#شب_چهارم
#شب_طفلان_حضرت_زینب ۱
با کلافی به شوقِ بیش از پیش
آمدم خیمه، یوسفِ دل ریش
وُسع کم داشتم، ببینش بیش
برگ سبزی ست تحفه ی درویش
عذر خواهم اگر کم است حسین!
دلم از غربتت شکست حسین!
رخصتی، ذوالفقار در دستم
چادر صبر بر کمر بستم
دخترِ مرتضی علی هستم
این همه داغ بود و... نشکستم!
کوه صبرم، خودت که می دانی
بپذیر از من این دو قربانی
کمِ ما را ببین به چشم کرَم
نکِشد کاش کارمان به قسَم
می پسندی به رویِ چشم ترم
دستِ شِکوِه به معجرم ببرم
امر کن، جان فدایِ فرمانت
این دو قربانی ام به قربانت
آمدم تا به حُرمَتِ یارم
بر دلِ گریه، داغ بگذارم
رد نشو از کنارِ اصرارم
گردنت حقِّ مادری دارم
مُزدم این نیست، دستِ رد بزنی!
حرفِ«زینب نمی شود» بزنی
هر چه غم داشتی خریدارم
چه کنم؟ عاشقم، گرفتارم
به خدا من به تو بدهکارم
قَسَمَت می دهم که ناچارم
جانِ زهرا جواب شان نکنی!
دیگر از شرم آب شان نکنی!
#وحید_قاسمی
#شب_چهارم
#شب_طفلان_حضرت_زینب ۲
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند
«آیینه ایی که آه نسازد مکدّرش»
واحیرتا! که این دو جوانان زینب اند
یا ایستاده تیغ دوسر در برابرش
با جان و دل، دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت، ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شب_چهارم
#شب_طفلان_حضرت_زینب ۳
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر
دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه
دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن
دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر
کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلابِ اشک
گرفته چون دو قرآن دُخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر
منای کربلا گردیده محو این دو قربانی
نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار اللهِ اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر
اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم
دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر
امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا
که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر
سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا
که این دو شاخه ی گل را کنم در مقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر
فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!
یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر
ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را
که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر
پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب
حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر
خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر
تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر
ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان
که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر
چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن
چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر
ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان
ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر
به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر
چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر
دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله
همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر
چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر
بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را
که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر
به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش
سلام "میثم” و خلق خدا و خالق داور
#حاج_غلامرضا_سازگار
هشتگ های اشعار ۲ :
#حضرت_مسلم
#ورود_به_کربلا
#شب_حضرت_رقیه
#شب_طفلان_حضرت_زینب
#شب_حضرت_عبدالله
#شب_حضرت_قاسم
#شب_حضرت_علی_اصغر
#شب_حضرت_علی_اکبر
#شب_حضرت_عباس
#حضرت_اباعبدالله_الحسین
#رباعی_عاشورایی
#رباعی_حسینی
#رباعی_ام_وهب
#رباعی_شش_ماهه
#رباعی_مشک
........
#فیلم
#معرفی_کتاب
#تک_بیت
#زمینه
#مداحی
هشتگ های اشعار ۲ :
#حضرت_مسلم
#ورود_به_کربلا
#شب_حضرت_رقیه
#شب_طفلان_حضرت_زینب
#شب_حضرت_عبدالله
#شب_حضرت_قاسم
#شب_حضرت_علی_اصغر
#شب_حضرت_علی_اکبر
#شب_حضرت_عباس
#حضرت_اباعبدالله_الحسین
#رباعی_عاشورایی
#رباعی_حسینی
#رباعی_ام_وهب
#رباعی_شش_ماهه
#رباعی_مشک
........
#فیلم
#معرفی_کتاب
#تک_بیت
#زمینه
#مداحی
#نقاشی
هشتگ های اشعار ۲ :
#حضرت_مسلم
#ورود_به_کربلا
#شب_حضرت_رقیه
#شب_طفلان_حضرت_زینب
#شب_حضرت_عبدالله
#شب_حضرت_قاسم
#شب_حضرت_علی_اصغر
#شب_حضرت_علی_اکبر
#شب_حضرت_عباس
#حضرت_اباعبدالله_الحسین
#رباعی_عاشورایی
#رباعی_حسینی
#رباعی_ام_وهب
#رباعی_شش_ماهه
#رباعی_مشک
........
#فیلم
#معرفی_کتاب
#تک_بیت
#زمینه
#مداحی
#نقاشی
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1267531799Ce8b62503c9
هشتگ های اشعار ۲ :
#حضرت_مسلم
#ورود_به_کربلا
#شب_حضرت_رقیه
#شب_طفلان_حضرت_زینب
#شب_حضرت_عبدالله
#شب_حضرت_قاسم
#شب_حضرت_علی_اصغر
#شب_حضرت_علی_اکبر
#شب_حضرت_عباس
#حضرت_اباعبدالله_الحسین
#رباعی_عاشورایی
#رباعی_حسینی
#رباعی_ام_وهب
#رباعی_شش_ماهه
#رباعی_مشک
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1267531799Ce8b62503c9