eitaa logo
دایی رضا
2.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
91 فایل
🟡کانالی اخلاقی_اجتماعی 💠به دنبال زمینه سازی #ظهور 💠 🟢کانال صمیمی " #دایی_رضا "🟢 🔴 نیمه محرمانه 🔴 🌸مختصر، جذاب و جدید🌸 🆔لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/878706709C93902231a1 . 💠🌸💠🌸💠 .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 واصل حضرت استاد . فرزند آیت الله ناصری دولت آبادی ✅اختصاصی کانال دایی رضا @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #صوتی #تصویری 🌸 درس اخلاق #عارف واصل حضرت استاد #شیخ_احمد_ناصری 🌸موضوع : رهایی از #بیماری ها و #بلا های کنونی 🌸مدت: 4 دقیقه #کرونا #مهدویت #معرفت @daeireza
✅ عشق : تبعیت 🌸✨عارف واصل و کامل حضرت ✨🌸 💠 با همراه شو ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔰 @daeireza
🌸✨ کامل و واصل حضرت 🔻اگه عج نباشه دنیا خراب میشه. ✅چون حضرت روح عالم وجوده؛ وقتی روح نباشه، جسمی نیست . ⚠️جسم ما یه ریال ارزش نداره بدون روح؛ ارزش ما بواسطه روح‌ماست 🌸✨✨🌸 💠 با همراه شو ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔰 @daeireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دو از (ره) مشهور اصفهانی که از دلباختگان (عج) بودند و در تشرفاتی به حضور ایشان رسیده بودند... ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای‌دیدنِ‌مطالب‌ِمشابه 👈 اینجا 👉 کلیک‌کن🌹 @daeireza ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشرمحتوا،باقیات‌الصالحات‌است
🌸 😳👏 وقتی آیت الله بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد💥 روزی جمعی از اشرار که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند! ❌😜 به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به بالله آیت الله حاج (رضوان الله علیه) می افتد که در حال گذر بودند. 🍃گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند. 😱ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند. به محض ورود ایشان به منزل،زنی بی و با لباس نامناسب و... ،از اتاق بیرون آمده و خطاب به آیت الله بیدآبادی می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!! ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند: ⚠️❌چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! آن جماعت گمراه به ایشان میگویند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن بی بندوبار، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!💃 🕺👯‍♂💃 جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید: ❌🍃 گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را! 💥پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: ⚠️❌ تغییر دادم......... ⭕️ به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید. 🌸🌹 در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: 💠در یک لحظه قلب آنان را از تصرف به سوی خداوند بازگرداندم..... 📚كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا ج ۱ ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای‌دیدنِ‌مطالب‌ِمشابه کلیک‌کن🌹 @daeireza کلیک کن کلیک کن ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشرمحتوا،باقیات‌الصالحات‌است
01(doolabi)_(shia-book.blogsky.com).mp3
7.23M
🌸 کلام نورانی فقید مرحوم حاج اگه حاجت داری ، ⚠️ اگه رزقت کمه یا مشکل داره ، ⭕️اگه دنبال امام زمان هستی و پیداشون نکردی 👈حتماً این صوت را با دقت و با حوصله گوش کن. 💠 : سه نفر گرسنه، غذا نداشتن، 🔺یکی مهمون پیامبر شد، 🔺یکی مهمون امیرالمومنین ❗️و یکی جا موند... التماس دعا ┅═✼✿‍✵🇮🇷✵✿‍✼═┅ با "دایی رضا" همراه شو. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @daeireza ـــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشارپست‌ثواب‌جاریه‌در‌پی‌دارد🌹
بخش هشتم 🌸 🌸 در کتب (۳) 🌹 که در زمان حاج بوده است در باب دهم ص۱۴۵ می‌نویسد: 🌸 حاج سیّد علی شوشتری: عامل و کامل و فاضل بوَد، به زهد و ریاضات شرعیّه و مخالفت مشهور است، در جرگۀ رؤساء مذهب از کسانی معدود(محسوب) می‌گردد که حدیث علوّ مقامش(آوازه‌ی بلندش) تا همه جا رسیده، شیخ‌الطّائفه استاد الکلّ مرتضی انصاری او را بر جمیع اصحاب خویش عِلماً و عملاً ترجیح می‌داد، 🌷 بلکه حضرت استاد مذکور ( ) را می‌گویند با وی (جناب شوشتری ) در مقام ارادت بود، بعثهما الله المقام المحمود. 🌹 و صاحب می‌گوید: 🌼 کان عالماً فقیهاً عابداً زاهداً... و کان یصاحب الشّیخ مرتضی الأنصاری و بینهما محبّة شدیدة، و ... . 🌸 «عالمی فقیه و عابدی زاهد بوده است، با شیخ مرتضی انصاری مصاحبت(همراهی) داشته و بین آن دو محبّتی شدید برقرار بوده، ❤️ 🔺 وی بعد از شیخ، مدّت قلیلی(کمی) زنده بود و تدریس برخی از شاگردان شیخ را برعهده داشت، و در مسائل متفرّقه‌ای از علم تحقیقاتی را عرضه نمود، 💐 نسبت به ضعفاء، جود و بخشش و توجّه و عطوفت بسیار داشت تا آنجا که مال خود را برای آنان بذل نمود و آنان را بر خویش مقدّم داشت؛ و این بدان جهت بود که از ماترک(ارثیه) پدرش سیّد محمّد که از بزرگان شوشتر بود مالی، قریب(حدود) سی‌هزار تومان به او رسید که او آنرا تصرّف نکرده و به برادر خود سیّد احمد سپرد، و فقراء و مستحقّین را به وی حواله می‌داد تا جائی‌که چیزی از آن مال باقی نماند و سیّد احمد به او خبر داد، او جز به قدر ضرورت برای خود صرف ننمود. 🌷 و عمر خود را در زهد و قناعت و ترک لذّات دنیویّه گذراند، برای او بر زبان اهل خوزستان حکایاتی عجیب هست 🌺 و از اعلام در کتاب خود که نام دارد به برخی از آنها که بر بزرگی شأن و علوّ رتبۀ او دلالت دارد اشاره کرده است؛ ☘ و صاحب حکایت مهاجرت او را از به نقل نموده و سبب ترک معاشرت و عزلت وی از مردم را بیان کرده است.» 📒 منبع: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام ، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5 🔺پانوشت: معنای جرگه . [ ج َ گ َ / گِ ] مطلق صف و حلقه است / حوزه . _-_-_-_-_-_-_-🌹-_-_-_-_-_-_- 📜 معرفی عارفان راستین به مرور از کانال به صورت کاملا منتشر خواهد شد ان شالله. @daeireza
🔻حالات آقای (همسر ) پس از اینکه متوجه شد همسرش به درجه رسیده 🌸 کتاب که تازه به دستش رسیده بود را برداشت و زودتر از همیشه حجره را ترک و به سمت خانه رفت. باورش سخت بود. همسری که تمام لباس‌های شوهرش را خودش دوخته و در کارهای خانه سنگ تمام گذاشته بود. همسری که هر روز تا جلوی درب بدرقه اش می‌کرد و هنگام ورود با تواضع و محبت به استقبالش می آمد 🌹 همسری که مهمان‌های زیاد او را با خوش رویی پذیرایی می‌کرد. همسری که هیچ وقت گله و شکایتی از حجم کارهای خانه نکرده بود. باورش نمی‌شد که این اجازه نامه ها مربوط به او باشد. صفحه آخر کتاب نشان میداد همسر دانشمندش، اجازه اجتهاد و استنباط احکام شرعی را از بالاترین مراجع زمان گرفته بود 🌷 گام‌هایش را تندتر کرد تا زودتر به منزل برسد. احساس تعجب و خوشحالی و افتخار وجودش را فراگرفته بود و عجیب‌تر از همه اینکه همسرش در این‌باره هیچ‌گاه چیزی به او نگفته بود. البته شاید خیلی هم نباید تعجب می‌کرد. با آن پشتکار و صبوری و اخلاصی که از بانو دیده بود حقش بود که چنین بشود. خود بانو گفته بود که 🌼 را می آموزد نه برای خود علم بلکه به عنوان مقدمه ای برای قرب خدا و و معرفت النفس 🌻 از دست دادن هفت فرزند و در عین حال شاکر بودن کار هر زنی نیست. می دانست که بانو حتی کارهای خانه را هم با نگاهی متفاوت می‌نگرد و به کارهای خانه هم رنگ و بوی الهی و داده است. 🌺 شنیده بود که بانو وقتی خانم‌های دیگر را موعظه می‌کند می‌گوید: اگر بناست انسان به وسیله از تعلق و حب دنیا خلاص شود پس چه ریاضتی بهتر از خوب کردن و خوب کردن! 💐 شنیده بود که می‌گفت: هیچ ریاضت نفسی مانند خانه‌داری نیست. لذا بهترین خانه‌داری‌ ها را می‌کرد. دائما می‌گفت از خانه به می‌رود، از خانه شوهر هم به می‌رود. خود معین التجار پیش قدم شده بود تا بانو بتواند علاوه بر کارهای خانه به تحصیل علم هم بپردازد ولی نمی‌دانست بانویش آنقدر دانشمند شده که چنین کتابی چاپ کرده و در انتهای کتاب اجازه مراجع وجود دارد مبنی بر اجتهاد بانو! 💥 اتفاقی امروز یکی از دوستانش به حجره آمده بود و کتاب "اربعین هاشمیه" که همسرش نوشته بود و با عنوان بانوی ایرانی امضا شده بود را نشانش داده بود. یاد خاطره ای از بانو در ذهنش جولان می‌کند. 🌟 بانو گفته بود روزی دایه، دختر چهارساله و طفل شیرخوارم را نزدم آورد. از دور که می‌آمد قلبم از محبت مادری برای دخترکم از جا کنده شده بود. آن گاه که جگر گوشه ام را شیر میدادم محو جمال او شده بودم، او را بوسیدم و احساس عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. انگار تمام قلبم به سوی او میرفت 🥀 هنوز از این حالت روحی ساعتی نگذشته بود که نوزاد شد و در کمتر از یک روز از دنیا رفت. دختر چهار ساله هم به فاصله یک هفته درگذشت و مادر را تنها گذاشت. گویا خدا می‌خواست بانو هر چه بیشتر و بیشتر از دنیا و تعلقات دنیایی رها شود و قلبش هر چه بیشتر متوجه آن گمشده اش باشد. 🌞 خود بانو گفته بود از کودکی احساس میکردم گمشده ای دارم و دنبال آن می‌گردم ولی نمی‌دانم آن را کجا و چگونه جستجو کنم تا اینکه خداوند با به قلبش راه را نشان داده بود ولی عطشش را صد چندان کرده بود. همین و اشتیاق بود که از چهارسالگی او را پای درس نشانده بود و به جای بازی‌های کودکانه، عاشق مطالعه و شنیدن از و کرده بود. ❌حالا بانو درگذشت هفت فرزندش را بخشی از می‌دید و همانند ابراهیم علیه السلام باید در امتحانات الهی می‌کرد و . 🌸 استادش گفته بود : روزی که شنیدم فرزند ایشان فوت کرده فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد ولی دو روز بعد خدمتکار ایشان سراغ من آمد تا برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از علاقه او به تحصیل سخت تعجب کردم.⚠️😳 🌷 خیلی وقت‌ها بانو این ابیات را زمزمه می‌کرد. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند // فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی // دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ✅ معین التجار بالاخره به خانه رسید. به به عجب بوی غذایی در خانه پیچیده است. چقدر امروز احساس خوشبختی می‌کند. مگر چند مرد در این دنیا وجود دارند که دستپخت یک بانوی و و را خورده باشند 📜 اساطیر نامه @daeireza
🌸 مرحوم : 🌹 نقل شده است روزی " " نشسته بو‌د . 🥁🎻 عدّه‌ای از جوانان در دجله سوار بر قایق بودند و ساز و آواز سر می‌دادند. 🎼 💔 چند نفر از مقدّسین آمدند به معروف کرخی گفتند: آقا آن‌ها را نفرین کن، چه جوان‌های بدی هستند! 💓 معروف دست‌های خود را بلند کرد و فرمود: 💚 خدایا به عزّت خودت قسم می‌دهم کسانی را که در این دنیا این‌قدر خوشحال کردی، در آخرت هم همین‌طور آن‌ها را خوشحال کن! 😡 آنها به معروف اعتراض کردند : ای معروف! تو یک هستی! چرا چنین می‌گویی؟ چرا یک عدّه که مشغول هستند را نکردی و برای آن‌ها دعا کردی؟ 🌷 معروف کرخی پاسخ داد: ⚠️ وای بر شما که نادان هستید ، من آن‌ها را دعا کردم، اگر قرار شود در آخرت خوشحال شوند، باید در این‌جا کنند . این دعا یعنی خدا به آن‌ها توبه عنایت کند. . حالا ببينيد، منِ رو سیاه که معروف نیستم، خاک پای او هم نمی‌شوم ، از کنار عروسی‌ها که عبور می‌کنم می‌بینیم بی‌بند و باری زیاد است. 🔺می‌گویم خدا آن‌ها را مبارک گرداند . می‌گویند آقا شما چرا؟! می‌گویم پس چه بگویم ؟ برکت مصادیق مختلف دارد . یعنی خدا آن‌ها را متحوّل کند، به آن‌ها آگاهی بدهد تا توبه کنند . آدم برادر و خواهر خود را نفرین می‌کند؟! بگو خدا آن‌ها را خیر دهد، خدا متنبّه کند. گاهی مواقع آن‌ها متحوّل می‌شوند. ------------ 🔺پانوشت: 🌸 ابومحفوظ معروف بن فیروز کوهی، مشهور به معروف کرخی از بزرگان مشایخ قرون اولیه اسلام است. 🔺وی دربان (علیه السلام) بوده که از او فیض و تعلیم طریقت و منصب شیخ المشایخی یافته و از جانب او اجازه یافته که طریقه رضویه، علویه و مصطفویه را که عبارت از عبادت و و تصفیه نفس می‌باشد، به طالبان صادق العقیده و پیروان ائمه برساند. 🔺مدفن وی در غرب شهر و در ناحیه در واقع شده‌است. @daeireza
بخش پنجم 💥 تحولِ به دستِ 🌸 🌸 در کلامِ رهبری 🌱 شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. 🔺 نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده اعیان و بود و پدرش در ملک التجار بوده 🌼 ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه معروف آن روزگار، استاد علم و و ، مرحوم آخوند ✨{ - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حّتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند -}✨ راهنمایی شد. 🍃 روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، 🍂 آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین.😳 🔺 حاج میرزا جواد آقا هم هم آنجا می نشیند. ❌ البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ ✅ اما خودِ این و تحمل این و الهی، او را پیش می برد. 🔺 جلسات درس را ادامه می دهد. 🌷 یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو می کند و می گوید: برو این را برای من چاق کن و بیاور! 🚬 😰 بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیا ن زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر ! 🌺 ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند. 🔺 قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد ومی گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. 🔺او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جوادآقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند. ❌ البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ ✅ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند. ⛏ این، شکستن آن «منِ متعرض فضولِ موجب شرک انسانی» در وجود انسان است. این، آن و و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده ای می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید . او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. ⚔ بنابراین، قدم اول، شکستن «منِ درونی» هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همین طور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.🔥 🔗 منبع: سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان) 30 / 1/ 1369 🔹فهرست مطالب ملا حسینقلی تا الان _-_-_-_-_-_-_-🌹-_-_-_-_-_-_- 📜 معرفی عارفان راستین به مرور از کانال به صورت کاملا منتشر خواهد شد ان شالله. 🔻 سلسله مطالب مرتبط گذشته: (کافیست جملات را لمس کنید👇) معرفی آیت الله قاضی معرفی آیت الله سید علی شوشتری @daeireza
بخش سیزدهم دو داستان از 🌸 🌸 با محتوای مشابه 🟡 آخوند در بزم آوازخوانی 🔹داستان اول: 🌹 آخوند در یكی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به می‌رفت. ☕️ در بین راه، به قهوه‌خانه‌ای رسیدند كه جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا می‌‌خواندند و پایكوبی می‌كردند. 🚫 آخوند به شاگردانش فرمود: یكی برود و آنان را نهی از منكر كند. 🔺بعضی از شاگردان گفتند: این ها به نهی از منكر توجه نخواهند كرد. 🍃 فرمود:من خودم می‌روم. وقتی كه نزدیك شد، به رئیسشان گفت: ❓ اجازه می‌فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ ⁉️رئیس گفت: مگرشما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. 🎶 آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه امیرمؤمنان (ع) كرد. 🟢 یَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ،حَقّاً حَقّاً،صِدْقاً صِدْقاً،إِنَّ اَلدُّنْیَا،قَدْ غَرَّتْنَا،وَ شَغَلَتْنَا،وَ اِسْتَهْوَتْنَا،وَ اِسْتَغْوَتْنَا ،یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا،مَهْلاً مَهْلاً،یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا،دَقّاً دَقّاً،یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا،جَمْعاً جَمْعاً،تَفْنَى اَلدُّنْیَا،قَرْناً قَرْناً... 🔞 آن جمع سرمست از لذت‌های زودگذر دنیوی، وقتی این را از زبان كیمیا اثر آن هدایتگر شنیدند. به گریه درآمده و به دست ایشان كردند.😭 🔺یكی از شاگردان می‌گوید: وقتی كه ما از آن جا دور می‌شدیم، هنوز صدای گریه آن ها به گوش می‌رسید.💫 🔹داستان دوم: 🌹 «روزى مرحوم آخوند ملّاحسينقلى همدانى در خيابان مى‏ گذشت، چشمش به عدّه‏ اى از جوانان افتاد كه دور هم جمع شده ‏اند و به لهو و لعب و نواختن‏ موسيقى و آلات طرب [و احیانا شراب ] مشغولند. 🔺مرحوم آخوند به ميان آنها رفت و فرمود: «آيا مرا به جمعتان راه مى ‏دهيد؟» 🤩 آنها استقبال كردند و گفتند: بفرماييد، ولى اوضاع و احوال ما اين‏چنين است و با حال شما مناسبتى ندارد.😰 ✅ مرحوم آخوند فرمود: «اشكالى ندارد، همه با هم هستيم و با هم مى ‏خوانيم.» 🔊 آنها گفتند: پس اگر اين‏طور است شما شعر بخوان و ما آهنگ و ساز آن را اجرا مى ‏كنيم.🎼🪕 🌷مرحوم آخوند فرمودند: «بسيار خوب» و شروع كردند به خواندن اشعار عليه ‏السّلام در مجلس متوكّل عبّاسى وقتى كه حضرت را به مجلس شرب خمر خويش وارد كرد و از حضرت تقاضا كرد از جام شراب بنوشند، ❌ حضرت فرمودند: «تا كنون گوشت و پوستم از شراب رشد نكرده است و اجداد من نيز لب به خمر نزده‏ اند، مرا معذور بدار.» 🔺متوكّل گفت: حال كه از جام شراب ما نمى‏ آشاميد، پس شعرى براى ما بخوانيد كه مجلس ما را گرم كند و نشاط بخشد. و ما هم به مِى‏ خوارگى و شُرب خمر ادامه مى ‏دهيم.🎊 🌼 امام هادى عليه ‏السّلام فى البداهة اين اشعار را سرودند : 🍂 باتوا عَلَى قُلَلِ الأجبالِ تَحرُسُهُم غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَلُ‏... 🔺مضمون این شعر چنین است: «قله های بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‌کردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد. » «بالاخره از دامن آن قله های منیع و از داخل آن دژهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند! » . «در این حال منادی فریاد زد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه ها و شکوه و جلالها؟ » . «کجا رفت آن چهره های پرورده ی نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های رنگین، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟ » «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده در نهایت جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت می کنند! » . «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده ی همه ی چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده اند! » . ☝️حضرت هادى عليه ‏السّلام وقتى اشعار را به پايان رساندند، 😭 به گريه افتاد و جام‏هاى را بشكست و از حضرت عذرخواهى نمود و ايشان را روانه ساخت. 🔊 مرحوم آخوند نيز شروع كردند به خواندن اين اشعار، و آن جوان‏ها به ساز و موسيقى پرداختند، 💥 ولى لحظاتى نگذشت كه سازها را از دست انداختند و اشك‏هاى آنان سرازير گشت و وقتى كه اشعار به پايان رسيد همگى برخاستند و آلات لهو و لعب را شكستند و به دست و پاى مرحوم آخوند افتادند و توبه كردند و از شاگردان خاصّ و سلوكى آن مرحوم شدند.» 📙 منبع: (اسرار ملکوت، ج3، ص277) 🔹فهرست مطالب ملا حسینقلی تا الان _-_-_-_-_-_-_-🌹-_-_-_-_-_-_- 📜 معرفی عارفان راستین به مرور از کانال به صورت کاملا منتشر خواهد شد ان شالله. 🔻 سلسله مطالب مرتبط گذشته: (کافیست جملات را لمس کنید👇) معرفی آیت الله قاضی معرفی آیت الله سید علی شوشتری @daeireza
❌☝️ از ممنوعیت تصدی معاون اولی دولت توسط خبر داد 🔹️حمید رسایی از تایید خبر تابعیت فرزندان محمدرضا عارف، معاون اول دولت پزشکیان توسط نهادهای ذی‌صلاح خبر داد. طبق تصریح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس و ممنوعیت مسئوليت افرادی که فرزند یا همسرشان تابعیت دارد، این مسئوليت از این پس کأن لم یکن (لغو شده) تلقی می‌شود. @daeireza