eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬اگر به چیزی که خواستی نرسیدی، حتما گوش کن 🎙استاد 💐 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💐 💐 ╭┅─────────┅╮ ❤️ @DASTAN9 ❤️ ╰┅─────────┅╯
🌷 !! 🌷از موتور پريديم‌ پايين‌. جنازه‌ را از وسط‌ راه‌ برداشتيم‌ كه‌ له‌ نشود. بادگير آبی و شلوار پلنگی پوشيده‌ بود. جثه‌ی ريزی داشت‌، ولی مشخص‌ نبود كی است‌. صورتش‌ رفته‌ بود. قرارگاه‌ وضعيت‌ عادی نداشت‌. آدم‌ دلش‌ شور می‌افتاد. چادر سفيد وسط‌ِ سنگر را زدم‌ كنار. حاجی آن‌جا هم‌ نبود. يكی از بچه‌ها من‌ را كشيد طرف‌ خودش‌ و يواشكی گفت‌: "از حاجی خبر داری؟ می‌گن شهيد شده‌." نه‌! امكان‌ نداشت‌. خودم‌ يك‌ ساعت‌ پيش‌ باهاش‌ حرف‌ زده‌ بودم‌. يك‌دفعه‌ برق‌ از چشمم‌ پريد. به‌ پناهنده‌ نگاه‌ كردم‌. پريديم‌ پشتِ موتور كه‌ راه‌ آمده‌ را برگرديم‌. جنازه‌ نبود. ولی.... 🌷جنازه‌ نبود. ولی ردّ خون‌ِ تازه‌ تا يك‌ جايی روی زمين‌ كشيده‌ شده‌ بود. گفتند: "برويد معراج‌، شايد نشانی پيدا كرديد." بادگير آبی و شلوار پلنگی. زيپ‌ بادگير را باز كردم‌؛ عرق‌گير قهوه‌ای و چراغ‌ قوه‌. قبل‌ از عمليات‌ ديده‌ بودم‌ مسئول‌ تداركات‌ آن‌ها را داد به‌حاجی. ديگر هيچ‌ شكی نداشتم‌.... هوا سنگين‌ بود. هيچ‌کس‌ خودش‌ نبود. حاجی پشت‌ آمبولانس‌ بود وفرمانده‌ها و بسيجی‌ها دنبال‌ او. حيفم‌ آمد دوكوهه‌ برای بار آخر، حاجی را نبيند. ساختمان‌ها قد كشيده‌ بودند به‌ احترام‌ او. وقتی برمی‌گشتيم‌، هرچه‌ دورتر می‌شديم‌، می‌ديدم‌ كوتاه‌تر می‌شوند. انگار آن‌ها هم‌ تاب‌ نمی‌آورند. 🌹خاطره ای به یاد سردار خيبر، فرمانده شهيد حاج محمدابراهيم همت 📚 كتاب "همت" از مجموعه كتب يادگاران   💐 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💐 💐 ╭┅─────────┅╮ ❤️ @DASTAN9 ❤️ ╰┅─────────┅╯
18.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 چه کسانی قبل از حضرت آدم آفریده شده بودند که به او سجده نکردند؟! 💐 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💐 💐 ╭┅─────────┅╮ ❤️ @DASTAN9 ❤️ ╰┅─────────┅╯
🔆خواهش عيسى عليه السلام به حواريين گفت :من خواهش و حاجتى دارم ، اگر قول مى دهيد آن را برآوريد بگويم . حواريين گفتند: هرچه امر كنى اطاعت مى كنم عيسى از جا حركت كرد و پاهاى يكايك آنها را شست . حواريين در خود احساس ناراحتى مى كردند، ولى چون قول داده بودند خواهش عيسى را بپذيرند، تسليم شدند، و عيسى پاى همه را شست . همينكه كار به انجام رسيد، حواريين گفتند:((تو معلم ما هستى ، شايسته اين بود كه ما پاى تو را مى شستيم نه تو پاى ما را)). عيسى فرمود: ((اين كار را كردم براى اينكه به شما بفهمانم كه از همه مردم سزاوارتر به اينكه خدمت مردم را به عهده بگيرد ((عالم )) است . اين كار را كردم تا تواضع كرده باشم و شما درس ‍ تواضع را فرا گيريد و بعد از من كه عهده دار تعليم و ارشاد مردم مى شويد، راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهيد. اساسا حكمت در زمينه تواضع رشد مى كند نه در زمينه تكبر، همان گونه كه گياه در زمين نرم دشت مى رويد نه در زمين سخت كوهستان 📚وسائل ، ج 2، ص 457 💐 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💐 💐 ╭┅─────────┅╮ ❤️ @DASTAN9 ❤️ ╰┅─────────┅╯