eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
450 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دوران دره‌ی لواسان! 🔸نقدی بر خطبه های ائمه جمعه 🖋دکترمحمّدعلی فیاض‌بخش ♦️جمعه‌ها برای ما شده‌است روز «سوژه» برای یک هفته چالش؛ تا جمعه‌ی بعد و سوژه‌ی بعدی؛ از این استان به آن استان. خیال می‌کردیم تغییرات نسبتاً جوان‌گرایانه در نهاد جمعه، تغییراتی ساختاری ‌و محتوایی را به دنبال خواهد آورد؛ که تا کنون جز اندک تغییرات شکلی و بعضاً تبلیغاتی (از قبیل کم‌کردن فاصله‌ی نرده‌ها) را شاهد نبوده‌ایم. ♦️من نه حوصله‌ی چالش با این خطیب و آن سخنور را دارم و نه تن چربی برای «چالشیدن!». فقط چند سوال از وجدان عمومی دارم که قاعدتاً خطبا نیز از این وجدان بی‌بهره نیستند؛ البته اگر جو‌ّ تریبون بلند و هیمنه‌ی سلاحِ در دست، ایشان را از خود‌بی‌خود نکند: 1️⃣ تحریم را از اول گفتند نعمت است. آن بخش از ظلم آشکار و زورگویی عریان قدرتمداران جهان -که با بهانه‌جویی‌ها تحریم را بر این مردم تحمیل کرده- شاید نعمتی بود برای مقاوم‌سازی ملت و درون‌نگری به توانایی‌ها و اجبار به خودکفایی و نوآوری؛ امّا بخش‌های دیگر -که با رجزخوانی‌های جمعه‌ای و رطب ‌و یابس‌بافی‌ها در مصاحبه‌های رودرروی صدا و سیمایی و اسم‌رمز دادن برای اضافه‌کردن افراد و نهادها به سمت تحریم در جریان بوده و هست- نیز در زمره‌ی همین نعمات است؟ 2️⃣ بعید می‌دانم آقایان آسپیرین روزانه‌شان را جهت کنترل غلطت خون، شخصاً از داروخانه تهیه کنند؛ ...یا برای سفرهای تبلیغی در ایام سیاه‌بازار بلیط در لیست انتظار بنشینند یا وقتی اولاد و‌ نوادگانشان به سن ازدواج می‌رسند، یک‌روز هم در این‌‌پا و آن‌پا کردن تهیه‌ی جهیزیه و‌ ملزومات، مراسم را به تعویق بیندازند؛ چراکه معتقدند سن ازدواج را نباید به عقب انداخت؛ از بس نصف دین لطمه می‌بیند. 3️⃣ دعا می‌کنم هیچکس، یعنی هیچ‌کس(!)، نه خودش و‌نه عضوی از خانواده‌اش به بیماری خاصی دچار نشود که وقتی لَنگ یک قطعه در اتاق عمل می‌شود یا له‌له داروی میلیون‌تومانی می‌زند، هم به خدا شکوه آورَد -که چرا‌ مرا آفریدی- و هم بر خود ناسزاگوید که یکی دو بچه‌ را چرا به سه و چهار رساندی؟ 4️⃣ کاش می‌شد به همان راحتی جوگیری و‌حماسه‌گویی در تریبون‌های هفتگی جمعه، پدران بر فرزندان جوان بی‌کار و باربسته به مهاجرتِ ناکجا‌آباد، بگویند: «فرزندم! بیین! در دوران شعب ابی‌طالب هستیم، و‌ همان‌گونه که پیامبر و علی و فاطمه و خدیجه علیهم‌السلام همراه دیگر مسلمانان در شعب می‌گذراندند، بنگر که مسئولان ما نیز از صدر تا ذیل در همین شعب‌اند.» و آنگاه فرزندان به تغیّر و تمسخر نگویند: « آری، برخی در شعب لواسان‌اند و برخی‌دگر در ارتفاعات ولنجک!» 5️⃣ مدتی پیش، بعد از برخی بی‌اخلاقی‌ها در مجلس شورا، شنیده‌ د که شورای نگهبان درصدد است تا نامزدهای نمایندگی را به اخلاق و آداب نیز بیازماید. مرحبا اگر چنین بشود! حقیر گوید، بیش از هر نماینده‌ای، خطبای جمعه هستند که بنا به ذات امامتشان هفتگی سخن می‌گویند و از قضا در هر موضوعی نیز؛ آیا مناسب نیست که حداقلی از کلمات در ترمینولوژی سیاست و اقتصاد برای این بزرگواران نیز تدریس شود؟ مثلاً این عزیزان بدانند سوئیفت یعنی چه؟ پولشویی به چه معنی است؟ دورزدن تحریم هزینه‌هایش چیست؟ ...و خلاصه، نعمت چیست و‌ نقمت کدام‌است؟! ♦️البته اگر تصمیم بر عهده‌ی بنده باشد، پیش از تدریس ترمینولوژی فوق، به تدریس بدیهیاتی از منافع ملّی و وحدت سرزمینی و یکپارچگی قومی و امنیت پایدار ایرانی می‌پردازم؛ چه خوب که نه خودم خوب بلدم و‌ نه بلدی‌های امثال بنده را کسی تحویل می‌گیرد! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴قتل‌های سریالی روحانیون!! 🖋روح‌الله جلالی ♦️قتل طلبه همدانی، همچون قتل طلبه مشهدی و پیش از آن قتل طلبه تهرانی در متروی شهر ری، نه نشانه "سقوط اعتبار روحانیت" در انظار مردم است و نه به دلیل معضلات موجود در جامعه سیاسی و روحانیت ایران می‌باشد. این قتل‌ها به نحوی با شدت از سوی شبکه‌های ضدانقلاب مورد پوشش قرار می‌گیرد که گویی نهضت قهرمانانه آخوندکشی در میان ملت بیدارشده ایران برپا شده! درحالیکه اصلا و ابدا چنین اتفاقی نیفتاده است. 🔸چرا؟ ♦️هر سه قتل توسط افرادی اوباش و بی‌سروپا با سابقه‌های جرم و بزهکاری و شرارت صورت گرفته است. نه توسط مجاهدانی راسخ و معتقد که اگر رزم‌آرای انگلیسیِ خائن به وطن را با فتوای علما ترو می‌کنند، نماز اول وقت‌شان هم ترک نمی‌شود و هرگز سابقه حتی یک نزاع خیابانی شخصی هم نداشته‌اند. ♦️در هر سه قتل ما شاهد بزن درروهای بزدل و حقیری هستیم که از پشت و غافلگیرانه به طلاب گمنام و ساده‌ای یورش برده‌اند که حتی یک فعال سیاسی مطرح در محل تحصیل و کار خود نیز نبوده‌اند و فقط به صرف عمامه داشتن فرزندانشان یتیم شده‌اند. یعنی ادامه یک اخلاق عقیم مجاهدینی(مجاهدین خلق) به شکل "ترور کور" که تنها ثمره آن نفرت عمومی برای عاملان و حامیان آن‌هاست. ♦️نکته جالب‌تر، سیل حمایت اکانت‌های فیک و جعلی از این اقدامات و قهرمان‌سازی از آنان است که لااقل وجهه ظاهری را نیز نمی‌توانند حفظ کنند و با شعف از این قتل‌ها و ترورهای کور یاد می‌کنند. پر واضح است که چنین افرادی به محض رسیدن به قدرت، چه قتل‌عامی از اصناف مختلف به راه بیندازند. ♦️در طول تاریخ، همیشه روحانیون مخالفان و دشمنان کم و بیشِ خود را در میان خاص و عام داشته‌اند. مگر این نبود که در سال‌های دور می‌گفتند آخوند سوار نکنید که ماشین‌تان پنچر می‌شود؟ آیت اللّه شیخ على‌پناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فیضیه از قول امام‌خمینی نقل می‌کنند که شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) را در گرمای سوزان از اتوبوس پنچرشده پیاده کردند چراکه نحسی حضور این عالم جلیل‌القدر را عامل این خسارت می‌دانستند! ♦️بلاشک عملکرد نظام ج.ا.ا و جامعه روحانیت در فراز و فرود اعتبار روحانیون موثر است، قطعا جامعه اعتراضات ریز و درشتی به روحانیون داشته و دارند و خواهند داشت که خود ما هم داریم، اما مردم هنوز هم بیش از هر صنفی به روحانیونی که به معنای واقعی کلمه روحانی باشند و دارای سه صفت علم، تقوا و منطق باشند را نه فقط علاقه که رابطه مرید و مرادی دارند. به طور مثال، هنوز هم سنگین‌ترین تشییع جنازه‌های ایران برای بزرگان این صنف توسط مردم انجام می‌پذیرد. ♦️در واقع آخوندی که ملا و باسواد باشد، اخلاق و تقوا داشته باشد و منطقی و عاقل باشد به شدت محبوبیت دارد، چراکه جامعه ایران یک جامعه مذهبی و متمدن و متمایل به معنویات الهی است. ♦️روح این مقتولین که جرمشان آراستگی به لباس دین و رسول‌الله صلوات‌الله علیه و آله الطاهرین بود قرین رحمت الهی و صبر و اجر جمیل نصیب خانواده‌های داغ‌دارشان. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴به عقب بازگردیم ... چه "چیزی" طلبه را کُشت؟ 🖋یاسر عرب ♦️دیروز نوشتم که قصه آخوند کشی را تحلیل نمی کنم. هنوز هم بر سر همان موضع هستم در مورد کلیت مقوله ی آخوند کُشی قصد زیاده گویی ندارم. اما در اینجا می خواهم "بستر" قتل طلبه همدانی را نشان بدهم و رازی را با شما نجوا کنم. برای اینکار از آخر داستان به اول قصه می روم. خیلی اول تر از اول! ♦️بهروز حاجی لو که در تعقیب و گریز کشته شد. داش مشتی ها فجازی و لوطی های جهان سایبر به معنا سازی علت قتل پرداختند. جماعت گردنِ و سبیل نقاره زدند که روحانی مذکور که آخوندِ مسجد محلِ حاجی لو بوده بر روی منبر درخواست داشته که دختران و زنان ایرانی به شوقِ پاداش آخرت خود را صیغه ی نیروهای حشد الشعبیِ عراق کنند. بعدِ چو شدنِ خبرِ این ناموس فروش، خونِ داش بهروز به جوش آمده [و بدون تحقیق در خصوصِ چند و چون ماجرا و کیفیت خبر واصله] اسلحه بر می دارد و آنچنان خون به پا می شود که افتد و دانی! ♦️یک پله قبل تر ماجرا ساختن ذهنیت مشترک در این خصوص است و این مورد نه به آن روحانی مظلوم بلکه به خبری بر می گشت که چند روز قبل تر در فضای مجازی دست به دست شد. تصویرِ توییتِ یک روحانی به نام سید مصطفی حجازی که درخواستِ صیغه شدنِ دختران و زنانِ ایرانی را برای نیروهای عراقی (حشد الشعبی) داده بود. و از قضا گردانندگان و آتش بیاران آن معرکه نیز بی تامل این تصویر را در شبکه های اجتماعی و صفحات شخصی شان شیر کردند. غافل از اینکه روحانی در تصویر توییت "سید غفار دریاباری" اهل استان مازنداران، و اساسا حساب کاربری در توییتر نداشته و در نتیجه تصویر چرخیده نیز جعلی بوده است. این روحانی با ارسال ویدئویی نام واقعی خود و جزییاتی که برایتان نوشتم را بیان کرد. ♦️یک قدم عقب تر بررسی علتِ باور و هیجانی شدنِ جامعه (از عوام تا خواص) در مورد هر خبری است که ربط به کلیشه های جنسی عوام پسندانه دارد. اینکه ناموسِ ایرانی قرار است همخوابه ی مرد عراقی شود! یادتان هست بلوایی که سر شایعه ی رابطه ی جنسی زوار عراقی با زنان ایرانی در مشهد برپا شد؟ روزها از انتشار این شایعه گذشته بود و متاسفانه صدا از کسی در نمیامد تا اینکه خدا به نگارنده توفیق داد طی یادداشتی علل دروغ بودنِ آن شایعه را به قلم آورد. 🔸حالا چند قدم به عقب برویم! کلیشه دست درازی جنسی به زنِ ایرانی، توسطِ مرد عرب، سابقه ای دیرینه دارد. واضح ترین این نقاط در تاریخ ایران به حمله اعراب و جنگ قادسیه و به کنیزی گرفته شدن دخترانِ ایرانی (حتی دختران پادشاه) بر می گردد. رد این تعرض به نوامیس را در تاریخِ ادبیات البته بیشتر می شود جست تا تاریخِ صرف! چه آنکه ادبیات و هنر (واین روزها رسانه) قدرت بیشتری برای برساخت یا معنی بخشی به یک ماجرا یا پدیده دارند. گستردن این بخش در این مقال کوتاه نمی گنجد و فرصتی جدا می طلبد. 🔸حالا یک قدم به جلو بیاییم! در سالهای اخیر کدام گفتمانِ پولدار و صاحب قدرت و نفوذ پشت مفاهیمی چون مرز گرایی، وطن پرستی، امنیت ملی، ایرانشهری، ژنِ ایرانی، و ... مخفی شده و برای همدلی با قشر متوسط شهری (که رای اصلی سیاسی در دست اوست) از حضور در دفاع مقدس هشت ساله تا حضور خود در سوریه را پشت کلیشه های عرب ستیزانه و شعوبی توجیه کرد؟ کدام گفتمان برای بازنمایی سینمایی تشییع شهدای دفاع مقدس بجای نوحه های واقعی (مثل صدای آهنگران) به ادبیات قجری و ترانه هایی چون "از خونِ جوانان وطن لاله دمیده" پناه برد؟ کدام گفتمان با ساختن فیلمهایی چون لاتاری، فقر و فحشا وار پشت کلیشه های جنسی عوام پسندانه بذر نفرت دیرینه کاشت، و در وقت برداشت گیشه و جیب پر کرد؟ 🔸کدام گفتمان وقتی دید نمی تواند برای حضور در سوریه همه مردم را با ادبیات "مدافعین حرم" راضی نگه دارد به پروژه مرز گرایی و ایرانیزه کردن نبرد و ناموسی برساخت نمودنِ جنگ پناه برد؟ و این دست فرمان را در آثار رسانه ای اش برساخت کرد؟ (در سریال پایتخت سکانسِ حضور سارا و نیکای نقی معمولی زیر دست نیروهای داعش کار اش ایجاد کدام هیجان بود و بر طبق کدام بسترِ باور پذیر و رگِ گردنیِ تاریخی-روایی؟) ♦️بله! نمی شود که صبح تا شب با طبل های رسانه ای، جنگ رژیم بعث با نظام جمهوری اسلامی را تبدیل کرد به جنگِ ایران و عراق! تا با این ترفند از حجم مطالباتِ شفاف سازی مردم شانه خالی کرد! و در عین حال از همین مردم توقع داشت، در بستری پر از باروتِ عرب ستیزی با کوچکترین جرقه گُر نگیرند و اتشین نشوند! آری اینچنین است برادرررررر... زمینِ قتل را اگر بکاوییم نقش دو نفر بیشتر در آن عیان نمی شود؛ قاتل و مقتول. زمینه ی قتل را اگر کاریز بزنیم، حرف زیاد است برادر جان! -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ریشه قتل کجاست ؟ 🔸به بهانه قتل مظلومانه طلبه همدانی 🖋سلمان کدیور ♦️چند روزی از قتل مظلومانه روحانی همدانی، به دست شروری مسلح می گذرد و هنوز باب تحلیل این ماجرا گرم است. ♦️به نظر من اما بیش از آنکه خود قتل مهم باشد، انگیزه ها و زمینه هایی رخداد چنین حوادثی مهم است، به خصوص اینکه طی چند سال اخیر چند نمونه آن را شاهد بوده ایم و در آینده نیز شاید با سیری صعودی شاهد باشیم. ♦️شما ببینید واکنش ها به قتل یک روحانی در جامعه چه بوده؟ خب یک عده ای محکوم کردند و تاسف خوردند اما در مقابل حجم زیادی از این قتل، ابراز خرسندی کردند. کافی است کامنت های زیر پست اینستاگرامی قاتل را مشاهده کنید یا کلیپ های تصویری افرادی که علنا برای قاتل طلب مغفرت می کنند و ... را ببینید. این خیلی وحشتناک است. ♦️وقتی یک امر ضداخلاق و ضد انسانیت، در حال تبدیل شدن به یک ارزش می شود، باید دست از سوژه (عین)کشید و به ابژه (ذهن) پرداخت. ♦️این قتل یک پروژه نیست، بلکه یک پرسه یا فرآیند است. یعنی چندین سال در جامعه ما تحولاتی اجتماعی سیاسی رخ داده که ماحصل این روندها، می شود گلوله یا چاقویی که خون یک روحانی را می ریزد. ♦️این مسئله وقتی حساس تر می شود که بفهمیم در بستر حکومت اسلامی در حال زایش است. یعنی غلیان احساسات ضد دینی، در دوران حکومت دینی. این خیلی خیلی مهم است. ارزش آن را دارد که متفکرین ما عمرشان را بر آن معطوف کنند. ♦️متاسفانه ما شاهد کم رنگی و بی ارزش شدن ارزش های دینی هستیم. نه اینکه محصول چند سال اخیر باشد، نه. این تغییرات از اواسط دهه شصت، یعنی چند سال بعد انقلاب آغاز شده. ♦️خلاف اینکه پیش از سال 56 تصور می شد با انقلاب ارزش های دینی رشد خواهد کرد، اما وضع امروز نشان داده، دقیقا نتیجه عکس حاصل شده. ارزش هایی مثل حجاب، محبوبیت دین، روحانیت و ... سیر نزولی ملموسی داشته که پرفسور رفیع پور در کتاب ارزشمند توسعه و تضاد آن را آورده است. ♦️یک لایه این تغییرات در عقاید مردم، قطعا سیاست های دینی حاکمیت بوده و هست. اینکه طی این چند دهه چه الگو یا چه برداشتی از اسلام ترویج و تبلیغ شده است. ♦️آنچه من به عنوان یک فعال عرصه انقلاب اسلامی به آن معتقدم این است که اسلامی که پیش از انقلاب به مردم وعده داده شد و آنچه پس از آن پیاده سازی شد، با هم مغایرت دارد. و این باعث سرخوردگی مردمی شده که این اختلاف را دیده اند. ♦️اسلام وعده داده شده، اسلام آزادی، اسلام عدالت، اسلام برابری، اسلام نفی اشرافیت، اسلام ضد سرمایه داری و از همه مهمتر اسلامی که گوناگونی عقاید مردم را به رسمیت می شناسد است اما اسلام پس از انقلاب، به تدریج از این مشخصات فاصله گرفت و حتی در مقام توجیه سرمایه داری و اشرافیت بالا آمد. اسلامی که عدالت را در تضاد با اخلاق و ولایت و امنیت تعریف کرد و آن را بعضا به عنوان تهدید معرفی نمود. ♦️اسلام وعده داده شده قبل انقلاب، اسلام تودها بود، اسلامی که آنقدر جذاب بود که همه مردم با عقاید مختلف، از سکولار و بی حجاب و کمونیست تا ملی مذهبی و ... سال 58 به آن رای دادند، اما اسلام کنونی، اسلام فقها است که تنها مختص متشرعین است. اسلامی که وجه سلبی اش بیش از ایجابی آن است. ♦️مردم نمی توانند هم زمان شیفته اسلام و روحانیت باشند اما از سوی دیگر ببینند که برخی از آنها رسما وارد مناسبات اقتصادی و سیاسی شده و به آنان بی توجه اند. 🔸برای مردم اعتقاد به روحانیت مستدام نخواهد بود وقتی که می بینند برخی روحانیون زهد خود را رها کرده و خود را در معماری مجلل حوزه های علمیه غرق کرده اند، مردم نمی توانند عاشق اسلام باشند و همزمان فلان آیت الله را ببینند که مسجد اشرافی فلان مال یا فلان مجتمع تجاری ساخته شده از حرام را افتتاح می کنند. 🔸متاسفانه مردم آن آیت الله و آن طلبه مخلص مومن فقیر که به سختی زندگانی می کند را یکی می بینند. فقط چون اولی محافظ مسلح دارد، به دومی اعتراض می کنند. 🔶مردم نمی توانند عاشق اسلامی شوند که تبدیل به نردبان ترقی سودجویان شده است و هر کس بخواهد به نان و مالی برسد، باید نقاب مذهب بر چهره بکشد. 🔸بخواهد استخدام شود باید ریش بگذارد و چادر به سر کند و رساله عملیه را از حفظ کند. مردم از اسلامی که آنها را وادار به ریاکاری کند، به تدریج فاصله می گیرند. 🔶در ذهن مردم تضاد ایجاد می شود که شما سال به سال مناسک دینی را فربه کنید، و به همان اندازه از آن سو استفاده جریانی نمایید. ♦️راه اصلاح این روند این نیست که ببینیم کجا اسلحه و چاقو می فروشند و آن را سد کنیم، چرا که چاقوی آشپزخانه‌ هم می تواند آلت قتل شود، بلکه راهش بازنگری در سیاست های سیاسی، مذهبی است که پیش گرفته ایم. ♦️اصلاح قرائت ما از اسلام، بازگشت به اسلامی که حضرت امام وعده داده بود، این نوشداروی وضع امروز است. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
♦️در حالی که نهادهای حوزوی از برگزاری جلسات گفتگوهای آزاد و کرسیهای آزاد اندیشی بازمانده‌اند، انجمن اسلامی دانشگاه شریف مناظره‌ای با موضوع "روحانیت در بحران" با حضور حجج اسلام آقایان ناصر نقویان، احمد منتظری، مهدی ابوطالبی و محمدرضا باقرزاده را تدارک دیده است. #آسیب_شناسی #کرسی_آزاد_اندیشی #مناظره #حوزه_علمیه #گفتگو http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠کتاب « جامه پیامبر » اثر حجت الاسلام مهدی مسائلی که به تازگی منتشر شده به شبهات و اقتضائات جدید پیرامون لباس روحانیت می پردازد و به بیان نویسنده، دارای ویژگی‌هایی است: 🔸درباره ماهیت لباس روحانیت ابهامات تاریخی و شناختی فراوانی وجود دارد، به گونه‌ای که موجب شده تا نگرش‌های مختلفی در داخل و خارج حوزه‌های علمیه نسبت به آن به پدید آید. 🔸این اثر ضمن توجه به جوانب معنوی لباس روحانیت، حقیقت‌های اجتماعی را که امروز روحانیت با آن روبرو است، لحاظ کرده و تلاش کرده به دور از شعارزدگی درباره لباس روحانیت بحث کند. 🔸طلبه‌ای که لباس روحانیت می‌پوشد تصمیم گرفته یک عمر با این لباس زندگی کند، از این رو باید اطلاعات کاملی درباره آداب و ویژگی‌ها و لوازم این لباس داشته باشد. 🔸ممکن است بعضی ابهامات و شبهات درباره لباس روحانیت موجب شود بعضی از طلاب از مسئولیت پوشیدن لباس روحانیت شانه خالی کنند و یا بعضی دانشجویان علی‌رغم علاقه‌مندی به تحصیل علوم دینی از ورود به حوزه‌ علمیه اجتناب ورزند. 🔸پرداختن به این موضوع می‌تواند تصورات اشتباه مردم را تصحیح کند و تعامل مردم و روحانیون را بهتر کند. 🔸در این اثر افراط‌ها و تفریط‌هایی که در مورد لباس روحانیت صورت می‌گیرد، بیان شده و حقیقت‌های لباس رو حل می بدون هیچ‌گونه تعصب‌‌ورزی مطرح شده است. 🔸همه ساله عده‌‌ از طلاب معمم می‌شوند، این طلاب نیاز دارند تا آگاهی خویش را درباره لباس روحانیت کامل کنند، بعضی نیز ممکن است بخواهند قبل از ورود به حوزه دراین باره اطلاعات داشته باشند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠طراحی زیرساختهای تحول، راهبرد تحولی آیت‌الله اعرافی 🖋محمد وکیلی 💠 سه سال قبل و در حالی که مطالبات و توقعات تحولی و اصلاحی طلاب در حال رسیدن به اوج بود و نگرانی‌ از انزوایی که مقام معظم رهبری هشدارش را داده بودند جدی‌تر می‌شد، آیت‌الله اعرافی که عملکرد درخشان در ساماندهی جامعه المصطفی در پرونده خود داشت، به مدیریت حوزه‌های علمیه انتخاب شد. 💠 این انتخاب، بارقۀ امید را در دل طیف‌های مختلف حوزویان روشن نمود و آثار این امید بویژه در میان طلاب جوان و نخبه‌های دغدغه‌مند حوزه، بوضوح قابل مشاهده بود. 💠 اکنون بعد از گذشت سه سال از این انتخاب، زمزمه‌هایی از ایشان آغاز شده. ارزیابی‌هایی که در یک سوی آن رنگ باختن امید به اصلاح و تحول حوزه به دست ایشان قرار دارد و در سوی دیگر عده‌ای با نگرانی همچنان منتظر آشکار شدن نشانه‌های تدبیر ایشان هستند. 💠 طیف اول برای اثبات این ناامیدی، به استمرار ضعف‌های سابق و عدم تغییر چشمگیر برنامه‌های حوزه در این سه سال استناد می‌کنند. اما برای ارزیابی منصفانه عملکرد ایشان بهتر است مولفه‌های مختلفی که گاهی از زبان مدیر محترم حوزه‌های علمیه در مناسبتهای مختلف طی یک سال اخیر بیان شده است توجه نمود. 💠 بی‌شک تحقق تحول (اگر تب و تاب جوانی را کنار بگذاریم و با نگاهی جامع به مسئله بنگریم) نیازمند و است که بدون آنها، اجرای برنامه‌های تحولی هر چند ممکن است در کوتاه مدت عده‌ای را راضی کند، اما نه‌تنها منجر به تحول نخواهد شد؛ بلکه در دراز مدت می‌تواند خسارت جبران‌ناپذیری به بار آورد. همچنان که تعدادی از تصمیمات سالهای قبل، هم اکنون تبدیل به گره کوری شده است که گشودنش به غایت مشکل می‌نماید. 💠 از همین رو، طی این سه سال برنامه آیت‌الله اعرافی طراحی و نهایی‌سازی حوزه است، که بدون آنها هرگونه برنامه‌ریزی راهبردی و اجرای برنامه‌ یا ناممکن می‌گردد و یا به کلاف سردرگم بی‌برنامگی مرکز مدیریت می‌افزود. از جمله: ۱. تدوین و نهایی‌سازی برنامه ۵ساله حوزه و برش‌های آن در عرصه‌های مختلف (که برای اولین بار صورت گرفت) ۲. طرح آمایش سرزمینی حوزه ۳. تکمیل نظام‌های جامع (که سالها نیمه‌کاره رها شده بود) ۴. سند چشم‌انداز حوزه و ده‌ها سند راهبردی بالادستی دیگر که تدوین آنها بخش زیادی از انرژی مرکز مدیریت را در مدیریت آقای اعرافی گرفته بود، و طبق وعدۀ ایشان، از ابتدای سال۹۸ به اجرا درخواهد آمد. 💠 در کنار اسناد زیربنایی، همچون: ۱. کارویژه‌های روحانیت ۲. درختواره رشته‌های حوزوی (در بیش از ۲۶۰ رشته علوم اسلامی) ۳. تأسیس مرکز آموزش‌های کاربری ۴. طرح اصلاح نظام اساتید حوزه ۵. تأسیس کانون‌های علمی تربیتی مدارس ۶. اصلاح نظام جذب و پذیرش حوزه (حرکت بسوی کیفی‌گزینی) ۷. احیای طرح‌های مدرسه‌محور ۸. طرح اصلاح سیستم پایان‌نامه‌های حوزوی ۹. حمایت از تأسیس کرسی‌های درس خارج فقه معاصر ۱۰. ‌توسعه دروس خارج شهرستان‌ها و ده‌ها طرح و برنامه دیگر نیز طراحی شده است. 💠 انجام این امور بنیادین در حالی صورت گرفته است که مرکز مدیریت طی این دو سال در بدترین شرایط بودجه‌ای و به تعبیر آیت‌الله اعرافی، در قرار داشته است. 💠 همچنین به دلیل شرایط پیچیده و شبکه‌ای مدیریت نهادهای حوزوی، تغییر و تحولاتی که می‌توانست در عملکرد آیت‌الله اعرافی مؤثر باشد، طولانی و زمانبر بوده. از جمله: انفکاک ایشان از مدیریت المصطفی (که قریب به دو سال طول کشید)، تغییر دبیر شورای عالی، و... که تسریع در آنها، مدیریت ایشان را تسهیل می‌کرد. 💠 با توجه به آماده شدن چنین اسناد و طرح‌های مهم، در صورتی که پشتوانه کافی (اعم از بودجه، همراهی و همدلی علما، فضلا، و نهادهای حوزوی و...) برای اجرای آنها موجود باشد، امید است که تحول بنیادین مورد انتظار تحقق یابد و مرکز مدیریت همچون جامعه المصطفی به سمت ساماندهی و ارتقا حرکت نماید. 💠 البته ضروری است جلسات هم‌اندیشی و گفتگوهای انتقادی در جهت همراه‌‌سازی طیف‌های مختلف حوزوی از طلاب جوان گرفته تا نخبگان، اندیشمندان، علما و زعمای حوزه، بصورت جدی، منظم و مستمر از طرف آقای اعرافی و نیروهای فکری حوزه صورت گیرد. 💠 حسن ختام این مقال می‌تواند بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر طلاب باشد: «جناب آقای اعرافی اشاره کردند به برنامه‌ای که تهیه شده و بناست اجرا کنند. برنامه‌ای با این اصول که ایشان ذکر کردند، بسیار جالب است. و بسیاری از این خواسته‌هایی که گفته شد را پوشش می‌دهد. و ‌چون آقای اعرافی (با تأکید) این را بیان می‌کنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که تحقق پیدا کند. چون ایشان بحمدالله ظرفیت بسیار مغتنمی هستند و امیدواری زیادی دارم که این کارها انجام بگیرد» ✅ کانال دانش‌پژوهان: @dph110 http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چرا جامعه ایران، به سمت بی اخلاقی می رود؟ 🖋محمد ضرغام ♦️انسانها به دو طریق میتوانند در مقابل عفونتها از خودشان دفاع کنند: 1. گلبولهای سفید؛ که به صورت طبیعی، ایمنی بدن را تامین میکنند 2. آنتی بیوتیکها. هنگامی که گلبولهای سفید در برابر انواع پیچیده ای از عفونتها ناتوان میشوند، آنتی بیوتیکها، به عنوان داروهایی جانبی، به کمک این گلبولها می آیند. ♦️مصرف بیش از حد و نابجای آنتی بیوتیک اما، به نقض غرض می انجامد و عوارضی منفی ایجاد میکند ازجمله: 1. گلبولهای سفید را تنبل و سیستم دفاعیِ طبیعی بدن را مختل میکند؛ به عبارت دیگر حساسیتِ این گلبولها درمقابل عفونت را کم میکنند، بطوریکه در برابر ویروسهای ساده نیز، توانِ دفاعیشان را ازدست میدهند. 2. باکتری های مضر را بشدت مقاوم میکنند؛ بطوریکه نه تنها گلبولهای سفید، بلکه آنتی بیوتیکها نیز در مقابل آنها بی اثر میشوند. ♦️زمانی که گلبولهای سفید و آنتی بیوتیکها نتوانند تاثیر کنند، بیماری، طولانی تر، پیچیده تر و آسیب زننده تر میشود. ♦️جامعه ایران، از دیرباز، یک جامعه اخلاقی بوده است؛ محوریت خانواده در فرهنگ ایرانی، آموزه های اخلاقیِ اسلام، فرهنگ مروّت، نوعدوستی و... باعث شده است جامعه ما بی نیاز از دخالت حکومتها و به صورت خودتنظیم (همانند گلبولهای سفید)، مسائل اخلاقیش را حل نماید. ♦️ظرفیت تشکیل حکومت دینی در ایران، می توانست (و میتواند) به مثابه آنتی بیوتیک، در هنگامه ی تکانه های شدیدِ جامعه، با حضوری "محدود" اما "موثر"، ادامه ی حیاتِ اخلاقی جامعه ایران را تسهیل نماید. اما استفاده بیش از حد از ظرفیتِ دولت، در اِعمال تنظیمات اخلاقیِ جامعه (همانند استفاده ی نامتعارف از آنتی بیوتیکها)، جامعه را دچار نوعی آنومی کرده و حیاتِ اخلاقی آن را دچار بحرانهایی نموده است: 🔺"خانواده" که تا پیش از این نقش بسیار مهمی در کنترل و هدایت اخلاقیِ افراد داشت، روز به روز از تاثیر و اهمیتش کاسته شد و جایش را عملا به ارگانهای رسمی و ناکارامدتر داد. 🔺 با انتقال مسئولیت از فرد و خانواده به حاکمیت، پویایی و نشاط از حیات اخلاقی افراد گرفته شد (همانند بی اثر شدن گلبولهای سفید دراثر استفاده نامتعارف از آنتی بیوتیکها)؛ وضعیتی که یکی از نتایجش، "نحیف شدن اخلاق" و "فربه شدن مناسک" در جامعه است. 🔺 برخوردهای رسمی، خشک و ازبالا، امکان بلوغ تدریجی افراد را سلب کرده و جامعه را در تشخیص مرزهای اخلاق با فقه، عفاف با حجاب و... ناتوان ساخت و او که حالا ظرفیت های مهمی چون خانواده را نیز ازدست داده، در انبوهی از مدلهای غیراخلاقی که آن به آن، به سویش پرتاب میشود، ناتوانتر و ضربه پذیرتر میگردد. ✅ الگوی مطلوب، نه عرفی شدنِ حاکمیت و خنثی بودنِ آن نسبت به امر اخلاقیست و نه تصدی گری کامل اخلاق به دست اوست. الگویی که باید در نوشته ای دیگر به شرحش پرداخت. ♦️بدیهیست آنچه گفته شد تنها یکی از علل سیر نزولی اخلاق در جامعه ایران است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴اتاق خالی!!! 🖋مهدی سلیمانیه ♦️«صدف بیوتی» با یک‌میلیون و ششصد هزار نفر فالوئر، «ماکان بند»، این دو نفر جوان ِ خواننده، با میلیون‌ها فالوئر، «تتلو» و صفحه‌های فراوان داپ‌اسمش و طنز جوانان دهه هفتادی که میلیون‌ها دنبال کننده دارند... فرهنگ، دارد «جایی دیگر» ساخته می‌شود. بچه‌های خردسال پنج، شش ساله، خط به خط متن ترانه‌های رپ و پاپ این گروه‌ها را حفظ‌اند. ♦️دستگاه‌های رسمی پرمدعای حاکمیتی و دولتی، با بودجه‌های میلیاردی‌شان، وزارتخانه‌های عریض و طویل دولتی و مجلس و سازمان تبلیغات و فلان و بهمان که هیچ، روشنفکران و اساتید علوم‌انسانی و اجتماعی دانشگاه‌ها و کنشگران سیاسی همه در روستای کوچکی جمع شده‌اند و بر سر هم داد و بیداد می‌کنند. ♦️فقط گاهی ناگهان مرگ یک پاشایی، فیلم‌های فراوان رقص دست‌جمعی ترانه‌ی ساسی‌مانکن یا راهپیمایی طرفداران تتلو در خیابان‌های شهر، می‌آید و چشم‌های همه‌ی ما و حضرات سیاستگذار و اساتید معظم را برای لحظاتی گشاد می‌کند و می‌رود. چون عبور یک کهکشان عظیم غریب.. ما، هاج و واج، چند وقتی مشغول گفتن جملاتی در موردش می‌شویم، حضرات به فکر بگیر و ببند و بودجه نهادهای فرهنگی و انداختن تقصیر(؟) بر گردن همدیگر می‌افتند و دوباره تا مواجهه‌ی عظیم بعدی، مشغول بحث‌های فاخر و سیاستگذارانه‌ی خودمان و خودشان می‌شویم. ذوق می‌کنیم که یک متن فلان جامعه‌شناس و بهمان حوزوی و شعار فلان مقام حاکمیتی و فیلم فلان مسوول دولتی، صد هزار بار دیده شود. ♦️حضرات مسوول دولتی و حاکمیتی که هیچ، ما روشنفکران و جامعه‌شناسان هم از جامعه جا مانده‌ایم. تعداد پژوهش‌های علمی که درباره اینفلوئسرهای اینستاگرام و بیوتی‌بلاگرها و منطق عمل آن‌ها و کارخانه‌ی عظیم فرهنگی‌شان تولید شده‌است، چیزی نزدیک به هیچ است. پس از چهل سال انکار، شکاف عمیق بین فضای رسمی و عرف، به نهایت رسیده‌است. ♦️♦️عزیزان معترض، انقلابیون، روشنفکران، جامعه‌شناسان، حوزویان، حاکمان و مسوولین گرامی، باور کنید که «همه» در اقلیتیم. جامعه دیگر اینجا نیست. ما در اتاق خالی فریاد می‌زنیم. جامعه مدت‌هاست که رفته است. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴مرجعیت سایتی، فقاهت تلگرامی/ فضای مجازی و یورش نومراجع و آیت الله‌ها !! 🖋علیرضا داودی: ♦️برگ اول- حوزه و مرزهای بسته در سنت علمی حوزه های علمیه شیعی، کلاس درس ملاک اصلی تعیین میزان علمیت و دانش بود. سنجش علمی در مدل سنتی در کنار تقوای عالمان موجبات کارآمدی سیستم اجتهاد و مرجعیت را فراهم آورده بود. همین امر باعث می شد تا یگانه مسیر رسیدن به درجات علمی و جایگاه‌های اختصاصی حوزوی صرفا از طریق جهد علمی و تهذیب نفسانی میسر گردد؛ مسیری که برای به بار نشستن به دهه ها تلاش مستمر نیاز داشت. ♦️برگ دوم- انقلاب اسلامی و فرصت های جدید (مهاجرت از حوزه) انقلاب اسلامی عرصه جدیدی در جایگاه اجتماعی و سیاسی طلاب و نقش های آنان ایجاد کرد. حجم انبوهی از شغل های دولتی و غیردولتی اختصاصی همانند عضویت در مجلس خبرگان ، ریاست قوه قضاییه، 6 جایگاه در شورای نگهبان، نهادهای نمایندگی در ارگان‌های مختلف، نهادهای تبلیغی و پژوهشی اختصاصی و..... در کنار بیشمار اشتغالات غیر اختصاصی مانند نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، پست های مختلف دولتی، استادی دانشگاه، قضاوت،وکالت و...... باعث شد تا مسیر حرکتی حوزویان دستخوش تغییر اساسی شود. این فرصت های جدید بیش از جایگاه علمی سنتی، به کاغذی نیاز داشتند که با نام مدرک علمی شناخته می‌شد و این سرآغاز نهضت مدرک‌گرایی، کوچ به دانشگاه و دکتر زدگی در حوزه های علمیه بود. تنور مدرک گرایی چنان داغ بود که اولویت اصلی قرار گرفتن پیشوند دکتر بجای حجت الاسلام و عناوین مشابه بود. ♦️برگ سوم- تثبیت ( انسداد و سرگردانی) با فراگیر شدن مدرک گرایی و کوچ از حوزه تعداد زیادی وارد عرصه های مختلف اشتغالات اداری شده و عملا از وظایف اصلی حوزوی فاصله گرفتند. در این زمان جامعه با جایگاه و نقش اجتماعی متفاوتی برای این گروه مواجه شد. و اشتغالات اداری و علمی در قالب دانشگاه یا پژوهشگاه تصویری غالب برای کسانی بود که از شر و شور اوایل طلبگی خلاص شده بودند و عموما به تحصیل همزمان حوزه و دانشگاه روی آورده بودند. مشکل اصلی اشباع این ظرفیت های کاری و عدم امکان ورود طلبه های تازه وارد به عرصه هایی بود که سال های در آرزوی آن بودند. با فوت اساتید برجسته، تغییر نسل و جابجایی اساتید از یک سطح به سطح بالاتر ضروری می نمود. نسل اول حوزویان دکتر یا خارج از کشور درس خوانده با طی کردن مسیر موفقیت در دانشگاه ها احساس می کردند که فرصتی مناسب برای بازگشت به اصل خود یافته اند. فرصت اشتغال به یک کرسی درس در حوزه که می توانست جایگاه اجتماعی آنان را ارتقا دهد ♦️برگ چهارم- بازگشت ( راه حلی برای همه) عصر بازگشت در واقع راهکاری برای حل دو بحران بالا تلقی می شود. میانسالانی که سودای اجتهاد و اعتبار علمی در دورن حوزه را دارند عموما با پشتوانه مدرک و رزومه علمی دانشگاهی اقدام به برگزاری کلاس‌های درس خارج آن هم در قامت فقه مضاف و علوم جدید با عناوین عجیب و غریب می‌کنند و با استفاده از مواهب مالی که ناشی از سال ها تصدی مناصب دولتی و ارتباطات حاصل از آن است، موسسات متعدد و مختلفی را تاسیس می‌کنند. این موسسات نیز به نوبه ی خود نیاز طلاب جوان به آینده کاری را تامین می‌کنند و در قبال این اشتغال تنها چیزی که طلب می.کنند وفاداری بی قید و شرط است برای تایید هرآنچه که گفته و انجام هرآنچه دستور داده می‌شود. ♦️برگ پنجم- رسانه ( مرجعیت سایتی تا فقاهت تلگرامی) محصول انحراف حوزه از مسیر سنتی خود و فروش وفاداری توسط طلاب جوان ظهور نسل جدید مدعی فقاهت و مرجعیت است که سواد چندانی ندارند اما از قدرتی جدید بهره می‌برند و آن چیزی نیست جز رسانه های عمومی. ظهور ابزارهای ارتباط جمعی جدید همانند تلگرام و اینستاگرام و غیره باعث شد تا امکان تبلیغ افکار سطحی و فاقد بنیان علمی خارج از مسیر مرسوم حوزه ها فراهم شود. این ابزار در کنار موسسات اقماری، طیف عجیبی از مدعیان را تولید کرده است که خود را وارثان حقیقی بزرگان حوزه می نامند و گاها قدم در مسیر مرجعیت می‌گذارند. مدعیانی که با کامنت و لایک و فالوور محبوبیت خود را به رخ می کشند. برخی نیز از مواهب مالی و سیاسی آقازاده بودن یا سرسپردگی سیاسی به احزاب برای مرجع سازی خود بهره می برند و داعیه مرجعیت را از طریق سایت و رسانه علنی می کنند تا از غافله عقب نمانند. ♦️برگ ششم- طوفانی که درو میکنیم با درک مسیر فوق می بینیم آنچه در سال های گذشته رخ داده و آنچه در روزهای اخیر از اعلام مرجعیت برخی رخ داده است چندان عجیب نبوده و محصول بذری است که سال های گذشته کاشته شده است. آنچه مسلم است این طیف مرجعیت خواه در صورت عدم تدوین سازوکار مناسب سنجش و رتبه بندی علمی و جلوگیری از رشد قارچ گونه ی موسسات میان تهی؛ در کوتاه مدت شاهد ابتذال مرجعیت بدست این افراد خواهیم بود. - به نقل از : @saraeer http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر 🖋مهدی مسائلی ♦️در حوزه‌های علمیه مخالفت با فسلفه و عرفان‌نظری با دو روش دنبال می‌شود: 1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی   2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی). ♦️رهبر انقلاب آیت الله خامنه‌ای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفان‌نظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روش‌های اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم: 🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزه‌های علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزاره‌های فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که: 🔹آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح می‌کنند. طبیعتا در این دروس قضاوت‌های طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.  🔹در دروس این عالمان تلاش می‌شود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشه‌های فلسفی همه جوانب آنها بیان شود. 🔹این علما به خاطر وجود لازمه‌های باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمی‌کنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفان‌شان را قبول ندارند. 🔹نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمی‌شود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش را به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند. 🔸البته ممکن است تمامی این ملاحظات در دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است. 🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آن‌که در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدین‌گونه است که: 🔹نقدها و مخالفت‌های خویش را در منابر و خطابه‌های عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان می‌کنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمع‌بندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزه‌های علمیه نیز غالباً نقد فلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان می‌کند و بیش از آن‌که ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یک‌طرفه آنها را با استفاده علوم بیشتر می‌کند. بنده بارها دیده‌ام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانه‌ای به تخریب فلسفه و عرفان می‌پردازند. 🔹این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیده‌برداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش می‌کنند. به گونه‌ای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آن‌قدر زشت و سخیف جلوه‌گر می‌شود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد. 🔹این افراد معمولاً بحث را به گونه‌ای هدایت می‌کنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشه‌های فلسفی و عرفانی به دست ‌آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به آن لوازم دانسته و تکفیرش می‌کنند. این افراد برای نسبت دادن مستقیم چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه می‌پردازند یا این‌که سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح می‌کنند. 🔹بُعدِ تکفیری این جریان موجب می‌شود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند. ♦️حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روش‌های نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همان‌گونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن می‌نویسد:  "در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون‌وسطی می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود." -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دین‌پژوهان؛ نسل جدید سخنرانان مجالس مذهبی 🖋محسن حسام مظاهری ♦️وعظ و سخنرانی در محافل مذهبی، به‌طور تاریخی و سنتی یکی از شئون روحانیت بوده‌ است. اما در دوره‌ی معاصر، به‌ویژه از دهه‌ی 20 به بعد، در روندی تدریجی و به دلایل مختلف (که در کتاب بعدی‌ام به آن‌ها خواهم پرداخت) پای سخنرانان غیرروحانی و «مکلا» هم به مجالس مذهبی گشوده شده است. در یک دسته‌بندی کلی، این سخنرانان غیرروحانی را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد: 🔺دسته‌ی اول: نویسندگان و محققان دینی افرادی صاحبنظر در مباحث دینی که بعضاً سابقه‌ی تحصیلات حوزوی هم داشته‌اند، اما پس از تضییقات دوره‌ی رضاشاه، لباس روحانیت را کنار گذاشتند. مانند:‌ محمدتقی شریعتی و محمد محیط طباطبایی. 🔺دسته‌ی دوم: روشنفکران دینی افرادی عمدتاً‌ با عقبه‌ی دانشگاهی و غیرحوزوی که گستره‌ی فعالیت و مأموریت‌‌شان فراتر از تبلیغ دین، بازسازی اندیشه‌ی دینی را شامل می‌شود. کسانی‌که منتقدان قرائت رسمی از دین بوده و رقیب مهمی برای روحانیت به‌شمار می‌روند. مانند علی شریعتی، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان. 🔺دسته‌ی سوم: نخبگان اجتماعی دغدغه‌مند افرادی که نوعاً تحصیلات و شغل‌شان ربطی به دین نداشته و فاقد سوابق حوزوی و مطالعات رسمی علوم دینی هستند، اما دغدغه‌ی تبلیغ دینی و باور به ناکارآمدی روحانیت در این حوزه آن‌ها را به مطالعات و سخنرانی مذهبی کشانده است. مانند: مهدی بازرگان، فخرالدین حجازی و علی‌اکبر پرورش. 🔺دسته‌ی چهارم: وعاظ مکلا افرادی که مشخصاً و به‌طور حرفه‌ای به وعظ اشتغال دارند و بعضاً عقبه‌ و تحصیلات حوزوی دارند اما به هردلیل لباس روحانیت بر تن نکرده‌اند و روش و رویکرد تبلیغی‌شان چندان تفاوتی با وعاظ روحانی ندارد. مانند: محمد اسدی گرمارودی، سیدمرتضی خاتمی، محمدعلی انصاری، محمد دولتی، مهدی توکلی و مهدی قاسمی. 🔺دسته‌ی پنجم: سیاستمداران مذهبی شخصیت‌های سیاسی و «انقلابی» که در مجالس مذهبی سیاسی سخنرانی می‌کنند و نوعاً تمرکزشان بر تحلیل مسایل سیاست روز کشور است. مانند علی‌اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل، حسن عباسی و علی اکبر رائفی پور. 🔺دسته‌ی ششم: دانشگاهیان متدین اساتید و چهره‌های دانشگاهی در علوم مختلف (از علوم انسانی گرفته تا حتی علوم فنی و مهندسی و پایه) که علاقمند به مباحث دینی بوده و وجهه‌ی مذهبی دارند. مانند: محمود گلزاری و غلامعلی افروز. 🔺دسته‌ی هفتم: محققان تاریخ اسلام ارتباط مستقیم تقویم مناسکی با وقایع تاریخی اسلام و شیعه، مباحث تاریخی را به یکی از محورهای اصلی مجالس مذهبی تبدیل کرده و همین زمینه‌ساز حضور محققان تاریخ اسلام در این مجالس شده است. محققانی که نوعاً روش‌شان در بررسی و تحلیل تاریخ، متفاوت از مباحث تاریخی روحانیان و وعاظ است و به‌همین‌دلیل برای گروهی از مخاطبان غیرسنتی جذابیت بیشتری دارد. مانند سیدجعفر شهیدی و صادق آیینه‌وند. ♦️در سال‌های اخیر و به‌موازات افول برخی از دسته‌های مذکور، شاهد شکل‌گیری تدریجی جریان تازه‌ای از سخنرانان غیررروحانی هستیم: 🔺دسته‌ی هشتم: دین‌پژوهان اقبال به مباحث حوزه‌های فلسفه‌ی دین و جامعه‌شناسی دین (که خود موضوعی قابل تأمل و نیازمند بررسی مستقل است) سبب شده بانیان برخی مجالس مذهبی سراغ محققان و نویسندگان دین‌پژوه بروند و نام جامعه‌شناسان و اهالی فلسفه بر تابلوی مراسمات مذهبی نقش بندد. اما یک تفاوت مهم این دسته را از همه‌ی دسته‌های قبلی (علیرغم اختلافات چشمگیری که باهم داشتند) متمایز می‌کند: ♦️همه‌ی هفت دسته‌ی قبلی، حتی روشنفکران، «از دین» سخن می‌گفتند و سخنرانیِ دینی داشتند. و این درست همان کارکردی بود که از مناسک دینی و مراسم مذهبی انتظار می‌رود. یعنی حفظ، تثبیت و تقویت باور دینی. اما دین‌پژوهان نه «از دین»، بلکه «درباره‌ی دین» سخن می‌گویند. دین برای آن‌ها به‌تبع حوزه‌ی فعالیت علمی‌شان یک ابژه است. هفت دسته‌ی قبلی از زبان دین و به‌عنوان نماینده‌ی دین با مخاطب سخن می‌گفتند و برای پرسش‌هایش پاسخ دینی می‌جستند. اما دین‌پژوهان نماینده‌ و زبان دین نیستند و نمی‌توانند باشند. بلکه دین، طرف خطاب‌شان است. لذا آن‌ها بیشتر پرسش از دین دارند تا پاسخ ‌دینی. ♦️توجه داشته باشید که داریم درباره‌ی سخنرانی در یک مراسم مذهبی به مناسبتی مذهبی (رمضان، محرم و...) در مکانی مذهبی (مسجد، حسینیه، هیئت) برای مخاطبان مذهبی سخن می‌گوییم؛ و نه ارایه‌ی بحث و کنفرانس علمی در یک انجمن دانشگاهی یا همایش علمی تخصصی. ♦️خوب یا بد، این تمایزی است که درصورت استمرار و توسعه‌ی فعالیت دین‌پژوهان در مقام سخنرانان مجالس دینی، پیامدهای مهمی به دنبال خواهد داشت و منشأ تغییراتی در فرم و درون‌مایه‌ی مجالس مذهبی خواهد شد. -به نقل از کانال نویسنده http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0