#مهدویت
#انتظار_عالمانه
فواید این پرسش ها در چیست ؟!🤔
✅اين پرسش ها علاوه بر روشنگری میتواند دین گریزانی که از جامعه و حاکمیت دینی تصور باطلی دارند❌و از آن هراسانند 😨را جذب جامعه مهدوی کند😍 و یا حتی میتواند تا آنجا پیش برود که به پاسخ تمام پرسش های بشر امروز نزدیک شود🍃
🔹 عنصر سوم انتظار "اعتقاد" به تحقق وضع مطلوب است.
🔹یعنی به وضعیت مطلوبی که نسبت به آن آگاه هستیم یقین و باور قلبی داشته باشیم.
🔹در شرایط سخت ، فقط اعتقاد قوی ما را به رسیدن وضع مطلوب امیدوار می کند.
۷۴
35.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فائزون 🌷
📽کلیپ|مدافعان حرم
#شهید_مهدی_ایمانی_فردوئی
🌷ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
🌷از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
🌷ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
🌷از آخر مجلس شهدا را چیدند
۲۱ آذر سالگرد شهادت شهید مهدی ایمانی #خادم و #مدافع_حرم آل الله بر عاشقان اهلبیت علیهم السلام تسلیت باد 🌷🇮🇷
•┈••✾🍃 دارالقرآن نور🍃✾••┈•
🍃eitaa.com/darolqhorannoor🍃
دارالقرآن نور
🎤🎤 قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه ❇️راس ساعت ۷ شب ❇️ 👌به نیت #سلامتی_وظهور_امام_زمان_عج #رف
صوت دعا 👆
🎤🎤🎤#متن_دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه👆
✅هر روز میخوانیم ❇️راس ساعت ۷ شب ❇️
👌به نیت
#سلامتی_وظهور_امام_زمان_عج
#رفع_گرفتاری_مسلمین_جهان
#ریشه_کن_شدن_بیماری
#عاقب_بخیری_خودتونو_خانواده
🌷🌷🌷ان شاالله 🤲
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ🌷
اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ
دارالقرآن نور
┄┅─✵💝✵─┅┄
دارالقرآن نور
#قصه #ضرب_المثل ⬅️ بین همه پیامبرها #جرجیس را انتخاب کرده 😄 👇👇👇👇👇 روزي روباه ، خروسي را گرفت و دوي
#داستان😍😍
#قصه_مریم_برای_باباش
#نظم_و_صدقه
یک روز از روزهای خدا مریم کوچولو به مامانش می گه مامانی هر شب بابا برام قصه میگه من دلم می خواد یک شب خودم برای بابا قصه بگم
اما مامانی
نه قصه ای می دونم که بابا بلد نباشه
و نه می تونم کتاب داستان را بخونم
مامانی چکار کنم
مامانیش گفت غصه نخور دختر گلم من امروز داستان زهرا کوچولوی بازیگوش را برات تعریف می کنم
اون وقت
وقتی بابا اومد تو امشب قبل خواب این داستانو براش تعریف کن
مامان براش تعریف کرد که:
*
زهرا بازیگوش بود و همیشه وسایلش را گم می کرد و هر چی مامان و بابا به اون تذکر می دادند که هر چیزی را که برمی داری سر جاش بذار و هر وسیله را بعد استفاده سر جاش بگذار زهرا کوچولوی بازیگوش گوش نمی کرد
تا اینکه یک روز عروسک کوچولوی یادگاری مادر بزرگش رو که مادر بزرگ مهربونش از مشهد براش اورده بود را گم کرد خیلی ناراحت شد هرچی گشت انگار آب شده بود رفته بود تو زمین 💧
خلاصه ناراحت جلوی در خونه نشسته بود و دوستانش را در حال بازی نگاه می کرد و غصه عروسکش را می خورد
که یک فکری به سرش زد مادر بزرگش به اون گفته بود صدقه مشکلات را حل می کند پس رفت و یکی از سکه هایی رو که بابا بهش داده بود داخل صندوق صدقات کوچیک روی جاکفشی انداخت و گفت خداجون میدونم اشتباه کردم و مراقب عروسکم نبودم ولی قول میدم دیگه وسایلم رو بعد از بازی سر جاشون بگذارم
پس خدای مهربونم کاری کن عروسکم پیدا بشه
بعدش رفت تو آشپزخانه تا آب بخوره
که مامان جونش صداش کرد دختر گلم عروسکتو گذاشته بودی توی یخچال 😳😅
زهرا جون از اون به بعد به مامان قول داد که دیگه حواسشو جمع کنه و هر چیزی رو سر جای خودش بذاره
*
داستان که تموم شد مامان مریم کوچولو گفت مریم گلم امشب این داستان را برای بابا جون تعریف کن
مریم هم پرید و مامان خوبش رو بوسید😘
#قصه_شب😴
📣 کوچولوهای نازنین دعا برای فرج یادتون نره 💐
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷
اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ
eitaa.com/darolqhorannoor
┄┅─✵💝✵─┅┄
ادعیه ومناجات ماه مبارک رمضان_قرائت دعای کمیل - حاج مهدی رسولی-1526540970.mp3
28.82M
🔊 #صوتی
🎧 دعای کمیل
🎤#حاج_مهدی_رسولی
▪️#نوای_حسینی
(پیشنهاد یکی از اعضای خوبمون💕)
#شبِ_زیارتی_ارباب❣
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌷
eitaa.com/darolqhorannoor
┄┅─✵💝✵─┅┄
#زیارات_نامه_شهدا
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
📖اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللهِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
🌷🇮🇷🌷
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌷
اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃#بی_قرار🍃(قسمت٤٤)
(مجروحیت _ خانواده شهید)
🌹امیر منجر آمده بود خانه ی ما . او از فرماندهان سپاه و از رفقای قدیمی جعفر بود . به همراه پدر و مادر و همسر حاجی قرار بودبرویم مشهد.ابراهیم هادی هم آمده بود . همه از اینکه شنیدند جعفر زنده است خوشحال بودند .
🌻ابراهیم اصرار داشت که برای ملاقات جعفر به مشهد بیاید . همه راهی مشهد شديم . آنجا بعد از زیارت به سراغ بیمارستان امدادی مشهد رفتیم . در اتاق ها و راهروها دنبال جعفر بودیم . تمام بیمارستان پر از مجروح بود اما او را ندیدیم !
🍁 یک دفعه یکی از مجروحان با صدای ضعیفی گفت : « حاج خانم ! » برگشتیم به سمت او . صدا صدای حاج جعفر بود اما چهره هیچ شباهتی به او نداشت ! تمام صورت متلاشی بود .
🌺پزشکان می گفتند چندین عمل روی صورت او انجام داده ایم . اما هنوز امیدی به بهبودی نداریم . حاج امیر با یکی از بیمارستان های خوب تهران تماس گرفت . گفته بود یکی از فرماندهان دلاور جنگ در اینجا بستری است . می خواهیم او را به تهران منتقل کنیم .
🌻روز بعد با رضایت خانواده آماده ی انتقال جعفر به تهران شدیم . در فرودگاه مشهد یک فروند هواپیمای سی - ۱۳۰ ارتش برای انتقال مجروحان به تهران آماده شده بود .
🍃هر چه گفتیم ما همراه این مجروح هستیم ، ایشان احتیاج به مراقبت های ویژه دارند و ... بی فایده بود . ابراهیم هادی با عصای زیر بغل جلو رفت . گفت : " برادر من مجروح عملیات فتح المبين هستم ." مسئول پرواز قبول کرد که ابراهیم با جعفر به تهران بیاید .
🌹بقیه ی خانواده هم با قطار راهی تهران شدیم . ابراهیم به محض رسیدن به تهران ، حاجی را به بیمارستان لقمان برد . بعد او را به بیمارستان پارس منتقل کردند . آنجا طی مدتی طولانی چندین عمل جراحی روی سر و صورت حاج جعفر انجام گرفت . روزبه روز وضعیت حاج جعفر بهتر میشد .
🌻اما این مجروحیت لطمات سختی به او وارد کرد . حاج جعفر بیش از شش ماه در بیمارستان بستری بود . پانزده عمل جراحی سنگین و طولانی داشت .
🍃همسر حاجی ادامه داد : در نهایت چشم راست او تخلیه شد . گوش راست او شنوایی اش را از دست داد . نیمه راست صورت حاج جعفر فلج شده بود . دندان ها و لب و فک او کام آسیب دیده بود و ... با این حال روحیه ی بسیار خوبی داشت .
🍂 این اواخر در بیمارستان که بود به همه ی اتاق ها سر می زد . با همه حال و احوال می کرد . چند نفری از بیماران را می شناختم که دین و ایمان درستی نداشتند ، حاجی طی دوران نقاهت آن قدر با آنها صحبت کرد که مسیر زندگی شان کاملا تغییر یافت .
❄حاجی درباره ی نحوه ی مجروحیت خودش می گفت در خط شلمچه مشغول پیشروی بودیم . از داخل یک کانال کوچک به سرعت جلو می رفتم . سرم از کانال بیرون بود.بعد مشغول مشاهده ی وضعیت دشمن شدم .
🌸 یک باره یک گلوله ی توپ کنار کانال به زمین خورد . دیگر چیزی نفهمیدم.فقط یادم است که داخل کانال روی زمین افتادم.شروع کردم به گفتن شهادتین.کانال باریک و تنگ بود.بقیه ی نیروهارفته بودند.هیچ کس آنجا نبود.
🌺 دقایق می گذشت و من منتظر شهادت بودم . نفس های آخر را می کشیدم . همه در حال عقب رفتن بودند . من در منطقه ی دشمن تنها مانده بودم . در آن نیمه شب بیست و سوم ماه رمضان فقط خدا را صدا می کردم .
🌾اما یک آرزو داشتم . با خودم گفتم :" ای کاش از این کانال بیرون می آمدم . اینجا خیلی تنگ است و اذیت می شوم ."
🌷دوست داشتم در میان دشت جان دهم . یک دفعه دیدم از پایین شیار یک خانم با چادر و مقنعه ی مشکی به سمت من آمد و مرا کمک کرد ! چهره ی ایشان بسیار به همسر خودم شباهت داشت .
🌼با خودم گفتم : « خانم من اینجا چه می کند ، چطور به اینجا آمده ؟! » وقتی به چهره ی این خانم نگاه کردم یک باره از هوش رفتم . جعفر به اینجا که رسید اشک تمام صورتش را پر کرده بود .
🍀بعد ادامه داد : دقایقی بعد احساس کردم که در دستان رزمندگان هستم . آنها مرا با خود بردند.وقتی مرا پشت ماشین قرار دادند می گفتند نام این شهیدجعفر جنگروی است؟قدرت تكان خوردن نداشتم . آنجا از هوش رفتم . تااینکه چند روز بعد به هوش آمدم ودیدم در بیمارستان هستم .
اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸🍃
•┈••✾🍃 دارالقرآن نور🍃✾••┈•
🍃eitaa.com/darolqhorannoor🍃
1_468346897.mp3
10.27M
#روانشناسی_قلب 39
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
✍گناه؛
چه ظاهری باشه،چه باطنی،فرقی نداره!
عاقبتش شقاوته...
💓ببین،قلبت،از گناه خوشش مياد،یا نه؟
مهم اشتیاق دلته، نه میزان عملت👇
#صحبتِ_دلنشین💕
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌺🍃
•┈••✾🍃 دارالقرآن نور🍃✾••┈•
🍃eitaa.com/darolqhorannoor🍃
دارالقرآن نور
#نماز_شب
🌙نماز شب
💟 بهترین زمان مناجات و راز و نیاز، زمان خلوت تو با خداست، آن هم هنگامی که شب پرده های سیاهش را بر زمین می کشد، ستارگان ظاهر می شوند و مردم در خواب فرو می روند، ولی خلوت گزینان بیدارند و پررودگارشان را یاد می کنند، در آن لحظات ناتوانی خویش را ببین، پروردگارت را به بزرگی یاد کن و از ترس هیبتش گریه کن تا دلت آرام گیرد....
#نماز_شب
#قرار_عاشقی❣
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷
اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ
eitaa.com/darolqhorannoor
┄┅─✵💝✵─┅┄