eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
828 ویدیو
2 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🌷🕊🌸🕊🌷🌴 امروز سالروز چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🌹 ارتشی محمدعلی طاهری🍃 (علیرضا) 🌷 بسیجی احمدرضا بهرامیان🍃 (نصرالله) 🌹 بسیجی رحیم درعلی نبی 🍃 (محمدعلی) 🌷 بسیجی سیدمهدی شریعتی🍃 (سیدمهدی شریعتی) 🌹بسیجی رضا میرزاده 🍃 (حسینعلی) 🌷 سرباز حسنعلی کرباسی🍃 (عباسعلی) 🌴 @dashtejonoon1🌸🍀
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : عباسعلی : 🗓 1345/08/04 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متاهل شغل : پاسدار : 🗓 1376/06/26 🗓 مسئولیت : پاسدار محل : اهواز نام عملیات : ماموریت مزار : 🥀 @dashtejonoon1🌹🌴
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : ابوالقاسم : 🗓 1339/03/22 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1366/06/26 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : سومار نام عملیات : خط پدافندی مزار : 🥀 @dashtejonoon1🌹🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 می گفت: با فرماندهان سپاه رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ گفتم آقا فرمودند ما توی ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها رو شفا می ده. همه چیز رو از ایشون بخواین. این طبیب حضرت امام رضا علیه السلامه. چرا حاجتاتون رو از امام رضا (ع) نمی خواین؟ یک روز بعد این ملاقات رفتیم مشهد، زیارت امام رضا (ع). وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد. سرم رو گذاشتم روی ضریح مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم. یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام، دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از نیست؛ از آقا طلب کردم. یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای مستجاب شد. امام رضا (ع) همان چیزی را بر آورده کرد که خواسته بود، پیوستن به کاروان سرخ . 🌹 @dashtejonoon1🌴🥀
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 در زمان غیبت به کسی منتظر گفته میشود که منتظر باشد ، منتظر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد . 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشت جنون 🇵🇸
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان آخرین روز سربازی در ایران نخستین روز اسارت در بغداد #قسمت_پانزدهم هنوز سا
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 آخرین روز سربازی در ایران نخستین روز اسارت در بغداد بالاخره از آنجا عبور کردیم. از سیم خاردار که بیرون رفتیم تازه فهمیدیم چه شاهکاری کردیم. ساعت تقریبا یک شب بود، حدود ۳۰۰یا ۴۰۰متر از دامنه بالاتر رفتیم. حدود ۵کیلومتر دیگر راه رفتیم و خیالمان راحت شد که خطری متوجه ما نیست. تصمیم گرفتیم استراحت کنیم. تخته سنگ صاف و مناسبی پیدا کردم و آمدم و به مجید و پرویز گفتم که دنبال من بیایند جای بهتری پیدا کردم. آنها هم گفتند تو برو ما دنبالت می آییم. به تخته سنگ که رسیدم دراز کشیدم و فورا خوابم برد. چند ساعتی که خوابیدم از شدت سرما بیدار شدم، یک لحظه متوجه شدم که پرویز و مجید کنارم نیستند. همه جا را گشتم اما انگار آب شده بودند و رفته بودند توی زمین. هیچ خبری از آنها نبود. غار کوچکی پیدا کردم. آنجا نشستم تا کمی استراحت کنم. راوی : 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ همیشه و همواره مقوله امنیت در جوامع بشری جزو دغدغه های مسئولان و مردم بوده و است و در این نقطه از جهان در خاک پاک جمهوری اسلامی ایران در منطقه پرآشوب و جنگ زده خاورمیانه، به برکت تقدیم مدافع امنیت است که مردم در دورترین مناطق در آرامش و امنیت کامل در حال کارهای روزمره و تفریحات خود هستند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 تاریخ : 🗓 1403/06/22 🗓 نحوه : مبارزه با تروریست 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 27 شهریورماه 1403ه.ش 🗓 13 ربیع الاول 1446 ه.ق 🗓 17 سپتامبر 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای مهربانترین مهربانان 🔸صفحه 388 🔸جزء 20 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
ألمؤمنون إِخْوَةً تتکافؤ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ ید علی مَنْ سِوَاهُمْ مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه اند. 📚 کافی، جلد 1، صفحه 404 🍀 🍀💐 🍀💐🍀 🌺 @dashtejonoon1🌼💐
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 💐 مسئولین سعی کنند با مردم برخورد اسلامی داشته باشند و مردم را جذب کنند و مسائل و مشکلات آنها را حل کنند که یکی از بهترین عبادات ، خدمت به مردم است . 🌹 🕊 🌹 🌹 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 پس از آزادسازی ارتفاعات «مروان»، عملیات آزادسازی ارتفاعات «گوئیزه» آغاز می‌شود. با اجرای موفق این مرحله، عناصر پژاک درخواست آتش‌بس یک ماهه می‌کنند اما تنها نقطه مهم باقیمانده در دست پژاک ارتفاعات «جاسوسان» بود که در حقیقت شاهرگ حیاتی این گروهک محسوب می‌شد و به همین دلیل حاضر به عقب‌نشینی از این ارتفاعات نبود. برای آزادسازی ارتفاعات جاسوسان، نیروی زمینی کار خود را از ارتفاعات مجاور آن یعنی ارتفاعات «قطمان» شروع کرد. ابتدا یگان‌های مهندسی سپاه کار احداث جاده در قطمان را شروع کردند که بر اثر تیراندازی نیرو‌های پژاک و دو نفر از نیرو‌های بومی، آتش‌بس نقض شده و سپاه عملیات جدی خود برای آزادسازی منطقه را با حجم بالای آتش توپخانه شروع می‌کند. هرچند پژاک با اعزام نیرو به منطقه سعی می‌کند تا به نوعی از سقوط «قطمان» جلوگیری کند اما بالاخره این ارتفاعات به دست رزمندگان سپاه می‌افتد و از عصر همان روز هم برنامه ریزی برای آزادسازی جاسوسان یعنی آخرین و مهمترین قرارگاه پژاک آغاز می‌شود. 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ‌ شب اعزام، زود رفت خوابید . می ترسید صبح خواب بماند . به مامانم سپرده بود زنگ بزند ، ساعت کوک کرد ، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم . ‌طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر . کوک ساعت را برداشتم . موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم ، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم . می خواستم جا بماند . حدود ساعت سه خوابم برد . به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد . ‌ موقع نماز صبح ، از خواب پرید . نقشه‌هایم ، نقشه بر آب شد . او خوشحال بود و من ناراحت . لباس هایش را اتو زدم . پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم . مامانم ناراحت بود ، پدرم توی خودش بود . همه دمغ بودیم ؛ ولی بر عکس همه ، شاد و شنگول . توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت . می‌خواستم لهش کنم . زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم . من ماندم و عکسهای . مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم . فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم . تا صفحه خاموش می شد دوباره روشن می کردم . روزهای سختی بود... راوی : 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊