eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبلیغات کانال https://eitaa.com/Onlygod_10
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴سه دام شیطان ✍شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تویی آن انسانی که خداوند مهربان تو را به رسالت برگزیده و بی واسطه با تو سخن می گوید، روی این حساب از آبروی فوق العاده ای برخورداری، من یکی از مخلوقات خدایم و گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد. موسی بزرگوار قبول کرد، از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه اش را بپذیر. خطاب رسید: موسی! خواسته ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است. موسی، را دید و پیشنهاد مقصود خلقت را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبر گفت: ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!! سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت من کردی بر من حق دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند. 1. به هنگام و ، مواظب فعالیت من باش که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم. 2. به وقت قرار گرفتن در میدان ، متوجّه باش که در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم! 3. بترس از این که با زن خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن هر دو به هم هستم! در این داستان عجیب، شیطان به سه برنامه خطرناک اشاره دارد: ، و . در هر صورت باید گفت: بدون شک، فرار از جهاد، ریشه ای جز به ندارد و امتناع ابلیس از به آدم منشأی غیر حسد نمی تواند داشته باشد و این حسد، درب بسیار بزرگی است که شیطان با ورودش، قدرت تسخیر قلب را پیدا می کند. 📚اثر استاد حسین انصاریان. 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
🔹﷽🔹 🔴راه پیش‌گیری از خشم خداوند از عیسای پیامبر پرسیدند: فَبِمَا یُتَّقَی غَضَبُ اللهِ؛ چگونه می‌شود از خدا دور ماند؟ ما چه کنیم تا از غضب خدا در امان باشیم و هیچ وقت خدا به ما خشم نکند. چه کنیم تا ما را به حال خود رها نکند و از دید و نظر الهی نیفتیم؟ فرمود: بِأَنْ لَا تَغْضَبُوا؛ راه در امان بودن از خشم خدا به این است که مگیرید. (خصال جلد 1 صفحه 6 حدیث 17) خشم نکن. به خود و به دیگران خشم نکن. با خود بداخلاقی نکن. بعضی افراد به خود هم حرف‌های ناپسند می‌زنند و با خودشان هم بداخلاقی می‌کنند. با بندگان خدا خشم نکن. با خدا غضب نکن. بعضی با خدا هم بداخلاق هستند. همیشه با خدا دعوا دارند. مثلاً می‌گوید: چون خدا حاجت من را نداده، من با خدا قهر می‌کنم و نماز نمی‌خوانم. بداخلاقی با خدا هم بد است. 📙برگرفته از کتاب: یک گام تا خدا ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🔴 🌼 در سفینة البحار آمده است که یارانی دارد که برای وسوسه انسان ها به او می رسانند. این شیاطین در هر موقعیت زمانی و مکانی، در خدمت ابلیس هستند تا او را به اهدافش برسانند. اسامی آنان از این قرار است: 1⃣ ؛ انسان را در و وسوسه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است.  2⃣ ؛ ماموریت دارد که در و انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید. 3⃣ ؛ موکل هاست. و ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.  4⃣ ؛ در وقتی که به انسان وارد می شود، ، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.   5⃣ ؛  را وسوسه می کند, یا مأمور به در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود. 6⃣ ؛ کارش در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می آورد! و انسان را وادار به می کند  (اعور، همان شیطانی است که برصیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)  7⃣ ؛ همواره هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می شود و آن قدر وسوسه می کند تا شر و ایجاد نماید. 8⃣ ؛ کار او پراکندن یا دروغ هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.   9⃣ ؛ او نظارت بر زندگی افراد می کند. هر کس چهل روز در خانه خود داشته باشد؛ را از او بر می دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود.   🔟 ؛ مأموریت او در خواب است. به طوری که انسان خواب های می بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.   1⃣1⃣ ؛ وظیفه او ست. روزی سی عدد تخم می گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده ای از شیاطین و عفریت ها و غول ها و جن بیرون می آیند که تمام آنها دشمن انسان اند. 2⃣1⃣  ؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس - در گمراه ساختن افراد - کمک کننده ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، را پر می کند. 3⃣1⃣ ؛ ابن کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو قوس اله و قوس الرحمن  4⃣1⃣ ؛ مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض () بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند ایشان مبتلا به آن مرض می شوند.  5⃣1⃣ ؛ او یکی از شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم است او را به زنان قوم لوط یاد داد.   6⃣1⃣ ؛ شکل خود را تغییر می دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می آورد و مردم را گول می زند و این وسیله آنان را وادار به می کند.  7⃣1⃣ ؛ خود را به صورت های مختلف در می آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند می کند. 8⃣1⃣ ؛ بین نمازگزار و نمازش حایل می شود؛ یعنی را از وی برطرف می کند. در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود - یعنی حضور قلب را از من می گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر. 9⃣1⃣ ؛ موکل است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می آورد. 0⃣2⃣ ؛ از آن ملعون می باشد. کار او وادار کردن زنان به است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می کند. 📚سفینة البحار، جلد 1، ص 99 و ص100 ⭕️ @dastan9 💐
✍حجت الاسلام والمسلمین يکي از راههاي رسيدن به استعانت گرفتن از خداست. اگر نفس ما را رام نکند، اين کار سخت است. درحديث قدسي خدا مي فرمايد: وقتي به زير دستت غضب مي کني ياد من بکن و خودت را فرو ببر، وقتي من به تو مي کنم به ياد تو مي افتم و به تو غضب نمي کنم. راه ديگر رسيدن به خوش اخلاقي، تصميم و عزم راسخ است يعني به خودمان تلقين کنيم که مي توانيم خوش اخلاق باشيم و مي توانيم جلوي غضب مان را بگيريم. راه ديگر رسيدن به خوش اخلاقي، دانستن آثار منفي و دانستن آثار مثبت خوش اخلاقي است. از (ع) روايت داريم: انسان بداخلاق زمامي از آتش به او بسته اند و او را به جهنم مي برند، و انسان خوش اخلاق زمامي به او بسته اند و او را به بهشت مي برند. پايان کار خوش اخلاق عاقبت به خيري است .حتي اعمال مستحب نکرده را در اعمال او ثبت مي کنند. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت بیست وچهارم فاطمه برعکس اینکه اصلا به امیرعلی نگاه نمیک
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت بیست وپنجم -نمیدونم..باز این پسره پیام داده که نمیتونی ازدواج کنی..زنگ بزن داداش. با نگرانی شماره امیرعلی رو گرفت. خانمی جواب داد.گفت: _این گوشی همراه آقای جوانی هست که تصادف کرده و آوردنش بیمارستان،شما میشناسینش؟ امیررضا خشکش زد. به فاطمه نگاه کرد.فاطمه سرشو بین دستهاش گرفته بود.خانمه میگفت: -الو...الو امیررضا گفت: -حالش چطوره؟ -فعلا معلوم نیست.ظاهرا که زیاد خوب نیست. عصبانی،پیاده شد که سراغ افشین بره.فاطمه هم سریع پیاده شد و صداش کرد. -امیر امیررضا به فاطمه نگاه کرد. -بدترش نکن داداش..بریم. افشین از دور نگاهشون میکرد. امیررضا دوباره با شماره امیرعلی تماس گرفت و آدرس بیمارستان رو پرسید. با پدرش هم تماس گرفت، و جریان رو تعریف کرد.حاج محمود خیلی ناراحت شد.گفت: -من میرم بیمارستان.فاطمه رو برسون خونه،بعد بیا بیمارستان. ولی فاطمه راضی نمیشد. میخواست زودتر از حال امیرعلی مطمئن بشه.بالاخره امیررضا کوتاه اومد و فاطمه هم با خودش برد.ولی قرار شد تو محوطه بیمارستان باشه.چون هنوز جواب مثبت فاطمه رو به خانواده رسولی نگفته بودن و نمیخواستن امیرعلی یا اطرافیانش فاطمه رو ببینن. امیررضا داخل بیمارستان رفت و فاطمه روی نیمکت،تو محوطه نشست. با خدا درد دل میکرد. خدایا خودت خوب میدونی چقدر برام سخته کسی بخاطر من اذیت بشه.کمکم کن... -چند نفر دیگه باید بخاطر تو قربانی بشن؟ سرشو برگرداند. افشین بود که کنارش نشسته بود و خیره نگاهش میکرد.سریع بلند شد. -چند نفر باید بخاطر خودخواهی های کثیف تو قربانی بشن؟..تو یه موجود حقیری..حتی حیف بهت بگن آدم. برگشت که بره.افشین عصبانی ایستاد و گفت: _خودت خواستی فاطمه نادری.کاری میکنم که به غلط کردن... کسی از پشت سرش گفت: -آقای مشرقی افشین برگشت سمت صدا.یه دفعه صورتش داغ شد.تعادلش بهم خورد. دستشو به نیمکت گرفت تا نیفته.کمی که گذشت به کسی که بهش سیلی زد،نگاه کرد.پدر فاطمه بود که با اخم نگاهش میکرد. افشین به فاطمه نگاه کرد.سرش پایین بود.از پدرش شرمنده بود.حاج محمود جلوی نگاه افشین ایستاد و گفت: _به نفعته دیگه هیچ وقت نبینمت. -دو بار دخترت بهم سیلی زد.اونم از پسرت،حالا هم خودت..کاری میکنم خودت دخترتو... دوباره حاج محمود سیلی محکمی به صورت افشین زد و گفت: _تو خیلی کوچکتر از اون هستی که من و خانواده مو تهدید کنی...تو هیچی از مرد بودن نمیدونی. رو به فاطمه گفت: -بریم دخترم. حاج محمود و فاطمه میرفتن و افشین با و به رفتن اونا نگاه میکرد. ورودی ساختمان بیمارستان بودن... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/dastan9/22884