eitaa logo
دایی رضا
2.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
90 فایل
🟡کانالی اخلاقی_اجتماعی 💠به دنبال زمینه سازی #ظهور 💠 🟢کانال صمیمی " #دایی_رضا "🟢 🔴 نیمه محرمانه 🔴 🌸مختصر، جذاب و جدید🌸 🆔لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/878706709C93902231a1 . 💠🌸💠🌸💠 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 : ✨ می گویند: پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه اوضاع را به هم ریخته بود. 🔺 وقتی پدر وارد شد مادر شکایت او را به پدرش کرد. ❌پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت شلاق را برداشت. 😱 پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه درها هم بسته است.📛 🌀 وقتی پدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کند راه فراری ندارد. خودش را به سینه پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. 🌹 شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخت است به سوی خدا فرار کنید. 🌷 (وَ ‏فِرُّوا الی الله مِنَ اللهِ)؛ نهج البلاغه، خطبه ٢۴. 🌼 هر کجا متوحش شُدید(ترسیدید) راه فرار، به سوی خداست. 💐 همه عالم سینه اولیای خداست. خود را به سینه آن ها بچسبانید. همه عذابها برطرف میشود. چقدر زیباست. مصداق این را در کلمات ائمه علیه السلام می بینیم. 📙کتاب طوبای محبت، جلد اول، صفحه١٨٠ @daeireza
Tasharofe Qazvini.mp3
7.14M
🌷 داستان تشرف مرحوم علامه به محضر مبارک سلام الله علیه 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🎙🌸 @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 : 🌹 آن اشخاصی که در دل شب برمی خیزند، حالا یک ربع، نیم ساعت زودتر از اذان، این کار، آتش ها را خاموش می کند. این کار شما را جزو اهل بیت قرار میدهد. 🌷 می فرماید : نماز شب اصل ایمان است، دعای شما را در معرض اجابت قرار میدهد، شفیع بین شما و ملک الموت است، مونس و زائر شماست تا روز قیامت، سلامت بدن شما را تأمین می کند. @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش دهم 🌼 آخوند خراسانی وامدارِ 🌸 🌸 ، در ، چهار استاد بزرگ را درک کرده و از محضر علمی آنان بهره برده است، ❌ ولی ایشان تصریح می‌کرده است که از میان این چهار استاد بزرگ، فقط مرا بدین پایه از علمیّت و تحقیق رسانیده است و جهت آن ارشاد سیّد در مورد کیفیّت درس خواندن من بود و صورت واقعه چنین بود که؛ 💚 سیّد به من عنایت خاصّی داشت. 🔺روزی پس از تمام شدن درس مرا به حضور طلبید و فرمود: جناب آخوند آیا به نوشتن درس مقیّد هستید؟ 🟡 و من پاسخ دادم آری؛ پس از اتمام شما، تا از نوشتن (بیانات) فارغ نشوم به کار علمی و تحصیل دیگر نمی‌پردازم؛ 🔴 سیّد در جواب توضیح من فرمود: اگر روش کار شما چنین باشد، هیچ‌گاه به مرتبۀ بزرگی در نخواهید رسید!😱 ⚠️‌ پرسیدم پس روش درست کار چیست؟ 🟢 فرمود: شب قبل از درس تمامی منابع و کتبی را که من برای تدریس در موضوع بحث فردا مطالعه می‌کنم شما نیز مطالعه کنید و حاصل مطالعۀ خود را در آن موضوع به نحو تحقیقی و استدلالی بنویسید، فردا در جلسۀ درس ملاحظه کنید که آیا نتیجۀ مطالعات و تحقیقات شما در موضوع بحث با رأی و بیان من موافق است یا مخالف؟ 🟧 در صورت موافقت مشکلی وجود ندارد، ولی در صورت مخالفت، من ادلّۀ خود را طرح می‌کنم شما نیز ادلّۀ خود را مطرح کنید، یا شما مرا به ادلّۀ خود قانع می‌سازید، یا من شما را با ادلّۀ خویش قانع می‌سازم؛ 😍 مرحوم آخوند فرموده است: از روز بعد من به‌همین توصیۀ سیّد عمل کردم و به برکت همین راهنمائی سیّد در عرصۀ تحقیق و علم رسیدم به این مرتبه که اکنون رسیده‌ام. 📒 منبع: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام ، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5 _-_-_-_-_-_-_-🌹-_-_-_-_-_-_- 📜 معرفی عارفان راستین به مرور از کانال به صورت کاملا منتشر خواهد شد ان شالله. @daeireza
😍 تاریخ سازی دختر محجبه برای بلژیک در ۲۰۲۴ 🔹در وزن ۶۷ کیلوگرم تکواندو زنان المپیک ۲۰۲۴ پاریس ویویانا از مجارستان با شکست ۲ بر صفر پریشیچ از صربستان به مدال طلا رسید. 🔹اتفاق مهم این وزن مدال برنز بود که با شکست سوبیرجونووا از ازبکستان به دست آمد. شعری تکواندوکار ۱۹ ساله و محجبه برای اولین بار کشور را در رشته تکواندو به مدال رساند. 🔹او در سال ۲۰۲۲ هم قهرمان جهان شده بود. @daeireza
🌸 : 😍 ‏من به خودم می‌بالم که هم‌وطنانی چون شما دارم 🔺خداوند به لحظه لحظه زندگی شریفتان برکت بدهد ‏ 🟠 خانم ⁧ ⁩ مدالش را تقدیم به ساحت قدسی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کرد 🟢‏⁧ ⁩ پهلوانی کرد و حریفش را بر روی دوشش دور افتخار داد 🟠‏⁧ ⁩ طلا گرفت و تبرکاً و تیمناً با خودش شال عزای هیئتش را به برده است @daeireza
🌸 🌹 ای از ۱۸ سال اسارت ، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، 🔺 اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.😱 ⁉️ وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ 🟡 و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور می کردم. ❌ سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، 😍 را کامل حفظ کرده بود، ✅ زبان انگلیسی می دانست 🤩 و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌹حسین می گفت: 😅 از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 🧊 🔺عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، 😭☘ این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 🕊شادی روح بلندش صلوات @daeireza
💎 مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، يک ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ‌ی ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. مجبور بود؛ همون رو برداشت برد بازار برای فروش. ❌ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺍﯼ كه می‌رﻓﺖ، می‌گفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمی‌خریم. ⭕️ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ می‌رفت. 😍 داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺩﺍﺭ، از منصف‌های بازار و از ارادتمندان (ع) پرﺳﯿﺪ: "قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟" ❤️😭 ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰل‌مون ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎل‌ها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ. 🌹 حاج‌جواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ گفت: بله. 💞 حاج‌جواد گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽ‌ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ می‌خرﻡ. 💚 قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوخته‌ی قالیچه که به اندازه‌ی کف دست بود گل محمدی پرپر می‌کرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیّت تبرک، یک پَر از گلها را برداشته، توی چایی‌شون می‌ریختند. 🥀 اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت؛ کاش دل‌مون تو روضه‌ها بسوزه؛ ❤️‍🔥 اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) این دل سوخته رو چند می‌خری؟ @daeireza
🔅 گنجشکِ شاکی 🔹 گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه‌ای داشت . 🔸گنجشک هر روز با خدا درددل می‌کرد و فرشتگان هم به این رازونیازِ هرروزه مأنوس بودند. 🔹تا اینکه بعد از مدت زمانی، طوفانی رخ داد لانه ی گنجشک نابود شد. و بعد از آن، 😱 روزها گذشت و گنجشک با خدا هيچ نگفت! 🔸فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و 🌸 هر بار به فرشتگان اين‌گونه می‌گفت: می‌آيد، من تنها گوشی هستم كه غصه‌هايش را می‌شنود و يگانه‌قلبی‌ام كه دردهايش را در خود نگه می‌دارد. 🔹و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لب‌هايش دوختند. ❌ گنجشک هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: 🌸با من بگو از آنچه سنگينی سينه توست. 😡 گنجشک گفت: لانه كوچكی داشتم. آرامگاه خستگی‌هايم بود و سرپناه بی‌كسی‌ام. تو همان را هم از من گرفتی. ❌ اين طوفان بی‌موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم؟ كجای دنيا را گرفته بود؟ 🥀 و سنگينی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنين‌انداز شد. فرشتگان همه سربه‌زير انداختند. 😔 💛 خدا گفت: ⚠️ ماری در راه لانه‌ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون كند. آن‌گاه تو از كمين مار پر گشودی. 🥺 گنجشک خيره در خدايی خدا مانده بود. 🌸 خدا ادامه داد: ❤️ و چه بسيار بلاها كه به‌واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخاستی. @daeireza
😍☝️ استفاده خلاقانه از بطری‌های خالی @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️❌می‌دونستی تو اینجوری ظرف می‌شورن!!! ⚠️✅ فقط موقع فکر به خوبی هارو نبینیم جامع ببینیم @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شيخ اهل سنت : ❌ درحالی‌که امت اسلامی مورد حمله صهیونیست‌ها قرار گرفته است، فقط، هستند که مقابله می‌کنند @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍☝️ کار زیبای شهروند ایرانی در راهپیمایی که بازخورد میلیونی در رسانه های عربی داشت. @daeireza
بروز ترین فرد در هر عصر میدونی کیه؟! 💚 ! 🔺اسمش روشه . 💞 پس اگه میخوای آپدِیت باشی، سعی کن با او مرتبط بشی : ) 🌱 @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻حالات آقای (همسر ) پس از اینکه متوجه شد همسرش به درجه رسیده 🌸 کتاب که تازه به دستش رسیده بود را برداشت و زودتر از همیشه حجره را ترک و به سمت خانه رفت. باورش سخت بود. همسری که تمام لباس‌های شوهرش را خودش دوخته و در کارهای خانه سنگ تمام گذاشته بود. همسری که هر روز تا جلوی درب بدرقه اش می‌کرد و هنگام ورود با تواضع و محبت به استقبالش می آمد 🌹 همسری که مهمان‌های زیاد او را با خوش رویی پذیرایی می‌کرد. همسری که هیچ وقت گله و شکایتی از حجم کارهای خانه نکرده بود. باورش نمی‌شد که این اجازه نامه ها مربوط به او باشد. صفحه آخر کتاب نشان میداد همسر دانشمندش، اجازه اجتهاد و استنباط احکام شرعی را از بالاترین مراجع زمان گرفته بود 🌷 گام‌هایش را تندتر کرد تا زودتر به منزل برسد. احساس تعجب و خوشحالی و افتخار وجودش را فراگرفته بود و عجیب‌تر از همه اینکه همسرش در این‌باره هیچ‌گاه چیزی به او نگفته بود. البته شاید خیلی هم نباید تعجب می‌کرد. با آن پشتکار و صبوری و اخلاصی که از بانو دیده بود حقش بود که چنین بشود. خود بانو گفته بود که 🌼 را می آموزد نه برای خود علم بلکه به عنوان مقدمه ای برای قرب خدا و و معرفت النفس 🌻 از دست دادن هفت فرزند و در عین حال شاکر بودن کار هر زنی نیست. می دانست که بانو حتی کارهای خانه را هم با نگاهی متفاوت می‌نگرد و به کارهای خانه هم رنگ و بوی الهی و داده است. 🌺 شنیده بود که بانو وقتی خانم‌های دیگر را موعظه می‌کند می‌گوید: اگر بناست انسان به وسیله از تعلق و حب دنیا خلاص شود پس چه ریاضتی بهتر از خوب کردن و خوب کردن! 💐 شنیده بود که می‌گفت: هیچ ریاضت نفسی مانند خانه‌داری نیست. لذا بهترین خانه‌داری‌ ها را می‌کرد. دائما می‌گفت از خانه به می‌رود، از خانه شوهر هم به می‌رود. خود معین التجار پیش قدم شده بود تا بانو بتواند علاوه بر کارهای خانه به تحصیل علم هم بپردازد ولی نمی‌دانست بانویش آنقدر دانشمند شده که چنین کتابی چاپ کرده و در انتهای کتاب اجازه مراجع وجود دارد مبنی بر اجتهاد بانو! 💥 اتفاقی امروز یکی از دوستانش به حجره آمده بود و کتاب "اربعین هاشمیه" که همسرش نوشته بود و با عنوان بانوی ایرانی امضا شده بود را نشانش داده بود. یاد خاطره ای از بانو در ذهنش جولان می‌کند. 🌟 بانو گفته بود روزی دایه، دختر چهارساله و طفل شیرخوارم را نزدم آورد. از دور که می‌آمد قلبم از محبت مادری برای دخترکم از جا کنده شده بود. آن گاه که جگر گوشه ام را شیر میدادم محو جمال او شده بودم، او را بوسیدم و احساس عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. انگار تمام قلبم به سوی او میرفت 🥀 هنوز از این حالت روحی ساعتی نگذشته بود که نوزاد شد و در کمتر از یک روز از دنیا رفت. دختر چهار ساله هم به فاصله یک هفته درگذشت و مادر را تنها گذاشت. گویا خدا می‌خواست بانو هر چه بیشتر و بیشتر از دنیا و تعلقات دنیایی رها شود و قلبش هر چه بیشتر متوجه آن گمشده اش باشد. 🌞 خود بانو گفته بود از کودکی احساس میکردم گمشده ای دارم و دنبال آن می‌گردم ولی نمی‌دانم آن را کجا و چگونه جستجو کنم تا اینکه خداوند با به قلبش راه را نشان داده بود ولی عطشش را صد چندان کرده بود. همین و اشتیاق بود که از چهارسالگی او را پای درس نشانده بود و به جای بازی‌های کودکانه، عاشق مطالعه و شنیدن از و کرده بود. ❌حالا بانو درگذشت هفت فرزندش را بخشی از می‌دید و همانند ابراهیم علیه السلام باید در امتحانات الهی می‌کرد و . 🌸 استادش گفته بود : روزی که شنیدم فرزند ایشان فوت کرده فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد ولی دو روز بعد خدمتکار ایشان سراغ من آمد تا برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از علاقه او به تحصیل سخت تعجب کردم.⚠️😳 🌷 خیلی وقت‌ها بانو این ابیات را زمزمه می‌کرد. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند // فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی // دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ✅ معین التجار بالاخره به خانه رسید. به به عجب بوی غذایی در خانه پیچیده است. چقدر امروز احساس خوشبختی می‌کند. مگر چند مرد در این دنیا وجود دارند که دستپخت یک بانوی و و را خورده باشند 📜 اساطیر نامه @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 مادر قهرمان تکواندوی : 🔹 هیچ وقت بازی فینال پسرم را ندیدم، رفتم حرم گفتم وقتی برمی‌گردم طلا گرفته باشد @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش یازدهم 🌼 تبرک جستن از 🌸 🌼 چون جناب در شوشتر مال و املاک داشتند، لذا درآمد آنها را برای ایشان به می‌فرستادند و ایشان از آن پول به بعضی شهریّه‌ای می‌دادند و یکی از کسانی‌که از جناب سیّد شهریّه می‌گرفت، شیخ انصاری بوده است؛ 🔹 و وقتی به ایشان (شیخ انصاری) گفتند: ❌ شما که خودتان کلّ هستید، چرا از حاج سیّد علی شهریّه می‌گیرید؟ 😍 فرمودند: من این پول را از دست حاج سیّد علی به جهت تبرّک آن می‌گیرم. 📒 منبع: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام ، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5 _-_-_-_-_-_-_-🌹-_-_-_-_-_-_- 📜 معرفی عارفان راستین به مرور از کانال به صورت کاملا منتشر خواهد شد ان شالله. @daeireza
😍پیام فارسی یک کانال فلسطینی در تقدیر از @daeireza
😍 به سلام الله علیهما 🔻سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ بْنَ سَوْرَةَ اَلْقُمِّيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ سَرْوَراً وَ كَانَ رَجُلاً عَابِداً مُجْتَهِداً لَقِيتُهُ بِالْأَهْوَازِ غَيْرَ أَنِّي نَسِيتُ نَسَبَهُ يَقُولُ: كُنْتُ أَخْرَسَ لاَ أَتَكَلَّمُ فَحَمَلَنِي أَبِي ... 🌹 نقل می کند که از ابا عبد اللّه بن سوره قمى شنيدم كه مى‌گفت: اين حكايت را در اهواز از شخصى به نام سرور شنيدم -كه مردى عابد و مجتهد بود، البته نسب وی را فراموش كرده‌ام- او مى‌گفت: 🌼 من بودم و قدرت بر حرف زدن نداشتم، پدر و عمويم در بچگى و زمانى كه سن من سيزده يا چهارده سال بود 💞 مرا به خدمت شيخ ابو القاسم حسین بن روح قدس سره (نائب سوم امام زمان سلام الله علیه) بردند و از ايشان درخواست كردند كه از محضر مبارك سلام الله علیه خواهش كند تا به بركت دعاى حضرت،خداوند زبانم را باز نمايد. 🌸 شيخ ابو القاسم فرمود: ❤️ شما (از جانب )مأمور شده‌ايد تا به برويد. 💚 ما هم از خدمت او مرخص شده، به عزيمت كرديم. 🌟براى غسل كرديم، در همان حين پدر و عمويم مرا صدا زدند كه سرور! 💥 و من با زبان فصيح گفتم: لبيك. آن‌ها گفتند: عجب! تو صحبت كردى‌؟! گفتم: بله. 📚الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۰۹ @daeireza