eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد .خدای من!!!!!..... داشتم شاخ درمیاوردم... چی میشنیدم، بع
📜 🩷 . همه دست زدن و خوشحالی کردن، اعظم به زور مادرم پاشد و با اکراه شیرینی پخش کرد، شاید همه اونقدر غرق خوشی بودن که کسی متوجه نبود ارسلان‌ نشد...‌. بعد از شادی و بگو و بخند خاله اینا اجازه خواستن تا بلند بشن و برن که عمو گفت: چند لحظه صبر کنید؟؟!!...... انگار رو ابرها بودم، از خوشی روی پای خودم‌ بند نبودم، انتظار چندین سالمون داشت به سر میرسید و به وصال یارم‌ میرسیدم.... زیر چشمی و از دور نگاهی به بهمن انداختم، دست کمی از من نداشت..... هر دو با استرس چشم به دهن عمو دوخته بودیم..... عمو بعد کلی مقدمه چینی و تعارف تیکه پاره کردن گفت: ....... همه می‌دونن و از قدیم هم رسم بوده که عقد دختر عمو و پسر عمو رو تو آسمون‌ها بستن، پسر منم‌ خیلی وقته خاطرخواه دخترت هست داداش، ولی چون اعظم جان‌ بودن ما به خودمون‌ جرات نمیدادیم بیاییم جلو..... الان که خداروشکر به خوبی و خوشی اعظم و رضا محرم شدن، با اجازتون میخوام دخترم نیر رو برا پسرم بهمن همینجا تو همین ساعتهای خوشحالیمون خواستگاری کنم.... با اجازتون می‌خوام دخترم نیر رو برا پسرم بهمن همینجا تو همین ساعتهای خوشحالیمون خواستگاری کنم.... مامان با ایما و اشاره چشم و ابروش بهم‌ فهموند که به اشپزخونه برم و تا صدام نکرده بیرون نیام، انگاری قلبم‌ درست تو دهنم‌ میزد، خدای من..... یعنی تموم میشه؟؟ یعنی من و بهمن برای همیشه برا هم‌ میشیم؟؟!!.... یواشکی جوری که نفسم رو حبس کرده بودم، پشت در اتاق گوش وایستادم، صدای بابام بود که میگفت، بهمن جای پسر خودمه، مثل چشمام‌ هم بهش اعتماد دارم و میدونم پسر کاری هست و حلال و حروم سرش میشه، والا من راضیم تا ببینیم نظر حاج خانوم چیه؟؟.... به سمت مادرم برگشت و گفت خانم شما چی میگی؟؟...... مادرم من منی کرد و گفت: والله چی بگم حاج آقا، منم نظرم نظر شماست.... هر چی خودتون و ارسلان صلاح میدونید.... منم حرفی ندارم..... انشاالله که خیره.... انگار اون لحظه بود که مادرم به خودش اومد و متوجه نبود ارسلان شد و دست و پاشو گم کرد، یه نگاه به پدرم کرد و فهموند که ارسلان نیست و یکدفعه کجا گذاشت رفت که ما متوجه نشدیم.... پدرم با خونسردی منو صدا کرد و سراغ ارسلان رو ازم گرفت.... منم هراسون و دستپاچه خودمو رسوندم به پدرم و تا خواستم چیزی بگم..... در خونه باز شد.... وبا چیزی که دیدم خشکم‌ زد...
2.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾🌾خانم‌ها باید در اولویت باشند - همسر باید حواسش به خانواده‌ای که تشکیل داده است باشد/دکتر عزیزی همسرانه ❤️
🌺یک ازدواجِ خوب از قانون ۳۰-۷۰ پیروی میکنه. 🌀یعنی شخصی که باهاش ازدواج کردید هفتاد درصد از ویژگی های خوب مورد نظر شما رو داره و سی در صد از ویژگی هاش مورد پسند شما نیست. 🌀این انتخاب شماست که روی اون هفتاد درصد تمرکز کنید و هر روز زندگیتون شادتر بشه. 🌀یا روی اون سی درصد متمرکز بشید و انقد منفی ها رو ببینید که دیگه نقطه مثبتی وجود نداشته باشه. 💢واسه همینه که خوشبختی ساختنیه!!! این شمایید که انتخاب میکنید کدوم سمت برید. 🖌@daneshanushe✍️
وقتی كسی ميگه نميتونم خوبياتو ببينم بغلش كن بهش دلداری بـده و بگو زندگی واسه كورها سخته واحد اندازه گیری کتاب خواندن، تعداد صفحه یا دقیقه در روز نیست؛ بلکه مقدار تغییری است که در شناخت از هویت خودمان و یا ماهیت جهان اطرافمان ایجاد شده است. 💎 @daneshanushe✍️
✅ اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش. برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.   ✔ در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد.  اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. @daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . همه دست زدن و خوشحالی کردن، اعظم به زور مادرم پاشد و ب
📜 🩷 . ارسلان به همراه یه دختر بینهایت زیبا تو چهارچوب در پیداشد، به دیوار پشتم تکیه دادم و محو زیبایی دختره بودم که صدای همهمه جمع بلند شد.... اولین نفری که به خودش اومد پدرم بود که گفت اینجا چه خبره؟؟؟؟ ارسلان تا الان کجا بودی، یهو چرا غیبت زد؟ این دختره کیه؟؟... تو چه غلطی کردی‌؟؟...... ارسلان دست دختره رو رها کرد و به سمت پدرم اومد و گفت: بابا منو ببخش..... من گلبهار رو خیلی دوست دارم، نتونستم با حرفها و کینه قدیمی شما کناربیام..... خیلی ازتون خواستم کدورت ها رو بزارین کنار ولی قبول نکردین..... من تصمیمم رو گرفتم و می‌خوام باهاش ازدواج کنم و بخاطر گلبهار جونمم میدم، حاضرم بمیرم ولی از گلبهار نگذرم.... پدرم مات و مبهوت چشمش به دهن ارسلان مونده بود و عملا خشکش زده بود.... مادرم به خودش اومد و گفت، توروخدا ارسلان خواهش میکنم‌ ازت پسرم اینکارو با ما نکن..... تو دست رو هر دختری بزاری بهت نه نمیگه...... ولی این دختره بخدا که نمیشه..... تا خانوادش از نبودش خبردار نشدن برش گردون..... خواهش میکنم‌ پسرم، به من و خواهرات رحم کن، به پدرت پیرت رحم کن..... نزار خونی ریخته بشه.... ارسلانم نذار بدبخت بشیم..... خواهش میکنم‌ پسرم، به من و خواهرات رحم کن، به پدر پیرت رحم کن..... نزار خ...ونی ریخته بشه.... ارسلانم نذار بدبخت بشیم..... اصلا هیچ فکر کردی اگه روستای بالا بفهمن تو دخترشون رو فراری دادی چه اتفاقی میوفته؟!!..... همه چیز بهم ریخته بود و هرکسی حرفی میزد،ولی حرف ارسلان یکی بود، فقط گلبهار... انگار بهمن ته قضیه رو دیده بود که دستپاچه به سمت من اومد و گفت: نیر باید بریم.... منی که نظاره گر دختری ساکت و مظلوم و بشدت زیبا بودم که گوشه در وایستاده بود و به جر و بحث ارسلان و خانوادم  فقط نگاه میکرد و دل نگرون گوشه لبشو با دندونش میکند..... بین خودم و دختره دنبال برتری بودم، آخه از حق نگذریم زیبایی منم زبون زد روستا بود، ولی زیبایی گلبهار چیزی فراتر از زیبایی من بود.... تو همین فکرها بودم که یه لحظه به خودم اومدم و گفتم، چی میگی بهمن؟؟!! چیکارکنیم؟؟!! بهمن تکرار کرد حواست کجاست دختر بهت میگم باید فرار کنیم..... من بیرون‌ منتظرتم..... زود باش، تا دیر نشده باید بریم....
♥️🦋♥️ 💞 سعی کن همسرت رو بشناسی تا بتونی عاشق و دلبسته‌ش کنی 🥰 ❣اگرچه همسرتان باید به شما برای شناخت خود کمک نماید، اما شما هم انتظار نداشته باشید همسرتان در مورد همه حس ها و نیازهایش به شما اطلاعات بدهد. 👈 توجه داشته باشید که گاهی خود افراد نیز خیلی در مورد حس ها و نیازهایشان نمی دانند و البته ممکن است برایشان صحبت کردن در مورد آن ها راحت نباشد. بنابراین خودتان دست به کار شناخت همسرتان و درک و برآورده کردن نیازهایش باشید
❌همسران عزیز سعی کنید خطاها و اشتباهات گذشته یکدیگر را یادآوری نکنید مخصوصا اگر آن خطا از طرف همسر شما تکرار نمی‌شود. 🔹برخی برای حل مشکل، خطایِ همسر را دائما به زبان می‌آورند و گمان میکنند با تکرار و به رو آوردن، آن مشکل حل میشود. خطای گذشته همسرتان را بیش از حد به رویش نیاورید. 🔹وقتی مسئله‌ای بیش از حد "تکرار" شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست میدهد و به مسئله‌ای پیش پا افتاده تبدیل میشود. زن و شوهر‌ها باید توجه داشته باشند که در صورت متوسل شدن به این شیوه، ضمن عصبی کردن طرف مقابل، امکان "موفقیت" را نیز از دست میدهند.🔥 همسرانه ❤️
22.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقایان با خانم‌هایتان صحبت کنید ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
مثل دانه های قهوه باش 🔹زن جوانی پیش مادر خود می رود و از مشکلات زندگی خود برای او می گوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است‌. 🔹مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد . 🔹سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه. بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گاز هارا خاموش کرد! 🔹اول هویچ ها را در ظرفی گذاشت ٬ سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه می بینی؟ 🔹دخترش پاسخ داد: هویچ٬تخم مرغ٬قهوه. مادر از او خواست که هویچ هارا لمس کند و بگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند 🔹 بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند ٬ بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد ٬ تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد . ⁉️دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیه؟ 🔹مادر بهش پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است ٬ آب جوشان٬ اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند. 🔹هویچ در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد٬وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد ‌. دانه های قهوه که یکتا بودند٬بعد از قرار گرفتن در آب جوشان٬آب را تغییر دادند. ⁉️مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازین مواد هستی؟ وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل می کنی؟ تو هویچ٬تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟ ⁉️به این فکر کن که من چه هستم؟آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می آیم٬ اما در سختی ها خم می شوم و مقاومت خود را از دست می دهم ؟ ⁉️ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می کند اما با حرارت محکم می شود؟ یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش وطعم دلپذیری را آزاد کرد. 🔹اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر می شوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی! @daneshanushe✍️
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هيچ كسي در جهان ،،، هيچ كسي در جهان ،،، ارزش اين رو نداره كه انسان زندگي خود را بخاطر او خراب كنه .... بخاطر ديگران مي شود ساخت ،..... اما بخاطر هيچكس نمي شود خراب كرد ...!👌 "دکترهلاکویی" @daneshanushe✍️