هدایت شده از •سیودو | فیاض•
میگفت:
«جرات متفاوت بودن رو داشته باشیم؛
این دنیــا پــُــــر از آدمهای معمولیه...»
#اونویس
May 11
به یاد تو .
سلام جهان بر تو
حضرت همه چیز !
قلبم گداخته شده از نَقلی که شنیدم و مثل نُقل در وجودم ریخت .
آن لحظه جوابش را نمیدانستم چ باید بدهم ؛
نگاهم ، کلامم ، صدایم ، دستانم ،
همه سکوت مبهمی را ترجیح دادند *
سخت تر از سخت شده نبودن ما پیش شما..
سنگ تر از سنگ کرده قلب های قسیع مان را ..
'حوض ِ ایلیـــاء-
السلام علی الحسین دنیا چ عحیب است.. دختری در گوشه هستی تولد میشود، بی آنکه اختیاری از خود در انتخاب
نبرد عقل و عشق از سخت ترین هاست.
اما تاریخ و اسطوره ها ثابت کرده اند ک عشق برنده است همیشه،حتی اگر حق با عقل باشد..
قبل از زیارت و بعد از زیارت با خودم عهد میبندم ک دیگر هیچ وقت بدون مادرم راهی بلاد حلاوت نشوم..
خیلی سخت است خیلی ...
گریه های دم رفتنش، ذوق و صدای پر شورش پشت تلفن و...
همه و همه مرا فحش میدهند و نفرین و ناسزا میگویند که چرا او رانیاوردی باخودت ، چرا خودت بدون او آمدی ؟
اما وقتی ک حرف از رفتن میشود دست و پای عقلم شل میشود .
انتخابش همیشه سخت بوده و خواهد بود .
سایشون بالا سرمون مستدام باشه♥️
توفیق خدمت بهشون داشته باشیم
چ بگویم از مصیبتی که سرآغاز اوست.
چ بنویسیم از دردی که عمری هفتاد ساله دارد
چ بخوانم از کودکانی که هفتاد سال است قد نکشیده اند
چ میشود نوشت از نوزادانی که به جای اذان در گوششان تلقین خوانده شد و در کفن قنداق شدند و در آغوش گودالی کوچک آرام گرفتند ؟
چ طور میتوان از کسانی نوشت که عین مسلمانیاند؟
صدای حبالوطن شان تمامْ لاالهالاالله است و
من الایمانشان اقتدا به خون فرزندان و پدران شھیدشان .
صدای بمباران لالایی کودکان است و آوار خانه هایی که با هزار زحمت آنھا را ساختند ، شروع یک خواب شیرین و بدون ترس .
چ میتوان گفت از بُھت و ابھت مادری که فرزندش روی دستش بند نمیشود و باهزار امید او را ب بیمارستان میرساند و ڪفن به دست برمیگردد.
این مادر ، مادر نیست ؛ ڪوه عطوفت بود که حالا به ایثار و اقتدار هم مزین شد...
چطور میشود از او نوشت وقتی که فرزندش را شھیدی بهدنیا آورد برای فلسطین عزیز !
اما حالا مظلومیت پراقتدارشان در این شهر قوی تر شده و صدای انتقامشان گوش صهیون را پر کرده و او را در بهت چپانده است...
فلسطین امروز ، فلسطین دیروز را برای فردا میسازد .🇸🇩
گذشته هایی که فکر میکنیم خوب نیستن، همیشه هم بد نیستن ..
گاهی فکر میکنیم ما خاص الخاص انسان های روێ زمیݩ هستیم !
ما در شرایط عادی نیستیم و بقیه باید مارو درک کنن و زمان و زمین ب ما ظلم کرده و کلی غُــرّ های رو اعصاب..!
-چی ؟ گفتی تو خاص و شرایط عادی نداری؟
+بعله که ندارم .. من دارم تحمل میکنم به خاطر خدا !
-ی سوال بپرسم؟ تو از کجا میدونی شرایط بقیه عادیِ؟
اصن چرا همه نباید مث تو باشن؟(:
تو در شرایط کااملا عادی هستی .
#مامانِقشنگم ♥️
'حوض ِ ایلیـــاء-
گذشته هایی که فکر میکنیم خوب نیستن، همیشه هم بد نیستن .. گاهی فکر میکنیم ما خاص الخاص انسان های روێ
'شایدنتیجهفلســفی : تعدد و تَکَثُّر الزاما به معنی شرایط عادی و معیاری برای سنجش نیست ؛"
'حوض ِ ایلیـــاء-
'شایدنتیجهفلســفی : تعدد و تَکَثُّر الزاما به معنی شرایط عادی و معیاری برای سنجش نیست ؛"
بهش فکر کنید به نتایج خوبی میرسین تو پستو های زندگی و ذهنتون !>
چه بگویم از مصیبتی که سرآغاز اوست
چه بنویسیم از دردی که عمری هفتاد ساله دارد
چه بخوانم از کودکانی که هفتاد سال است قد نکشیدهاند ؟
چه میشود نوشت از نوزادانی که به جای اذان در گوششان تلقین خوانده شد و در کفن قنداق شدند و در آغوش گودالی کوچک آرام گرفتند ؟
چطور میتوان از کسانی نوشت که عین مسلمانیاند ؟
صدای حبالوطن شان تمامْ لاالهالاالله است و من الایمانشان اقتدا به خون فرزندان و پدران شھیدشان.
صدای بمبارانی لالایی کودکان است و آوار خانه هایی که با هزار زحمت آنھا را ساختهاند، شروع یک خواب شیرین و بدون ترس .
چه میتوان گفت از بُھت و ابھت مادری که فرزندش روی دستش بند نمیشود و با هزار امید او را ب بیمارستان میرساند و ڪفن به دست برمیگردد.
این مادر، مادر نیست ؛ ڪوه عطوفت بود که حالا به ایثار و اقتدار هم مزین شد . .
چطور میشود از او نوشت وقتی که فرزندش را شھیدی بهدنیا آورد برای فلسطین عزیز !
چه باید گفت از پرستاری که نبض های نداشته را میشمارد تا به یک برسد ؟
هموست که میداند زینب سلاماللهعلیها که بود.
چه باید شنید از مظلومیتی که پایانی ندارد انگار ، هرچه ب آخرش نزدیک تر میشوی سختتر است.
چه باید دید از نوزادی که هیچکسِ هیچ کس نیست تا او را در آغوش بگیرد !
اما حالا مظلومیت پراقتدارشان در این شهر قویتر شده و صدای انتقامشان گوش صهیون را پر کرده و او را در بهت چپانده است. .
امروز؛ مردم غیور و صبور و مقاوم فلسطین، پرده های ظلم را کنار زدند و فریاد نحن منتقمون سر میدهند و چه لرزهای بر نعش صهیون کودک کش غاصب انداخته اند.
امروز، جوانانِ فلسطین از سنگ به سنگرهای موشکی و زیرزمینی رسیدهاند که صهیونیست و تمام اربابانش را متحیر و پست کرده است.
و اما تو رژیم غاصب و کودککش و حیوانصفتِ اسرائیل
که این روزها و شبها جنایتها و خونخواریهایت را به اوج خود رساندهای، بدان !
حکایت تو حکایتِ سگِ هاریست که خاک را به اطراف خود پراکنده میکند و در آخر خودش در گوری که با دستانش حفر کرده، دفن خواهد شد.
بدان مردم فلسطین آن ملتی نیستند که تو برای غصب خانهها و مزارعشان آمدی.
فلسطین عزیز ما امروز رشتهی افکار و نقشههای شومتان را در هم تنید.
فلسطین عزیز ما امروز با صلابت و قدرتی مثالزدنی به میدان آمده و شما و تمام اعوان و انصارتان و یک جهان را
انگشت به دهان گذاشته است.
آقای نتانیاهو، تو امروز دیوانه و مست شدهای و شَرارتهایت را بهحداعلا رساندهای و به فکر عاقبتش هم نیستی . . !
بدان جنایات رژیم غاصبتان بیپاسخ نمیماند و عواقب سختی از جنس نیستی در انتظار شماست.
قدرتی که از کشتن زنان و کودکان بیپناه و بمبباران بیمارستانها و مراکز غیرنظامی بدست میآید نه قدرت است نه هیبت !
بیآبرویی بزرگیست که این جنایات برای شما به ارمغان میآورد.
این را هم بدان که امروز مردِ این میدان؛
ما هستیم برای شما . . !
حریفتان ما هستیم ،
کابوس شبهای تارتان حماس و مقاوتیست که جلوی چشمتان قد کشیده اند.
خطاب به ملت فلسطین هم بگویم که ما هميشه در کنارتان هستیم.
جوانانتان را، مقاومتتان را، فداشدنتان را میستاییم و بر پیشانی و شانههایتان بوسه میزنیم. الااننصراللهقریب؟ :)
فلسطین امروز ، #فلسطین دیروز را برای فردا میسازد .🇸🇩
#غزه
خداوند از مشغله های ما ڪه قرار است مثلا مارا به او نزدیڪ ڪند سخت بڪاهد و عشّقشّ را هدیه دهد .
مشغلهاێ زیباتر از دل مشغولی ِ تو ؟
-لا موجود
#آمیین
•به نام حق•
این روز ها ڪه تصاویر متعددی
از فلسطین میبینیم
و آه میکشیم
و بعد به کارهای روزمره مان
رسیدگی میکنیم و
دلخوشیم و خوشحال
به کورسوی عذاب وجدانی
که در قلب هامان روشن است
و حق را ادا شده میدانیم ...
در کنج خرابه های فلسطین ،
کمی آنطرف تر از خرابه های شام ،
دخترڪی از ترس به خود میلرزد
و نمیتواند حتی اشڪ بریزد .
خیلی منتظر پدرش بود
ولی او نیامد ،
هیچ کس دنبالش نیامد ..
زیر آوار خانهای ڪه قرار بود
خانوادهای عمری در آن
زندگی ڪنند ،
مادری دلنگران بچه هایش
جان میدهد و جان میدهد.
ڪنار دیوار های غزه ،
خواهر برادری نشسته اند
که پدر و مادرشان جلوی
چشمشان فروریختند
و نیست شدند !
برادری که خواهرکوچکش را
در آغوش گرفته و
اشڪ هایش را پاڪ میڪند .
حوالی همان دیوار، پدری،
عروسک بهدست
به دنبال صاحب عروسڪ میگردد .
آن پدر رفته بود تا زودبرگردد،
چون دخترکوچولویش بھانه میگرفت.
پدر رفت و برگشت ولی
نه از خانه خبری بود ،
نه دختری ...
حالا اومانده و نوازش موهای عروسڪ..
کنار تخت بیماری ،
مادر ضجه میزند و
پسرڪش را التماس میڪند
تا نفس بِڪشد ،
یڪبار دیگر اورا مادر صدا بزند ،
برخیزد، بازی ڪند ، خانه نداشته
را روی سرش بگذارد..
اما افسوس ڪه نه خانهای مانده،
نه پسری ؛ اوتنها مانده بین
نداشته هایش که حالا
تمام دارایی اش هستند!
در همان بیمارستان،
پزشڪی بالای سر مریضی ست
که نه سنی دارد نه ڪس و ڪاری .
نوزادی سہ ماهه . .
او باید با بیمارش چه ڪار ڪند ،
نمیدانم .
ڪجا برود و اورا به خانوادش برگرداند ،
نمیدانم.
فقط همین قدر بنویسم
ڪه آن پزشڪ زخم های صورت نوزاد
را با اشڪ هایش پاڪ میڪند ...
.
تمام آنچه میگذرد بر اهل غزه ،
خون دلیست
بر دل یڪ جھان و صاحب جھان !
روضه مجسم است
آنچه میبینیم .
غزه بھانه ایست
تا ما خود را بیابیم.
ڪجایصحنه ایستادهایم،
همچنان تماشاچی این جویخون هستیم و فاتحہ نثار میڪنیم ؟
#فلسطین
#غزه
قنبرتڪهنمیشوم،هیچ..
نوڪرخاکرویلباسمندرسقنبرتهمنیستم...
•• •• ••
یسری چیزاست ڪه آدما از ته وجودشون میخوان براشون رقم بخوره و داشته باشنش... به هرقیمتی نه ولی میخوانش !
ڪم ڪم ڪه به سمت رقم نخوردن اتفاق پیش میرن هم آشفته میشن هم میخوان عبد باشن و هیس !
اما انگار زور نفسشون به ایمانشون میچربه و بیقراری میاد سراغشون ..
تو گیر و دار این جنگ ناعادلانه وجودشون خبری میرسه که ....
(:
#وصال
هر لحظه که نزدیک تر میشه انگار ڪه آدم بیشتر نمیفهمتش..
اصلا انگار خاصیت خوبی هاست..
آدم تو موقعیتش نمیتونه درڪ کنه ..
#وصال
ولی من قول میدم که این بار حسرتشو نخورم و تا میتونم نور بگیرم، نور نور✨
به قول شاعر که میفرماد:
حسرت نخور ای دل که بهار دلم این بار #وصال است
در سر طلبی ،در دل رمقی از وصل تو ای یار ، نگنجد
کاین زخم پر از شور به درمان نیاید
فردای ابد گر نرسد عشق تو بر سر
بیچاره تر از مانده و رنجور منم ، من !
'حوض ِ ایلیـــاء-
اتفاقای قشنگ این چند روزو با #وصال پی میگیریم ")
چیزی از #وصال سهم جان نمڪ خورده ما نشد :)