eitaa logo
داستانهای جالبناک❤️
43 دنبال‌کننده
45 عکس
14 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نردبان فقاهت
🔹 مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی درباره یک مسئله علمی با مرحوم ملا خلیل قزوینی مناظره و مباحثه کردند، اتفاقاً نظر فیض و آن عالم بزرگ متفاوت بوده و هرکدام سعی داشتند رأی خود را اثبات کنند ولی بالأخره مرحوم قزوینی فیض را تخطئه کرد و رأی خود را صحیح دانست. چند روز بعد متوجه شد که سخنِ ملا‌ محسن فیض کاشانی صحیح بوده و خودش اشتباه می‌کرده است. 🔸 به همین جهت برای عذرخواهی از قزوین پیاده به کاشان رفت و وقتی دمِ در منزل رسید از بیرون فریاد برآورد: «یـا محسـن قـد أتاک الـمسیء» پس از دیدار و سلام و تعارفات، به فیض گفت: در آن مسئله حق با شما بوده و من اشتباه می‌کردم، این را گفت و به طرف قزوین به راه افتاد، هر چه فیض اصرار کرد که چند لحظه‌ای استراحت نمایید، قبول نکرد و فرمود: من فقط برای اعلام اشتباه خودم این راه طولانی را طی کردم و منظوری جز این نداشتم. 📚الفوائد الرضویه 296 @Nardebane_feghahat
آیه ای از قرآن بر علیه او نازل شد ثعلبه بن حاطب انصاری به پیامبر (ص) عرض کرد: از خدا بخواه تا مالی رزویم کند، سوگند به خدائی که تو را به حق مبعوث کرد، اگر خدا به من مالی دهد، حق هر کس را به او خواهم داد. پیامبر (ص) فرمود: خدایا مالی روزی ثعلبه گردان. ثعلبه گوسفندانی گرفت و آن گوسفندان زیاد شدند، تا آنجا که دیگر مدینه بر او تنگ آمده، پس از آن دور شد و در یکی از وادیها منزل کرد، گوسفندانش چندان زیاد شدند که دیگر از مدینه دوری می کرد و در نماز جمعه و جماعت حاضر نمی شد، پیامبر فردی را برای گرفتن صدقات نزد او فرستاد، امّا او سرباز زد و بخل ورزید. رسول خدا (ص) فرمود: وای بر ثعلبه، پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ». یعنی: برخی از مردم کسانی هستند که با خدا عهد می بندند که اگر از فضلش به ما ببخشد، البتّه صدقه می دهیم و از نیکان خواهیم بود. *
هدایت شده از خرقه تزویر ( 2 )✔
⛔️ انحرافات اعتقادی صوفیه در حدی بالا گرفته که میگه خدا به شکل یه زن زیبا😰 برای ظاهر شد و شمس، با خدا ملاعبه و عشق بازی کرد. (معاذالله)🤯 ⚠️ مولوی میگه: :《 شمس زنی زیبا بنام کیمیا داشت و‌ روزی بر او غضب کرد و او بطرف باغهای اطراف رفت. به زنان گفتم در پی او بروید که مولایم شمس را به او علاقه بسیار است. در این بین که زنان در پی او رفتند، من بر شمس وارد شدم و دیدم با کیمیا خلوت کرده و با او دست بازی و ملاعبه میکند. من بیرون آمدم تا او با کیمیا راحت باشد. پس از چندی مرا ندا کرد که داخل بیا. وقتی داخل شدم دیدم او تنهاست و اثری از کیمیا نیست. گفتم کیمیا کجا رفت؟ گفت او ‌کیمیا نبود، خداوند بود که برای من بصورت هرکس که دوست داشته باشم ظاهر میشود.》. 📚 مناقب العارفین، ۲/۶۳۷ ❌ واقعا زبان آدمیزاد، از شرح خباثت ‌و کُفر این جماعت به لکنت می‌افته . 🤭 ببینید تا کجا داخل غرق ولایت شیطان شدن و چه نسبتها که به وجود مقدس و متعال الهی نمیدن، و قائل به حلولِ خدا در افراد میشن!🤦🏻‍♂ @tazvir2
هدایت شده از  مهمات الامور‼️
🔴خوشحالی شدید شیطان از دعوای زن و شوهر! از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است: زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره می‌کند، در همان لحظه در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و می‌گوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است!! از نظر ابلیس بلند مرتبه ترین، نزدیک ترین و رفیق ترین با شیطان کسی است که میان زن و شوهر تفرقه و اختلاف بیافکند. 🌹پیامبر اکرم (ص) می فرماید: ابلیس تخت خویش را بر آب قرار می دهد، سپس سربازانش را گسیل می دارد. نزدیک ترین آنان از لحاظ رتبه و منزلت به ابلیس کسی است که فتنه بیشتری را پدید آورد، یکی یکی می آیند و می گویند: چنین و چنان کرده ام. (ابلیس) می گوید: کاری نکرده ای. سپس دیگری می آید و می گوید: او را رها نساختم تا وقتی میان وی و زنش جدایی انداختم. (ابلیس) او را نزد خود می خواند و می گوید: آری، تو! و او را (باخوشحالی) در آغوش می گیرد. » بنابراین هر زن و شوهری باید بدانند که شیاطین اجنه و انسان درکمین آنان بوده و هرکدام از زوجین را تحت نظر دارند و در اندیشه ی ایجاد دشمنی و کینه در میان آنان هستند و اختلافات ساده ی آن ها را پیچیده و بزرگ می کنند تا آن ها را بیشتر و دشوارتر از آنچه در اصل بوده اند بنمایانند. تا جاییکه این اختلافات ممکن است به جدایی زن و شوهر نیز بیانجامد.. ( جهت دفع شرشیاطین آیه ۱۰۲ بقره رو با تدبر بخوانیم ) 📚لئالی‌الأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷ یاصاحب الزمان (عج)
حكايت شده كه يك روز صبحى بود كه ابوبكر و عمر آمدند درب خانه رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم). به هر دو فرمودند: برويد در خانه على (عليه السلام) كه من نيز از عقب سر شما مى‏آيم كه آنچه امشب بر او واقع شده بشنويد انس بن مالك مى‏گويد: من نيز بودم چون رسيدم در خانه على (عليه السلام) آن حضرت از خانه بيرون آمد، فرمود: خير است مگر چيزى جادث شده است. ابوبكر گفت: خير است، در اين صبحت بودند كه پيغمبر خدا رسيد فرمودند: يا على آنچه كه امشب بر تو واقع شده از براى ايشان نقل كن، گفت: يا رسول الله از نقل آن شرم دارم، فرمودند: خداوند از كلمه حق شرم نمى‏آورد شما هم در اظهار هر چيزى حادث شده است. ابوبكر گفت: خير است، در اين صحبت بودند كه پيغمبر خدا رسيد فرمودند: يا على آنچه كه امشب بر تو واقع شده از براى ايشان نقل كن، گفت: يا رسول الله از نقل آنشرم دارم، فرمودند: خداوند از كلمه حق شرم نمى‏آورد شما هم در اظهار هر چه حق و راست باشد شرم نكنيد. پس على (عليه السلام) فرمودند: كه مرا احتياج به غسل شد و آب حاضر نبود حسن را از پى آب به راهى فرستادم و حسين را به راه ديگر و آنها دير آمدند و من دلگير بودم كه مبادا به نماز نرسم ناگاه ديدم سقف خانه شكافته شد و سطلى پايين آمد، منديلى بر سر آن هست، آن منديل را برداشتم سطل را پر از آب ديدم از آن غسل كردم و با آن منديل بدنم را خشك كردم پس از آن سلط با منديل بطرف آسمان رفت و من به نماز آمدم بعد حضرت رسول (صلى‏الله عليه و آله) فرمودند: آب از كوثر بود و آورنده آب جبرئيل بود، منديل از بهشت بود و سطلهاى جنت بود، كيست مثل تو يا على در اين شب و حال آنكه جبرئيل خادم تو بود(1). 1- حديقه الشيعه ص 164 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
هدایت شده از محمدرضا نظری
☘ به این میگن مذاکره کننده! 🖌 براى اميرالمومنين امام علی (عليه السلام) نامه اى از معاويه رسيد. ✍ حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : 🔥 " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على! 🖌 اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش! ✍ حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله ، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند ، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم " ✍ سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟  🔹 كسى جواب نداد. 🖌 دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم . ☘ حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح ! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... ☘ طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد. 🔥 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. 🔥 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد . 🖌 طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت! 🖌 سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🖌 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! ☘ اما او گفت : تا آن مردك (معاويه) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! 🖌 عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. 🔥 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟ ☘ طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان! 🖌 معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على (عليه السلام) را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم! ☘ طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على(عليه السلام) را ببوسم و به تو بدهم. 🔥 معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده ☘ طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. 🔥 معاويه گفت : نامه را به يزيد بده ☘ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش! 🖌 بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. 🖌 بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد : ✍ على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش 🖌 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم : ✍ على(عليه السلام) خود به تنهايى خورشيدی است كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. 🖌 سپس خواست برود كه معاويه گفت : طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو 🖌 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت. 🔥 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند! 🔥 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!! 📕 الأختصاص ، ص١٣٨ ☀️ به ما بپیوندید 👇 http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
🔰شفا و مداوای احمق! ✍️حضرت عیسی مسیح (علیه السلام): من بيماران را معالجه كردم و آنان را شفا دادم، كور مادرزاد و مرض پيسى را به اذن خدا شفا دادم و مرده را زنده كردم؛ اما زمانی که خواستم انسان احمق را شفا دهم، دیدم قادر به اصلاحش نیستم. کسی گفت: يا روح الله! این احمقی که نتوانستی شفا بدهی، چه کسی است؟ 🔹فرمود: شخص خودپسند و خودخواه است که به عقیده و نظر خودش عجب دارد، هر فضيلت و امتيازى را برای خودش مى‌داند و هر گونه حق را در همه جا به خود نسبت مى‌دهد اما هیچ حقی را به نفع دیگری و علیه خود قبول ندارد، براى ديگران هيچ گونه احترامى قائل نمى‌شود. چنین کسی همان احمقی است که هیچ چاره‌ای در مداوای او نیست. 📚بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۲۳ ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸کم خوردن و خوب جویدن، جذب غذا را بهتر می‌کند🔸 مرحوم آقای علّامه کرباسچیان برای من نقل می‌کرد که یک حمالی در تهران بود که خوراکش یک تکّه نان بود! منتها این تکّه نان را خیلی می‌جوید. خیلی با این تکّه نان مشغول بود و با همان، حمّالی و باربری می‌کرد. یک‌بار آقای دکتر ملک‌زاده که مدّتی وزیر بهداری بود به من گفت: «یک تکّه نان اگر جذب بدن شود، همه چیز در آن هست، بسیار غنی است». عمده اینست که ما چند درصد از این غذاها را جذب می‌کنیم. هرچه حجم غذا بیشتر شود، درصد جذب ما کمتر می‌شود. از این جهت در روایات به ما گفته‌اند خوردن غذا را طول بدهید و گفته‌اند زمان خوردن غذا، جزو عمر انسان حساب نمی‌شود. با کم خوردن، جذب غذا بیشتر می‌شود. مثل درخت دیم است که نه کودش می‌دهند و نه آبش؛ امّا به دلیل این کمی آب و غذا، تمام احتیاجات خودش را از همان خاک تأمین می‌کند. با همان آبِ باران، تا سال آینده میوه می‌دهد! @haerishirazi
هدایت شده از  مهمات الامور‼️
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم یک مدل تبلیغ به صورت طنز برای ثبت نام حوزهای علمیه که این ایام دانشجو می پذیرند😂😂😂
هدایت شده از  مهمات الامور‼️
علیه‌السلام ◾️ 👈🏼👈🏼 ، پسر ، از دانشمندان نامی اسلام است در سال ۱۳۰۰ هجری صحن و رواق و گنبد و تزئینات حرم و صحن مقدس حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) را به هزینه خود تعمیر نمود. ➖ بعضی به او اشکال کردند که شما از جمله‌ی علمائید و مؤلف کتب و و غیره می‌باشید؛ چرا یکصد هزار تومان (معادل یکصد هزار مثقال طلا) از اموال خود را در راه ساخت حرم، مصرف نمودید؟! پاسخ گفت: ثروتمندان، دارایی خود را در بانک‌ها ذخیره می‌کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد (علیهماالسلام) و در بانک حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) و در کتاب قمقام، پس‌انداز کرده‌ام. ➖ در سال ۱۳۰۵ق در تهران مریض شد و چون در وقت احتضار وی، اکثر بزرگان در اطراف او جمع شدند، فرمان سکوت داد و گفت: از جمله وصایای من این است که: پس از مرگم، مرا غسل و کفن کنید و به هر تشریفاتی که مایلید در تهران و شهرهای دیگر تشییع نمایید و مرا در کاظمین، در حجره‌ی شخصی‌ای که در صحن حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) برای خود ساخته‌ام دفن نمایید. ➖ و به فرزندان خود گفت: می‌دانم که اگر مردم مطلع شوند، در بغداد برای من تشییع بی‌نظیری بر پا خواهد شد، در این صورت من از حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) خجالت می‌کشم و دوست دارم تشییع من مثل تشییع موسی بن جعفر (علیهماالسلام) غریبانه باشد! ➖ لذا هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدید، جنازه‌ی مرا بر روی تخته پاره‌ای بگذارید و آن را چهار نفر حمال بدون هیچ تشریفاتی بردارند و به صورت یک نفر غریب دفنم کنید. فرزندان به دستور او عمل کردند، اما همین‌که به بغداد رسیدند، دیدند که به یک‌باره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با عماری و پرچم‌ها به استقبال جنازه آمدند. ➖ فرزندان آن مرحوم سفارش آن بزرگوار را به مردم گفتند، اما (متولی حرم) گفت: این دستور حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) است. آن حضرت در خواب به‌من امر کردند که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید. 📚 منابع: ۱. مردان علم در میدان عمل، ج۲، سیدنعمت‌الله حسینی [با اندکی تلخیص] ۲. ستارگان درخشان، ج۹ ص۱۱ ۳. منتخب التواریخ وزندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام، عمادزاده، ص۳۶۶ ۴. رجال اسلام، ص۲۹۹ ۵. احسن الودیعه و فارسنامه، علی فلسفی، ج۲، ص۱۱۸ @heydariam_heydari110 @Sibtayn
🌕هدایت نمودن زن فاسد در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است! آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید! آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست‌او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در‌می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین  (ع) است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا! مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم... ┏━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┓ @Hadisfazael1492 ┗━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┛
34.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌این کلیپ رزق ویژه امروز شماست🌿 از کنار این رزق راحت نگذرید... زندگی‌هاتون لبریز از برکات مادی و معنوی🦋💐 یادتون نره🌹