eitaa logo
داستانکام
72 دنبال‌کننده
185 عکس
34 ویدیو
1 فایل
این داستانکا گوشه‌ای از زندگی منه. 🌸 راه ارتباطی: @barkat313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 موضوع انشاء: 👈 در مسیرِ برگشت از مدرسه
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 به شکرانه‌ی تولد . ۱۳ سال پیش در چنین روزی(سال ۱۳۸۵ه.ش.) ساعت پنج و سی دقیقه‌ی صبح در خانواده‌ای متدین دختری به دنیا آمد که‌نام او را نهادند. 👈 ۹ مهر، تولد ، مبارک. . 🎁 کوپن خرید به شکرانه‌ی تولد: fatemeh138579 ۵٪ تخفیف در قیمت کالا + ۵۰٪ تخفیف در هزینه پست برای خریدهای بالای ۱۰۰ هزار تومان تا ساعت ۲۳ و ۵۹ دقیقه‌ی امشب سه‌شنبه ۱۳۸۹/۷/۹. 🌐 http://basalam.com/barkat
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 قضاوت زود هنگام . اوائل امسال که #فاطمه_خانوم رفته بود مدرسه‌ی جدیدش یکی از بچه‌های کلاس بِهِش گفته بود: . - فاطمه! تو از اون بچه‌های ضِدِ حالی هستی که اصلا اَزَشون خوشم نمیاد. + حالا بذار یِ کم بگذره؛ بیش‌تر منو می‌شناسی. . امروز بعد از گذشت ۹ روز از سال تحصیلی: . - فاطمه! من اَزَت خیییلی خوشم میاد. خیییلی بچه‌ی باحااالو شوخی هستی. 🌐 @barkat313 👈 زود هَمو قضاوت نکنیم.
🌸 رونق تولید . فردا توی مدرسه‌ی ، برای آشنایی بچه‌ها با موضوع کسب و کار، از تولیدات خودِ بچه‌ها بازارچه گذاشتن. چند تا جاسوییچی بافتنی، به شکل کوله پشتی و تعدادی گیره‌ی روسری آماده کرده تا ببره بفروشه. حساب کرده اگر همه‌شو بتونه بفروشه 108500 تومان فروش خواهد داشت که از این مبلغ 43500 تومانش براش خواهد بود. . دو تا از گیره‌های روسری‌شو، برای هدیه دادن به و به مناسبت ، ازش خریدم. تخفیفم نداد. می‌گه: "اگه بهتون 2 تومن تخفیف بدم دیگه سود نمی‌کنم." . 👈 اگه کارشو پسندیدی در لینک زیر براش یک ❤ بذارو یک جمله براش بنویس. https://basalam.com/@barkat/posts/138497?sh=other-aGG-post-app
🌸 / خرید بی خرید . ما زیاد مقید به این نیستیم که حتما برای عید نوروز خریدِ خاصی داشته باشیم؛ مگر این که بچه‌ها و خانواده چیز رو واقعا لازم داشته باشن و خریدش ضرورت باشه. . و برای امسال یِ چیزایی لازم دارن. . امروز صبح به شوخی بِهِشون گفتم: "بچه‌ها امسال می‌خوایم به جای خرید عید برای شما به چند خانواده‌ی مستضعف کمک کنیم که مشکلات زیادی در زندگی‌شون دارن." . هنوز حرفم تمام نشده بود دو تاشون بلافاصله گفتن: "اشکال نداره آقاجون؛ ما فعلا با همون وسایل قبل‌مون می‌تونیم سر کنیم." . 👇 در قسمت نظرات یک چیزی براشون بنویسین 👇 https://basalam.com/user/aGG/posts/165345?sh=other-aGG-post-app
🌸 / نصیحت برادرانه . در به هیییچ عنوان جوابِ تلفنو ندین. اگه دادین، تلفن مادرخانوم‌تونو جواب ندین. اگه دادین، دعوت افطارشونو قبول نکنین. اگه کردین، از اونجا پسرتونو به هیئت نرسونین. اگه رسوندین، به هیئتی برسونین که کنارش فروشی نباشه. اگه بود، حداقل روبروی بستنی فروشی نباشه. اگه بود، خودتون تنها بِرینو(=بروید و😁) سه تا کتابخونو با خودتون نبرین. اگه بردین، براشون نخرین. اگه خریدین، فقط یکی بخرین. اگه بیش‌تر خریدین، ... اگه به این مرحله رسید دیگه هیچی نگوو دیگه، فقط با یِ لبخند الکی بهشون بگو: "مبااارکه بااابااا". . https://basalam.com/user/aGG/posts/350040?sh=other-aGG-post-app
🌸 / اوف . چای ریخت. سریع اومد پشت سینی نشستو لباشو غنچه کردو پشت سر هم می‌گفت: "اوف اوف اوف ..."؛ یعنی داغه. گفت: "آره؛ اوفه" و چای‌شو برداشتو خورد. بعد از خوردن چای گفت: یعنی الآن محمد حسن با خودش نمی‌گه این چطور اوفیه که من نباید دست بزنم ولی خودشون برمی‌دارنو می‌خورن؟! . یک آبنباتم اضافه اومده بود. گذاشتمش کنار سینی. محمد حسن برداشتِش. گفتم: "اَهه." گرفت سمت دهن . گفتم: "انسیه جان اَزَش بگیرو بِهِش بگو اَهه و جلوش نخور، تا نگه "این چه اَهی‌یه که خودشون می‌خورن؟!" https://basalam.com/@barkat/posts/473434?sh=copy-aGG-post-app
داستانکام
🌸 شعر #معصومه_خاموم در مورد امام زمان(عج)
🌸 صله‌ی . امروز یک شعر برای (عج) گفت. بعد یک نقاشی کشید. بعد به گفت بالای نقاشیش شعرشو بنویسه. . شعرش این بود: یِ روزی که همه‌ی ما دعا کنیم، دعا کنیم، دعا کنیم امام زمان ظهور کنه، ظهور کنه، ظهور کنه . این شعرو گذاشتم توی استوری‌های پیج در اینستاگرام. یک از دوستان برکتی به نیت چهارده معصوم(علیهم‌السلام) ۱۴ هزار تومان‌ برای صله واریز کرد. . 👈 می‌شه شماها هم در قسمت نظرات لینک زیر یک پیام برای بنویسین؟ می‌خوام براش بخونم. . (علیهم‌السلام) https://basalam.com/user/aGG/posts/556175?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / . داشتم یک کلیپ در مورد پیاده روی اربعین می‌دیدم. از راه رسید. + "آقاجون! امسال دیگه منم با خودتون ببرید." - "ان‌شاءالله؛ اگر امام حسین بطلبه‌و، راه‌ها باز بودو، مدرسه هم اجازه داد می‌ریم." + "نمره‌ی انضباط در اون دنیا به چه دردم می‌خوره؟" . 👈 شما بودی چه جوابی به فاطمه خانوم می‌دادید؟ https://basalam.com/@barkat/posts/561110?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / پس چرا من سر لختم؟! . خونه پدر خانومم بودیم. من بعد از نهار و بعد از دو سه روز اسباب کشی(خدا نصیب گرگ بیابون نکنه) طبقه‌ی بالا خوابیده بودم. . اومد بالا. . - از پایین گفت: "آقااااااجووووون!" + "بههههه...لههههه". - "مهدی آقا* بالان؟" × : خب آخه اگر مهدی آقا بالا باشن من سر لخت بالام؟!(یعنی حتما نیستن که من سر لخت بالام. پس چرا سوال می‌کنی خُب.) * مهدی آقا دوم منه. خیلیم دوسِش دارم. هر کیم بگه باجناق فامیل نمی‌شه می‌زنمش. . 👈 من سه تا باجناق دارم؛ شما چند تا باجناق دارین؟ https://basalam.com/@barkat/posts/624702?sh=copy-aGG-post-app
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 / یک شب شام نخورم نمی‌میرم. . از هیئت برگشتیم. به خونه که رسیدیم زنی رو دیدم که داشت آشغال جمع می‌کرد. با خودم گفتم ممکنه شام نخورده باشه. سهم خودم رو برداشتم که ببرم بهش بدم. گفت: "من ببرم؟" دادم. رفت. داد. برگشت. توی حیاط خونه به شوخی به گفتم: "غذای شما رو دادم به اون خانومو شما دیگه غذا نداری." گفت: "اشکالی نداره." . رفتیم تو. دوباره همون حرفا رو به گفتم. معصومه گفت: "اشکالی نداره؛ یک شب غذا نخورم نمی‌میرم" . از توی اتاق صدا زد: "آقا جون! من سهم خودم رو دادم به اون خانوم." . https://basalam.com/user/aGG/posts/764631?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 امشب ساعت ۸ در حرم مطهر رضوی در سن ۱۴ سالگی به جُرگه‌ی متاهلین پیوست. 👈 لطفا در قسمت نظرات لینک زیر برای خوشبختی و عاقبت به خیریش دعا کنین. 👈 یکی از تجربیات زندگی مشترک‌تونو براش بنویسین. https://basalam.com/user/aGG/posts/1252402?sh=copy-aGG-post-app