تکلیف آسمان هم ، روشن نبود انگار
در اوج گریه هایش، گهگاه خنده میکرد
#متین_پسندیده
#بداهه
@daftarcheyesheer
میتونید با خوندن یک آیه یک ختم قرآن کنید، روی لینک زیر بزنید و یک آیه بخونید ، اگه دوست داشتید میتونید مشارکت مجدد و بزنید و بازم تلاوت کنید، تا الان بیشتر از ۳۰۰ ختم قرآن انجام شده، لینک تلاوت #یک_آیه_یک_ختم 👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
هرچه بیاید بهار، عید بعید است
بیتو مسیرش به این اتاق بیافتد..
#سجاد_رشیدیپور
@daftarcheyesheer
کوچه منتهی به امامزاده که سر بالایی بود و رفتم، وارد امامزاده شدم، آخ...باز هم گذر خاطرات کودکی! چرا اینقدر تو کودکی م گیر کردم؟!
وقتی بچه بودم برای اینکه به مدرسه برم باید از حیاط یه امامزاده رد می شدم، از یه در وارد می شدم سلام می دادم و از در دیگه بیرون می رفتم...
حالا خیره شده بودم به فضای کوچیک و زیبای امامزاده ، به حال خوبی که جریان داشت، به خاطرات قدیمی ...
پیر زنی شیک پوش با عجله وارد شد و گفت شما یه خانمی اینجا ندیدین؟ گفتم وقتی وارد امامزاده شدم کسی نبود. تشکر کرد و رفت، دوباره برگشت ، گفت سمنوی نذری دارم، دوست دارم به شما هم بدم اما ماشینم اون سر کوچه...
نگاهش پر از عجله بود ، گفتم خدا قبول کنه از شما ،
گفت چطور براتون بیارم؟ گفتم اگه قسمتم باشه نصیبم میشه، بفرمایید به کاراتون برسید،
التماس دعایی گفت و رفت، من بودم و خلوت امامزاده و حال خوبی که برام آشنا بود، بعد از زیارت و لذت بردن از اون فضای قشنگ از امامزاده بیرون اومدم، سرم پایین بود و داشتم به اونایی که تو حیاط امامزاده آروم خوابیده بودن فکر میکردم، یهو یه صدا گفت : قسمتت بود ! برگشتم ، همون پیرزن خوش چهره بود، همونی که وقتی با من حرف می زد هی روسری شو میکشید جلوتر... یه کاسه کوچیک سمنو بهم داد و گفت آخرین کاسه بود !
صدای ربنا میومد ، حالا حال خوب امامزاده با حال خوب زهرا خانمی که سمنوی نذری پخش می کرد قاطی شده بود...
#متین_پسندیده
#شب_نوشت_ها_ی_من
@daftarcheyesheer
جای دل مقبرهای سوخته پس داد به ما
هر که یک روز در این سینه خدایش کردیم!
#مرتضی_خدمتی
@daftarcheyesheer
هدایت شده از EhsanStudio
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوی عیدی . . .
نوستالژی دهه چهل پنجاه شصتیهای هزار و سیصدی ♥️
سال هزار و چهارصد و سه و عید نوروز همتون مبارک 🌺
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@EhsanStudio