیار حاد و خطرناک بحران اقلیم و محیط زیست شده است و به تعلل نسبت به این بحران دامن زده است.
برای این که به دام این تئوری توطئه اشتباه نیفتیم تمایز سه نکته مهم است:
۱. اسناد و مدارک انبوه و انکارناپذیر از نقش مهیب توسعة صنعتی مدرن و خصوصاً سوختهای فسیلی در تخریب محیط زیست و تغییرات اقلیمی در ایران و جهان
۲. عدم پایبندی قدرتهای بزرگ به تعهدات معاهده پاریس برای کمک به کشورهای در حال توسعه که سهم بسیار کمتری در بحران داشتند برای گذار به انرژیهای پاک
۳. تمایز بین گلوبالیسم حقوقی/اخلاقی و گلوبالیسم سرمایهداریِ جدید گرچه این دو تا حدی در عمل تلاقی پیدا کردهاند.
برخی دوستان انقلابی متأسفانه بین نکات بالا خلط میکنند. یعنی درست است که کشورهای در حال توسعه سهم کمتری در بحران اقلیمی و زیستی داشتهاند و قدرتهای بزرگ سهم بیشتری داشته اند، اما نکتة جالب این است که در معاهدة پاریس به این عدم توازن در تقصیر کاملاً توجه شده است فلذا از کشورهای توسعه یافته خواسته شده که به کشورهای در حال توسعه برای مقابله با بحران کمک مالی و فناوری کنند. در خصوص گلوبالیستها هم باید دقت کرد که بخشی از گفتمان گلوبالیسم (جهانگرایی) برآمده از ادبیات حقوقی است که بر اشتراکات ارزشها و مسائل جامعة بشری و اصل تعاون و نوعدوستی و همکاری تأکید میکند. البته این جهانگرایی اخلاقی/حقوقی چون هم در عرصة مفهومی و هم در عرصة سیاسی با جهانگرایی سرمایهداری خلط و مؤتلف شده است، باعث بدبینی دوستان به بحث محیط زیست به خاطر بدبینی به جهانگرایی به معنای دوم شده است. اما باید بین این دو نوع جهانگرایی تفکیک کرد و جهانگرایی به معنای اول را هم بازتفسیر اسلامی کرد و در عین حال حتی با دغدغههای پایگاه سیاسی این جهانگرایی ولو احزاب چپ/دموکرات در غرب (مثل دولت بایدن) باشند همدلی احتیاطآمیز و مشروط کرد.
اما محتوای بند اول همان طور که گفتم غیر قابل انکار است. برای تبعات مختلف تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست که هم ناشی از مصرف سوختهای فسیلی است و هم دیگر تبعات صنعت مدرن آن قدر شواهد و مدارک وجود دارد که هیچ شبهة سیاسی هم نباید باعث شود آن را انکار کنیم. این بدبینی به مباحث محیط زیستی آن قدر شدید بوده که طبق روایت آقای محمد درویش که به اتهام کذب جاسوسی محیط زیستی دستگیر شده بود، بازجوی انقلابی ایشان بعد از مدتها بازجویی از او در دستگاه اطلاعات کشور بالأخره با فهمیدن صداقت درویش و اهمیت مسئله محیط زیست و ظلمی که به او کرده دچار عذاب وجدان شده و به گریه میافتد!
ایشان برای رفع شبهات توضیح داده که خودکفایی در کشاورزی اگر با اصلاح مصرف آب همراه باشد از لحاظ محیط زیستی مطلوب است و البته به مواضع برخی دیگر چهرههای محیط زیستی که رفتار مشکوک یا نامطلوب داشتند انتقاد دارد.
نکته مهم دیگر برای استحضار عزیزان انقلابی این است که منکرین تغییرات اقلیمی در دنیا از بدنامترین بلوکهای سرمایهداری غرب هستند: شرکتهای نفتی و تسلیحاتی غرب خصوصاً امریکا و حزب جمهوریخواه که پایگاه اشراری چون جورج بوش و ترامپ و پومپئو است!
باید پذیرفت نفت هم برای ایران و هم جهان و هم جمهوری اسلامی و انقلاب یک نفرین بزرگ بوده و هست و اگر ما فعلاً به خاطر شرایط اقتصادی به نفت و فراوردههای نفتی و سوختهای فسیلی نیاز داریم این دلیل بر مطلوبیت این وضعیت نیست. از نظر دین مبین اسلام هم باید به شدت نسبت به حفظ سلامت محیط زیست حساس بود. روایات در باب نهی از تخریب گیاهان و حیوانات فراوان است فلذا عدم حساسیت بخشی از جریان انقلابی به بلکه انکار بحران محیط زیست کاملاً خلاف ارزشهای اسلامی هم هست. اصلاح الگوی مصرف و مهمتر، ترویج سبک زندگی با کمترین نیاز به انرژی و تکنولوژی در ضمن گذار به انرژیهای پاک مثل خورشیدی باید از اهم دغدغههای جریان انقلابی باشد.
در ادامه برخی مطالبی که پیشتر در بارة تغییرات اقلیمی و نقش بلوک نفتی-نظامی امریکا در آن نوشته بودم را لینک میکنم.
https://eitaa.com/criticalknowledge/663
https://eitaa.com/criticalknowledge/692
https://eitaa.com/criticalknowledge/696
ان شاءالله مطالبی هم از یادداشتهایم از مصاحبة آقای محمد درویش برجستهترین و خدومترین چهرة محیط زیست ایران خواهم گذاشت.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
ضمن تشکر از استاد رائفیپور برای آشکار ساختن گرایشات فکری و تعلقات سیاسیشان، دعوت میکنم برای آشنای
✍️ رائفیپور، آخرین و غیرآخرین قربانی هژمونی لیبرال ایران پساجنگ و یک تبیین اجمالی از مناظره سوسیالیسم-لیبرالیسم
#نقد
با اطلاع خوبی که از مناظره بین سوسیالیستها و لیبرالها دارم و نقایصی که در ادله مشهور دو طرف هست، کاملاً پیشبینی میکردم که افرادی که از یک منظر هر ایدئولوژی را مطالعه کنند به همان طرف متمایل میشوند. اما چرا در ایران، مذهبی یا غیرمذهبی، همه اغلب به سمت لیبرالیسم متمایل میشوند؟ چون لیبرالیسم هژمونی ساختاری (اعم از دانشگاهی و رسانهای و سیاسی) در کشور دارد و لذا عجیب نیست که یک عوامی چون آقای رائفیپور که مطالعه تفصیلی در این دو ایدئولوژی و تاریخ آنها نداشته راحت تحت تأثیر هژمونی یکطرفه لیبرالی با استدلالهای ظاهرفریب اما ناقص آنها قرار بگیرد و حرفهای آنها را بپذیرد و تکرار کند! معتقدم از ناحیه خلأ فهم نظری و تاریخی کافی از مناظره سوسیالیسم-لیبرالیسم، بزرگترین ضربه را بعد از جنگ خوردیم! سخن کامل در این باره خارج از مجال یک پست اجتماعی است، اما ناگزیر نکاتی عرض میکنم. به راستی راز شکست سوسیالیسم در شوروی چیست؟ آیا حق با لیبرالها است؟
پاسخ اجمالی این است که شکست سوسیالیسم در شوروی بیش از این که ریشه در نقایص کمونیسم داشته باشد، ریشه در وضعیت تاریخی روسیه داشت. روسیه مثل تمام کشورهای جنوب و شرق، از توسعه صنعتی استعمار-پایه غرب عقب افتاده بود. لذا در شرایط رقابت با امپریالیسم غرب باید توسعه شتابان را هم برای جبران فاصله صنعتی با غرب و هم رسیدن به قدرت نظامی برای دفع تهدید نظامی غرب را اجرا میکرد. این مستلزم اعمال فشار کاری زیاد بر مردم شوروی بود. این فشار مضاعف برای جبران عقبماندگی صنعتی تاریخی خود منجر به کاستن از بخش کشاورزی و در نتیجه گسترش فقر غذایی و حتی مرگومیر در اثر قحطی در شوروی و همچنین پایین بودن دستمزدها شد.
نتیجه این تبیین کوتاه این است که سیاستهای توسعه شتابان رابطه ضروری با سوسیالیسم ندارد. غرب نیز برای رسیدن به توسعه شتابان باعث مرگ و میر و فلاکت وسیع میلیونها انسان در سراسر زمین شد و دقیقاً راز «موفقیت» مادی غرب همین جا است. غرب از این مزیت برخوردار بودن که هزینه انسانی مهیب توسعه صنعتی شتابان خود را بین گردههای کارگران سرزمین خود و بردگان و مردم مفلوک کشورهای مستعمره تقسیم کند! آنچه باعث پیشدستی غرب در توسعه صنعتی شد در حقیقت همین پیشدستی آنها در استعمار و بردهداری از دیگر کشورها بود، نه انقلاب علمی یا هوش بیشتر یا حتی انقلاب صنعتی یا هر توصیف متملقانه دیگر! چون بدون در نظر گرفتن عامل استعمار و صرفا با استناد به چند سال اختراع زودتر یک اسلحه یا ماشین بخار نمیتوان فاصله مهیب بین غرب و بقیه دنیا را توضیح داد! شاهد بیشتر برای این که توسعه شتابان و نه ایدئولوژی سوسیالیستی باعث ناکامی شوروی شد این بود که در کشورهای غیرکمونیستی و حتی متحد امریکا، مثل ایران در دوره شاهِ (نا)پهلوی هم سیاستهای توسعه شتابان منجر به تبعات اجتماعی وخیمی شد!
پس در شرایطی که هم توسعه صنعتی غرب و هم سیاستهای توسعهای در کشورهای جهان سومی متحد غرب تبعات انسانی وخیمی از جمله گسترش فقر داشته، مساوی گرفتن سوسیالیسم با توزیع فقر یک مغالطه لیبرالی از جانب وحشیترین نمایندگان سیاسی لیبرال سرمایهداری در غرب یعنی زوج سیاه تاچر-ریگان برای حیثیتآفرینی برای جنایتکارترین ایدئولوژی تاریخ بشر یعنی لیبرالیسم بود! این اشقیاء آن قدر وقیح بودند که انکار میکردند که ۵۰ سال حاکمیت سیاستهای سوسیالیستی روزولت بود که در خود امریکا رفاه عمومی ایجاد کرد اگر نه سرمایهداری لسه فر خود مردم امریکا را نیز به فلاکت انداخته بود که اوج آن رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ و دهه ۱۹۳۰ بود!
این طوری لیبرال سرمایهداری، مواهب ناشی از سوسیالیسم را نیز به پای ایدئولوژی منحوس خودش سند زد تا زمینه را از دهه ۱۹۸٠ برای یک دور جدید از چپاول راحتتر و آزادتر مردم خود امریکا و دنیا فراهم کند! پستی یک ایدئولوژی از این بیشتر نمیشود که حتی موفقیتهای رقیبش را با فریبکاری به خودش نسبت دهد!
بعد از تبیین این نکته تاریخی، در خصوص نقایص زیربناهای فلسفی لیبرالیسم و سوسیالیسم نیز میتوان سخن گفت اما تردیدی نیست در سطح روبنایی سوسیالیسم با قطع نظر از مبانی الحادی غیرضروری آن، یک آرمان شریف است که از نظر من در شکل کلی همان آرمان امتگرایی انبیاء الهی است و کسانی که چشم بسته به سوسیالیسم فحش میدهند در حقیقت ناخواسته دارند به آرمان امتگرایی انبیاء توهین میکنند! پس زنده باد سوسیالیسم: آرمان انبیاء!
#بیسوادی #استحمار_نیولیبرال #نیولیبرالیسم #تاریخ #سوسیالیسم #هژمونی
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
⭕️مهمترین سخنان رهبر انقلاب در دیدار با بانوان 🔹 نظام فرهنگی و تمدّنی غرب (در مسائل مربوط به زنان
✍️ نقدی بر موضع مقام معظم رهبری درباره حضور اجتماعی بانوان، ۱
بسم الرب الحکیم
#نقد
نکته مقدماتی این که به فرموده خود مقام معظم رهبری اختلاف نظری کارشناسی با ایشان به معنی ضدیت با #ولایت_فقیه نیست. بله میخواهم اینجا برایند مواضع ایشان و فقهای انقلابی را درباره نقش زنان را نقد کنم فلذا برای جلوگیری از سوءتفاهم ذکر مقدمه بالا ضروری بود. مواضع وسیاستهایی که درباره زنان بعد از انقلاب اخذ شده نه خیل زیادی از مردان مؤمن را راضی کرده است و نه تاثیر مطلوبی بر نهاد خانواده و ازدواج داشته است و نه باعث ستایش جریان روشنفکری در کشور شده است. زمانش فرا رسیده این وضعیت را مورد نقد قرار دهیم. هدف تقرب به موضع حقیقی شریعت با هدف اعتلاء حقیقی وضعیت زنان و مردان و کل جامعه است.
برداشت من از جایگاه #زنان در دین مبین اسلام و برایند مواضع ایشان در #جمهوری_اسلامی و تأثیر آن بر نقش زنان در این دوره به شرح زیر است:
بنا به مشهور (نه ضرورتاً حقیقت)، در اسلام مرد نانآور خانواده و مسئول نفقه است و زن هیچ وظیفه مالی ندارد اما حق اقتصادی دارد: هم حق مصرف از مال شوهر و هم حق کسب درآمد برای شخص خودش. در نگاه فقهی هم تنها وظیفه زن «تمکین» و «استیذان» از شوهر است.
اولا برای بسیاری از متدینین تصویر دینی (در حقیقت شبهدینی) بالا از تقسیم حقوق و وظایف زنان بسیار یکطرفه و ناعادلانه به نظر میرسد و شاهد شکایت فزاینده جوانان مرد و آقایان از مطالبات خانمها هستیم که امر ازدواج و زندگی مشترک را بسیار دشوار کرده است. اعتراض این است که چه طور میشود دو نفر در زندگی شریک باشند اما یک طرف حداکثر حقوق مالی داشته باشد و طرف دیگر فقط وظیفه مالی؟ پاسخ مشهور این است که ظاهرا وظیفه «تمکین» و «استیذان» زن از مرد قرار است موازنه حقوقی را برقراری کند. اما «تمکین» که عموماً مسئلة مهمی نیست. میماند «استیذان» زن برای خروج از منزل. اما «استیذان» اگر برای کارهای غیرواجب اثبات گردد، اثبات وجوب «اشتغال زنی که نفقه دریافت میکند» دشوار است، فلذا اشتغال زنان دارای نفقه، موکول به اذن شوهر خواهد بود. اما در شرایط امروز ضرورت این استیذان را با اثبات «وجوب اشتغال زن برغم نفقه» (اغلب با دلایل نادرست) یا «شرط ضمن عقد» میتوان دور زد. چرا که در متن فرهنگ تجدد و مطالباتی که انقلاب اسلامی با حمایت رسمی ولایت فقیه (با تأکید بر این که حضور اجتماعی زن هیچ محدودیتی ندارد) ایجاد کرده است، مصادیق استیذان برای اشتغال زن، حداکثری است و در عمل توازن بین حقوق مردان و زنان به هم میخورد. اما توجیه شرعی این حضور حداکثری در زمینة فقهی فعلی تنها با اثبات «وجوب اشتغال زن برغم نفقه» ممکن است. (گرچه نشان خواهیم داد که اصلاً حضور حداکثری زنان با عناوین اولیة فقهی قابل اثبات نیست). چنین وجوبی قاعدتاً در هنگام ناکافی بودن درآمد شوهر قابل اثبات است. این ناکافی بودن خود دو دلیل میتواند داشته باشد: اوضاع اقتصادی نامطلوب کشور، مثل امروز، و فرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی که مطالبات مالی بسیاری زنان را از حد معقول خارج میکند، باز مثل امروز. روشن است در متن چنین شرایط اقتصادی و فرهنگی نامطلوبی، مجوز اشتغال زنان نمیتواند منطبق با روح شریعت باشد. در حقیقت، ناظر به همین شرایط است که در یک روایت از امیرالمؤمنین (ع) اشتغال زیاد زنان اخرالزمان «از روی حب دنیا»مذمت شده است. بگذریم از شرایط زمینهای نامطلوب دیگری، مثل رواج بدحجابی و عدم رعایت حدود محرم و نامحرم و اختلاط در مراکز اشتغال که همگی اشتغال زنان را در بیرون را با آسیبهای جدی میتواند روبهرو کند.
اصولاً فقهایی که طرفدار حضور اجتماعی حداکثری زنان هستند، نباید این شرایط منفی زمینهای را نادیده بگیرند اما متأسفانه این نادیدهانگاری، و تأکید بر حضور حداکثری زنان برغم شرایط شدیداً نامساعد اجتماعی مذکور در بالا شایع است و این نشان از عدم زمانشناسی از طرف بسیاری از فقهای ما است که چنین قصوری را با عناوین جذاب «فقه نواندیش»، «فقه پویا»، «فقه مترقی»، «فقه رهبران انقلاب» توجیه میکنند.
در تحلیل نهایی، در قرآن و روایات اسلامی، هیچ قرینهای که بر حضور حداکثری زنان در جامعه تأکید کند وجود ندارد، بلکه قرائن و شواهد اجمالاً خلاف آن است: مثل آیات ۳۲-۳۳ در امر به زنان پیامبر ص (که به قرینه قابل تعمیم به همة زنان است) بر «قرن فی بیوتکن» و روایت مشهور رجوع حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) به پیامبر اسلام (ص) برای تقسیم وظایف و ترجیح مشاغل خانگی برای حضرت زهرا (س)، و باز روایت مشهور از حضرت زهرا (س) که بهترین حالت برای زن را این میدانند که نامحرم او را نبیند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
شباهت اصولگرایان و اصلاحطلبان در حکمرانی ✍ حسینزمانیمیقان چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه فرهنگ،
✍ تکرار سیکل انقلابی سابق و اصولگرای لاحق: این بار برای آقای رئیسی ۱
#نقد #مقاله
بله!
حالا با محقق نشدن آرمانهای انقلابی، آقای رئیسی هم که انقلابی بود را میگویند اصولگرا است و این یک سیکل تکراری در حیات سیاسی جریان انقلابی است!
این بزرگواران باید ملاحظه فرمایند که یک زمانی جریان حزباللهی منتقدِ سیاسیونِ مشهور به «خط امام» که شامل آقای هاشمی رفسنجانی هم میشد، اصطلاح «اصولگرایی» را برای تمایز خود مطرح کرد تا بگوید با جریان آقای هاشمی تفاوت دارد. ادعا این بود که باید به «اصول» انقلاب و امام خمینی برگردیم!
بعد که بخشی از جریان اصولگرا با ورود به قدرت کارنامه مطلوبی از خودش نشان نداد، حالا «اصولگرایی» که روزگاری برای بیان آرمانهای امام و انقلاب به جای اصطلاح فینفسه گویای «خط امام» نشسته بود، خود تبدیل شد به نماد سوءاستفاده از آرمانها یا جناحزدگی یا محافظه کاری و سرنوشتی مشابه اصطلاح «خط امام» پیدا کرد.
حالا جریان معتقد به اصول انقلاب دنبال اصطلاح جدیدی میگشت و این بار گویاترین واژه یعنی «انقلابی» را برای خودش برگزید و آقای رئیسی در انتخابات نامزد جریان «انقلابی» شد.
البته جریان انقلابی چون نمیتواند از اصطلاح بسیار گویا و شایان «انقلابی» عبور کند، احتمالا این برچسب را از آقای رئیسی پس خواهد گرفت و البته برای جامعه باید توضیح دهد که چه طور انقلابی سابق همیشه بعد از به قدرت رسیدن تبدیل به اصولگرای اسبق میشود، سرنوشتی که پیشتر برای آقای احمدینژاد و قالیباف نیز رقمخورده است!
پاسخهای کلیشهای مانند این که انقلاب دارد خالصسازی میشود یا ما با کسی عقد اخوت نبستهایم مدتهاست قدرت تبیینی خود را از دست دادند.
بنده پاسخ این مسئله را غفلت تاریخی انقلابیون از «اقتصاد سیاسی» میدانم.
جریان انقلابی اغلب کلا از این مسئله غافل است که ساخت اقتصادی کشور تعیینکنندگی زیادی بر سیاستهای دولتها دارد و دولتها در حقیقت اسیر ساخت اقتصادی و بازیگران قدرتمند آن هستند. دولتها میآیند و میروند اما ساخت اقتصادی به دلیل ثبات بازیگران اقتصادی و استحکام موقعیت آنها ثابت است. این بازیگران همیشه منافع خود را به سیاسیون تحمیل میکنند و این معنای کلیدی «#اقتصاد_سیاسی» است: منافع بازیگران اقتصادی مهمترین عامل در تعیین و جهتدهی به سیاستها است!
سخن از گروههایی چون بانکهای خصوصی، سلاطین واردات در اتاق بازرگانی، اولیگارشی خام فروش، اولیگارشی املاک و غیرهم است! اینها حاکمین حقیقی این کشور هستند!
لذا هیچ جریان سیاسی که فهم انتقادی از ساخت اقتصاد سیاسی و برنامه و شهامت اصلاح آن را نداشته باشد نمی تواند تغییر در اوضاع اقتصادی کشور ایجاد کند.
انحراف و همزمان غفلت بزرگی که #نیولیبرالیسم در کشور ایجاد کرده همین است. این غفلت نیولیبرالی دامنگیر جریان انقلابی نیز شده است!
جریان انقلابی نسبت به چالش اقتصاد سیاسی یا واقف نیست یا آن را در حد مبارزه با «مفاسد اقتصادی» میفهمد و نسبت به گفتمانهای نظری و روندهای قانونی که مسبب معضلات اقتصادی و اجتماعی است اشراف ندارد و مسئله اصلاحات در یک ساختار اقتصادی که در بنیان خود با رانت و فساد و سوداگری عجین بوده است را ساده میانگارد.
جریان انقلابی اغلب پنداشته که (به قول شیخ حسن روحانی) «با یک مشت شعار» و «مدیریت جهادی» که در عمل مابهازایی بیش از صرف پرکاری و دوندگی اجرایی ندارد میتواند انقلاب را احیا و مملکت را اصلاح کند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
به نام خداوند جان و خرد انتخابات روز جمعه ۱۵ تیرماه را با هیچ انتخاباتی قیاس نباید کرد. این انتخابات
✍ حمایت فیلسوف، داوری اردکانی از نامزد اولیگارشی ضدوطن لیبرال: عاقبت فلسفه بریده از دانش اقتصاد سیاسی و روابط بینالملل!
بسم الرب الخبیر
#نقد
استاد داوری اردکانی، فیلسوف هایدگری منتقد غرب و لیبرالیسم، در یک دهۀ اخیر مواضع سیاسی در جهتی خلاف سنت فکری خودشان داشتهاند و همسو با نگاه غالب جریان دانشگاهی لیبرال ما شده اند.
بنده این نقیصه را معلول فقدان دانش انتقادی اقتصاد سیاسی و روابط بینالملل در بین قاطبه دانشگاهیان ما (غیر از رشتههای مزبور) میدانم که در تأثیرپذیری از هژمونی رسانهای غرب و لیبرالهای داخلی تفاوتی زیادی با عوام ندارند!
طبیعتاً طبق اصل صلاحیت علمی باید گفت استاد داوری اردکانی با توجه به این که هیچ تخصصی در سیاست و اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل ندارند مواضع سیاسی شان هیچ حجیت و اعتباری ندارد!
ایشان از دولت روحانی و برجام هم حمایت کردند که اولین دولت میلیاردرهای ایران با افزایش هولناک هزینههای جاری که صرف حقوقهای نجومی و امتیازات خاص برای مدیران با تعارض منافع و مفاسدی چون چپاول صندوق ذخیره فرهنگیان شد. برجام هم یک توافق استعماری ضدامنیتی که اقتصاد را گروگان دستورات اجرایی سه ماهه رییس کاخ سفید کرد و همه فرصتهای بدیل را سوزاند.
پس عجیب نیست که به خاطر فقدان دانش سیاسی مربوطه، یک فیلسوف سالخورده کارش به جایی برسد که مثل عوام متأثر از هژمونی لیبرال، یک پزشک فاقد بینش سیاسی مشخص را به یک فارغ التحصیل علوم سیاسی با سابقه ده سال کار مطالعاتی روی مسائل کشور، صرفاً متأثر از هیولاسازیهای دروغین رسانهای ترجیح دهد!
نتیجه این عوامیت سیاسیِ فیلسوف هایدگری فرزانه ما بسیار طنزآمیز است! دغدغه ایران را دارند در عین حال از نامزدی که تقویتکننده پان ترکیسم به نفع ناتو در باکو است حمایت میکند که مورد حمایت جریانی هم هست که به دلیل تضعیف شدید مؤلفه های قدرت در دوره گذشته کشور ما را به آستانه جنگ با امریکا و بحرانهای امنیتی حاد بردند، و حالا هم اگر روی کار بیاییند با تخریب پیشرفتهای ما در بریکس و شانگهای، کشور را بازیچه فشارهای امریکا در شرایط بحران منطقهای خواهند کرد!
خلاصه وارونگی عجیبی است که فیلسوف منتقد لیبرالیسم و حامی وطن، کارش به حمایت از جریان لیبرال با سیاستهای خطرناک برای امنیت ملی رسیده و این کار را با نیت نجات ایران انجام میدهد!!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
پاسخی به آقای جلیل محبی و جلیل محبی ها چرا شما لیاقت پیروزی بر اصلاحطلبان را ندارید؟ آقای جلیل محبی
✍️بخشیهای از نامه احمدینژاد به مقام معظم رهبری در سال ۹۶ /۲
🔸 بصیرتهای احمدینژاد برای رویکرد سیاسی قیممأبانه قالیباف و سران اصولگرا /۱
بسم الرب الخبیر
#نقد
در بازخوانی شخصیت و اندیشۀ ممتاز #احمدینژاد که با مطالعۀ نامۀ او به رهبر انقلاب آغاز کردم، بصیرتهای مهمی دربارۀ آسیبهای انتخابات اخیر نیز مشاهده میشود. میدانیم که آقای احمدینژاد از همان سال ۸۴ با آقای قالیباف اختلاف جدی داشت. بنده از علل خاص این اختلاف خبر ندارم گرچه با شناختی که از هر دو دارم حدسهایی میتوانم بزنم. یکی از حدسها همین رفتار حامیان آقای قالیباف با آقای سعید جلیلی است که صدای آقای علیزاده را هم در آورده است. علیزاده به درستی مشکل را در رویکرد پدرخواندگی و قیممأبی بزرگان اصولگرا از جمله قالیباف میبیند که معتقدند با دستور آنها جلیلی باید کنار میرفته و بدنۀ مردمی انقلاب نیز باید «بفرموده» به قالبیاف رأی میدادند! با قطع نظر از بحثها در مورد مقدار رأیآوری واقعی قالیباف که البته همین دو انتخابات اخیر مجلس و دولت هم اصلاً تصویر امیدبخشی از آن ارائه نمیکند، اصحاب قالیباف از خود نمیپرسند که چرا حتی اکثریت بدنۀ حامی انقلاب نیز از او رویگردان شدند و به جلیلی اقبال کردند! گذشته از این چرایی، آنها اصلاً نمیخواهند به نظر این اکثریت درونگفتمانی اهمیت دهند و آنها را به حساب آورند! انگار از رأی اکثریت بدنۀ حامی خودشان به جلیلی ناراحتتند. به قول علیزاده این نشانهای از روحیه «ضددموکراتیک» و «قیممأبانه اغلب سران اصولگرا» است! گویی آنها خود را مالک جبهه انقلاب میدانند و معتقدند بقیه باید بلهقربانگوی آنها باشند!
حالا برگردیم به بصیرتهای ریشهایتر احمدینژاد در بارۀ این مسئله. دوستان در این انتخابات میتوانند تصدیق کنند که چطور سران اصولگرا حاضر هستند حتی شخصیت متین، بیحاشیه، صادق، باتقوی و باسواد و محبوبی چون جلیلی را هم به خاطر استقلال رأی و رویۀ سیاسی با وجود محبوبیت زیاد مردمی مورد هجمه قرار دهند! از نظر من، بنا به قرائن متعدد، این یکی از دلایل اصلی برخوردهای سلبی با احمدینژاد از سال ۹۰ به این سو از طرف سران اصولگرا و انقلابی است! اهمیت نمونۀ جلیلی و سرنوشت مشابه او شاهدی است بر اینکه که احتمالاً در مسئلۀ احمدینژاد نیز مشکل را باید در رویکرد جریان اصولگرا جست نه حاشیههای ادعایی احمدینژاد! حالا بیایید توصیف آسیبشناسانۀ احمدینژاد در نامهاش به رهبری از رفتار قیممأبانه و خودمالکپندارانه نوع این آقایان را بخوانیم!
بخشهایی از نامه ۹۶ احمدینژاد درباره رویکرد قیممأبانه برخی سران و مدیران کشور:
باید باور کرد که مردم حاکمان را برنگزیده اند تا خود را مالک کشور و انقلاب تلقی کنند و بر مردم فرمانروایی و تحکم نموده و آزادی و حقوق اساسی آنان را محدود نمایند. باید باور کرد که مردم مالک کشور و انقلاب و نظام و صاحب اختیار اصلی هستند!
طبق اصول ۶ و ۵۶ قانون اساسی، حق حاکمیت ملت و تعیین سرنوشت اجتماعی مردم باید کاملاً به رسمیت شناخته شده و رعایت گردد. باید همه باور کنند که کشور و نظام و انقلاب متعلق به مردم است و این باور و احساس در عموم مردم نیز نهادینه گردد. همه امور کشور باید بر اساس رای و نظر مردم اداره شود. این نص صریح قانون اساسی است. هیچ کس نباید خود را برتر از مردم و صاحب و مالک کشور تلقی کرده و جای مردم را در تصمیمات کلان بگیرد.
متاسفانه عده ای قلیل خود را اصل و مردم را فرع تلقی کرده و بر همین اساس برنامهریزی و اقدام می نمایند و نقش مردم را در حد به کرسی قدرت نشاندن آنان تقلیل داده اند. آیا نادیده گرفتن حق حاکمیت و تعیین سرنوشت مردم نقض عهد و ظلم بزرگی به انقلاب، نظام و مردم نخواهد بود؟
باید همه مسئولان باور کنند که خادم مردمند و نقشی جز تامین خواست و جاری کردن اراده مردم ندارند. نباید بعضی تصور کنند که مردم، مسئولان را برگزیده اند که بدون توجه به خواست و نظر مردم هر کاری خواستند انجام دهند؟ تامین نظر و رضایت مردم، اصل قطعی و پایه حکومت جمهوری اسلامی است و احدی حق ندارد آن را نادیده انگاشته و یا خدشه دار سازد. همه مقامات باید بتوانند مردم را نسبت به صحت و درستی تصمیمات و اقدامات خود قانع کرده و رضایت آنان را جلب نمایند. این اصل باید در تمام ارکان حکومت به یک باور عمومی و رفتار سازمانی تبدیل گشته و با اقدامات خلاف آن به شدت برخورد شود.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ تراپیسم و خودیاری نهیلیستی: عامل استکبار و ناکامی
#نقد
رواج نظیر این سخنان که امروز از تراپیستها و خودیاریهای مدرن زیاد میشنویم، بر خلاف ظاهر جذابشان سخنان احساسی ضعیف با نتایج غیرمشخص و اغلب منفی هستند.
تأمل کنید این خوداتکایی چطور در متن فرهنگ معاصر خیلی راحت به فردگرایی و خودپرستی و استکبار یا به تنهایی و خرد شدن زیر فشار مشکلات منتهی میشود!
اما انسان مؤمنِ راهی یا راهیافته به حقیقت توحید، اگر به «خود» اتکا میکند «خود»ش به پروردگارش متکی و از او مرتزق است، آن منبع فیض بینهایتی که هیچ مشکلی برای او معجز نیست!
آری توکل یعنی نه به خود تکیه کردن نه به اسباب! نه به خود تکیه کردن به جای اسباب!
البته آنگاه که خود به خدا متصل شد، تکیه به خود همان تکیه به خدا است!
خلاصه خوداتکایی بدون خدا اتکایی محکوم به شکست و نجوای شیطان است!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الحکیم، الله الطیف العلیم الخبیر!
#نقد
✍️ ما، علی علیزاده و سابقهای از التقاط که همهٔ ما را مفتون کرد، ۱ تاریخچه
🔹مدت زیادی بود برنامههای #علی_علیزاده را کامل مشاهده میکردم و اخیراً به علت ضیق وقت گزینشی و بخشی پیگیر هستم. در برخی گفتوگوهای او در کلابهاس هم حضور داشتم و مختصر گفتوگویی هم با او داشتم. این همه کمک کرده با شاکله و عقبهٔ فکری او و حتی تطورات سیاسیاش آشنایی نزدیکی پیدا کنم.
💡☯️ باید دقت کنیم شخصیت و سابقهٔ آقای علی علی زاده بسیار خاص و پیچیده است. شناخت من از ایشان در عبارت کوتاه این چنین است: یک چپ مارکسیستی که در سیر فکری و سیاسی خودش به تصدیق و همدلی با مواضع استقلالطلبانه و ضدامپریالیستی #جمهوری_اسلامی و مخالفت با #سرمایهداری شبهاسلامی پسا انقلابی رسیده است و در عین حال نسبت به ضعفها و قصورهای گفتمانی جریان انقلاب هم حساس است. اما تحلیل مواضع گذشتهٔ علیزاده هنگامی که هنوز بیشتر در جبهه اپوزیسیون و اصلاحات بود نیاز به مجال موسعی میطلبد اما عجالتاً باید بین مواضع متأخر انتقادی او از جریان انقلاب و مواضع متقدمترش فرق گذاشت. نقیصهٔ جدی جریان انقلابی این است که متوجه نیست خطاها و بلکه جنایاتی که از سال ۶۸ به وسیله برخی مقامات غیرصالح جمهوری اسلامی انجام شد (اعم از گردش به سرمایهداری نیولیبرال و #قتلهای_زنجیرهای) از جمهوری اسلامی چه هیولای موحشی در ذهن فعالین سیاسی و ژورنالیستها و روشنفکران ترسیم کرد. ما امروز قویاً نیاز داریم تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی دههٔ ۷۰ را موشکافی کنیم و البته از تفسیرهای شعاری و شبه-امنیتی جریان انقلابی در آن زمان فراتر رویم که تمام کاسه کوزهها را بر سر «اصلاحطلبان التقاطی و پدرسوخته» میشکند!
حالا با نظر به زمینهٔ تاریخی مختصری که در بالا گفته شد دانش خودم از شخصیت و سیر علی علی زاده را توضیح میدهم:
1️⃣ یک فارغالتحصیل دانشگاه شریف و یک چپ مارکسیست-سوسیالیست که به ظن قوی از خانودهای این چنین هم بوده (اشارهٔ او به این که پدرش از اعدامیهایی بوده که بخشیده شده، احتمالاً تودهای یا مجاهدینی) پس بی تردید، او بغضی پیشینی از جمهوری اسلامی داشته است!
2️⃣ سپس متأثر از فضای مغشوش و پرفتنهٔ دهه ۷۰ (که عمدتاً ناشی از هم خطاهای خودیها مثل هاشمی رفسنجانی و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم عملیات اطلاعاتی امنیتی دشمن به اسم خودیها بود مثل قتلهای زنجیرهای)، مثل بسیاری از ژورنالیستها و فعالین سیاسی و دانشجویی متعارف کشور از «استبداد فاشیستی-مذهبی سرمایهداری» در جمهوری اسلامی به امان میآید و به جریان اصلاحات میپیوندد، و نهایتاً به انگلستان مهاجرت میکند.
3️⃣ آنجا طبق گفته خودش مدتی با رسانههای حرفهای انگلیس همکاری کرده و تجربهٔ گرانسنگی کسب کرده. تا حدود ۱۰ سال پیش جزء کارشناسان بیبیسی فارسی بوده اما آشنایی او با جریان چپ و #حزب_کارگر انگلیس و اشخاصی چون جرمی کوربین ظاهراً باعث میشود بیشتر به ریشههای چپ سوسیالیستی خود بازگردد، و با سیاست خارجی جمهوری اسلامی از منظر چپ سوسیالیستی ضد-امپریالیستی همدلی پیدا کند و نهایتاً در آخرین حضور خود در بیبیسی فارسی از سیاست امنیتی منطقهای رهبر انقلاب دفاع کند تا برای همیشه پایش از رسانههای جریان اصلی انگلیس حذف گردد! او ظاهراً در دورهٔ تحصلیش در رشتهٔ #فلسفه در انگلیس هم فعالیت سیاسی چپگرا داشته و برای همین از طرف دولت انگلیس از ادامهٔ تحصیل تعلیق شده است. حتی در تظاهرات ضدصهیونیستی هم شرکت داشته و یک بار به خاطر حمل پرچم حزبالله از طرف پلیس انگلیس بازداشت موقت شده است!
↩️⚠️به عبارتی دیگر، گویی علیزاده از یک دهه پیش متوجه میشود که در ج. ا. با یک درهمآمیختگی ایدئولوژیک مواجه هستیم که تا پیش از آن برای بسیاری از فعالین سیاسی و مردم هم معلوم نبود و همین #التقاط_رسمی سرمنشأ ضایعات بزرگی در جمهوری اسلامی شده: جریان انقلابی حقطلب با هدایت #آیتالله_خامنهای با بدنهای از مذهبیون پاک اما اغلب شعارزده و سادهاندیش و کموبیش بیگانه با فضاهای فکری در یک طرف و جریان #نیولیبرال غربگرای سرمایهداری با هدایت #هاشمی_رفسنجانی با بدنهای تحصیلکرده پیچیده و تأثیرگذار در محافل سیاسی و دانشگاهی در طرف دیگر! این التقاط بزرگترین فتنهای بود که جمهوری اسلامی به آن مبتلا شده و حالا دوستان سیاسی و امنیتی سنتی که به تبع برخی چهرههای ارزشمند دینی مرتب از «التقاط اندیشی اصلاحطلبان» میگفتند باید متوجه التقاط پوشیدهای بس بزرگتر در گفتمان کشور باشند که البته به تدریج از سال ۸۴ از پوشیدگی خارج شد گرچه جداً هنوز درست تحلیل نشده است. آیا در این صورت باید علی علیزاده یک لاقبا را چون که خود قربانی این التقاط رسمی در ج.ا. شده و در فضای مشتبه سالهای گذشته علیه نظام موضع گرفته سرزنش کرد؟
ادامه دارد...
@criticalknowledge