🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁رمان طیران 🍁
قسمت ۱۲
چه کسی فکرش را میکرد، این کوه غرور برود زیر غبار آرایش!
فلمثل بگویند آرایش مردانه ، گیریم یا هر نام دیگری ، ظاهرش عوض نخواهد شد .
مجتبی با لهجه ی خاصش سوتی زد از جنس کلام زد :
_وُلک عامو چِ کردُم .
صدرا حق به جانب گفت:
_انقدر ازم تعریف نکن مجتبی جان درسته اولین تجربه عملیم یه مستخدمم اما یه استوره همیشه جذابه .
الیاس زد توی پرش:
_ بچه ها از الان استغفار کنید قراره سقف آسمون بریزه قیامت شه.
_خودتو بمال به خیار برادرم.
آقای حسینی دست به سینه نگاهش را بین ما چرخاندند :
_خب خوبه دمت گرم مجتبی .
_غلامتونم آقا .
آقای حسینی دست گرمش را روی شانه هایمان زد:
_ برید با امید خدا بهترین رو نتیجه بگیرید یاعلی .
شاید جنگ از دل جبهه به دل شهر آمده باشد ؛ اما رمز عملیات همان هاست که بود . سایه ی ولایت شان از سرمان کم نمیشود ، بی لاف اینجا کشور امام الزمانست .
رسیدیم به شهر اؤز ، فقط جادوگر کم داشت که رسید:
_ سلام خانم... ما از طرف شرکت[....] اومدیم ، اینم کارت های شناسایی مون .
نگاه گذرای توأم با تحقیر به ما دونفر انداخت و رو به من گفت:
_همراهم بیاین .
از دروازه شهر اؤز گذشته و واردش شدیم .
دهان صدرا به اندازه غاری باز شده بود .
حق داشتند مستخدم مرد بخواهند . عمارت بزرگ بود اما نه به اندازه خانه ما ،
حاج اسماعیل هم حق داشت تک برادرزاده اش را برای کمک بیاورد ؛ گرچه ماهم کمک دستش بودیم .
تا خواستیم دم در کفش هایمان را در بیاوریم ، زن متعجب پرسید:
_ دارین چیکار میکنید؟؟؟
نگاه رقت انگیزی به ما انداخت:
_ حقم دارید... نمیخواد کفشتونو دربیارید بیاین تو.
بی توجه به کنایه اش ، هردو درحال برانداز بودیم .
شنود را ماهرانه کار گذاشتم .
پایین پله های سنگی توقف کردیم ، خانه نبود و کار راحت تر!
از سر خوش شانسی یا رحمت الهی ، هردو قرار بود داخل را تمیز کنیم .
پایین را صدرا نظافت کند و بالا را من تمیز کنم .
از پله ها بالا رفتم و رسیدم به سالنی پر از اتاق ، زیر لب یاعلی گفتمو و شروع کردم .
تی می کشیدم و شنود جاساز میکردم ، گردگیری میکردم و دست به دیوار میکشیدم تا شاید مهر و موم مخزن اسنادش را بگشایم .
مطمئن بودم همینجاست ، بوی فاضلاب به مشامم میرسید .
یک اتاق مخفی از یک دریچه مهار در میان استتار موکت اما کاملا مجهز :
_سید... دوتا دوربین یه قفل رمزی دیجیتال و چند تا حسگر .
_چن دقیقه صبر کن... حله برو تو
با احتیاط داخل که شدم ، پایم را روی چیزی گذاشتم .
برگه، سند ، حکم قتل ؛ پاره ای عکس نیم سوخته بود .
خطرات سیاهم باز جلوی چشمانم آمد ، در گاوصندوق نظامی را باز کردم .
دست لای سندها بردم و چشم مابین اسلحه ها نگه داشتم .
خشک تخته در اتاق ، عکس های وصل به هم و حتی عکس او نیز بود !
تا به خودم آمدم ، صدای مضطرب سید در ایرپدم پیچید:
_ امیریَل همیننن الان از اونجا بزن بیرون بجنب پسررر.
_ چی میگی محمدامین من تازه....
برای اولین بار صدای فریادش را شنیدم:
_ بمبهههه اونجاااا میگمممم بیاااا بیرررروووننننن.
وقت برای انتخاب نبود .
در پنجره در مانند را باز کردم ، خودم را از آن آویزان کردم و روی دیوار پریدم .
تا خواستم از تیزی حصار های روی دیوار رد شوم و به پایین بپرم .
موج انفجار به زمین خیس کوبیدم .
تصویر تار آقای حسینی و سید ، صدای نگران شان هم موجب جوابم نمیشد .
من به اینها عادت داشتم !
تلخی و شوری خون کامم را به تلخی کشید .
قبل از اینکه به آمبولانس زنگ بزند ، دستم را بالا گرفتم .
پنجه در پنجه ام فرو برد و بلندم کرد .
بلند شدن همانا و کوبیده شدن دوباره به دیوار همانا ، مردی یقه جامه خیسم را گرفته بود .
بر سرم عربده زد ، بی روح نگاهی به دستانش که میخواست خفه ام کند انداختم:
_خودشهههههه خودددد قاتلشههههه سرگردددد.
خواست سمتم حمله ور شود که...
.
🍁نویسنده: ماحدا🍁
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجوری از دل همسرت پرت میشی بیرون!
(حالا خود دانی ...)
#کلیپ| #استاد_شجاعی
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 قرائت "زیارت عاشــورا"
🎧 با نوای علی فانی
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه 🙏
🏴امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام صفوان، درباره اثرات زیارت عاشورا میفرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين مینمایم؛ اول: زيارتش قبول شود، دوم: سعی و کوشش او شکور باشد، سوم: حاجات او هرچه باشد، از طرف خداوند بزرگ برآورده میگردد و نا اميد از درگاه او برنخواهد برگشت؛ زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد.
🏴خداوند سوگند یاد کرده که زیارت زائری که زیارت عاشورا را تلاوت نماید، بپذیرد و نیازمندیهایش را برآورده سازد. او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برین جای دهد و همچنین حق شفاعت و دستگیری کردن از دیگران را به وی عطا نماید.
🖤-•-•-•-------❀•🏴•❀ --------•-•-•-- 🖤
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله🖤
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
@dastan9
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
میلادی: Thursday - 23 January 2025
قمری: الخميس، 22 رجب 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹فرار ابوبکر در جنگ خیبر، 7ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️4 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
🌸5 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
🌸10 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
🌸11 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدلله_حسین
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
💠 @dastan9 💠
🌻 امیرالمؤمنین علیه السلام:
🍀 صلَةُ اَلرَّحِمِ تَسُوءُ اَلعَدُوَّ وَ تَقِي مَصَارِعَ اَلسُّوءِ.
🍀 صلهى رحم بد حال ميكند دشمن را و از افتادن در جايگاههاي بد نگاه ميدارد.
📚 غرر الحکم، ص 420.
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯
#حکایت
✍ ✨﷽✨
پندانه
🔴 بزرگان زاده نمیشوند بلکه ساخته میشوند
✍وقتى که «حاتم طایى» از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که ۷٠ در داشت.
هرکس از هر درى که مىخواست وارد مىشد و از او چیزى طلب مىکرد و به او عطا مىکرد.
🔸برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتمبخشى کند!
مادرش گفت:
تو نمىتوانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود را به زحمت مینداز. برادر حاتم توجه نکرد.
🔸مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنهاى پوشید و بهطور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
🔹چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد،
برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت:
تو دو بار گرفتى و باز هم مىخواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!
🔸مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت:
نگفتم تو لایق این کار نیستى؟
من یک روز ۷۰ بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
🚨حاتم طایی شدن آسان نیست.
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ 🔹 فرق #امام با #خدا در چیست⁉️
چرا از امام #شفا و معجزه میخواهیم، مگر امام، خداست⁉️
سخنران: #استاد_شجاعی
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯
🔴 کدام میراث امام علی در اختیار امام عصر است⁉️
✍️ مصطفی امیری
▪️مصحف امام علی(ع)، نخستین نسخه جمعآوری شده قرآن که پس از شهادت پیامبر(ص)، توسط جانشین ایشان صورت گرفت.
▪️بنابر روایات، به دستخط امام علی و بر اساس ترتیب نزول سورهها گردآوری شده است.
▪️ شأن نزول آیات و همچنین آیات ناسخ و منسوخ، در این قرآن آمده است و تأویل آیات نیز ذکر شده و منافقین امت اسلام رسوا شدهاند.
▪️ابوذر غفاری، سلمان فارسی و ابنعباس، درباره قرآن دست نویس امام علی و ویژگیهای آن سخن گفته اند.
▪️مصحف امام علی اکنون نزد امام عصر است.
▪️از اینرو برخی عبارت «کتاب جدید» در احادیث را همین قرآن امام علی ذکر کردند که امام زمان در عصر ظهور به جهانیان تعلیم خواهد داد.
▪️دانشنامه امام مهدی، ج۹، ص۱۶۰-۱۶۱
#اگه_دوست_داشتی_نشر_بده 😍🥺😱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 #داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───────👑──────┅╮
❤️ @DASTAN9 ❤️
https://rubika.ir/dastan9
╰┅───────👑──────┅╯