سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم دیوونه است میاد با لگد میزنه پک وپهلوم .برو به امان
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
با سرپا شدن بی بی اونها هم رفتن سر زندگیشون .چند وقتی همه چی خوب بود تا اینکه فهمیدم باز هم باردارم ناراحت بودم میترسیدم اینهمه بچه فکر م حسابی مشغول بود چاره ای هم نداشتم داشتم با وضعیتم کنار میومدم که فهمیدم محبوبه هم بارداره ونیاز به مراقبت داره .از اینکه با دخترم باردار بودم خجالت میکشیدم اصلا ازخونه بیرون نمیرفتم .محبوبه هم اومده بود خونمون وحالا کارهام سه برابر شده بود حال بد وویار خودم مریضی بی بی ومراقبت ازمحبوبه وبچه ها خیلی تلاش میکردم که بتونم ازپس همه کارها بربیام . برای ناهار مجبور بودم سه جور غذا درست کنم هرکسی چیزی میخواست .حسابی از خستگی کلافه بودم .نشستم رو پله بوی غذا اذیتم میکرد که صدای در اومد وصدای عاطفه تو حیاط پیچید ابجی .آبجی .!
بله قربونت برم تویی بیا عزیزم چقدر دخترا بزرگ شده بودن وسرولباسشون هم بهتر شده بود معلوم بود وضعیت مالیشون بعد از کارکردن موسی تو تهران بهتر شده بود .خیلی خوشحال بود عاطفه هم میخندید وخوشحال بود ومدام از چیزایی که موسی خریده برای بچه ها تعریف میکرد .از موسی خجالت میکشیدم .حسین برعکس همیشه که با همه سریع رفیق میشد وگرم میگرفت ولی با موسی زیاد گرم نگرفت وجو سنگینی تو خونه بود .بعدا که از حسین پرسیدم میگفت نمیدونم چرا خوش تو چشمم نرفت موسی یه حس بد بهش داشتم هرکاری هم کردم نشون ندم دست خودم نبود بخدا .با عاطفه گرم صحبت بودیم که فهمیدم عاطفه هم بارداره خنده دار بود همزمان سه تا زن باردار تو خونه . عاطفه میگفت از وقتی فهمیده بارداره اذیت های مادر موسی شروع شده وازم میخواست براش دعا کنم بچش پسر بشه .فقط تنها ناراحتی من اعظم بود که هنوزم خبری ازش نبود وحسین از هرطریقی دنبالشون بود که پیداشون کنه وبالاخره موفق شد خبری بگیره ازشون ولی آدرسشونو پیدا نکرده بود فعلا .اعظم از عباس طلاق گرفته بود وتو شهر برای مردم کار میکرد وزندگیشو میگذرونده .خوشحال شده بودم لااقل خبردار شدم که حالشون خوبه واز شر عباس راحت شدن .اعظم زرنگ بود وخودشو بچه هاشو نجات داده بود ولی برای من کافی نبود باید هرجوری شده آدرسشونو پیدا میکردم تا با چشمم میدیدم که خوب هستن ..
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نحوه صحیح پول توجیبی دادن به فرزندان
#دکتر_سعید_عزیزی
#تربیت_فرزند
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
🍁🍂❤
❤
🍂
#مردان_بدانند
"چــشم چرانــی؛ ممنــــــوع...!"
مردی که به سعادت و خوشبختی خویش علاقه دارد، باید پس از ازدواج دست از افکار کودکانه سابق و چشمچرانیهای خانمانسوز بردارد و مسیر زندگی خویش را تغییر دهد.
برای مردی که شریک زندگیاش را انتخاب کرده، معنا ندارد که با زنان بیگانه گرم بگیرد، شوخی کند و یا نسبت به آنان اظهار علاقه نماید.
همانگونه که یک مرد اگر ببیند همسرش با مرد بیگانهای شوخی میکند و میخندد، جداً ناراحت میشود و عکس العمل شدید نشان میدهد، باید بداند که همسرش نیز عیناً مانند اوست. او نیز جداً ناراحت میشود و این عمل را نوعی خیانت میشمارد.
وقتی زنی ببیند شوهرش با زنان بیگانه گرم میگیرد، شوخی میکند و میخندد، حس غیرت و حسدش تحریک میشود و در صدد انتقام برمیآید. محبتش نسبت به شوهر کممیشود. به خانه و زندگی بیعلاقه میشود. به امور خانه خوب رسیدگی نمیکند. حتی ممکن است برای انتقام، مقابله به مثل کند و یا در صدد طلاق گرفتن برآید.
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نگاهکردن زیاد به تلفنهمراه چه بلایی سر کودکان و نوجوانان میآورد؟
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
❣اگر به خدا توکل کنید هیچ چیز و هيچ کس نمی تواند برنامه ای که او برای زندگیتان دارد را متوقف کند.🍃🍃
جول اوستین
@daneshanushe✍️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد .مریم با سرپا شدن بی بی اونها هم رفتن سر زندگیشون .چند وق
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.مریم
خیلی وضعیت بدی داشتم خیلی خسته میشدم بدنم ضعیف شده بود نه ماه بارداریم با کار ومراقبت از محبوبه وبی بی گذشت دخترا از ماهگل مراقبت میکردن وخداروشکر ماهگل هم بهشون خیلی وابسته بود وزیاد منو اذیت نمیکرد از اینکه بچه کوچیک میاد هم حسابی خوشحال بود .بهمن ماه بود برف خیلی سنگینی اومده بود تموم جاده ها بسته بودن وسر جاده ده ما تموم کامیون دارها صف کشیده بودن واز سرما میلرزیدن برف خیلی زیادی بود .صبح که از خواب بیدار شدم حالم خوب نبود وهرچقدر تحمل کردم فایده نداشت حسین هم خونه نبود .دخترا رفتن دنبال حسین .ساک بچه رو آماده کرده بودم حسین اومد وراه افتادیم بریم ماشین پیدا کنیم برای شهر وقت زایمانم بود درد هرلحظه شدید تر میشد تا محله پایین رفتیم ولی برف تا کمر ما رسیده بود ونمیشد راه رفت .ماشینی ووسیله ای نبود یه ساعتی در مسجد ده نشستیم وحسین به این در اون در زد تا جاده باز بشه ولی بی فایده بود همچنان برف هم میبارید .مجبور شدیم دوباره برگردیم خونه .درد امونمو بریده بود نه میتونستم بشینم نه راه برم .صدام بلند شده بود وجیغ میزدم وگریه میکردم .اینجا همه برای زایمان میرفتن شهر برای همین قابله نداشتن . برف بند نمیومد ودوروزی بود که جاده ها بسته بودن من دردم ساکت نمیشد تا اینکه جاریم گفت من دختر دختر عمم از مادربزرگ پدریش یه چیزایی بلده الان میرم میارمش .من اونقدر درد داشتم که به هیچ چیز نمیتونستم فکر کنم .یه ساعت بعد جاریم به همراه یه دختر سه وپنج ساله اخمو وبداخلاق وارد خونه شد .دختره اسمش اکرم بود بی تجربه بود ونابلد .ولی چاره ای نداشتم چندساعتی تو اتاق بودیم واکرم منو معاینه میکرد وبا اخم وتخم میگفت نه هنوز وقت داری .حسین نگران بود وگریه میکرد ونماز میخوند قرآن میخوند .بعد از کلی درد ومعاینه های الکی بچه بدنیا اومد .یه دختر تپل .حسین اینقدر ترسیده بود برای من اتفاقی بیوفته که ازخوشحالی گریه میکرد بدون نگاه کردن به بچه از جاریم پرسید مریم مریم خوبه زنده است ؟ماهگل چهارساله شده بود اینقدر از خواهر دار شدن خوشحال بود وبالا پایین میپرید هی میومد به بچه نگاه میکرد ومیرفت گزارش لحظه به لحظه به باباش میداد ..
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺هر آدمی که موفق شده و به جایی رسیده تنهایی پرباری داشته...
🖌#کانال_دکتر_انوشه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
❌ بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر؛
👈 کش دادن مـسئله
👈 رفتار سـرد داشـتن
👈 جدا کردن جای خواب
👈 ناامید شـدن از رابطـه
👈 مـرور جملههای همسـر
یاد بگیریم که دعوا نکنیم
اگر دعوا کردیم ، زود ازش عبور کنیم و سریعا داخل ذهنمون اتفاقات رو ریست کنیم و برگردیم سر زندگی عادی
کش دادن دعوا حماقته ، زود طرف مقابلتون رو ببخشید چون این صفت خداست
یا سریع الرضا
خودتون رو به صفت الهی مجهز کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشش مناسب، احترام به همسر و جامعه و انسانیت است.
🖌#کانال_دکتر_انوشه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe