eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خود واقعیت باش نه ساختگی... ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
‌ 🥺بخدا شرمنده ام که لو دادم ... ولی با ایـــن روش خیلی راحت میتونی معلم بشی : @.Moallemi_Tazmini
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 نعمت ها.🌷/دکتر الهی قمشه ای 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
🔵حریم تو و همسرت خصوصی بمونه ‼️قدیمی ها می گفتن حمام رفتی،برای زنهای فامیل نکن. نیازی نیست خوشی ها و لذت های زندگیتو عمومی کنی و از هر صحنه ی عکس بگیری و بذاری اینستاگرام یا عکس پروفایلت. 👈🏻نگو حرف مردم برام مهم نیست.چون با این کار اتفاقا داری نشون میدی دنبال تایید مردم و نمایش دادن زندگیتی. ❌چه اهمیتی داره ک ملت بدونن خیلی عاشق شوهرتی یا باهاش مشکل داری؟🤔 ✖تا دعواتون شد نرو پستِ غم نذار تا یه خیر و خوشی ای بود به رخ نکش. حریم خصوصیتو خصوصی نگه دار عمومیش نکن...
📜 🩷 .مریم بهش گفتم تو اصلا نترس فقط حرف دلتو بگو راضی هستی یانه اگه یه درصد هم شک داری بگو نه .!ولی عشرت گفت نه خوبه میخوام  .پاشم عیبی نداره .مریم:ولی حسین اون از ترس اینکه آقام نزنتش قبول کرده کاش خودمم باهاتون اومده بودم خدایا چرا اینکارو کردم  .حسین:نترس مریم رضا پسر خیلی خوبیه مطمئن باش عشرت خوشبخت میشه اگه برای پاش نگرانی که عمو نصرت اینقدر براش گذاشته که تا هفت پشت بعدش هم احتیاح به کارکردن نداشته باشن .مریم:آخه عشرت خیلی ساده است دیدی که همیشه خدا ساکته نمیتونه از خودش مراقبت کنه نمیتونه حق خودشو بگیره عشرت یه شوهر دست وپا دار باعرضه وزبر وزرنگ میخواد تا ازش محافظت کنه رضا هم همینطور یه زن تیز وچابک که جمع وجورش کنه .آقام اینقدر از بچگی روی ماها اسم وعیب گذاشت که اعتماد به نفس نداریم .عشرت عادت داره وقتی میشینه با دست با نوک رماغش بازی میکنه  آقام اینقدر اینو تو سرش کوبید وهی گفت که بخاطر این اخلاقت هیچ کی نمیگیرتت وانگار وبا زده نوک دماغت واین حرفا اون حتما ترسیده کسی سراغش نیاد که قبول کرده .اینقدر غر زدم به جون حسین که حسین گفت فردا باهم میریم خونه آقات من آقاتو سکینه رو سرگرم میکنم تو با عشرت حرف بزن ببینم چی میگه اگه فهمیدی که راضی نیست وحرفهای آقات روش تاثیر گذاشته میایم وبه عمو نصرت میگیم قسمت نبوده برید جای دیگه .هنوزم چیزی نشده که اینقدر ناراحتی .!فردا صبح با حسین رفتیم خونه آقام .سکینه بو برده بود که چرا اومدیم برای همین تا مارو دید شروع کرد سوال وجواب کردن از حسین  ومیگفت شما دیروز ازاینجا رفتی خیر باشه چرا دوباره برگشتید خدایی نکرده اتفاقی افتاده ؟حسین هم هی حرف رو عوض میکرد تا آخرش طاقت نیورد وگفت حاجی راستش شب تا صبح فکر کردم  میترسم عشرت راضی نباشه وتا آخر عمر منو مقصر بدونه .ولی آقام هزارتا راه اورد وگفت که راضیه .منم رفتم تو اتاق و با عشرت تنهایی حرف زدم گفتم اگه بخاطر حرفهای آقامه یا فکر میکنی  تو خونه میمونی اینکارو نکن تو که سنی نداری .ولی گفت نه خودم میخوام وآقام حرفی نزده .وقتی دیدم خوشحاله منم راضی شدم .بعد از خونه دیدن وتحقیق .عشرت رو عقد کردیم برای رضا .رضا شش تا برادر داشت وسه تا خواهر .شام بعد از عقد حسین همه رو دعوت کرد خونه ما سکینه حسابی خوشحال بود خونه برای خودش مونده بود .منم خوشحال بودم خواهروبرادرهام همه سرزندگی خودشون بودن ومن بعد ازسالها میتونستم راحت  بخوابم .تو گیرودار عروسی عشرت بودیم که آقام شروع کرد به نالیدن که پول ندارم وما رسم نداریم جهیزیه بدیم واین حرفا ولی تو روستا حسین برای جهیزیه دختر سنگ تموم
نشانه های کمبود محبت در خانوم ها (آقایانی که از رفتارهای خانومشون گاهی گله میکنند باید توجه داشته باشند که بسیاری از رفتارهای خانوم ها ریشه در عدم محبت شما به او دارد) ۱.پرخاشگر و بهانه گیر می شود ۲.گوشه گیر می شود ۳.دائما از رفتارات دچار سوءتفاهم می شود ۴.کمتر مهمانی میرود و کمتر مهمان دعوت می کند ۵.بی دلیل گریه می کند ۶.رابطه اش با خانواده شوهر کمرنگ می شود ۷.ذوق و شوقش کور میشود ۸.کمتر به خرید می رود ۹.علاقه ای به گرم کردن فضای خانه ندارد
🌸🌹🥀🍂🍁🌺☘🌿🍃🍂🍁🌺 یکی از مهمترین ایجاد با 💯 فرزندتان ❤️همسرتان یا 💯 دوستان تان این است که همیشه برای شروع را تایید کنید. مثلاً به همسرتان بگویید : می‌دونم از این که دیر اومدم ناراحت هستی می‌دونم دلت شکسته است یا به فرزندتان بگویید: می‌دونم که می ترسی یا عصبانی هستی که بیشتر تو پارک نموندیم 👌 شاید باور نکنید اما بیشتر مواقع میکنه جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 دستت را که بگذاری روی زندگی دیگران، پایت را که بگذاری جای پایشان. تازه گندش در می آید. تازه میفهمی چقدر همه چیز پیچیده تر بوده. چقدر انچه از دور خوشبختیه، از نزدیک غم انگیزه. تازه می فهمی زندگی خودت، غم، شادی، شوهر و بچه خودت چقدر خوبن. مقایسه یه راه اشتباهه. زندگی ها همیشه از دور بهتر به نظر میرسند. پس اروم باش و از خوشبختیت لذت ببر. نذار حسادت و مقایسه با دیگران کامت رو تو زندگی خودت تلخ کنه. تو لایق شادی هستی. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم بهش گفتم تو اصلا نترس فقط حرف دلتو بگو راضی هستی یان
📜 🩷 .مریم تموم میزاشتن با اینکه عمونصرت گفته بود جهیزیه نمیخواد ولی نمیشد عشرت با من فرق داشت من شوهرم خونه زندگی داشت ولی رضا اول زندگیش بود چیزی نداشت هی دل دل کردم به حسین بگم ما چهارتیکه جهیزیه بگیریم براش ولی روم نمیشد تو این مدت حسین خیلی به خانواده من رسیدگی کرده بود مدام به آقام ومنصور ومهدی پول میدادبعد از مریضی وفوت پدرش هم وضعمون خوب نبود برای همین سکوت کردم حسین مادرشو برده بود شهر دکتر شب شده بود هنوز خبری نبود جلوی پینجره هی این واون پا میکردم تا بالاخره در زدن  .حسین تنهایی اومد تو حیاط وگفت یالله بچه ها مهمون داریم .منم وقتی صدای یه مرد غریبه رو شنیدم بیرون نرفتم یه نیم ساعتی بعد حسین اومد خونه خسته وبی حال .حسین کجا بودی بی بی کجاست حسین:بی بی رو گذاشتم خونه داداش فردا هم باید بره پیش دکتر مریم:پس چرا اینقدر دیر کردی  نگران شدم حسین :کار داشتم خرید کردم بچه ها بیایید بریم کمک وسیله هارو بیاریم بالا .مریم :چی خریدی مگه چقدره که کمک میخوای .حسین :صبر کن بابا چقدر سوال میپرسی .باورم نمیشد وقتی وسیله هارو دیدم نمیدونستم بخندم یا گریه کنم .حسین برای عشرت جهیزیه خرید بود .فرش پشتی سرویس پلاستیک  قابلمه چراغ نفتی حتی خوراکی هایی که تو جهیزیه میزارن مثل قند وبرنج وروغن وشامپو وکیسه حموم وحتی سوزن ونخ .همه چی خریده بود حتی کوچک ترین چیزارو مثل یه زن که چندتا دختر شوهر داده باشه باسلیقه وحوصله خرید کرده بود .الان فهمیدم چرا دیر کرده بود باورم نمیشد که بدون اینکه چیزی بگم فهمیده بود تو دلم چی میگذره .از خوشحالی گریه میکردم حسین بازهم منو شرمنده خودش کرد باز هم دربرابر خوبی های این مرد من چیزی نداشتم بگم .با خودم فکر میکردم من لیاقت این همه خوبی رو ندارم با اینکه پول نداشتیم ولی برای عشرت جهیزیه کامل خریده بود به وسیله ها نگاه میکردم وگریه میکردم .حسین:ای بابا باز چته آبغوره میگیری من نمیدونم تو خوشحالی گریه میکنی ناراحت گریه میکنی آدم تکلیفشو نمیدونه الان خوشحالی یا ناراحتی بجای گریه نگاه کن ببین چیزی کم وکسر نیست اضافه کنیم ببین عشرت خوشش میاد من به سلیقه خودم گرفتم دیگه اگه خوشش نیومد تا ببریم عوض کنیم یا اینارو بزاریم برای خودمون برای عشرت بخریم .مریم:ولی همه چیز عالی بود حتی منم نمیتونستم اینجوری خرید کنم .حسین رفت دنبال آقامینا رو آورد اینجا عشرت با دیدن حهیزیش اینقدر خوشحال شد مثل بچه ها ذوق میکرد سکینه هم خوشحال بود که یه ریال هم خرج نکردن حتی یه تشکر ساده هم نکردن انگار که حسین پدر عشرت بود .حسین به آقامینا وحتی بچه ها گفت که به کسی نگن