سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت75 پس نه از من نظر بخوا نه با من صحبت کن من فقط هم خونه تو هستم همین و
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت76
برای اینکه نقشم لو نره بعد از نیم ساعت با اوف اوف بلند شدم و گفتم: آخ سرم گیج میره وای...
بلند شدم و باز زیر چشمی پاییدمش ولی باز هم انگار نه انگار...
بچم خواب بود و صدای گریه اش بلند شد...
دویدم سمتش و بغلش کردم و بهش شیر دادم...
بهم فشار اومده بود...
اومدم روبروی فرهاد ایستادم و گفتم: واقعا برات مهم نیست چه اتفاقی برام میفتاد نه؟
جوابی نشنیدم چشاشو بست و مچ دستشو روی چشمش گذاشت...
رفتم محکم تکونش دادم: برای چی دوباره منو گرفتی؟ برای چی؟ خواستی عذابم بدی آره؟ تد که میگی بخاطر بچم برگشتم...
بچت به محبت نیاز داره میفهمی اینو؟
فردا افسرده میشه و محبت رو جای دیگه پیدا میکنه به من محبت کن تو چرا انقدر سنگی؟
میگفتم و میزدم تخت سینش...
که آخر سر عصبی شد و پرتم که سمت دیگه و اومد سمتم و دو تا مشت نثارم کرد و گفت: مثل اینکه حرفای اونروزمو نفهمیدی؟
لال مونی بگیر بشین سرجات...
من چرا باید بهت محبت کنم؟
مگه من عاشقتم که محبت کنم بهت؟
.جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·