eitaa logo
دشت جنون
5.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 پدر و مادر روایت می‌کنند که مجید قبل از اعزام خواب دیده بود که حضرت زهرا (س) را دیدم که فرموده‌‌اند: مجید! تو وقتی می‌آیی سوریه بعد از یک هفته پیش خودمی. یک روز برای تشییع رفته بودیم گلزار «یافت آباد»، آنجا بود که به عمه‌اش گفته بود: عمه جان! من هم عازم سوریه‌ام، دو هفته دیگر جای من هم همین جاست. وقتی به سوریه رفت، چون تک پسر بود او را به عملیات نمی‌بردند. به مرتضی کریمی گفتم: مجید و یکی از بچه‌ها را می‌گذاریم نگهبان دم ساختمان‌ها و خط نمی‌بریم، اما یک بار حرف آخر را زد، گفت: سید اگر من را بردی که هیچ، اگر نبردی شکایتت را به حضرت زهرا (س) می‌کنم، خودت می‌دانی و حضرت فاطمه (س). روزی هم که می‌خواست با خواهرش عطیه خداحافظی کند، گفت: توی عملیات از بین دویست نفر، فقط دوازده سیزده نفر می‌شوند، همین‌طور هم شد، از یک گردان ۱۸۰ نفره چهارده نفر شدند که یکی از آنها هم مجید بود. 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 مادر آقا تعریف میکرد یکی از آشناها خواب دیده رفته کربلا. بعد از زیارت امام حسین (ع) میره واسه زیارت حضرت عباس (ع) ، دم حرم سه آقا رو میبینه و تو خواب این حس رو داره اون آقایی که وسط ایستاده حضرت عباس (ع) هستند و دو نفر هم طرفین حضرت بودن و با صورت پوشیده. این خانم شروع میکنن از حضرت عباس (ع) حاجت خواستن. حضرت هم میفرمایند که چرا از نمیخواین . خانم میگن بله قبل از اینکه محضر شما برسم پیش امام حسین (ع) بودم و درخواست کردم از ایشون. حضرت عباس(ع) می‌فرمایند نه، این رو میگم و با دست اشاره میکنن به فرد کناریشون خانم بر می‌گردن به سمت اشاره ی حضرت و رو میبینن... 🌹 @dashtejonoon1🌹🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 رفته بودم سفرى، سمت ديار كه طوافى بكنم گرد مزار به اميدى كه دل خسته هوايى بخورد متبرك شود از گرد و غبار هر چه زد خنجر احساس به سرچشمه چشم شرمگينم كه نشد اشك ، نثار خشكى چشم عطش خورده ، از آنجاست كه من آبيارى نشدم، فصل بهار چون نشد شمع كه سوزد دل سنگم شب عشق كاش می شد كه شود سنگ مزار آخرين خط وصاياى دل من اين است كه به خاكم بسپاريد كنار شادی روح و 🌹 @dashtejonoon1🌴🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 خون ها ریخته شد مادرانے داغدار زنانے بے همسر ڪودڪانے یتیم و قلبهائے شڪسته شد ...! از ڪشته ها پشته ‌ساخته‌ شده تا ایرانے مقتدر و با امنیت به دست ما رسیده این‌ جوانان‌ ‌را بدانیم و از خون آنها پاسدارے ڪنیم شادی روح و 🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 به رفته بود . بعد از نقشه عملیات را پهن کرد را نشان داد و گفت : اگر من شدم اینجا از روی چند رد شدم . به صاحبش بگویید باشد . شادی روح و @dashtejonoon1
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 بہ توڪــل نـام اعظـمت تا زنـدگۍ را در ڪوچـ‌ه ها فریـاد ڪنند! اینگونـ‌ه بود ڪ‌ه ما بـارخود را تا خط پایاݩ ڪشیدیم حالا ... چـه خنداݩ و سرمست از آݩ زمستـاݩ گذشتیم حالا ... چـ‌ه بۍ درد و آسـاݩ دست از ڪشیدیم شادی روح و 🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🕊🌴🌹🥀🌹🌴🕊 هر کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن بدان کربلا رسد و آنگاه خون جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز وجود ندارد ... 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴 براے سرڪشے به قسمت انبار رفتہ بود ... رئیس انبار ڪہ او را نمےشناخت ، بہ او گفتہ بود با ایستادن و نگاه ڪردن ڪارے از پیش نمےرود، او هم دست به ڪار شده بود و حسابـے ڪمڪـ ڪرده بود . بعد از ظهر رئیس انبار از اطرافیان او پرسیده بود: ڪہ سرباز ڪدام دستہ است تا با فرمانده اش صحبت ڪند و او را به انبار منتقل ڪند. و او فرمانده لشڪر امام حسین (ع ) بود ... شادی روح و 🌹🌴 @dashtejonoon1🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ماه مثل نوری تو همیشه تو می مونن دلبستن به مثل نور میکنم من فکه و طلائیه به خدا خاکش چزابه و دهلاویه مناطقیه که عجب جای با مثه باشم چی میشه بدون ها نمیشه دلم با همیشه پر زده دل برا از تو سینه برا تا به کرب و بلای با عشق و ایمان و صفا جت دادن تو راه مثله شاه کرب و بلا عاشق بودن فدایی پیر بودن غرق شور و شین بودن دلداده حنین بودن بی همتا توی بودن سربند یا می بستن دل به دار نبستن همیشه تو ما هستن پیچیده باز میون بوی جبهه یاد ردانی پور و همت یا رو لباشون پرچمشون موندن پای یا عبادتم رهرو و ولایتم تشنه خدمت به سعادتم بسیجیم و با صفای دل ماست شفاعت تو محشر دست علی اکبر 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 اگر فداکاری و ایثارگری و ایستادگی و رزمندگان نبود امروز کشور ایران در این جایگاه قرار نداشت و استقلال ما حفظ نبود و امروز از انقلاب و کشور چیزی باقی نمی ماند و اگر نبودند و با دشمن مبارزه نمی کردند و دشمنان می آمدند داخل کشور... در واقع این عزیزما جان خودشان را در راه دفاع از کشور ملت و دین و انقلاب اسلامی فدا کردند و اگر فداکاری و ایثارگری نبود ، اسلام زنده نمی ماند و امنیت و سلامت جامعه به خطر می افتاد . بنابراین بر همه واجب هست از آرمان و خون پاسداری کرده و یاد و نام آنان را همواره درخاطره ها زنده نگه دارند . امروز هیچ کشوری به اندازه ی جمهوری اسلامی ایران از امنیت و آرامش برخوردار نیست و این موضوع به برکت دوران دفاع مقدس و خون پاک حاصل شده است . 🌹🕊 🌹 🥀 @dashtejonoon1🌹🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خبر شهادتش را روز شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت " انگار شده " خندیدم... گفتم: "جواد و ؟ " ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن محمد .... ۸ نفر زنگ زدن تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم : "چه خبر شده؟" گفت: پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: " شد " وا رفتم... از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، می گفتم نمیاد دیگه تا بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، می گفت: " نترس حواسم بهت هست دلم به همین حرفش خوشه ، فقط همین"... راوی : شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 گذری بر زندگی سیف اله در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۳۹ در خانواده‌ای مذهبی و شهیدپرور در شهرضا، دیار عاشقان و سلحشوران راه خمینی کبیر دیده به جهان گشود. سال‌های تحصیل در مقاطع مختلف را در شهرضا سپری کرد و سال ۱۳۵۸ از دبیرستان شهید رجایی شهرستان شهرضا در رشته ریاضی فیزیک فارغ التحصیل گردید، همان سال در آزمون دانشگاه‌های دولتی و سراسری کشور شرکت نمود و در رشته فیزیک دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. هنوز سال اول دانشگاه را به پایان نرسانده بود که متجاوزین بعثی عراق خاک کشورمان را آماج حملات و گلوله‌های خود قرار دادند، او به ندای امام خمینی معمار و بنیان گذار انقلاب پرشکوه اسلامی پاسخ داد و به عضویت سپاه درآمد و از سنگر علم به کردستان و سپس به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و تا پایان هشت سال دفاع مقدس در ان جبهه نورانی حضوری مستمر، گسترده و فعال داشت و به مرور زمان مسئولیت‌های فرماندهی مختلفی از جمله فرماندهی دسته و گروهان و گردان در تیپ و سپس لشکر امام حسین (ع) و در ادامه جانشینی فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم و فرماندهی تیپ ۳ لشکر ۲۵ کربلا و فرماندهی تیپ ۴۸ فتح را به عهده گرفت. ... ارسالی از اعضاء 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹