دلم میخواهد...
احتمالا شما هم از این ترکیب خیلی استفاده کردهاید. مثل تقریبا همه آدمها.
دلم میخواهد قدرتمندترین منطق مورد استفاده جهان است. حتی از دو دو تا چهارتای ریاضی و استنتاجهای منطق صوری. دلم میخواهد.
آدمها اکثر کارهایشان را با این منطق انجام میدهند. دلم میخواهد.
البته بسیار اتفاق افتاده که این دلم میخواهد را با هزار جور پوشش دیگر توضیح دادهاند تا آدم خودخواه و غیرمنطقی به نظر نرسند؛ اما اگر با حوصله بنشینی و لایههای پنهان چرایی انتخاب را بجویی به همین دلم میخواهد میرسی که لزوما هم بد نیست.
اینکه ما به خودمان اعتماد داریم به عنوان تنها سرمایه معتبر از بودن که بد نیست. اصل است.
مگر ما سهمی بیشتر از خودمان در جهان داریم؟!
دلم میخواهد بسیار وابسته به فهمی است که من از «دل» و «خود» دارم.
دلم میخواهد بیشتر در بین مردم معنی میلم میکشد دارد. میلم میکشد هم بیشتر یعنی فعلا وضع محیط این را میطلبد. یعنی فعلا شیب زمین به این سمت است. یعنی باد از این جهت میوزد. دلم میخواهد غالبا یعنی من سیالی هستم که در ظرف پیرامونم شکل میگیرم و تسلیم او هستم. دلم میخواهد یعنی راحتترم چنین باشد. یک سطح انرژی پایینتری که اجازه میدهد بیشتر استراحت کنیم. یعنی بیشتر ساکن و ساکت باشیم. بیشتر لم دهیم و کمتر فکر کنیم. از ثبات لذت ببریم.
پس دو جور دلم میخواهد وجود دارد. یک دلم میخواهد برمیگردد به علم حضوری که از هر حیث تقدم دارد بر منطقهای دیگر. کشف واقعیت است. مشاهده حقیقت است. یک دلم میخواهد یعنی دریافتهای حسی. اولی عمیقترین یافته ممکن انسانی و دومی سطحیترین یافته بشری است.
آن دلم میخواهد رایج در جامعه همین دومی است. اولی کمیاب است. غالبا دومی به جای اولی استفاده میشود. احتمالا شما هم با افراد زیادی روبرو شدهاید که سعی کردهاند احساسشان را به عنوان علم حضوری به شما غالب کنند. آدمها نمیخواهند در مورد دلممیخواهدهایشان هیچ توضیحی بدهند. آنها این را به عنوان اساسیترین گزاره علمی و منطقی میپذیرند. قویترین استدلالی که دنیاپرستان در برابر پیامبران آوردهاند همین بوده. دلم میخواهد و بزرگترین خطری که پیامبران نسبت به آن هشدار دادهاند همین است. اشتباه بین علم حضوری کشف و شهود قلبی با اتصال به حقیقت عالم و علم حصولی برخواسته از تجربیات ناقص محسوس و تعمیم و تغلیب آن و تبدیلش بر قاعده علمی و حکم کردن بر اساس آن.
یافتههایی که همواره ناقص، سست و در حال تغییرند.
پیروی هوی نفس هیچ سهمی از علم ندارد؛ اما بشر دائم تلاش کرده آن را علمی نشان دهد.
دلم میخواهد قویترین منطق اقدام بشر است. نمیتوانی چیزی را جایگزین آن کنی. اما چگونه میشود دل را از زندان حس خارج کرد و اجازه داد که آزادانه بخواهد.
قرآن میفرماید انسان بر فطرت الهی آفریده شده است. در متون دینی قلب حرم الله است.
بسیاری از مردم اساسا قلب خود را نمییابند که بخواهند بر آن اساس تصمیم بگیرند. بسیاری در تمام عمر خود جز لحظاتی با قلب خود ارتباط نداشتهاند. آنها در قالب خود زندگی کردهاند. در ظرف خود نه مظروف خود.
ما غالبا وارد حرم الله نمیشویم و به آنجا هجرت نمیکنیم و آن را زیارت نمیکنیم. ما غالبا خود را نمییابیم.
دلم میخواهدهای ما غالبا تمنای آن زندانی است که در زندان متولد شده و جز آن درکی از بودن ندارد. مردم با دلبخواهیهایشان به جنگ خدا رفتند. خدا میخواست در زندان را باز کند ولی آنها خیال میکردند که خدا میخواهد به آنها آسیب بزند.
خیلیها با خدا سر همین جنگیدند که خداوند میخواست آنها را از این زندگی منجمد سنگی بتپرستانه نجات دهد و نشان دهد که آنها زندهاند نه سنگ.
دلها باید آزاد شوند از حصار تنها تا تنهایی بشر دوا شود. اما هر کس بخواهد این کار را بکند ضربه خواهد دید. چون بشر خیال خواهد کرد که میخواهی او را بکشی. در واقع هم چنین است. آزادی نوعی مرگ است که بسیاری از شعاردهندگانش آن را نمیپذیرند و باور ندارند و نمیخواهند. آنها برای رسوب شدن شعار آزادی میدهند. بگذارید ما منجمد شویم. سنگ شویم. بت شویم.
هدایت شده از موکب مردمی حضرت علی اصغر(ع)
پیاده روی به سمت کربلای مقدس
سال ۱۹۱۶ میلادی یعنی حدود ۱۰۷ سال پیش..
...
قابل توجه کسانی که تصور می کنند این سنت به یک دهه اخیر مربوط است..
📌به صفحه رسمی موکب حضرت علی اصغر علیه السلام (ایتا و اینستاگرام) بپیوندید.
#موکب_مردمی_حضرت_علی_اصغر
#پایانه_مرزی_مهران
#اربعین1403
#نوستالژی
@Movkeb114
💢 شهید آوینی: «آنها میكوشند كه با همه آنچه در اختیار دارند ما را به بنبست بكشانند، اما نمیدانند كه تقوا مفتاح الفرج است و پیروزی ما از طرقی لایَحتَسِب میرسد، از راههایی كه خداوند جز بر متقین نمیگشاید.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
@abuhossein
یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ
چرا توصیه شده زیارت عاشورا هر روز خوانده شود؟!
چه خیری در آن نهفته است؟!
دغدغه زیارت عاشورا معرفی شخص اباعبدالله الحسین نیست. اساسا هدف از زیارت پرداختن به شخص نیست. بالاتر اینکه ارسال رسل و ابلاغ پیام و تعیین ولیّ و تبلیغ دین مسئلهای شخصی نیست. شخصی شدن دین و مباحث پیرامون آن امکان فهم آن را از ما میگیرد. مقصد دین ما هستیم.
دین در حال طراحی و تصویر و تصدیق یک شخصیت است. این شخصیت همواره مبدأ محاسبه و نسبتسنجی قرار میگیرد.
یعنی دین تلاش میکند از انجماد، تحجر، شیء شدگی، مرداروارگی و بتبودگی و بتپرستی و پوشاندن حقیقت و شریک قرار دادن برای آن و میراندن واقعیت و مجسمهسازی از آن جلوگیری کند. زیرا میداند بت شدن با رشد نمیسازد. در جهانی که حرکت، ذاتی آن است و تغییر، ناموسش، نمیتوانی بنای ایستایی و جمود بگذاری. باید برای انتقال طرحی درست داشته باشی.
دغدغه زیارت عاشورا شخص اباعبدالله نیست. دغدغه زیارت عاشورا شخص فرزندان و اصحاب آل الله نیست. مسئله زیارت عاشورا سپاه مقابل کاروان حسین علیه السلام نیست. سخن زیارت عاشورا حتی ظلمی که بر فرزندان رسول خدا رفت نیست.
همه آنها مصداقهای اتم و اکملی از آن واقعیتند که دائما در حال بازسازی و تکثیر خویش است. حقیقتی که مانند روح در کالبد زمین و زمان جاری است و هر روز شخص جدیدی را به نمایندگی از خویش به معرکه میفرستد.
یکی از روضههایی که من برای خودم از حادثه عاشورا میخوانم تصویر زیر است:
لنز دوربین در موقعیت چشمان مبارک اباعبدالله قرار دارد. خون بیشتر سطح لنز را گرفته و روزنه تنگ و تاری باقی مانده. تنگ است چون خون علی الدوام جاری میشود، غلیظ میشود و خشک میشود. انگار خون هم تشنه است. تار است چون تشنگی به حد اعلای خود رسیده و بیآبی، جنگ، گرد و خاک و خونریزی بدن را به منتهی عطش رسانده. لذا به نظر میرسد تاریکی بر سوی چشمان آن نور قدسی از بعد از ظهر عاشورا غالب شده و آن خورشید هدایت، روز را چون گرگ و میش غروب تجربه میفرموده است. سایه سرخی خون بر تجلی وجودش نیز سایه افکنده و خاکستری سرخفام را بر فضا چیره کرده است.
زاویه دید مبارکش از شدت ضعف و افتادگی محدود است و نگران، سوی حرم را میپاید. دیگر نای او یارای ندای هل من ناصر نمیدهد و مردی زشتخو و سیاهرو به او نزدیک میشود. همچون کفتاری در اندیشه انتقام.
مرد غیور میداند که مأموریتش در زمین پایان یافته و آسمان انتظار او را میکشد. هر چه تن سنگین است، شهبالهای جانش سبکتر از همیشه بر هم میخورد تا کنده شود از این خاک غریب.
حال چشم دوربین از عمیقترین نقطه زمین کنده میشود و بالای سر آن طایر اقدس خود را بالا میکشد. یک دید ۳۶۰درجهای با مرکزیت آن تن مطهر.
دایره تصویر به مرز شمر و خنجر میرسد. نگاه، خود را بالاتر میکشد. ناگهان زینب در مدار قتلگاه آشکار میشود. در حالی که با زانوان خسته و خمیده به سوی کانون منظومه هستی میدود. بین افتادن و ایستادن قدم میکوبد به خاک شرمسار خشک و سوزان کربلا.
باز نگاه، دل میکند از این مصیبت. اجساد مطهر اولیاء و نعش ناپاک اشقیاء یک به یک و دسته به دسته وارد حریم نگاه دوربین میشود. محرم و نامحرم، زمین حرم را فراگرفته.
مدار نگاه به خیمهگاه میرسد. و تو چه میدانی که خیمهگاه چیست؟! همه آنجا بیجان میتپند و بیپناه پنهان میشوند.
دسته کفتارهای بیشمار الآن در شکار نگاهیست که میبارد.
دیگر هیچ کس باقی نمانده. هیچ کس. جز اسراء آزاده و حرامیان حرامزاده. نگاه باز هم خود را برمیکشد. در این بیابان جز سیاهی لشکر شیطان هیچ جنبندهای وارد مدار نمیشود.
یک لحظه انگار خنک شد وقتی فرات وارد گردی چشمان نگاه شد. اما گرم گریست.
باز بالا رفت و بالا رفت و بالاتر و جز بلا ندید و نا نداشت نگاه که یاری بطلبد از خاکسترنشینان زمین. نگاه بالا رفت و اکنون زمین کربلا با تمام سیاهی و سفیدی و تاریک و روشنایش فقط یک چشم بود به سوی آسمان که مرکز سیاهیش برق میزد. درست در گودی قتلگاه.
نگاه باز هم خود را بالا کشید. اکنون زمین درون دایره نگاه، چمباتمه زده بود و جامه میدرید و خاک بر سر میریخت و صورت میخراشید.
ناگهان نگاهی که خیره خیره جستجو میکرد، دل برید پلک زد و افتاد روی خنجر.
نگاه تمام شد. زمین مرد و آن مرد برخاست و به آسمان رفت.
غربت حسین بن علی وقتی جهان دستبسته دعا دعا میکرد تا بند تقدیر بگسلد و بدا حاصل شود و سیل حوادث بدیع خونها را بشوید و سیاهیها را بزداید و خس و خاشاک را ببرد و کشتی نجات را برگیرد و بالا بکشد و همه چیز را از نو بسازد و بیابد، بیمرز بود.
او غریبترین مرد تاریخ است.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
همیشه به این فکر میکردم که چرا «نباید»های دین بیشتر از «باید»های آن است.
«نباید»های دین، در واقع استخدام انسانها نیست. آزاد کردن بشر از دنیا و بدرقه کردن دین است انسان را.
مثال دنیا سطح زمین است. اما خواستنیها و داشتنیهای عالم که فقط در سطح زمین نیست. بعضی خواستنیها در آسمان است. برخی داشتنیها در عمق زمین است. بسیاری از شگفتانهها در سطح دریا و وسط اقیانوس و عمق آبهاست.
بیشماری از عجایب در پدیدههای ناپیدای آمیخته در مواد است.
آدمهای زیادی اسیر سطح زمین هستند و امکانات زندگی آنان محدود به ابتدائیات سطحی است.
علم میآید آدمها را از این سطحینگری رها میکند. موانع را برطرف میکند و امکان خلاقیت و کشف را به انسان میدهد. علم در واقع ابزاری برای پالودن آگاهیهاست تا انسان جان خویش را جاری کند و چیزی را بیابد که اشیاء و گیاهان و حیوانات و شیاطین و حتی ملائکه نمییابند.
یعنی علم کمک میکند انسان شأن تخصصی خویش را پیدا کند و خلقت خودش را تکریم کند و با خلاقیت نشان دهد که چرا هست و چرا با دیگران فرق میکند.
نبایدهای دین از این جنس است. نبایدها در واقع همان رفع موانع است برای اینکه جوهر انسان فاش شود. روح انسان آشکار شود. معنای انسان علنی شود. روان انسان و وجدان انسان عمومی شود.
بایدهای دین هم تقویت حرکت انسان به این سمت است. آدمها در دین وقتی پیش میروند به نقطه بدون باید میرسند.
هیچ میدانستی دین میخواهمهای انسان کامل است؟! دین میگوید پوششهای دنیا نمیگذارد تو خواهشهای اصلی خودت را پیدا کنی.
یک سؤال:
بهشت کجاست؟!
پاسخ: قرآن میفرماید بهشت آنجایی است که «ما تشتهی الانفس» در آن اصل است.
عجب!!!!
پس چرا در دنیا این همه نباید جلوی پای آدم میگذاریم؟!
پاسخ: این نبایدهای جلوی پای انسان نیست. جلوی پای آن چیزهایی است که خودشان را آدم جا میزنند. میچسبند به آدم و سعی میکنند او را به نفع خود مصرف کنند. اما این مسیر برای انسان است.
انسان خودت باش. انسان غریبه را وارد حریم انسانیت نکن. آنگاه حریمت نابود میشود.
آیا هیچ گاه آلودگی را وارد غذایت میکنی؟!
: خیر
چرا؟!
: چون با سلامتی من منافات دارد.
آفرین آلودگی هم یک موجود است که زندگی دارد. اما مسیر زندگی او موازی و منطبق با زندگی انسان نیست. وارد زندگی انسان میشود و آن را از بین میبرد. آن را میخورد و سعی میکند زندگی تو را مال خودش کند. ضعیفت کند. بیمارت کند. بمیراندت.
آیا ما ضد زندگی هستیم که با آلودگی مخالفیم؟! قطعا نه. ما به دنبال زندگی هستیم.
اما جای زندگی خیلی چیزها در محیط زندگی ما نیست. زیرا زندگی آنها ضد زندگی ماست.
نبایدهای دین دروازههای آزادی انسان است از آلودگی به چیزهایی که زندگی او را محدود میکند. خواهشهای انسانی در آزادیهای انسانی ممکن میشود.
فضای آلوده دنیا به زندگیهای ضد زندگی انسان ایجاب میکند که ایست بازرسی داشته باشیم تا فضای خصوصی انسان و متناسب با انسان به وجود بیاید تا خواهشهای ما امکان تحقق داشته باشد.
قرآن کریم وعده داده که اگر مردم از دروازههای نبایدهای دین عبور کنند و به فضای خالص انسانی برسند، دنیا هم چیزی مانند بهشت شود.
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿٣٠﴾
نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿٣١﴾
نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ ﴿٣٢﴾
یا میفرماید:
وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا ﴿١٦﴾
لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا ﴿١٧﴾
اگر خطر آلوده شدن در دنیا وجود نداشت بهشت کامل را اینجا میدیدیم. اما اینجا بهشت مشروط و محدود است. به خاطر رفتارهای ما انسانها.
اما بهشت یک محیط خالص است. دروازههای آن تمام آلودگیها را تصفیه میکند و پاکها را استقبال و پذیرایی میکند.
لذا دین بایدهایش از نبایدهایش کمتر است. چون قرار است انسان پس از رها شدن از آلودگیها، خودش بایدهایش را طراحی و اجرا کند.
#هنر_آزاداندیشی
#پناهیان
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
میدونی چرا خدا آدم رو از خودش میترسونه؟!
پاسخ: ما خدا رو در زندگی خودمون نمیبینیم. لمسش نمیکنیم. نمیشنویم. نمیچشیم. نمیبوییم. خدا ما رو وقتی از خودش میترسونه از چی میترسونه؟!
آدمها به راحتی در برابر چیزهایی که میبینند و میشنوند و لمس میکنند و میبویند و میچشند منفعل میشوند. حتی مرعوب و مقهور میشوند. حتی محجور و سرکوب میشوند. تمام بالندگی و زندگی خود را از دست میدهند. مچاله میشوند در یک گوشه. در یک فضای حداقلی ضعیف کوچک خود را محاصره میکنند و قایم میشوند و در آن انزوای عظیم میمانند و میلرزند و میمیرند.
اما خداوند میخواهد ما را از آن زندان خودساخته آزاد کند. یکی از چند راه شکستن این اسارت و شکنجه دائمی و انفعال شدید، ترساندن از خود است.
آدمها وقتی به بهانه خدای بینهایت از ترس و نگرانی و حسرت هر چیزی جز خدا آزاد شدند، به یک فضای بینهایت میرسند که فضای زندگی با خداست. زندگی انسانی. زندگی بندگی خدا تازه اینجا فعال میشود.
قبل از آن همه مردم در فضای بندگی موجودات موجود و موهوم محدود هستند. در برابر آنها منفعل و متزلزل هستند. در برابر آنها زانو میزنند و به خود اجازه زندگی نمیدهند.
وقتی آن ترس بزرگ، خاص و عمیق از خدا آمد، سیمهای مغز تو در برابر هر ترس دیگری بیحس میشود. از ترس غیر خدا که آزاد شدی میبینی که تمام شد. از فضای ترس دیگر عبور میکنی. رها میشوی.
هیچ بنده خدایی ندیده خدا بیاید جلویش را بگیرد. وقتی وارد فضای خالص بندگی خدا شدی هر چه بخواهی میشوی و میشود. همه امکانهای دنیا پس از آن مال توست.
وقتی خالص شدی آزاد میشوی. تمام قصد خداوند از دین، آزاد کردن تو بود از غیر خودش حتی خودت تا وارد فضای بینهایت بشوی و از زندان خودت و خودخواهیهای غیر خودت رها شوی.
خداخواهی یعنی بینهایتخواهی. یعنی رهایی بیمرز.
#هنر_آزاداندیشی
#پناهیان
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
بسیاری از تیپها، تابلوها، نامها و اداها میگویند که ما مهاجریم از خودمان
هدایت شده از أخٌفيالله
21.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔞🔞🔞🔞
شهید شد
بخاطر سوء تغذیه حاصل از محاصره تروریست های صهیونیست
لعنت به صهیونیسم و جماعت صهیونیست
چشم تیزبین و نگاه زنده او دید بالشتک گوشیهای هدفون همکارش فرسوده شده و ممکن هست گوشش اذیت بشه، اجازه خواست تا ببره و ایده خلاقانهای رو که تو ذهنش بود رو پیاده کنه و ما نمیدونستیم شگفتانه او چه خواهد بود.
بعد از چند روز وقتی گوشی رو بستهبندی شده آورد در نگاه اول خیال میکردی یک مدل دیگه هست. به جای اونی که امانت گرفته بود. اما از امروز این گوشی تنها یک ابزار تکنولوژیک نیست. بستهای زیبا از فنآوری و مهربانی و هنر هست.
هنر دست بانویی هنرمند و ایده خلاق مردی که زیبایی مهربانی رو به محیط کارش هدیه میده و زندگی انسانی رو به فضای شیء شده اطرافش برمیگردونه و نشون میده که زندگی در خانه و خانوادهی ایرانی چقدر غنی و ریشهداره. لبریز از خنکای لطافت و محبت و انس و هماهنگی. نمونه موفقی که نشون میده چطور میشه یه جامعه کوچک بود؛ اما جوشید و وسعت بزرگی رو سبز کرد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
چشم تیزبین و نگاه زنده او دید بالشتک گوشیهای هدفون همکارش فرسوده شده و ممکن هست گوشش اذیت بشه، اجاز
برخی دوستان نارسایی بیان بنده رو تذکر دادند و لازم دونستم توضیح مختصری بدم.
در تلاش برای جستارنویسی موفق بهانههایی که محیط پیرامون و اتفاقات کوچک و بزرگ اون در اختیارت قرار میده بسیار ارزشمند هست. روابط انسانها و جریان پدیدهها رو گاهی میشود با برشی دیگر تحلیل کرد و فهمید.
همکار نخبه و فرهیختهای داریم که هنر در رفتار و گفتار و افکار و نگاهش جاری شده و همواره فضای تنفس ما رو سبز طلایی میکنه. حالا این سبز طلایی چه رنگی هست باید تجربه کرد.
ایشون هیچ وقت دوربین ذهنش رو جایی که همه قرار میدن ثابت نمیکنه. بلکه دنبال زاویهای میگرده که فضا رو به صورتی شگفتآور نو پیدا کنی.
او پدیدهها رو بار دیگه از منظر خودش معرفی میکنه و عادتهای ما رو میشکنه تا مظلومیت اشیاء رو در غفلت و فراموشکاری روزمرگیها از بین ببره.
او تمام موفقیتهای خودش رو از این نگاه زیبا به محل کار، خانه و صحن عمومی جامعه به دست آورده. او جزو مردانی هست که نیمه پنهان زیست مؤمنانه رو هنرمندانه نمایندگی میکنه. طراوت رفتار و گفتار او اجازه میده ما بدانیم که او همواره از سوی خانه و قلب تپنده اون پشتیبانی میشه، جان میگیره و بیدریغ این سبزی و زندگی رو با نشانگانی به جا و دقیق و سالم در اتمسفر زندگی اجتماعیش نقاشی میکنه.
ما همه میدونیم که او مردی تنها نیست. او مردی خوشحال و خوشبخت است. او همواره با جهانی از عشق و شوق و انگیزه و امید و سرزندگی سر کار حاضر میشه و به راحتی میتونی ببینی که او با همه خانواده خودش وارد جامعه شده. در واقع او یک شخص در جامعه نیست. شخصیتی موفق هست به عنوان نماینده خانه در اجتماع. خانه و خانواده هیچ وقت در رفتار او غایب نیست. این رفتار هنرمندانه و قدردانی عمیق و شگفتآوری که به صورت دوگانه متحد در مورد خانه و محل کار داره از نویسنده این متن برنمیاد. لذا وقتی برق تازگی و عطر طراوت رو در رفتار این همکار که در واقع مقام استادی نسبت به بنده داره رو میبینم به خودم برمیگردم و بهش یادآوری میکنم که روبرو شدن با چنین هنرمندی اتفاقی نیست و خداوند برای آموختن تو او رو در فضای زندگیت آشکار کرده تا با روشنیِ نگاهش، تاریکیهای رفتارت رو کشف کنی.
ما هم میتونیم کاملتر زندگی کنیم اگر هنرمندانه بهش نگاه کنیم.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 وسعت ایران از دیروز تا امروز
🔹یادداشت روز
🔘 آیا میدانستید
مساحت ایران ما ازچه زمانی تا کنو ن ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع بوده ونقشه آن شبیه گربه شده؟ از این رو تلخ نامه زیر را با دقت بخوانید.
1⃣ . حدود ٢١٠ سال پیش در زمان فتحعلی شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین گلستان در سال ١١٩٢ شمسی (۱۸۱۳ میلادی) کشورهای فعلی «قفقاز، ارمنستان، گرجستان، داغستان، چچن و اینگوش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین» به مساحت حدود ٢٣٠ هزار کیلومتر مربع از ایران جدا شده و به روسیه تزاری تقدیم گردید!
2⃣ . حدود ١٩۵ سال پیش و باز هم درزمان فتحعلیشاه قاجار به موجب قرارداد ننگین ترکمنچای درسال ١٢٠٧ شمسی (۱۸۲۸ میلادی)، منطقهی «ایروان، نخجوان و بخشهایی از تالش و آذربایجان» و در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر از ایران جدا شد و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!
3⃣. حدود ١۶٧ سال پیش در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب معاهده ننگین پاریس در سال ١٢٣۵ شمسی (۱۸۵۶ میلادی) مناطق «هرات و افغانستان و بلوچستان و مکران» به مساحت ٩٧۵/۲۲۵ کیلومتر مربع با فشار انگلیس از ایران جدا شد!
4⃣. حدود ١۵٢ سال پیش و باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین حکمیت «گلد اسمیت» در سال ١٢۵٠ شمسی (۱٨٧١ میلادی)، و باز هم تحت فشار انگلیس مناطقی از «پاکستان و سیستان» به مساحت ٣۵٠/٠٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شد!
5⃣. حدود ١۴٢ سال پیش باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب «پیمان آخال» در سال ١٢۶٠ شمسی (۱۸۸١ میلادی) کشورهای فعلی «ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان» به مساحت ١/٢٢۶/۵٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شده و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!
6⃣. حدود ١٠۴ سال پیش در سال ١٢٩٨ شمسی (١٩١٩ میلادی) در زمان احمد شاه قاجار و دولت وثوقالدوله براساس پیمان منطقهای مستشاران انگلیس، برخی جزایر نفتخیز خلیج فارس به مساحت ۴٠۵/٢٨٧ کیلومترمربع رسماً از ایران جدا شد!
7⃣ . حدود ٨۶ سال پیش در سال ۱۳۱۶ شمسی (۱۹۳۷ میلادی) در زمان رضا شاه پهلوی با امضای پیمان ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه (عراق، ترکیه و افغانستان) بخشهای عظیمی از ایران با دسیسه انگلیس جدا شد؛ از جمله «ارتفاعات سوقالجیشی آرارات» به ترکیه؛ بخش عظیمی از «اروندرود» و اداره کامل آن را به عراق؛ و «دشت وسیع نااُمید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر به افغانستان بخشیده شد!
8⃣. حدود ۶٩ سال پیش در سال ١٣٣٣ شمسی (١٩۵۴ میلادی) در زمان محمد رضا شاه پهلوی، بندر استراتژیک «فیروزه» در شرق دریای خزر از ایران جدا و به شوروی واگذار گردید!
9⃣. و باز هم در زمان محمدرضا شاه در سال ١٣۵٠ شمسی (١٩٧١ میلادی) با فشار انگلیس، مجمع الجزایر بحرین به مساحت بیش از ٧٠٠ کیلومتر مربع با انبوهی از مخازن نفت و گاز از ایران جدا شد!!!
♨️ با کمال تأسف باید این حقیقت تلخ را بدانیم که این مقدار تجزیه و جدایی بیش از ٣ میلیون و ۵٠٠ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به واسطه سستی و خیانت پادشاهان میهنفروش در کل تاریخ جهان بیسابقه است و ایران امروز با مساحت ١/۶۴٨/١٩۵ کیلومتر مربع کمتر از یکسوم مساحت ایران بزرگ دویست سال قبل را دارد!!!👈 به لطف همت دلاور مردان مرید خمینی از سال ۱۳۵۷ تا کنون ذره ای از خاک پر گهر این دیار از مام میهن خویش جدا نشد!
🔘 میرزاده عشقی در یکی از شعرهای خود درباره وطن فروشی وثوق الدوله به انگلیسی ها که در اواخر قاجار و اوائل پهلوی صاحب منصب بود، چنین سروده:
رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج و رفت تخت
باغبان، زحمت مکش کز ریشه کندند این درخت
ای وثوق الدوله! ایران، ملک بابایت نبود؟
اجرت المثل متاع، بچگیهایت نبود
🔺 البته خود عشقی بخاطر همین سر پر شور، پیش از آنکه به ۳۰ سالگی برسد؛ توسط عوامل رضاخان به قتل رسید.
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🌓 وسعت ایران از دیروز تا امروز 🔹یادداشت روز 🔘 آیا میدانستید مساحت ایران ما ازچه زمانی تا کنو ن ۱
نمیتوان واقعیات را نقطهای دید. شرایط امروز ما محصول رفتار گذشته خود ماست. آری ما...
اگر میشود آن را توجیه کرد و توضیح داد، نباید انتقام گذشته را از امروز گرفت. اما میتوان از گذشته برای امروز عبرت گرفت. اجازه ندهیم متحجران پسمانده ما را به گذشتهای پرت کنند که برای پاره پاره شدن توسط گله گرگها احساس لذت میکردیم.