eitaa logo
داستانکام
64 دنبال‌کننده
185 عکس
34 ویدیو
1 فایل
این داستانکا گوشه‌ای از زندگی منه. 🌸 راه ارتباطی: @barkat313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 / اتفاقی که سانسور شد . چند روز پیش که (فریدون) در میدان با مردم سخن می‌گفت، در همان لحظه‌ای که مردم با شعار‌های اقتصادی او را به و بیش‌تر و پرهیز از حاشیه‌سازی دعوت می‌کردند و او در پاسخ آن‌ها گفت: "مردم نخواهند گذاشت خواست آمریکا از حنجره‌ی چند جوان بلند شود." پیرمردی فرتوت در حالی که نامه‌ای در دست داشت از پشت جایگاه به سمت رییس جمهور آمد. . ماموران امنیتی و تیم حفاظت رییس جمهور که شُکّه شده بودند بلافاصله جلویش را گرفتند. . رییس جمهور در کمال ناباوری تریبون را رها کرد و به سر تیم حفاظت دستور داد: "رهایش کنید؛ اجازه دهید بیاید جلو و درخواستش را مطرح کند." . صدای همهمه‌ی مردم میدان امیر چخماق را فرا گرفته بود. ولوله‌ای به پا می‌شود. دوربین‌ها قطع می‌شود تا بعدا مشکلی پیش نیاید. راه باز می‌شود. پیرمردِ نامه به دست در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود جلو می‌رود. با دستانِ لرزانش نامه را به روحانی می‌دهد. . روحانی خیلی گرم او را در آغوش می‌گیرد. با گوشه‌ی عبایش اشک‌های او را پاک می‌کند. او را پشت تریبون می‌برد و می‌گوید: "سال‌ها من حرف زدم و عمل نکردم، حالا نوبت شماست." . پیرمرد آرام آرام به سمت تریبون می‌آید. مردم که با این عمل رییس جمهور به وجد آمده بودند سر از پا نمی‌شناختند. مدام فریاد می‌زدند. پیرمرد پشت تریبون قرار گرفت. . با صدایی لرزان از وضعیت سخت اجاره‌نشینی گفت. از این که فرزندانش بی‌کار هستند. از این که نمی‌تواند جهیزیه‌ای مختصر برای دختران دمِ بختش تهیه کند. از این که حتی توان تهیه‌ی مایحتاج روزانه‌ی خانواده‌اش را ندارد. از این که ... . جَوِّ سنگینی فضای میدان را احاطه کرده بود. اشک قطره قطره از چشمان رییس جمهور به روی می‌غلطید و بر روی عبایش می‌ریخت. مردم هم با مشاهده‌ی این صحنه پا به پای او اشک ریختند. . رییس جمهور که تحت تاثیر گفته‌های پیرمرد قرار گرفته بود و گویا از عملکرد خود در شش سال گذشته پشیمان شده بود دستور می‌دهد همان‌جا با هزینه‌ی شخصی‌اش خانه‌ای مبله برای پیرمرد تهیه کنند، وامی بلاعوضی برای خرید جهیزیه به او پرداخت نمایند و تا زمان رفتن فرزندانش به سر کار تامین محصولات طبیعی و سالم غذایی را از برایش تعهد نمود. . با این حرکت رییس جمهور گویا میدان امیرچخماق منفجر شد. فریاد " "، "روحانی مچکریم"ِ مردم لحظه‌ای قطع نمی‌شد. . 👈 پی‌نوشت: ۱- این ساخته و پرداخته‌ی ذهن نویسنده می‌باشد و به هیچ وجه واقعیت خارجی ندارد. ۲- هر گونه تشابه اسمی اتفاقی‌ست. ۳- نامه‌هاتون رو به رییس جمهور در لینک زیر بنویسید. https://basalam.com/@barkat/posts/18559
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 / شنوایی‌سنجی . مردی متوجه شد که شنوایی همسرش کم شده است. نزد دکتر رفت و مشکل را با او در میان گذاشت و از او راهنمایی خواست. دکتر گفت: "برای این که دقیق‌تر بتوانم میزان ناشنوایی همسرت را تشخیص بدهم آزمایش ساده‌ای به تو یاد می‌دهم؛ آن را انجام بده و جوابش را برای من بیاور." . دکتر گفت: "یک روز در فاصله‌ی چهار متری همسر بایست و با صدای معمولی مطلبی را از او بپرس. اگر صدایت را نشنید؛ یک متر جلوتر برو و مجددا همان مطلب را تکرار کن. اگر باز هم نشنید؛ باز هم یک متر دیگر جلو برو و همان سوال را تکرار کن، و به همین ترتیب ادامه بده تا بالاخره جواب دهد." . مرد به خانه برگشت. شب شد. مرد در پذیرایی نشسته بود و همسرش در آشپزخانه مشغول درست کردم شام بود. بوی فضای خانه را پر کرده بود. ناگهان مرد یادِ توصیه‌های دکتر برای سنجش میزان شنوایی همسرش افتاد. بلند شد. در چهار متری همسرش ایستاد. صدایش را صاف کرد و خیلی معمولی خطاب به همسرش گفت: "عزیزم! امروز می‌خواستی از خرید کنی، خرید کردی؟" . جوابی نشنید. . یک متر جلوتر رفت. . + "عزیزم! امروز می‌خواستی از خرید کنی، خرید کردی؟" . جوابی نشنید. . یک متر دیگر جلو رفت. . + "عزیزم! امروز می‌خواستی از خرید کنی، خرید کردی؟" . باز هم جوابی نشنید. . با نا امیدی یک متر دیگر جلو رفت و این بار با صدایی بلندتر از قبل داد زد: "عزیییزم! امممروووز می‌خواااستی اااز خَ‌‌رییید کُ‌نی‌ی‌ی، خَ‌رییید کررردی‌ی‌ی؟" . همسرش گفت: "برای چهارمین بار دااارم می‌ی‌ی‌گم؛ بَ...له؛ امروز از خرید کردم." . . 👈 نگاهی به درون خودمون بیندازیم. شاید عیب‌هایی که تصور می‌کنیم در دیگران وجود دارد در وجود خودمان باشد. . ❓ نظر شما چیه؟ لطفا در لینک زیر بنویسید https://basalam.com/@barkat/posts/15449
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤ یک جمله خطاب به خانومِ آقای پیله چیان . 👈 می‌شه یک جمله خطاب به خانوم جووونم بنویسی و نظر خودتو در رابطه با شوهر جووونش و شبکه‌ی براش بنویسی. . 🔸️توضیح عکس: خانومم بعد از یِ روزِ پر کارو سر و کله زدن با کوجولوها، ساعت یکِ نصفِ شب توی رختخواب با گوشی‌شون کانالِ ایتای رو باز کردَنو مشغول خوندن مطالبِ کانال هستن. https://basalam.com/user/aGG/posts/140613?sh=other-aGG-post-app
داستانکام
🌸 شعر #معصومه_خاموم در مورد امام زمان(عج)
🌸 صله‌ی . امروز یک شعر برای (عج) گفت. بعد یک نقاشی کشید. بعد به گفت بالای نقاشیش شعرشو بنویسه. . شعرش این بود: یِ روزی که همه‌ی ما دعا کنیم، دعا کنیم، دعا کنیم امام زمان ظهور کنه، ظهور کنه، ظهور کنه . این شعرو گذاشتم توی استوری‌های پیج در اینستاگرام. یک از دوستان برکتی به نیت چهارده معصوم(علیهم‌السلام) ۱۴ هزار تومان‌ برای صله واریز کرد. . 👈 می‌شه شماها هم در قسمت نظرات لینک زیر یک پیام برای بنویسین؟ می‌خوام براش بخونم. . (علیهم‌السلام) https://basalam.com/user/aGG/posts/556175?sh=copy-aGG-post-app