هر دو بخوانیم 💞 اجازه ندید تو زندگیتون حرمت‌ها از بین بره🙂 ❣زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، می‌شود كلاف سردرگم، گره مى‌خورد، می‌پيچد به هم، گره‌گره مى‌شود. 👈 بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى. زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگ‌تر مى‌شود، کورتر مى‌شود. يک جايى ديگر نمى‌شود کاری كرد. ❣بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود. 👈 يادمان باشد گره‌هاى توى كلاف همان دلخورى‌هاى كوچک و بزرگند، همان كينه‌هاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد. زندگى به بندى بند استْ به‌نام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است... 😔 ❤️

🎥 عروس‌ها حساسیت را از مادرشوهرشان کم کنند - حس دلسوزی فقط برای مادر شما نیست، نباید برای مادر شوهر گارد بگیرید #دکتر_سعید_عزیزی ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･ ·‌ @daneshanushe

👌"دکتر انوشه" یه جمله ی خیلی قشنگ داره که میگه؛ مهم نیست یه مار چندبار پوست میندازه مهم اینه از اول تا آخر همون ماره ... کسی که ذاتش رو بهت نشون داد و بهت بدی کرد شک نکن بازم میکنه ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･ ·‌ @daneshanushe

📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . صدای خان بابام بود و صدای کلفت و بم چندتا  مرد دیگه هم میومد که برام ناآشنا بود..‌‌.‌.. هرکی بودن غریبه بودن، تو عمارت صداشونو اصلا نشنیده بودم.... سر خان بابام فریاد میزدن و ف.وشهای بد و رکیک میدادن... صدای گریه های نازخاتون....... صدای داد و بیداد ارسلان خان(پدرم)..... بیچاره ننه جمیله نمیدونست چیکارکنه، سراسیمه و دستپاچه دنبال داداشام میگشت و از هیچکدوم خبری نبود که نبود... یه لحظه نازخاتون رو دیدم که یک گوشه حیاط افتاده و سر و صورت خودش رو زخمی کرده و شیون به سر میداد و داداش کیارش رو نفرین میکرد.... نوچه های ارسلان خان(بابام) با نوچه های خان بالایی گلاویز شده بودن، با تمام زوری که تو بازوهاشون جمع کرده بودن تو سرو کله همدیگه میزدن و خسته هم نمی‌شدن... هیچکسی متوجه حضور من نشده بود،چون پشت ستون قایم شده بودم و کوچکتر و ظریفتر از چیزی بودم که کسی منو ببینه با وحشت و ترس داشتم اطرافم رو نگاه میکردم... اینجا چه خبر بود، چرا همه چیز تو یک چشم به هم زدن به هم ریخته بود، انگاری تو حیاط عمارت جنگ شده بود، تو کمتر از یه ساعت حیاطی به اون زیبایی و سرسبزی داغون و تبدیل به خرابه شده بود،‌‌ گلهای نرگسم همشون ریخته بودن و همزمان باهاشون اشکهای منم ریخته شدن، چقدر براشون زحمت کشیده بودم، آخه اینجا چه خبر شده که تاوانشو باید گلای من پس بدن.... ولی بیخبر از اینها بودم که تاوان این ج.نگ رو اول گلهام و بعد باید من پس بدم...... . جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･

❤️ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌ دنبال چیزی می‌گردد. 🦋گفت، خداروشکرفقیر نیستم. ❤️مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید 🦋و گفت، خدارو شکر دیوانه نیستم. ❤️آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد 🦋گفت، خدارو شکر بیمار نیستم. ❤️مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند. 🦋گفت، خدارو شکر زنده‌ام. فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. خدارو برای تمام آنچه که هستید و دارید شاکر باشید 🖌#کانال_دڪتر_انوشه @daneshanushe✍️

✨ والدینی که باعث خجالتی شدن کودکان می‌شوند - کودکانتان را مجبور به انجام کاری که دوست ندارند نکنید/روانشناس پهلوان نشان #روانشناس_پهلوان_نشان ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･ ·‌ @daneshanushe

#پندانه💫 ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼 ـ🌼🤍🌼🤍🌼 🗒چند تکنیک از روانشناسی تاریک که خیلی به دردت میخوره : 1- اگر میخواید حرف مهمی رو به شخصی بزنین،اون رو اول مکالمه یا آخر مکالمتون بگین؛ چون مغز سعی میکنه بیشتر اول و آخر هرچیزی رو یادش بمونه. 2- برای برقراری ارتباط با شخصی که به شما استرس وارد میکنه سعی کنید نفس کشیدنتون را باهاش هماهنگ کنید. 3- اگه فکر میکنید یکی توی جمع از شما خوشش میاد یا شما مورد توجه اش هستین کافیه به نقطه ای که کسی نگاهش نمیکنه زل بزنید چند لحظه بعد شخص مورد نظر همون نقطه رو نگاه میکنه. 4- اگر با شنیدن یک آهنگ تا مدت‌ها اون آهنگ تو ذهنت تکرار میشه و خسته‌ت کرده، کافیه فقط به انتهای اون آهنگ فکر کنی!(این واسه هر موضوعی هم صدق میکنه) 5- اگه با کسی دعواتون شده به جای روبروش، کنارش وایسین، اینجوری ناخودآگاه آروم تر میشه. 6- وقتی توی خیابون راه میرید صاف و مستقیم نگاه کنید نه آدم‌ها و مغازه ها و در و دیوار رو. 7- وقتی میخواید حرف مهمی بزنید یا کسی رو تحت تاثیر قرار بدید، شکسته و با شک حرف نزنید، با سرعت زیادتری حرف بزنید چون باعث میشه توان جواب دادن فرد مقابلتون رو بگیرید و اون فرد ناخودآگاه فکر کنه که حرفای شما درسته. ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･ ·‌ @daneshanushe

📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . (بهادر) شنیده بودم تو ده پایینی یه چشمه هست که مثل بهشت روی زمینه...... چندین باربه بهانه سوار کاری رفته بودم اون اطراف ولی چون اون منطقه برای اهالی ده بالا ممنوعه بود زیاد نزدیک‌ نمیشدم و تا به حال این چشمه زیبا رو از نزدیک ندیده بودم.... امروز بعد از یه دعوای حسابی با مادرم سوار بر اسبم شدم و تاختم... مثل همیشه حرف مادرم فقط حرف خودش بود که وقت ازدواجم شده و هر چه زودتر سور و سات عروسی من و دختر کدخدای ده بالاتر از ما هر چه زودتر باید چیده بشه..... چند باری دختر ده بالاتر رو دیده بودم ولی هیچ جوره به دلم نمینشست ودلم‌ به این وصلت راضی نبود و هر به دلم نمینشست ودلم‌ به این وصلت راضی نبود و هر وقت مادرم سرصحبت رو باز میکرد بهانه ای میاوردم و میزدم بیرون... به خودم اومدم و دیدم امروز ممنوعه ها رو کنار گذاشتم و از همیشه به چشمه نزدیک تر شدم...... خواستم تا کسی متوجه حضور من‌ نشده دور بشم که صدای آوازی توجه من رو به خودش جلب کرد..... از دور شبیه یه دختر جوون بود چون جثه بزرگی داشت ولی هرچی نزدیکتر میشدم با کارایی که میکرد خوب میشد فهمید پشت اون جثه یه دختر بچه کوچیک و ظریف هست.... غرق تماشاش شدم، وای که چقدر زیبا بود، چه اندام محشری داشت، دست نخورده و بکر.... انگار نقاشی خدا بود و من با یه نگاه یه دل نه صد دل عاشقش شدم و بهش دلباختم، یه عشق ممنوعه...... یک دختر از ده پایین....

ما آدمها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران بگوییم: " اگر من بودم هرگز این کار را نمی‌کردم " غافل از آنکه یکی از بازیهای زندگی اینست که آدمی را با همان " هرگزِ با اطمینان " پرت کند وسط همان داستان و مشغولِ همان عمل نکوهش شده! یادمان باشد قصه های زندگی تکراری‌اند، فقط جای شخصیتها عوض میشوند و آنکه با تعصبی کورکورانه پیش میرود سقوطی عمیقتر دارد. 🖌#کانال_دکتر_انوشه ·‌ ･ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ･ ·‌ @daneshanushe