فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🏴🕊🌹🕊🏴🍀
بفرمائید #روضه
#السلام_علیک
#یا_امام_رئوف
#یا_شمس_الشموس
#یاعلی_بن_موسی_الرضا_ع
🎤 حجت الاسلام انصاریان
#التماس_دعای_فرج
🌴 @dashtejonoon1🌹🍀
مهدی رسولی.mp3
8.56M
🍀🏴🕊🌹🕊🏴🍀
#السلام_علیک
#یا_امام_رئوف
#یا_شمس_الشموس
#یاعلی_بن_موسی_الرضا_ع
مناجات با امام رضا علیه السلام
🎤 حاج مهدی رسولی
#التماس_دعای_فرج
🌴 @dashtejonoon1🌹🍀
🏴🌹🍀🌴🍀🌹🏴
#السلام_علیک
#یا_سکینه_خاتون
پنجم ربیع الاول، سالروز وفات حضرت سڪینه بنت الحسین (س) ، محضر حضرت ولیعصر (عج) ، نائب بر حقش مقام معظم رهبری و شما عزیزان شهدایی تسلیت باد .
#آجرک_الله
#یاصاحب_الزمان_عج
🏴 @dashtejnoon1🌹🏴
🏴🌹🍀🌴🍀🌹🏴
#السلام_علیک
#یا_سکینه_خاتون
اتفاق کربلا گذشت و سکینه نگذاشت یاد کربلا از دلها برود .
دختری زیرک و توانا، که با شیرین زبانی هایش دل پدر را میبرد.
دل پدری که نامش حسین بن علی است ، آنقدر برای پدر عزیز بود که اگر در این سال هجری کسی نام فرزندش را سکینه بگذارد .
امام حسین (ع) به آن خانه و اهلش افتخار میکند، خودش قول داده است که تمام دارایی ام را خرج شان می کنم، همان پدری که برای ماهم پدری کرد.
از رقیه اش ،فاطمه اش ،سکینه اش و تمام فرزندانش گذشت، تا برای ماهم پدری کند.
آخ سکینه تو که بودی ؟
کهبودی، که در آن لحظات سخت هم دست از شیرین زبانی ات برنداشتی، و با آن جمله ی تلخی که نثار پدر کردی، دل آدمیان را در این طرف تاریخ هم به درد آوردی، جمله ای که شیرینی عشق پدرت را در دلشان بی نهایت ساخت .
پدرجان آیا تن به مرگ داده ای ؟
چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یار و یاوری ندارد ؟
سکنیه جان دست روزگار، ما را در این سمت تاریخ گذاشته و ما بیچارگان قرن ۱۴۰۰ هجری، لحظه به لحظه خاطرات تلخ عاشورا را می شنویم و با دستی بسته و دلی شکسته زهره ی دلمان آب میشود .
بعد از آن مصیبت دردناک دیگر آن سکینه ای که اهل خانه می شناختند نبودی، همان سکینه ی شاد و خنده رو که امید دل پدر و اهل خانه بود.
بمیرم برای دلتان که سخت ترین لحظه ی عمرتان در مجلس یزید و بزم شراب و سر بریده پدر بود.
امان از دل پر رنجتان که شنیدنش دل تمام سنگ های عالم را هم آب میکند، چه رسد به دیدنش !!!
اما شما چونان اجداد و پدران و برادرانتان از پستان شجاعت شیر مکیده و پا به پای عمه جانتان زینب برای رسیدن پیام آن مصیبت عظما به گوش ما و فرزندانمان تلاش کردید.
ای سکینه، ای آرامش دل پدر
اکنون ماییم و دنیا، دنیا شرمندگی از این همه فداکاری
( خیلی حسین و اهل بیتش زحمت ما را کشیده اند )
شهادت دردانه ی اباعبدالله الحسین (ع) حضرت سکینه (س) تسلیت باد.
#آجرک_الله
#یاصاحب_الزمان_عج
🏴 @dashtejnoon1🌹🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🌹🍀🌴🍀🌹🏴
#السلام_علیک
#یا_سکینه_خاتون
پنجم ربیعالاول ما را به یاد بانوی با فضیلتی که از ستارگان درخشان آسمان است میاندازد .
بانویی که تربیت یافته پدری همچون امام حسین (ع) و مادری همچون رباب است.
آن حضرت کنار عمهاش زینب (ع) ، پیام رسان اهداف قیام عاشورا بود و الگویی تمام عیار برای همه بانوانی است که به دنبال تمام خوبیها هستند .
#آجرک_الله
#یاصاحب_الزمان_عج
🏴 @dashtejnoon1🌹🏴
🍀🌸💐🌺💐🌸🍀
🌺 #السلام_علیک
💐 #یا_مولانا 💐
🍀 #یا_صاحب_الزمان_عج
زمان، زمان شروع زعامت #مهدی است
غدیر دوم شیعه، امامت #مهدی است
همه کنید #قیام و همه دهید #سلام
#امام کل زمانها دوباره گشت #امام
💐 #اللهم_عجل 💐
💐 #لولیک_الفرج 💐
💐 #سالروز_آغاز_امامت
🌺 #حضرت_ولیعصر_عج
💐 #مبارک_باد
🌸 @dashtejonoon1💐🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🍀🌸🌺🌸🍀💐
🍀 #السلام_علیک
🍀 #یا_صاحب_الزمان_عج
تمام کهکشان نشان از تو دارد
زمان بدون تو سر گذر ندارد
جهان به اعتبار خنده تو زیباست
بیا تمام ناتمام همین جاست
💐 #نهم_ربیع_الاول
🌺 #سالروز_آغاز_امامت
🍀 #حضرت_ولیعصر_عج
💐 #مبارک_باد
🌼 @dashtejonoon1🍀💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🌸💐🌺💐🌸🍀
🌺 #السلام_علیک
💐 #یا_مولانا 💐
🍀 #یا_صاحب_الزمان_عج
حاج محمود کریمی
💐 #سالروز_آغاز_امامت
🌺 #حضرت_ولیعصر_عج
💐 #مبارک_باد
🌸 @dashtejonoon1💐🍀
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#یاد_یاران
#السلام_علیک
#یا_قاسم_بن_الحسن_ع
#سیزده_نوجوان_شهید
اهل جهرم که روز عاشورای 1362
#تشنه_شهید شدند
اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچهها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی مینوشتند.
شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم.
بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله میکردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن میشد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز میشد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن میکرد.
روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش میرسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچهها میگرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود.
نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچهها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظهای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند.
سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و میگفت خیلی دلم شور میزند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند.
فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کومولهها هستند، کومولهها هستند.»
شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است.
آنان تمام وسایل بچهها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم.
نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینیبوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد.
تمام حواسم پیش بچهها بود، خدایا چه بر سر بچهها میآورند. جرأت نمیکردم از سرنوشت بچهها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم.
فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بیجان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشهای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند.
راوی:
#غلام_رشیدیان
📚 کتاب خاطرات دردناک
#ناصرکاوه
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
تیم #تخریب رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن...
از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین #منور...
مین #منور منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی #ذوب میکنه...
حتی نمیشه بهش نزدیک شد
تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این #نوجوان غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد...
کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش
شکمش آب شد، بدنش میجوشید...
#پلاکش هم آب شد
اشک گوشه ی #چشم ما و #لبخند گوشه ی لب او...
معبر زده شد و #عملیات با موفقیت انجام شد...
#السلام_علیک
#یا_فاطمه_الزهرا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀