سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم الان بچه ها هم خوابن نمیشه بی خبر بریم که .مریم:با
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
کلافه وعصبی راه افتادم .از تو حیاط صدا زدم آهای نا برادر خجالت نکشیدی زحمت یه ساله برادرتو آتیش زدی خجالت نکشیدی مرد گنده رفتی نصف شب حرفی داشتی اگه مرد بودی میومدی تورومون میگفتی .کم بهت خوبی کردیم .چندساله کم از باغمون انگور دزدیدی کم هرچیزی کاشتیم تو با دزدی بیشتر از خودمون برداشت کردی .فکر کردی ما نمیدونستیم چرا میدونستیم ولی حسین حرمت برادری سرش میشه که یه بارم دزدی وحروم خوری هاتو به روت نیورد .تف به روت بیاد .همینطور داشتم بدوبیراه میگفتم که برادر شوهر ودوتا پسراش اومدن ودستامو گرفتن وبا فحش های خیلی بد که تو اومدی دنبال …...ما نداریم بهت بدیم وهلم دادن وبیرونم کردن .همونجا به خدا واگذارشون کردم .از حرفها وفحش ها شون هم به حسین چیزی نگفتم که ناراحت نشه این روزها حسین حالو روز خوبی نداشت .
دوماهی گذشته بود که پسر بزرگمون یه دختر رو دوست داشت ودختره بهش گفته بود که خواستگار داره .مجتبی هم قهر کرده بود که حسین براش بره خواستگاری .حسین مخالف بود چون میگفت خدمت نرفتی وکار درست حسابی نداری والان وقت زن گرفتن نیست .ولی حریف مجتبی نشد وبعد از شام به بهونه شب نشینی رفتیم خونه عروس که از عموزاده های حسین بود .وقتی نشسته بودیم حسین رو کرد به پدر عروس وگفت دختر شما هرروز زنگ میزنه میگه منو میخوان شوهر بدن .پسر بی فکر منم تو خونه غوعا کرده .حالا من اومدم بگم الان نه من نه پسرم شرایط عروسی نداریم .اومدم به دخترت بگم اگه پسر منو میخوای پس یه مدت صبر کن خدمت بره مرد بشه کارش راه بیوفته اگه هم نداری ونمیتونی صبر کنی وخوب مبارکت باشه با هرکی میخوای ازدواج کن .حسین اصلا حرف از خواستگاری نزد وبیشتر حرفهایی زد که اونا پشیمون بشن .ما بعد از خداحافظی وهنوز به خونه نرسیده بودیم که دختره زنگ زده بود وحرفهای حسین رو دونه به دونه به مجتبی گفته بود .مجتبی هم مثل اسپند رو آتیش جلو در راه میرفت وبا خودش حرف میزد .تا مارو دید جلو اومد وگفت رفتی خواستگاری اره چی شد ؟قبول کردن ؟ تو رفتی برای من زن بگیری یا اونا رو منصرف کنی .حسین:من فقط واقعیت رو گفتم چون خودمم دختر دارم دلم نمیحواد دختر مردم رو بیاری وباهاش نسازی خودتو بهم ثابت کن که میتونی از پس زن وزندگی بر بیای کاری نداره یه روزه برات زن میگیرم .
تموم مدت خونه ما حرف از اون دختره وجر وبحث هایی بود که نیومده راه انداخته بود .حسین هرپنجشنبه از بزاز محل پنج شش تا پتو میگرفت وقتی ازش میپرسیدم میگفت برای عروسی مجتبی میگیرم جمعیت زیاده پتو زیاد میخواد نمیشه که به طرف بگیم چادرتو یا کاپشنتو بکش روت وبخواب که .خیلی ذوق.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
366K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 پاداش صبر بر بداخلاقی همسر
🔴 #استاد_عباسی
@daneshanushe✍️
💞 روش مواجهه با عیوب همسر
💓 پسران در ذهنشان دختر ایدهآلشان را نقاشی میکنند.
💓 دختران هم پسر ایدهآلشان را نقاشی میکنند.
❌ اما آن وجود ندارد.
💥نه اینکه در این شهر نیست
💥در این کشور هم نیست
💥بلکه روی زمین هم نیست!
💔 همه ما نقص داریم؛ تا از هم دوریم این نقصها را نمیدانیم.
به مجردی که ازدواج انجام شد و کنار هم قرار گرفتیم، کمکم کمبودها ظاهر می شود!
حالا ناراضی باشیم⁉️
نخیر؛ باید زندگی را آنگونه که هست پذیرفت و ساخت.
❌ اینطور نباشد که اگر بر اثرمعاشرت
اشکال
عیب
و ایرادی در همسرتان مشاهده کردید آن را بزرگ بشمارید و برای خودتان غصه کنید.
💔 البته یک عیبهایی هست که قابل برطرف شدن است، آنها را برطرف کنید.
💔 یک عیبهایی هم هست که قابل برطرف شدن نیست که با آنها هم باید بسازید.
4.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین و بزرگ ترین و مهم ترین...
@daneshanushe✍️
🌸✨وقتی یه مرد شمارو دوست نداره اینجوری رفتار میکنه :
✍🏻 زمانی که یک مرد شما را دوست ندارد با شما درد و دل نمیکند و همیشه شما را مقصر میداند.
•● دوست دارد بیشتر اوقات تنها باشد.
●■ در دعواهایتان همیشه بی احترامی میکند.
•● وقتی ناراحت هستید آرامتان نمیکند اصلاً برایش مهم نیست چند روز با شما صحبت نکرده.
❌ از ازدواج با این افراد خودداری کنید:
⭕️ فردی که کنترلگری زیادی دارد
⭕️ فرد ناامن و بدبین
⭕️ فرد معتاد(به مواد /مخدر /قمار بازیهای کامپیوتری و..)
⭕️ فردی که کشش و میل جنسی به او ندارید
⭕️ فرد دارای هر نوع اختلال شخصیتی و روانی (مگر اینکه درمان شده باشند و یا تحت درمان بوده باشد )
⭕️ فردی که بخاطر شما یا هر موضوع دیگری دست به خودکشی زده باشد یا تهدید به آن کند
⭕️ کسی که مسائل مهم را از شما کتمان کرده باشد و یا دروغ های مهمی گفته باشد
⭕️ فرد عصبی مزاج و خشمگین / پرخاشگر و بددهن (مگراینکه باکمک تخصصی خود را معالجه کرده باشد )
⭕️ فرد با اختلاف سنی 20 سال (و ترجیحا بیش از 10 سال )
⭕️ فردی که اختلاف اعتقادی مذهبی و تا حدودی نژادی و فرهنگی بارز با شما دارد
⭕️ کسی که حداقل یکی دو دوست هم ندارد (نه دوست ساده و معمولی)
#همسرداری
@daneshanushe✍️
#حرف_خودمونی
حتما بخوانید :☘
* اگر هنوز در آپارتمان با صدای بلند خداحافظی میکنید.
* اگر هنوز سروقت آشغال را به بیرون نمیبرید.
* اگر هنوز نمی توانید تا سبز شدن چراغ راهنمایی صبر کنید.
* اگر بعد از هر تصادف کوچک یا بزرگ به راننده مخاطب حمله می کنید.
*اگر نمی توانید بین خطوط رانندگی کنید.
* اگر نیمه های شب با بوق خدا حافظی می کنید.
* اگر از شانه خاکی جاده با گردو خاک خودتان را به اول ترافیک می رسانید و ترافیک را سنگین تر می کنید .
* اگر هنوز در پیاده رو پارک می کنیدو کوچه های خلوت یک طرفه را با حماقت فراوان رانندگی می کنید و برای اتومبیل محق روبرو بوووق می زنیدو منتظرید که کنار بکشد تا شما عبور کنید.
* اگر قوطی آب میوه، پاکت سیگار، پوست میوه و... را از اتومبیل به بیرون پرت می کنید.
* اگر در هنگام گردش و تفریح در طبیعت آشغال های خود را در دامن طبیعت رها میسازید.
* اگر برای تفریح به هیچ چیز از جمله درختان و شاخه های تر درختان برای روشن کردن آتش رحم نمی کنید.
* اگر اتومبیل خودرا در مقابل درب منزل دیگران بدون درنظر گرفتن شرایط دیگران چندین ساعت پارک میکنید.
* اگربا سرعت غیر مجازدر شهر یا جاده می رانید و یا اگر با لایی کشیدن در بزرگ راه باعث وحشت دیگران می شوید و امنیت دیگران را به خطر می اندازید.
* واگر اهمیتی برای خط عابر پیاده، رعایت حق تقدم، دور زدن ممنوع، ورود ممنوع و توقف ممنوع قایل نیستید.
🔴🔴در سال جدید تجدید نظری در روحیات و رفتارتان را تمرین کنید
📢تغییر باید اول در شما اتفاق بیفتد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم کلافه وعصبی راه افتادم .از تو حیاط صدا زدم آهای نا ب
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
حسین هرسال محرم نذری میداد این نذر پدر حسین بود که بعد از مرگش حسین باز هم ادامه داد و نزاشت رسممون ازبین بره .ولی امسال محرم دست وبالمون تنگ بود و نتونستیم نذری بدیم برای همین بعد ازفروش گندم و یه کمی که پول دستمون اومد اول یه گوسفند قربونی کردیم و حسین خودش آشپز ماهری بود همه برای مراسماتشون حسین رو میبردن برای چایی وغذا درست کردن .حسین آبگوشت بار گذاشت بوی آبگشت تموم ده رو گرفته بود .اینقدر بدون دعوت اومده بودن که خونه راه به جا نبود حتی رو پشت وبوم وتو کوچه تو حیاط هم سفره انداخته بودیم خونه دوتا ازهمسایه ها هم پر جمعیت بود .ما از دوازده ناهار دادیم تا چهار بعدازظهر .خسته وکوفته داشتیم برای اخرین نفرات ناهار میبردیم که در باز شد ومنصور اومد تو گفت به به میبینم که مادرزنم خیلی دوستم داره روز نذری اومدم .حسین با روی باز ازش استقبال کرد وبراش ناهار برد .
تو اون همه کار وشلوغی اصلا نفهمیدیم یعنی وقت نکردیم از منصور بپرسیم برای چی اومده بی خبر چیکار داره .وقتی منصور ناهارشو خورد وغروب خداحافظی کردو رفت .به حسین گفتم تو نپرسیدی منصور چیکار داشت چرا چیزی نگفت اصلا چرا اینقدر زود رفت .من کلا یادم رفت ازش بپرسم .حسین:منم یادم رفت انگار اومده روستای مادر زنش یه سر هم به ما زده بده مگه .این آبگوشت امروز روزی منصور هم بوده که اومده .میگن هیچ کی نمیتونه روزی کسی رو بخوره .منم قانع شدم که فقط اومده مارو ببینه .خسته وداغون بودیم .همینجوری حیاط وخونه شلوغ وجمع وجور نکرده خوابیدیم .فردا صبح اومدم حیاط رو تمیز کنم وظرفهارو جمع کنم وقتی رفتم تو انبار دیگ رو بزارم سر جاش .انبار خالی بود .حسین انگور سیاه باغمون رو تو دبه میریخت وباهاش ش.ر.ا.ب.درست کرده بود خودش لب نمیزد ولی برای درمان کلیه وبه بقیه میداد .وقتی رفتم انبار دبه ها نبودن .خشکم زده بود اولین چیزی که به ذهنم اومد منصور بود آخه یه دفعه که این دبه هارو دیده بود از من خواست یکیشونو بهش بدم ولی من گفتم ازخوده حسین بگیر من تو کارهاش دخالت نمیکنم .خجالت میکشیدم به حسین چی بگم بگم برادرم دزده ازتهران تا اینجا اومده خونه خواهرش دزدی کرده ورفته .خشکم زده بود وسط در که حسین زد رو شونمو گفت کجای مریم چندبار صدات زدم چرا جواب نمیدی چیزی شده خشکت زده .لکنت گرفته بودم .گفتم ن ن ن ن نه اومدم دیگ رو بزارم انبار ولی حسین ولی .دیگه اشکهام امون نداد اشکهام از بی آبرویی بود که خانوادم درست کرده بودن از دزدی برادرم بود از رفتار خواهرم بود از عمری که براشون گذاشته بودم از بچه هایی که من بزرگ کرده بودم ولی خوب تربیت نکرده بودم.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·