eitaa logo
دفترچه
110 دنبال‌کننده
202 عکس
49 ویدیو
0 فایل
اینجا دفترچه ی منه @Matinpasandideh میتوانید به صورت ناشناس وارد لینک زیر شده و نظرات خودرا ارائه دهید https://harfeto.timefriend.net/17078587448502
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام او نشسته‌ایم که شب بگذرد، ندا برسد که ماهتاب به درگاه ربنا برسد نشسته‌ایم که تا ذکر عاشقانه ما به لب دمیده و همراه اهدنا برسد نسیم دست تمنا به آسمان ببرد که با سمعتُ دعاکَ از آشنا برسد سحر و اسئلک یا مُهیمنا خوانَد و با سلام اجابت به قلب ما برسد شفق که از دل شب رو به صبح می‌آید خبر دهد‌ که از اینجا به ناکجا برسد
خسته از طوفان دنیا ، حالتم را خوب کرد فرصت شبهای احیای مرا مطلوب کرد بال های کوچکش را سمت قبله باز کرد دست در دست ملائک تا خدا پرواز کرد روی سر قرآن گرفت و چشم هایش بسته شد فکرمیکردم که مابین دعا ها خسته شد می چکید از چشم هایش قطره قطره بندگی می وزید آن شب میان خانه عطر بندگی او معلم بود و من آن شب شدم شاگرد او کودک شش ساله ی من مست بود از جام هو ذکر استغفار او چشم مرا هم تار کرد خواب بودم خسته بودم او مرا بیدار کرد @daftarcheyesheer
نشسته ام میان خانه ات ، دارم حساب کتاب می کنم، دو دوتا چهار تا می‌کنم ، هرجور حساب می‌کنم من لایق این مهمانی نبودم... پیرمردی میکروفون را به دست می گیرد و با صدای محزونی «یا علی یا عظیم » می خواند، بغض دارد و انگار نمی‌خواهد باور کند که میزبان دارد سفره را جمع می کند، همه دارند بی صدا اشک می ریزند... «اَللّهُمَ‏ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ» @daftarcheyesheer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید است و خریدار تو باشم ای ماه لب تشنه دیدار تو باشم ای ماه سی روز دعا کرده‌ام و خواسته‌ام همسفره افطار تو باشم ای ماه! @daftarcheyesheer
فقط با شوق می خوانی و از دردم چه می دانی؟ تو جان می گیری از شعری که من را بارها کشته! @daftarcheyesheer
قسم به فاصله ها ، بی تو شهر دلگیر است از آسمان و زمین سیل غم سرازیر است بیا که غربت این روزها تمام شود غروب جمعه و دوری ت، این چه تقدیر است؟! @daftarcheyesheer
مانند نفَس ، حبس شدم در سینه چون بغض ، گره خورده دلم با کینه یک عمر ندیده ای ، نبین ، حرفی نیست حالا که شدم سنگ ، برو آیینه... @daftarcheyesheer
امروز همه شادی بی حد دارند در سینه ی خود امید ممتد دارند بیچاره شدند مردم اسراییل انگار نه انگار که گنبد دارند😂 @daftarcheyesheer
برای بار سوم در ۱۲ ساعت گذشته لپ تاپ را روشن میکنم ، دو هفته خرابی سیستم مرا به اندازه دوماه عقب انداخته، فکرکردن به این موضوع رنجم می دهد، برنامه هایم عقب افتاده اند و نمی‌دانم چطور باید جبرانشان کنم، سیستم بالا می آید ، امیدی در دلم می‌گوید می شود نگران نباش ، ادامه بده... انرژی میگیرم، گذشته مهم نیست، تلاشم را بیشتر می کنم، دکمه اتصال را میزنم، امروز از خودم راضی بودم شاید به اندازه چندروز جلو افتاده باشم، اما نه....ای وای...باز هم خطا، باز هم عقب افتادن ، کورسوی امیدم دارد خاموش می شود...نا امیدی خیلی بد است خیلی... پ ن: لپ تاپ را خاموش کرده ام، در تاریکی نشسته ام، توی گوشی دنبال چیزی امیدبخش هستم، دستم میخورد و صدای محمد حسین در حال روخوانی درس «ث» پلی می شود، آخرین جمله اش این است: «من آن شب مهتابی را فراموش نمیکنم». ناخودآگاه میخندم... @daftarcheyesheer