eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
14.4هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت41 خودش رو میزد و به من بد و بیراه میگفت... انقدر گریه کرد و خودشو به د
♥️ حاجی گفت: چطور ممکنه؟ امکان نداره... فرهاد سر به زیر انداخت و قیافه مظلوم به خودش گرفت و گفت: بله آقاجون اعظم بچه دار نمیشه... آقاجون هوفی کشید و گفت: چی بگم چیکار کنم ما آرزومون دیدن نوه عزیزمونه ولی حتما خواست خدا اینه که شما بچه نداشته باشید یا به وقت دیگه ای بهتون بچه بده... فرهاد: فکر نکنم دیگه بچه دار بشیم کاملا معلومه اعظم مشکل داره... حاجی جواب داد: رو دختر مردم عیب نذار من مطمئنم حکمتی توشه... چاییش رو یک نفس سر کشید و یک تکه از کیک رو داخل دهنش انداخت و گفت: حرفامو فراموش کنید و به خوشبختیتون ادامه بدید... بلند شد و عزم رفتن کرد... اصرار من برای خوردن چای و کیک مجدد بی فایده بود و حاجی رفت... بعد از رفتن حاجی رو به فرهاد گفتم: چرا دروغ گفتی؟ متعجب نگام کرد و گفت: انتظار نداشتی که بگم چشم دوقلو براتون میاریم... آره براشون دو قلو میارم اما نه باتو... مادر بچه های من تو نیستی... بیخودی دلتو خوش نکن... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت42 حاجی گفت: چطور ممکنه؟ امکان نداره... فرهاد سر به زیر انداخت و قیافه
♥️ جلوش رو سد کردم و گفتم: مگه من چمه؟ چیم ازاقدس کمتره؟ زد زیر خنده و گفت: بیا برو کنار بذار برم بخوابم خودشو با اقدس من مقایسه میکنه... زدم زیر گریه: آره اقدس خوشگله ولی من بیشتر از اقدس عاشقتم... با تعجب توام با عصبانیت نگام کرد و دندوناشو روی هم فشار داد: تو حق نداری عاشق من باشی... اعتراف سختی کرده بودم خودمو زیر پا گذاشته بودم... خورد شده بودم ولی سبک شدم... اونشب تا خود صبح نخوابیدم و به بچه فرهادی فکر میکردم که اگه تو وجودم بزرگش میکردم چقدر خوشبخت میشدم... اگه باردار میشدم حتما اقدس دست از سر زندگیم برمیداشت... ولی افسوس که فرهاد ذره ای دلش نمیخواست من مادر بچه هاش باشم و فقط اقدس رو مادر بچه هاش میدونست... روزها میگذشت و من احساس پوچی میکردم... انگار بیش از پیش افسرده شده بودم... گوشه گیر شده بودم و زیاد با کسی حرف نمیزدم... روزی نبود که فرهاد بیاد و با من غذا بخوره... اصلا فرهاد دستپخت منو نخورده بود... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
✨ گفتگوی_زن_و_شوهر 👈زبان کنترل بیرونی: همین که از در وارد می شم شروع می کنی به "غر زدن" چرا دیر کردی؟ "بچه ها به سختی می بیننت"، "آب شیر توالت هنوز چیکه می کنه" و ... دارم بهت ميگم كه اصلا رغبت ندارم بیام خونه. 👈زبان نظريه ی انتخاب: می دونم ناراضی هستی، من هم خشنود نیستم. تو هی غر می زنی و من هم هی خودم رو به کار مشغول می کنم. با این وضع ما کجا می ریم؟ این ازدواجیه که تو می خوای؟ بیا از مادرت خواهش کنیم آخر هفته بیاد پیش بچه ها و من و تو تنهایی بریم یه سفر کوتاه و با هم روی این موضوع کار کنیم. من دیگه دنبال این نیستم که ببینم کی درست می گه و کی غلط می گه. من به مقداری وقت نیاز دارم که عشقم رو به تو نثار کنم و با هم حرف بزنیم. انجام هر کار دیگه ای بهتر از شرایط فعلی ماست
🍃🌸🍃 🍀جهت دفع ودورکردن اجنه وشياطين از منازل🍀 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 🍀جهت دفع ودورکردن اجنه وشياطين از منازل🍀 تلاوت کردن : سوره های💫 حمد. فلق.الناس .توحید. الكافرون. آیة الكرسي💫هرکدام هفت مرتبه. 💫صافات والجن والرحمان 💫هر كدام يك مرتبه. 🍀 روى اسفند ساده وکندرتلاوت شود وهر روز عصر دود شود 🍀روى چند لیتر آب تلاوت شود وبر دیوارهای منزل پاشیده شود 🍀روی هفت میخ فولاد خوانده شود چهارمیخ در چهار گوشه منزل .دو میخ در ورودی منزل ویک میخ در سقف منزل کوبیده شود 🍀روی سرکه خوانده شود وظرف سرکه سر باز در مکانی از منزل نگهداری شود.
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 اشتباهات مادران که باعث دلبستگی ناایمن می‌شود - قبل از رفتن به سر کار، کودکتان باید شما را ببیند /روانشناس علیدوستی 🎥
🍀♥️ 💫 به استقبال شوهرتون برین حتی اگه دستتون گیر بود. وقتی اومد خونه چن دقیقه ای رو کنارش بشینین حتی اگه سکوت کرده بود. گرسنگی همسرتون هیچ درخواستی ازشون نکنین. نه؛ ولی گاهی اوقات برای رابطه جنسی پیش قدم بشین اونم وقتی که اصلا انتظارشو نداشته. این خیلی جواب میده و سوپرایزش میکنه. با آرامش و لحن پایین با همسرتون صحبت کنین. ظرافت زنانه فراموش نشه. کمی شیطون باشین. آقایون دوس ندارن خانومشون خشک و جدی باشه حدالمقدور هر روز لباساتونو عوض کنین همچنین موهاتونو هر روز یه جور ببندین. که ناراحتن زیاد پاپیچشون نشین یکم که آروم شدن بعدش باهم حرف بزنین و علتشو جویا بشین. به غذا خیلی اهمیت میدن. هرچی که درست کردین سعی کنین سفره رو رنگارنگ کنین.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت43 جلوش رو سد کردم و گفتم: مگه من چمه؟ چیم ازاقدس کمتره؟ زد زیر خنده
♥️ اون رورها انقدر درگیر بودم و ذهنم مشغول بود که هیچی رو به یاد نمیاوردم... یکروز که بعد از ماه ها مادرم من و فرهاد رو به خونشون دعوت کرده بود از قضا دخترخالم که تازه ازدواج کرده بود هم اومده بود... دختر خوب و خونگرمی بود و خیلی باهم صمیمی بودیم... مشغول صحبت باهم بودیم که گفت: راستش اعظم من چند وقتیه عقب انداختم احساس میکنم باردارم فردا میرم آزمایش خیلی اضطراب دارم... گفتم: واااای راست میگی؟ ایشالا که خیره و اون چی که میخوای سر راهت قرار بگیره... خندید و گفت: خیلی دلم میخواد مجتبی(شوهرش) رو غافلگیر کنم میدونم خیلی خوشحال میشه... راستی آقا فرهاد بچه نمیخواد؟ آخه شما چندین ماهه ازدواج کردین... چیزی نگفتم و به لبخندی اکتفا کردم... اقدس چایی تعارف میکرد که لحظه ای حرف محبوبه توی ذهنم جرقه زد: چند روزی از وقتم گذشته... وای منم چند روز که سهله حدود یک ماه از وقتم گذشته بود و من بیخبر داشتم زندگی میکردم... انقدر ذهنم درگیر بود که به هیچی فکر نمیکردم... یه لحظه از به یا آوری اینکه باردار باشم دلم غنج رفت و ناخودآگاه لبخندی روی لبم نقش بست... همون لحظه متوجه نگاه گیرای فرهاد و اقدس به هم شدم... ولی دعا دعا کردم حامله باشم تا اقدس از زندگیم بره بیرون... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌