لقمان حکیم گفت:
من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست!
کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
"مقدار دارو را افزایش بده! "
جواب سلام را باسلام بده،
جواب تشکر را با تواضع،
جواب کینه را با گذشت،
جواب بی مهری را با محبت،
جواب دروغ را با راستی،
جواب دشمنی را با دوستی،
جواب خشم را به صبوری،
جواب سرد را به گرمی،
جواب نامردی را با مردانگی،
جواب پشت کار را با تشویق،
جواب بی ادب را با سکوت،
جواب نگاه مهربان را با لبخند،
جواب لبخند را با خنده،
جواب دل مرده را با امید،
جواب منتظر را با نوید،
جواب گناه را با بخشش،
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی،
یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز خواهد گشت..
@dastankm
🍂🚶🍂🚶🍂🚶🍂
#داستانک
#جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود روزها را به روزه و شبها را بنماز و طاعت،
تا بیست سال کارش همین بود
تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت
در این کار بیست سال باقی ماند
یک روز آمد جلو آئینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیتهای خود بدش آمد واز کرده های خود سخت پشیمان گردید.
گفت خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم بسوی تو آیا قبولم می کنی.
صدائی شنید که می فرماید:
«اجبتنا فاحببناک ترکتنا فترکناک و عصیتنا فامهلناک و ان رجعت الینا قبلنا».
تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی ترا مهلت دادیم. پس اگر برگردی بجانب ما، تو را قبول می کنیم. پس توبه نمود و یکی از عبّاد قرار گرفت. از این مرحمتها از خدا نسبت به همه گنه کاران بوده و هست.
بازآ بازآ هرآنچه هستی بازآی
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآی
این درگه ما درگه نامیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآی
📙در کتاب ثمراة الحیوة جلد سوم صفحه 377
@dastankm
▫️ ﷽
#داستانک
🔰مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.
پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا!
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!
💯@dastankm
⚜ ذکر صالحین ⚜
#داستان_انبیاء
❤️حضرت سلیمان و مورچه عاشق
روزی حضرت سلیمان
مورچهای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود.
از او پرسید:
چرا این همه سختی را متحمل میشوی؟
مورچه گفت:
معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود:
تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: تمام سعیام را میکنم
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود
برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت:
خدایی را شکر میگویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در میآورد
برای رسیدن به آرزوهایت
سعی و تلاش کن
پیامبری همیشه در همین نزدیکی است!
@dastankm
✨﷽✨
📜 #حــڪایتآمـــوزنده
✍به بهلول گفتن: ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ
ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟؟ ﮔﻔﺖ: ﺧـﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ
ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ ﺧـــﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
🔻گفتند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏـــﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ
ﻧﻤـــﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔـﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧــﻮﺭﺩﻩ ﻗـــﻨﺎﻋﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫـﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ
ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ
ﺧﺎﻟﯽ بمــونم.
گفتند: ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ
ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟـﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺯاﻗـــﻪ
ﻣﯿـﺮﺳﻮﻧﻪ گفـــــتند: ﻣﺎ ﻧﺎﻣـــﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ
ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ!!
ﮔـﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓـﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟــﺮ یـهودی
ﺗـــﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣــﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ
ﺑﺮﺍﻡ ﻣـــــﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧــﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ گفـتند:
ﺁﻫﺎﻥ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ! ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﺮﺍ
ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘـﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟!
👌ﮔﻔﺖ: ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳــﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ
ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭ نکردی یڪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ
تاجـــر یهـــــودی ﻣﯿـﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﯼ!!
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧــﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجـر یهـودی
ﭘﯿـﺶ ﺗﻮ ﺍﻋـــﺘﺒﺎﺭ ﻧــﺪﺍﺭﻩ؟!
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@dastankm
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق....🔘🔶 #قسمت_سی_و_چهارم: خانواده ای از جنس نور... ✅
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق....
💠🔘▪️🔘▪️
#قسمت_سی_و_پنجم
استاد پناهیان:
رباب فریاد میزنه:
حسین کاش تیر به خودم میخورد...😭
بعضی از اهل منبر ؛ روضه این جوری میخونن که حسین دیگه روش نمیشد برگرده به سمت خیمه
😞
صدا زد زینب بیا بچه رو از من بگیر...
بله حسین معلومه که "دل رباب رو رعایت میکنه"
💔☑️☑️
ولی من امشب دارم روضه ی رباب برای شما میخونم...
زبانحال رباب اینه
🔘حسین سرتو بالا بگیر
"علی اصغرم فدات "😭
حضرت امام خمینی سفارش فرمودن روضه میخونید، فقط یه جمله نخونید.
بیشتر بخونید.
چشم امام..
ثواب این قطعه از روضه ما برای شما "که شیعه رو احیا کردی"
حسین رو تو این مملکت احیا کردی
☑️🌸🍀
گفته می شه رباب یکسال بیشتر بعد از کربلا زندگی نکرد..
🔘روزها زیر آفتاب مینشست
شب ها میرفت تو تاریکی..
گفتند گهواره ای در دست گرفته بود
خیلی آرام آرام تکان میداد..
🔘از اینجا به بعد رو بزارید من بگم
گهواره رو تکان میداد ولی آرام میگفت "حسین..."
😞😔
👈رباب تا میتونه برای حسین گریه کنه برای علی اصغر گریه نمیکنه
گهواره رو برای ادبی که به زینب داره و صاحب عزا زینبه به دست گرفته
👈در یه نقل عجیبی ..
یا ابا عبدالله
شمام به خانمتون رباب علاقه داشتی ...
ما داریم جیگرمونو میبینیم که آتیش میگیره برای بانوی مکرمه ی شما
به ما یه نظر لطفی کن
😭🙏
نقل کردن رباب به مدینه بر نگشت
اومد خدمت زینب کبری
گفت خانوم کجا از کربلا میخواین برید
گفتن بریم مدینه
گفت من دیگه کسی رو ندارم
اجازه بدید من کربلا بمانم....
علی لعنت الله علی القوم الظالمین...
#ادامه_دارد...
@dastankm
هدایت شده از تبلیغات باراد در ایتا
📌 طرح توزیع اپلیکیشن "استعلام سود سهام عدالت"
1️⃣ کد ملیت رو وارد کن
2️⃣دکمه استعلام رو بزن
✅ همین!
🔔 دانلود سریع اپلیکیشن سهام عدالت
👇👇👇👇👇
هدایت شده از 🌹 رساله تمام مراجع🌹
سهام عدالت.apk
3.03M
📲27
استعلام فوری سود سهام عدالت
✅ دانلود تنها نسخه فوری و کم حجم
#داستانک
💐🔶💐
⚜روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت.
پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان، نالان و گريان است
پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟
پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت.
حضرت داوود فرمود: مگر چند سال عمر كرد؟
پيرزن جواب داد:350 سال!!
داوود علیه السلام گفت: مادر ناراحت نباش
پيرزن گفت: چرا؟
پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند.
پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟
حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند.
پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم.
🍸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است
🍸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است
🍸مغرور مشو که زندگی چند روز است
🍸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است
📚 @dastankm
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق.... 💠🔘▪️🔘▪️ #قسمت_سی_و_پنجم استاد پناهیان: رباب ف
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
🌺خانواده موفق من✌
#قسمت_سی_و_ششم
🔺🔹🔸📎🔗
استاد پناهیان:
🔷برای اصلاح اخلاق در خانواده
ابتدا باید نگاهمون رو نسبت به مفهوم "خانواده" تغییر بدیم.
🌸👆🙄
در جلسات قبل مقداری بحث شد
این جلسه هم ادامه میدیم
💠اگه نگاه در امر ازدواج اصلاح بشه و اشتباهاتی از فرهنگهای دیگر که الان طبیعتا به ما تهاجم دارن وارد شد
یا اشتباهاتی که به مرور زمان در فرهنگ خودمون پدید اومده
اینها اصلاح بشن خیلی از جزییات خودبه خود اصلاح خواهد شد.
✅✔️👆
این روایت پیامبر که شرح آیات قرآنه
چه نکات ظریفی داره
نکته ای که خیلی ما برعکسش فکر میکنیم
🌴رسول گرامی میفرماید؛ مجرداتون رو ازدواج بدید..
(به تعبیری یعنی بزرگتر ها اهتمام بورزند که جوان ها را به ازدواج در بیارن ،
اما گاهی بزرگترا این کار رو نمیکنن😕 ،
تا جوان به زبان بیاره 😞،
اشکالی هم نداره بر زبان بیاد...
👈ولی بهتره بزرگترا وظیفه خودشونو بدونن
این سفارش اسلامی هست که دوست داره حیا و حجاب در زبان و مرام جوان ها باقی بمونه به اونا دستور میده که شما باید اقدام کنید
👌👆🌸
بعد حضرت 3 تا فایده در ازدواج ذکر میکنن که 2 تا از فایده ها اخلاقی هستند
1⃣2⃣3⃣👆
🌸پیامبر اکرم میفرماید:
اگه ازدواجشون بدید،
🔵 اخلاقشون خوب میشه هااا
🔵روزیشون زیاد میشه هااا
🔵جوانمردیشون زیاد میشه هاا
ببینید اینجا فرق بین زن ومرد نیست
2 تا فایده اخلاقی و یک فایده ی مادی
✅ نکته ی بسیار ظریف اینه که حضرت یه جوری دارن این فواید رو بیان میکنن که انگار اثر وضعی طبیعی یا تربیتی ازدواج اینه که آدم اخلاقش خوب میشه
✨☺️😊😘
چجور ؟؟؟
اگه کسی ازدواج کنه روزیش زیاد میشه (این در قرآن هم آمده است )
ولی امروز بعضی ها برعکس فکر میکنن
میگن نداریم ...ازدواج نمیکنیم!
عزیزم کسی که پول نداره باید ازدواج کنه تا پولدار بشه
👆👆🌺✅
"این نتیجه ی بی ایمانی ماست"
خیلی راحت بی رو در وایسی میگه پول نداریم ازدواج بکنیم!
برعکس خدا حرف میزنی!😒
اتکا نمیکنی به خدا؟!
پس ایمان به خدا رو گذاشتی برا کجا؟!
😒👆❓
بعضیا فکر میکنن اگه گاو صندوق پر پول باشه!
تو حساب مملو باشه!
وام ها با بهره های کم دم دست باشه و آماده
بعد بگیم خب الان توفیق داده که ما ازدواج کنیم !!!
😒
خب الان دیر شده که شما ازدواج کنی
الان خدا بهت توفیق داده که "ایمان نداشته باشی.... "
🔹⛔️🔸…🌎
خانوادۀ موفقِ من✌️
#یه_نکته
🔰یه پسری اومد پیشم یه صحبتی داشت
ازش پرسیدم چرا ازدواج نمیکنی؟
گفت بی پولم. پولم کمه. انقدر نیست که بعد از ازدواج بتونم راحت زندگی کنم!
هر موقع حسابی پولدار شدم ازدواج میکنم!
گفتم بنده ی خدا این چه حرفیه میزنی؟😒
بعد از ازدواج آدم وضعیت مالیش بهتر میشه. برو یه تحقیقی بکن و از افراد فامیلت بپرس، ببین وضعیت اقتصادیشون قبل از ازدواج بهتر بوده یا بعد از ازدواج؟؟؟
من خودم یه آماری گرفتم دیدم اکثریت قریب به اتفاق افرادی که ازدواج کردن وضعیت اقتصادیشون بهتر از قبل شده.
خب اگه این قضیه رو پیامبر فرموده و به تجربه هم اثبات شده، تو چرا نگران بعد از ازدواجت هستی؟؟؟
⁉️
هیچی دیگه کلی باهاش صحبت کردم، بعد از چند وقت رفت ازدواج کرد!
👏🏻👏🏻
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@dastankm
هدایت شده از گسترده | برند🎖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏃♀️وزن کم کردن کار سختی نیست🏃♂️
☂️ففقط نیاز به یه مربی داری که همیشه حواسش بهت باشه
🌳این اپلیکیشن مربی خصوصی تو میشه هم بهت برنامه غذایی میده هم برنامه تمرینی👇
#داستانک
✅بهلول وطبیب
آورده اند که هارون الرشید طبیب مخصوصی جهت دربار خود از یونان خواست . چون آن طبیب وارد بغداد شد هارون الرشید با جلال خاصی آن طبیب را وارد دربار نمود و بسیار با او احترام نمود.تا چند روز ارکان دولت و اکابر شهر بغداد به دیدن آن طبیب می رفتند تا اینکه روز سوم بهلول هم به اتفاق چند تن به دیدن آن طبیب رفت و در ضمن تعارفات و صحبتهای معمولی ناگهان بهلول از آن طبیب سوال نمود : شغل شما چه می باشد ؟
طبیب چون سابقه بهلول را شنیده و او را می شناخت که دیوانه است خواست او را مسخره نمایدبه او جواب داد : من طبیب هستم و مرده ها را زنده می نمایم . بهلول در جواب گفت:
تو زنده ها را نکش، مرده زنده کردنت پیشکش!!
از جواب بهلول هارون و اهل مجلس خنده بسیار نمودند و طبیب از رو رفت و بغداد را ترک نمود...
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
✨﷽✨
✍خاطره ای شنیدنی از آیت الله وحید خراسانی
✅ "در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت میرزا را کاردارم
مردم گفتند میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟
گفت عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت .دفتردار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد،
گفتند میرزا کار این طلبه مگر چه بوده ؟
میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول سنی ها گفتند خوب است بدون پول است این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد
💥این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند ."
📚 مصباح الهدی، آیت الله وحید خراسانی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
@dastankm
شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن!
✅مواظب باشیم با حرفمامون دلی رو نشکنیم
🔰🔰🔰🔰
@dastankm
#داستانک
✅خواب_خلیفه
روزی خلیفه بهلول را احضار کرد که:خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی
بهلول گفت:چیست؟
خلیفه گفت:خواب دیدم به جانور وحشتناکی تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود میبینم در هم شکسته و می بلعم.حالا بگو تعبیرش چیست؟
بهلول گفت:من تعبیر واقعیت ندانم فقط خواب تعبیر میکنم!!
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 🌺خانواده موفق من✌ #قسمت_سی_و_ششم 🔺🔹🔸📎🔗 استاد پناهیان: 🔷برای اص
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق
#قسمت_سی_و_هفتم: جنگ و دعوا عامل کاهش رزق و روزی
⛔️🔹🔹🔹🔹❌
استاد پناهیان:
👈اثر وضعی ازدواج اینه که روزی رو زیاد میکنه
⬆️💰💰
اگه کسی ازدواج کرد و روزیش زیاد نشد👈
اشکال رو جایی دیگه ببینه
ویا بگه خدا خواسته من فقیر باشم
👇
چون من "مهم ترین کار" واسه کسب روزی یعنی همون "ازدواج" رو انجام دادم
🚥من کاری ندارم به استثناهایی که خودشون احیانا در کسب روزی یه مقدار بی عرضگی کردن.
خب اون یه مسئله جدا گانه ای است که خب همیشه یه استثناهایی داریم که در موردش باید صحبت کرد ولی در کل ازدواج روزی انسان رو زیاد می کنه.
✅🔰
👌 یه نکته دیگه هم در همین اثر عرض کنم تا به آثار اخلاقیش برسیم
این اثر اگر دقیق بهش نگاه کنیم
بعد ازدواج میشه یه کاری کرد که اثر پول دار شدن و ازدیاد روزی بهتر خودشو نشون بده
😊👇
زن و شوهر اگه قلبی و زبانی توی رفتارشون با هم موافق باشن معمولا روزیشون زیاد میشه
😘💰✅
اما اگه به هم بد و بیراه بگن و تو دلشون به هم "کینه" داشته باشن معمولا روزیشون قفل میشه 🔴❌
مثلا یه وامی بناست برسه چون با هم دعوا دارن نمیرسه!
⛓❌
روایت داریم "همسر موافق" موجب برکت زندگی انسانه!
یکیتون کوتاه بیایید
هر دوتاتون کوتاه بیایید
ما الان تو جزییات دستورات اخلاقی نمیخواهیم وارد بشیم
ولی زیاد شدن رزق و روزی در اثر ازدواج امر قطعی هست.
💯💯💯
اگه کسی بخواد تقویتش کنه ، توافق بین زن و شوهر عجیب روزی رو زیاد میکنه...
یکدلی روزی رو خیلی بیشتر زیاد میکنه
❤️👆
اگه یکدلی هم نبود، حد اقل همزبانی هم بکنن خوبه.
که دعوا پیش نیاد
ملائکه دارن میبینن....
تو رو خدا یکم معنوی تر نگاه کنیم به ازدواج...
✨👆
آی زن و شوهرایی که جلوی مهمون همدیگه رو دعوا نمیکنید... و قشنگ صدا میزنید😍؛
جلو ملائکه ی خدا هم همینو رعایت کنید
👆✅
ملائکه دارن نگاه میکنن...
👀
شما وقتی که تنها تو خونه هستید چهار تا ملائکی که محرم هم هستن اونها حضور دارن ...تا باهم بداخلاقی میکنید اینها ناراحت میشن
😔
درای آسمون یکدفعه بسته میشه..
راه نزول روزیها بسته میشه..
اثر طبیعی ازدواج که تقویتشم میشه کرد....
#یه_تمرین
🚫آقا این همه میگن دعوا نکنید خدا دوست نداره و ...
بابا به خاطر خدا نه!
یه تمرینی کنید چند روز توی خونه دعوا نکنید.
ببینید وضعیت اقتصادیتون بهتر میشه یا نه؟!
حله؟
✔️امتحانش ضرری نداره. تا همسرت خواست باهات دعوا کنه بگو شرمنده من یک هفته به استادم قول دادم دعوا نکنم!☺️
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@dastankm
خواهری که تازه عروسی کرده بود به نمازشوهرخودش خیلی اهمیت میداد
وهرروز اورابرای نمازصبح بیدارمیکرد تابه مسجدبرود...
.
یکی ازروزها کمی دیرتربیدارشد وشوهرش رابلافاصله بیدارکرد تاهرچه زودتربه مسجدبرودونمازجماعت را دریابد...
.
شوهرکه به مسجدرسیدجماعت اول تمام شده بود با جماعت دوم
نمازش را تمام کرد...
بعدازنماز،امام مسجد سراسیمه پیش او رفت وگفت:
تو شوهر فلانی نیستی؟
.
حسابی جاخورد...
اسم خانومش ازکجا گرفته بود.؟!!
.
باتعجب تمام گفت بله خودم هستم...
اما تو اسم خانم من را ازکجا فهمیدی؟
.
امام گفت به الله قسم که من امروز توخواب دیدم که همه اهل مسجدکه نماز فجر را با ما با جماعت اول میخوانند،توبهشت باهم هستیم.
.ویک زن هم همراه ما بود...
.
من درباره اش پرسیدم...به من گفته شد این فلان زن همسر فلانی هست...!
.
🍃مرد خوشحال وبا شور وشوق فراوان به خانه اش رفت تا این مژده وخوش خبری رابه همسر مومنه ودلسوزش برساند..
.
وقتی به خانه رسید همسرعزیزش را درحالی یافت که درحال سجده است...
وروح پاکش به آسمانهاعروج کرده است...
.
الله اکبر
چه خاتمه زیبایی
نصیب زنی اون هم دراین دوران شده ...
.
کسیکه به نمازخودش که هیچ ،
بلکه به نمازجماعت شوهرش هم اهمیت زیادی میداده...
ای کسیکه باخیال راحت صبحها خواب خوش رابرنمازت ترجیح میدهی
و گمان میکنی با اینکارت استراحت وآرامش بیشتری راحاصل میکنی .. و غافلی ازاینکه فردا درقبرت آرامشی نخواهی داشت ...
وغافلی ازاینکه راحتی وآرامش دلهایی که سحرگاههان دربارگاه ملکوتی علام الغیوب ایستاده اند، را حدی وحدودی نیست.
.
وقتی توهروقت خواستی میخوابی وهروقت خواستی ازخواب بیدار میشوی بدون درنظرگرفتن نمازهایت دروقت خودش،!!! ...
بدان ! به الله قسم که همیشه دردایره غمها واندوههای ناتمام قرارمیگیری...
.
مادامیکه نمازهایت در لیست اولویتهایت قرارنگرفته..
.
🍃قسم به الله که راحتی دنیاوآخرت با خواندن نمازها در اول وقت است بخصوص نمازصبح باجماعت.
🔰🔰🔰🔰
@dastankm
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق #قسمت_سی_و_هفتم: جنگ و دعوا عامل کاهش رزق و روزی
❣﷽❣
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق
#قسمت_سی_و_هشتم: اخلاق خوب!
💠🔸🔹🔶🔗
استاد پناهیان:
✨یه روایت در باب جوانمردی یادم افتاده اگه نگم خیلی از دستمون رفته😉
هم از امام صادق و هم از امام علی علیهما السلام به صورت پرسش و پاسخ بیان شده 👇
🌴از امام صادق فداش بشم پرسیدند که آقا مروت یعنی چی؟
آقا فرمودند خودتون چی معنا میکنید؟!☺️
اونها گفتند آقا یعنی اینکه خدا اگه بهت روزی داد شکر کنی و اگه نداد صبر کنی!
🔹امام فرمودند: خب سگ های مدینه هم همین اخلاق رو دارن ، نون بهشون بدی تشکر میکنن و اگه بهشون ندی صبر میکنن تا بهشون بدی.
یکمی عمیق تر معنا کنید...
🔺نزد اهل بیت مروت یعنی چی؟
👌اینجاست که چقدر قیمت پیدا میکنه برگردیم و کلام حضرت رو دوباره بشنویم
میفرمایند👈کسانی که "ازدواج میکنن" مروتشون افزایش پیدا میکنه
یعنی "از خود گذشته" میشن
صبور میشن. یعنی تو نداری ها خدا رو شکر میکنن این اثر ازدواجه...👌✨
▫️آقا ما دیدیم خیلیا ازدواج کردن
اینجوری نشدن!🤔
اخلاقشون خوب نشده بلکه بدترم شده
اینا چه جورین ؟؟؟؟❌
اینا آدمایی هستند که مشکلاتی دارن بعدا باید مشکلات رو بحث کرد
👈اما ازدواج طبیعتش اینه !!!
آقا آب طبیعتش اینه که سرده
اگه دیدی جوش بود یه عاملی اینو داغش کرده💯
💦👆
ازدواج طبیعتش اینه که خوش اخلاقی میاره ...اخلاق آدمو خوب میکنه👌
آقا فلانی ازدواج کرده تا حالا بچه ی خوبی بوده
حالا بد اخلاق شده
این دیگه کیه!!!😳
شاید اساسا "نگاهش به ازدواج نگاه غلطی بوده "
بعدا بررسی میکنیم چرا بعضیا بعد از ازدواج اخلاقشون بد میشه.
ولی ازدواج اصلاح کننده ی اخلاق آدمه
اصلاح کننده ی معنویت انسانه...
#یه_نکته
🔰اینکه ازدواج نصف دین انسان رو کامل میکنه یعنی چه؟
🔅بعض از افراد ممکنه فقط نگاه جنسی داشته باشن.
بگن که خب بالاخره قبل از ازدواج امکان به گناه افتادن از نظر شهوانی بود، اما با ازدواج این کم میشه
پس ازدواج نصف دین رو کامل میکنه!😏
✅نه عزیزم این همه ی قصه نیست .
این که شما بتونی با یه نفر دیگه بسازی، قشنگ تحملش کنی،
و با مبارزه با نفس های فراوان خودت رو رشد بدی این مهمه.👌✅
اینه که دین انسان رو رشد میده.
ازدواج باعث میشه انسان اهل مروت بشه. اگه با فهم و دقت زندگی کنه
انسان صبور میشه و...
و خیلی اتفاقات قشنگی که براش می افته.
در واقع ازدواج یعنی مجموعه ی جدید و متنوعی از رنج ها و لذت های خوب.
که اگه بهش درست نگاه نشه، میشه مجموعه ای رنج ها و لذت های بد.
🌺👆 🔹✅🔸🌺………🌎
خانوادۀ موفقِ من✌️
🍃🌹🍃🌹
@dastankm
#داستانک
❣﷽❣
💠ﻣﺮﺩﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺳﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍﻫﯽ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ...
ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻤﯿﻢ ﻗﻠﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ، ﭘﺪﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﻭﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺑﻠﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﮐﺲ ﻣﺎﺳﺖ.
ﺳﭙﺲ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪﯼ ﻣﺨﻤﻠﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ...
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ...
ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ.
ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﺩﺭﺕ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺣﺎﻟﺶ ﻭﺧﯿﻢ ﺗﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩ.
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﮕﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﻭﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ ؟ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﺎﮐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ .
ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﺪ ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺑﺎﺏ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺪﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ؟ ﻣﮕﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺑﺎﺏ ﺩﻭﺭﯼ ﮔﺰﯾﻨﺪ ، ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﯾﺪ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ :ﻧﻪ ...
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﺍﻵﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﺗﺄﺛﺮ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭ ﻫﻢ ﻧﺎﻣﻪﯼ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭ ﻭ ﺧﻮﺵ ﻧﺎﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﺨﺎﻟﻔﻢ ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ...
👈ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ ، ﺳﭙﺲ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﯽ ﻣﺨﻤﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ...! ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻛﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺜﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺁﻥ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ!
✅ﻣﻦ ﻫﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺖ ، ﺳﻮﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻡ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﻭﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
#حکایت_خیلی_از_ماها
@dastankm
✅خاطره ای تکان دهنده
برگه طلاق رو امضا کردیم و طلاق انجام شد. دیگه تحمل زندگی با یه همسر سرطانی رو نداشتم ... وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو و بدون مقدمه گفت منو ببوس..
من که گیج شده بودم! نمیدونم هدفش چی بود چون ازهم جدا شده بودیم و دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستشو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟؟ گفتم آره بگو... گفت شب اولی که باهم بودیم یادته چه قولی بهم دادی؟
هرچی به خودم فشار آوردم چیزی یادم نیومد!! بهم گفت زیاد فکر نکن میدونم یادت نمیاد ازت بیشتر از اینم نمیشه توقع داشت مهرداد جان. فقط اینو بدون یه زن تمام تاریخ ها و خاطرات مهم زندگیو در حافظش ثبت میکنه چه خوب باشن چه بد... تو حتی یادت نمیاد چقدر منو دوست داشتی!!! درسته من الان سرطان دارم و این حق تو هست نخوای با من زندگی کنی و اصلا از بابت این موضوع ناراحت نیستم.... تمام ناراحتی من از فراموش کردن حرفات هست...
حرفاش مثل پتک تو سرم کوبیده میشد خیلی آروم و متین حرف میزد اما هر کلمش مثل پتکی بود که رو سرم میکوبن واقعا فراموش کرده بودم چه حس و احساسی بهش داشتم و چقدر سنگ دل شده بودم که دیگه نمیخواستم ماه های آخر کنارش زندگی کنم.
بهم گفت تو اون شب پیشونی منو بوسیدی و گفت این بوس تا ابد اینجا یادگار بین من و توست و منم گفتم اگر نشد چی؟ گفتی بوسو پس میگیرم!!! حالا هم میخوام ازت که بوستو پس بگیری...
تقریبا چند نفری دورمون جمع شده بودن و داشتن به حرفامون گوش میدادن و منتظر واکنش من بودن...
آه چه قدر سنگ دل شده بودم.. خیلی خودم رو کنترل کردم که اشکی نریزم... بغض حسابی گلوم رو گرفته بود آرامش نسرین و حرفایی که زد و نگاه سنگین اطرافیان که کاملا میشد حس کرد منو یه موجود دیو صفت میدونن منو از درون خرد کرد و فهمیدم چقدر حقیرم...
زود باش مهرداد بوستو پس بگیر
دوباره به خودم اومدم..
بهش نزدیک شدم و پیشونیشو برای آخرین بار بوسیم..
ازم تشکر کرد و رفت ...
نسرین 5 ماه بعد به خاطر سرطان خون توی بیمارستان فوت شد ... و من سالهاست که تنهام...
✅قدرعزیزانمان رابدانیم
🔰🔰🔰🔰
@dastankm
#داستانک
✔️موضوع: #شهادت_دروغ
شخصی به ملانصرالدین بیست دینار پول داد که نزد قاضی شهادت بدهد که صد خروار گندم از دیگری می خواهد. چون در محضر قاضی حاضر شدند و آن شخص ادعای خود را بیان نمود، نوبت شهادت ملا رسید چون
او عادت به دروغگویی نداشت، گفت: شهادت می دهم که این شخص صد خروار جو از طرف می خواهد.
قاضی گفت: او ادعای گندم می کند تو شهادت جو میدهی؟
گفت: با من قرار گذاشته شهادت بدهم شهادت گندم یا جو طی نکرده است.
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😱
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
📚داستانک🌹
❣﷽❣ #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق #قسمت_سی_و_هشتم: اخلاق خوب! 💠🔸🔹🔶🔗 استاد پناهیان: ✨ی
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق👏
#قسمت_سی_و_نهم:اثرات معنوی ازدواج
✔️🔵💠
استاد پناهیان:
🔵شما اینجا ببینید که سه اثر رو حضرت بیان میکنه
هیچ کدوم بحث شهوت درش مطرح نیست.
✅خلق وخوی او اصلاح میشه
✅مروتش بیشتر میشه
✅واز اون طرف روزیش زیاد میشه
✔️مهم ترین آثار ازدواج رو حضرت یه همچین کلماتی میفرمایند.
نه فقط دفع شهوت بشه...
"حداقلی" به ازدواج نگاه نکنیم
💯👆
اگه بخواد دفع شهوت بشه که یه نیاز غریضی بر طرف بشه که کلاغا هم ازدواج میکنن!
😐
خب ما چه فرقی با کلاغا داریم؟!
همه ی بره ها و آهوها
،بزارید حیوانای خوب نام ببریم😉 ...اونام ازدواج میکنن
🐏🐑
طبیعت ازدواج اینه که اصلاح کننده ی خلق و خو و ارتقای روحی به انسان میده.
جوانی از طلبه های قم از بنده مسئله ای پرسید :
🔵حاج آقا من مدتیه سر نماز حال خوشی پیدا میکنم ...و گریه میکنم گاهی
😢
گفتم خوبه که ، اشکالی داره مگه؟
گفت تقریبا میدونم چرا اینجور شده
گفت آقا ما تازه عقد کردیم ...بالاخره رفت و آمدی با خانم داریم و بنا هست ازدواج کنیم ....ایشون خیلی با محبته
💝💘
ایشون وقتی با من با محبت رفتار میکنه من نمازم خیلی قشنگ میشه 🌺
🔵گفتم ببین ما در اثر ازدواج کردن نمازامون خوب میشه.
گفتم روایت داریم آدم پست
👈 با چوب ادب میشه
اما آدم شریف 👈با محبت ادب میشه.
آقا...خانمت بهت محبت کرده ؛معنوی تر شدی
😍💘💯
👌خانمش بهش محبت کرده نمازش قشنگ تر شده ...
خب همینه...
ازدواج همینه...
👏🌺
اگه یه جوانی بعد از ازدواجش نمازش رونق پیدا کرد، این اتفاقی طبیعی است که تو زندگیش افتاده.
نباید فکر کنیم که معجزه ای اتفاق افتاده.
👌تلقی ما از ازدواج باید همین باشه
معنویت انسان افزایش پیدا میکنه
💕مردی که روزی میاره برای زن و بچه اش ...حالا بچه دارم نشده باشن اول زندگیشون👇
این یکمی شباهت پیدا به "خالق رازق" پیدا میکنه
😊👆
خانمی که خدمتی به مرد خودش میکنه و"برای اولین بار احساس مسئولیت میکنه
این یکمی خودش رو شبیه خالق رازق مهربان میدونه..
موانع تفکر رو بردارید ببینید چقدر اخبار معنوی تو زندگی هست...
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#یه_تمرین
⚪️آقایون هر موقع غذای دستپخت خانمشون رو خوردن
بعدش حسابی از غذاش تعریف کنن.
خانم خیلی لذت میبره.👌
محبت ها بینتون افزایش پیدا میکنه.
حتی اگه غذا زیاد هم خوشمزه نبود بازم یه مبارزه با نفس کن و تعریف کن.
نتیجه های خوبی میده!
🌺❤️🌺💖
خانوادۀ موفقِ من✌️😊
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@dastankm
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق👏 #قسمت_سی_و_نهم:اثرات معنوی ازدواج ✔️🔵💠 استاد پناه
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق👏
#قسمت_چهلم:تمرین شرافت
✔️🔵💠🔰🔰
استاد پناهیان:
🔰در روایت داره آدم شریف وقتی که غذا به دیگران میده لذت میبره
😊✅👌
اما آدم پست وقتی غذا از دیگران میخوره لذت می بره !!!
😒
⛔️⛔️
میگه آقا امشب یه شام درست وحسابی مفتکی زدیم ها ...چقدر مزه میده!
😋😜⛔️
ولی شبی که بنا هست خودش شام بده مصیبت زده میشه است
🔘😩
انگار یکی از عزیزانش از دست رفته😒
میگیم چی شده 😳؟؟؟
میگه هیچی یکی از رفقا دیشب اومدن خونه ی ما ،یه خرجی افتادیم !🔞
آقا این چه حرفیه آخه؟
آدم شریف میخوراند خوشحال میشه😊
آدم لئیم میخورد از دیگران خوشحال میشه😑
💕اخلاق همینه در ازدواج 💕
✅بعد ازدواج آدم اخلاقش درست میشه
عصبی مزاج بودنش کاهش پیدا میکنه ⬇️
مهربانی رو تو زندگی خانوادگی و زناشویی تجربه میکنه.
😘👆
بهش بگی خدا مهربانه یه جوری انگار بهتر حس میکنه...
بدون اینکه بخواد به تفصیل رابطه ی بین ازدواج و ارتباطش با خدا رو درک بکنه و بتونه بیان کنه.
👈اما اثرش رو در خودش میبینه.
#ادامه_دارد...
@dastankm
📚داستانک🌹
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق👏 #قسمت_چهلم:تمرین شرافت ✔️🔵💠🔰🔰 استاد پناهیان: 🔰د
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
#خانواده موفق 👏
#قسمت_چهل_و_یکم: لبخندت برای چیه؟!
✔️💖👌
استاد پناهیان:
تلقی ما از ازدواج چیه ؟؟؟💍💍
در جلسه قبل من خدمت شما عرض کردم
✌روابط اجباری داریم و روابط اختیاری داریم
✳️همه ی کمال انسان در «روابط اجباری» هست
در روابط اختیاری اصلش اینه که نمیشه رو این زیاد حساب باز کرد!
❌❗️
آقا چقدر لبخند میزنه به غریبه ها!!!؟
😏
بله معلومه :
لبخند میزنی میخوای دل ببری! ❌
لبخند میزنی میخوای کلاس بزاری برا خودت! ❌
میخوای بگی من آدم حسابی هستم! ❌
❌همش نفاقه
به کسی لبخند میزنه ، باید نیت لبخندش برا اون باشه ،نه برای خودش
✅💠👆
نه اینکه لبخند بزنه که بگه من خوش اخلاقم ....من آدم حسابیم
😐👈آقا تو داری به خودت میپردازی !❌
یکمی به ما نگاه کن 👀
تو داری به ما لبخند میزنی مثلا دلت برای ما بتپه....
💓
آدم پیش غریبه ها لبخند بزنه ...معلوم نیست برای خودش میتپه که خودشو عزیزکنه یا دیگران براش مهم هستند که داره لبخند میزنه !
😊💓
اما برای همسرت ،اهل بیتت لبخند بزنی دیگه پیش اینا نمیخوای عزیز بشی که....
(خیلی خیلی مهم!)
👌نفاق و تظاهر نیست .. دیگه واقعا داری محبت میکنی.
😍
لبخند تو خونه اجرش خیلی بالاتره از بیرونه.
😊👆
💠طبع ازدواج اینه ،اثر وضعیش اینه
هرکی که ازدواج مهربانش نکرد «آدم درستی نیست »
🔴
🔵باید بره خودشو اصلاح کنه
بعضی ها دو قورت و نیم که نمیدونم تو بازاره چجوری وچند کیلو میشه ....
دو قورت ونیم باقیه بعد ازدواجش ؛
👈تازه طلبکار میشن !
معلومه یه عقده هایی رو جمع کرده اینجا
👆
زورش به هیچکی نرسیده 👇
حالا میخواد توقعی برخورد کنه واز اطرافیانش این توقع رو داره !!!
آدم ازدواج میکنه
برای پرداخت
برای مهربانی کردن
برای کوتاه اومدن
ازدواج میکنه برای اینکه به کسی محبت کنه .
💥
هر کدوم از آقایون و خانم ها در مورد این مفاهیم رابطه خاصی دارن که باید بهش پرداخت
️ولی شیرینی ازدواج اینه که آدم به یه کسی محبت کنه...
❌نه اینکه ازدواج کنه که محبت ببینه
مگه تو عقده ی محبت داری ❓
مگه کمبود محبت داری ❓
مامانت بهت محبت نکرده؟؟؟؟ بابات تو سرت زده؟؟؟؟
مدرسه آدم حقیری بودی و معلمت ضایعت کرده که دق دلیاتو تو خونه دربیاری ؟؟؟
😒
سرشار از محبت باش ؛ لبریز باش
👌بگو محبت تو سینه ی من مونده میخوام مهربانی کنم
من چه کسی رو ببخشم ...☺️
مگه باید کسی خطایی کنه که من ببخشم ...
میخوام مروت داشته باشم ...
بزرگواری کنم....
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@dastankm
✨﷽✨
📜 حـڪایتآمـوزنده
✍زن فقیری که خانواده کوچکی داشت
با یک بـرنامه رادیــویی تــماس گرفت
و از خــدا درخواست کمک کرد.
🔻مرد بیایمانی کهداشت به این برنامه
رادیویی گــوش میداد تصمیم گرفت سر
به ســر این زن بگـذارد.
آدرساو را بهدست آورد و به منشیاش
دسـتور داد مقدار زیادی مواد خوراکی
بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گـفت:
وقتی آن زن از تـو پرسید چه کسی این
غــذا را فرستاده بگو کار شیطان است.
👌وقتی منشی به خــانه زن رسـید زن
خیلیخوشحال و شکرگزار شد و غذاها
را به داخل خــانه کوچکش بُـرد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی
چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب
داد: نه مهـم نیست. وقتی خدا امــر
کند حتی شــیطان هم فـرمان می برد.
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏰ @dastankm
🍃عارفی که ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، میگويد:
ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭد، ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ.
ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽیکی ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ خانهشان نزدیک ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ...
ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ...: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﻦ!
مادر: باز نمیکنم!
- ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟!
چونکه هرشب دیر میای خانه با لباسهای کثیف و پاره که هی باید بشورم و بدوزم، ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ..
- ﺩﺭ را باز ﮐﻦ، شب است ﻣﺎﺩر...
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ.
پیش ﺭﻓﺘﻢ... ﺩﺭ را ﺯﺩﻡ...
- ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ را باز ﮐﺮﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺭاه ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: آﻗﺎ خستهام ﮐﺮﺩﻩ.. ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎید خانه...
ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﻮﻝ میدی ديگه شبها ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎیی خانه؟ لباست را آﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: بلی...
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ خانه..
ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ داخل خانه...
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ آمدم در کنار میدان منتظر شدم.. ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ آن خانه ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.. ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ بیرون آمد، چیزی ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭش آورد و ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭفیقهایش بازى...!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
دوباره ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ کرد...
ﻏﺮﻭﺏ به رفیقش محمد گفت: ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎیم خانهتان؟
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: نه رفیق، پدرم ﺭﺍهت نمیده، خودم را هم ﺑﻪ ﺯﻭﺭ راه میده!
ﺑﻪ آن ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎیم خانهتان؟
ﮔﻔﺖ: نه! نکنه ﻣﯿﺨﻮﺍهی مادرم من را ﺑﮑﺸﻪ؟!
هیچ کس ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭا ﻧﺒﺮﺩ خانهاش..!
ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ یک ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ خانه ﻣﺎﺩﺭﺵ...
ﺭﻓﺖ طرف خانه... ﭼﯿﮑﺎﺭ کند ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕر ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ... ﻣﺎﺩﺭ اصلاً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ نیامد...
این ﺻﺤﻨﻪ، من را ﺁتش ﺯﺩ... ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ بام .. ﺍﺯ آن بالا گریه میکند..
ﺑﭽﻪ در پایین ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ..
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍی ﺑﭽﻪ .. ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍی ﺧﺎﻧﻪ ..
ﺑﭽﻪ نمیداند ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ..
ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ كنه بالأخره وقتى آدم نميشه؟!! ..
ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ.. صورتش را روی خاک گذاشته!
او ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ به ناله ﺯﺩﻥ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭا ﺩﯾﺪ. نتوانست ﺗﺤﻤﻞ کند..
ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﺮﺩ.. ﺑﭽﻪ ﺭا ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ.. ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭ ﮔِﻞﻫﺎ ﺭا ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ کمی ﺁﺭام ﺷﺪ..
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟
ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ یک ﭼﯿﺰﯼ ﺭا ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ نمیفهمیدم..
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭا ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!!
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ آمدم خانه، غذا نده.. ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ.. ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ.. ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ در را برویم ﻧﺒﻨﺪ..
ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ خانه؛ خانهای ﻧﺪﺍﺭﻡ...
🍃ﯾﺎ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﯿﻦ، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭا ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺎ ﻧﺒﻨﺪ.
🍃ﻣﺎ ها چقدر گنه کاریم
ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺒﺢ رفتیم ﺑﻪ ﺧﺎﮐﯽ بازی و کثافت کاری.
🍃الهی ﻓﻬﻢ ﺍین را ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ
🍃ﮐﻪ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
🍃الهی ما را جز به خودت محتاج دیگران نکن ...
🍃الهی ﻧﮕﺬﺍﺭ بعد از اینکه سرمان را داخل ﻗﺒﺮ گذاشتیم آنگاه ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ...
🍃الهی میدانی ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺁﺗﺶ براى بندگانت حسرت است، پس ما را محفوظ بگردان ...!
آمیــــــن یارب العالمــیـــــــــــن🙏
@dastankm
⚜ ذکر صالحین ⚜
💫🌟🌙داستــــــــــان قشنگ🌙🌟💫
"همه چى را از خداوند بخواهيد"
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .🌿
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند 🏯.
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.😰
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 👨💼
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید...☺️
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. 🌱
ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!😟
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند...😵
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟🤔
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.😇
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ 😠
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت،🌧 مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!😏
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد...😳
حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی...
فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد...😒
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد...
از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه...
خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش...🌸
@dastankm