'حوض ِ ایلیـــاء-
ولی من قول میدم که این بار حسرتشو نخورم و تا میتونم نور بگیرم، نور نور✨
و تاریڪی هایی ڪه حاصل نبودن در ڪنار انوارش شد،وجودم را احاطه کرد..
برچنگ گرفته هوای بی تو گلوی ما را
بغض ِ با همه بودن و بی تو بودن است انگار..
'حوض ِ ایلیـــاء-
چیزی از #وصال سهم جان نمڪ خورده ما نشد :)
باید آنچه از #وصال گوش یڪ جھان را پر میڪند،موجب فرح قلب ما شود .
آنچه باشد ڪه ما را به سمت جلو حرڪت میدهد .
'حوض ِ ایلیـــاء-
باید آنچه از #وصال گوش یڪ جھان را پر میڪند،موجب فرح قلب ما شود . آنچه باشد ڪه ما را به سمت جلو حرڪت
#وصال ، چه با چشم های زمینی باشد چه با قلب های آسمانی ، باید وسیلهای برای سِعِهی روح باشد و البته ڪلیدی برای آن ڪس ڪه میخواهد سرباز باشد .
'حوض ِ ایلیـــاء-
به قول ِ بھشتے ِ بھشتے : بھشت را به بھا دهند نه به بھانه . !
البته ڪه ؛
جھنم باد برما بھشتۍ ڪه فردوس پایانش باشد •'
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شرم
اگر من به آنجا ڪه میخواستم نرسیدم ( #وصال ) ، اگر از این اتفاق ، وجودم پژمرده شد !
در گوشه ای از این جهان که این روزها یتناهی تر از همیشه است ؛
سهم دخترکی از آغوش مادرش چیزی برابر با هیچ شد و #وصال او به ابد رسید.
نوزادی که قرار بود عمر و امید خانواده ای باشد ، امروز در بیمارستان جان داد .
چشمان پسربچهای ڪه راوی زیبایی و مقاومت بود،برای همیشه بسته شد .
مادری ڪه ڪودڪ شیری داشت ، همین چند دقیقه پیش، زیر آوار های خانه ای ڪوچک ، به آسمان پر کشید.
دخترمدادرسانی ڪه حدودا یڪ ماه از برادرش بی خبر بود ، دیشب او را میان شھدا پیدا ڪرد ؛ اما حواسش نبود ڪمی آنطرف تر مادرش ڪه صبح او را بدرقه ڪرده بود خوابیده . .
پن:تصورڪنید
اگرشمادریڪنفسیڪهڪودڪانفلسطینینڪشیدندسهیمباشید...
ایناتفاقمیافتداگرما #تماشاچی اینمعرڪهباقیبمانیم..!
#فلسطین
#غزه
موهای صاف و لَختِش میتونست تو هوا پخش بشه و گره بخوره بِھَم . . ( ؛
#غزه
'حوض ِ ایلیـــاء-
سالها هم براش بنویسی
باز نمیشه حقشو ادا ڪرد .
#همونالفبایچشمانمظلوم
نَفْس به نَفَسی آلوده میشود
نَفَس هایی ڪه از هوای بی هوایی خالی باشد )
مھم این است ڪه ما در هوای تو بی نَفَس شویم و نَفْس را بی هوا رهایش ڪنیم .
ڪار آسانی نیست .