eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🟣 همسر شهید صفوی: بعد از افطار به آقا گفتم : دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان را پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند! من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان! مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است! گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار! غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. 📌آقا به من فرمود : یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✳️ پیچِ ایمان! 🔻 آیت‌الله بهجت هر وقت قصه‌ی کسی [امثال شمر و...] را نقل می‌کردند همیشه می‌فرمودند: «فکر نکنید ما از این امور بَری هستیم! باید جای آن پیش بیاید، در همان شرایط ببینیم که ما هم مثل آن‌ها رفتار می‌کنیم یا نه. دنیا خیلی به آن‌ها رو کرده بود.» 🔸 انسان در او خیلی اثر دارد؛ یعنی یک موقع از انسان نعوذ بالله سر زده است، همین باعث می‌شود راحت‌تر از ببُرد. اما یک جایی از انسان سر زده است، به همین خاطر با وجود وسوسه‌ی شیطان، سخت‌تر از آن‌ها می‌بُرد. یعنی همه‌ی اعمالی که انسان به‌طور روزمره انجام می‌دهد دائما دارد این پیچ را شل‌وسفت می‌کند. این‌طور نیست که یک پیچ سفتی تمام مانده باشد و خیال ما راحت باشد که دیگر آن را کنار بگذاریم و بقیه‌ی فضائل را درست کنیم! نه، دائما دارد این پیچ شل‌وسفت می‌شود و آچار آن ‌دست انسان است که از کدام طرف بچرخاند. 🔺 ایستادن در مقابل وسوسه‌های شیطان، محکم کردن پیچ است و اجابت شیطان، شُل کردن آن پیچ و یک دفعه هم ممکن است کاملاً باز شود و از محبت و بلکه ایمان به خداوند سبحان جدا شود. 👤 محمدرضا_عابدینی 📚 تا_ابد_زندگی | ج ۱ ص ۲۱۲ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
💐🎈تولد یگانه دوران، جان جانان، طلایه دار شهیدان، خار چشم دشمنان، نائب امام زمان(عجل الله فرجه) مبارک🎈💐 🔸از عبایت بهار می ریزد 🔹از صدایت قرار می ریزد 🔸پسر مرتضی ز چشمانت 🔹عزت و اقتدار می ریزد 🌹٢٩ فروردین سالروز ولادت علمدار انقلاب امام خامنه ای🌹 جهت سلامتی و طول عمر آقامون، صلوات اللهم صل علی محمد آل محمد و عجل فرجهم (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود؛ روی تابلو خوانده می شد:«من کور هستم، لطفا کمک کنید.» روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن رو برگرداند و اعلان دیگری را روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او انداخت و آن جا را ترک کرد. عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است.مرد کور از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد... مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است ولی من نمیتوانم آن را ببینم!! نتیجه: وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد ... ♦️امام‌خمینی: در همه‌ جهان بگردید در بین رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها نمیتونید یه نفر رو مثل اقای خامنه‌ای پیدا کنید (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
الهی نامه 📚 @DasTanaK_ir
پرسش و پاسخ کوتاه (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هیچ کس با پرخوری به جایی نمی‌رسد! 📚 @DasTanaK_ir
حدیث خوبان؛ لگد شتر (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روایت ملاقات و گفتگوی یک تجربه‌گر مرگ موقت، با شهید حاج قاسم سلیمانی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نامه‌ای که زندگی رهبری را تغییر داد! 🔹به مناسبت سالروز تولد رهبر انقلاب اسلامی ایران، آیت الله سید علی خامنه‌ای (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
سید مهدی قوام از روحانی های اخلاقی و منبری های معروف دهه ۴۰ تهران بود یه روز از مجلس روضه داشته برمیگشته خونش که یهو یه چیزی توجهش رو جلب میکنه. می شنوه که یه شخص داره های های داد میزنه و گریه میکنه….. میره جلو تر و میبینه که تو میدون شهر هیچ کاسبی نمونده به جز یه یخ فروش که داره داد میزنه: که آهای مردم بیایید یخ های منو بخرین،این همه سرمایه ی منه، سرمایه ام داره آب میشه و از بین میره… وقتی سید اون صحنه رو میبینه همه یخ های اون مرد رو میخره و خودش هم میشینه کنار دست اون مرد یخ فروش شروع میکنه به گریه کردن… مرد یخ فروش میپرسه شما چرا گریه میکنی؟ سید میگه تو با این کارت چه درسی به من سید مهدی دادی….. تو یخ هات داشت آب میشد این همه داد زدی گریه کردی….. من چیکار کنم که عمرم آب شد…. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بوستان حدیث (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بهترین کسی که می‌تواند بیماری ما را تشخیص دهد! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
افسوس شیخ طوسی ملّا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله، صاحب کتاب کلمات­ مکنونه و کتب عرفانی و اخلاقی و علمی دیگر، در عالم رؤیا یا مکاشفه، شیخ الطائفه، شیخ طوسی را می­‌بیند به شیخ طوسی عرضه می­‌دارد که آقا! آن­جا چه خبر است؟شیخ طوسی می­‌فرماید: آن­جا چه خبر است؟ این­جا خبری نیست، خبرها آن­جاست، ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب می­‌کند و می­‌گوید من عرض کردم: آقا! خبر آن‌ طرف است، این‌ طرف که خبری نیست، شیخ طوسی می­‌گوید: خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آن­جاست و این‌ طرف، خبری نیست، هر چه این‌ طرف هست از آن­جا آمده است. فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس می­‌خورم که می­‌توانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم، تعبیر عجیبی دارد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو را یکی از فعالان رسانه‌ای لبنان از فلسطین منتشر کرده و نوشته است: در ثانیه سوم این ویدئو صدای جوانی رو می‌شنوید که با صراحت به فارسی میگه "ایولا" یعنی ایرانی‌ها (به فلسطین) رسیدن؟ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
چگونه دنیا را ذلیل خود کنیم؟ 📚 @DasTanaK_ir
🔺خریداران و فروشندگان خانه کلاه سرتان نرود! 🔹اگر شخصی ملک خود را به شکل قولنامه‌ای بفروشد و چکی به تاریخ روز بعد از تنظیم قرارداد تحویل بگیرد، در صورتی که حساب خریدار خالی باشد و چک معامله نقد نشود، در کمال حیرت فروشنده، نمی‌تواند معامله را فسخ کند! 🔹حتی اگر در دادگاه شکایتی ثبت شود، قانون و دادگاه از فروشنده حمایت نمی‌کند و می‌گوید از لحظه‌ای که قولنامه فروش را امضا کردید، شما مالک ملک نیستید و فقط مالک چک هستید و می‌توانید با طرح شکایت، وجه چک را به صورت قانونی از خریدار ملک مطالبه کنید. 🔹می‌توانید برای اطمینان از نقد شدن چک‌ها، شروطی را در قرارداد منعقده وارد و در آن قید کنید که در صورت نقد نشدن وجه چک، اختیار فسخ معامله را دارید (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 تزریق آمپول یا سرم 💠 احتیاط واجب آن است که روزه‌دار از استعمال آمپول‌های تقویتی و آمپول‌هایی که به رگ تزریق می‌شود و همچنین انواع سِرُم‌ها خودداری کند ولی تزریق آمپول غیر تقویتی در عضله؛ مانند آنتی بیوتیک یا مسکن یا آمپول بی­ حسی و نیز دارویی که روی زخم‌ها و جراحت‌ها گذاشته می‌شود، اشکال ندارد. مقام معظم رهبری (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بنده ی عزیزم شما تا این لحظه ۵٠ درصد حجم بسته ویژه سی روزه استفاده از رحمت خاص خداوند را مصرف کرده ايد و تنها ۵٠ درصد یعنی ١۵روز دیگر از حجم بسته باقی مانده است. پس از به پایان رسیدن حجم باقی مانده، عبادات شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد!! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 تکلیف دختری که تازه به سن بلوغ رسیده و براثر ضعف نمی تواند روزه بگیرد... 🔹 تولیدگر : زهره عنایتی 🔹 تولید محتوا: حجت الاسلام محمد قربانی مقدم 1 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅💠 یتیم نوازی زینب را روی پا نشاند دستی روی سرش کشید . -شیطون درسات چطوره ؟ - کارنامم همش《خیلی خوب 》شده دایی جون. خواهرش با سینی چای وارد شد.« بفرمایید داداش ، چه خوب کردید اومدید.» زینب مرتب از سر و دوشش بالا می رفت صدای خنده اش اتاق را پر کرده بود. لبخند بر لب خواهر نشست :« برو زینب، کارنامه را بیار نشون دایی بده. » بعد رو به برادرش کرد و گفت : « خدا خیرت بده ! این بچه چند روز بود نخندیده بود ، هوای پدرش را کرده بود.» به فکر فرو رفت هرچند کمک مالی زیادی به خواهرش می کرد اما یک ماهی بود که به آنها سر نزده بود و به چند تماس تلفنی بسنده کرده بود. 《ببخشید خواهر خیلی گرفتار بودم سعی می کنم بیشتر به زینب سر بزنم. 》 زینب کارنامه به دست مثل باد در بغل دایی جا گرفت. ✍️: مریم حقیری (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b