🌹راهیان نور🌹
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است... هرچند که نیست
#میلاد_عرفان_پور
#ناب
🌹راهیان نور🌹
می خواهد از این سکوت آزاد شود
در سبزترین حنجره فریاد شود
این مرد که در خون و خطر می رقصد
یک روز قرار بود داماد شود
#ناب
#میلاد_عرفان_پور
🌹راهیان نور🌹
شب موسم پرواز شما تا عشق است
پیوند عمیق روحتان با عشق است
از روشنِ خیس چهره هاتان پیداست:
رمز عملیات شما«یا عشق» است
#ناب
#میلاد_عرفان_پور
#اهل_کربلا
آن اسم اعظم که نشانی می دهندش
سربند یا زهراست محکم تر ببندش
هر کس که در سر آرزوی عشق دارد
هنگام رفتن با شهیدان می برندش
بابا! وصیّت نامۀ همسنگرت کو؟
این روزها خون می چکد از بند بندش
آقا معلم قصه از آنروزها گفت
کردند سال ِ آخری ها ریشخندش
شرمی نکردند از صدای سرفه دارش
چیزی نخواندند از نگاه دردمندش
گیرم عَلم از دست عباسی بیافتد
عباس دیگر می کند از جا بلندش
هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست
کار حسین است و دل مشکل پسندش
#مهدی_جهاندار
#ناب
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_رقیه
در دلش قاصدکی بود خبر میآورد
دخترت داشت سر از کار تو در میآورد
غصه میخورد ولی یاد تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام پدر میآورد
او که میخواند تو را، قافله ساکت میشد
عمه ناگه به میان حرف سفر میآورد
آن طرف یک نفر انگار که سر در گم بود
«مادری» دخترِ خود را به نظر می آورد
دختر و این همه غم؟ آه، سرم درد گرفت
آن طرف یک نفر انگار که سر میآورد
زن غساله چهها دید که با خود میگفت
مادرت کاش به جای تو پسر میآورد
کاظم بهمنی
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
👆👆👆👆
حاج محمود کریمی
http://player.iranseda.ir/islam-player/?VALID=TRUE&g=39976&t=1&w=45
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_رقیه
ابر مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت، باید گریه کرد
امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تو را
از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد، گریه کرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت "هم زد" گریه کرد
با تمام این اسیران فرق داری، قصه چیست؟
هر کسی آمد به احوالت بخندد، گریه کرد
از سر ایمان به داغت گاه می گویم به خویش
شاید آن شب "زجر" هم وقتی تو را زد، گریه کرد
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشیده شد
آن زن غساله هم اشکش در آمد، گریه کرد
کاظم بهمنی
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#زیارت
#اربعین
#پیاده_روی_مجازی
پیاده روی مجازی به طرف کوی معشوق🚩🚩🚩
سلام باتوجه به اینکه راهپیمایی بزرگ اربعین امسال برگزارنخواهد
شد با کلیک بر روی لینک زیر به صورت مجازی درسرزمین عشق و عاشقی قرار بگیرید
لازم به ذکر است که تصاویربه صورت سه بعدی بوده وبا کلیک بر روی علامت قرمز که درهرتصویرمشاهده میشود به حرکت خود ادامه داده تا وارد کربلا ونقطه ی پایانی سفرشوید.
التماس دعا
👇
http://haram360.ir/
دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من
غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره
انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد
یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن
یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من!
#احمدعلوی
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
کنار کاخ یزید، زینب خرابهای بیشتر ندارد
خرابه ویرانهای است غمگین که شام تارش سحر ندارد
نه سقف دارد نه فرش دارد ولی چرا بوی عرش دارد
خرابهای که رقیّه در آن غریبه است و پدر ندارد
رقیّه طفلی است بیکرانه، رقیّه طفلی بیآشیانه
رقیّه طفلی است نازدانه که قرص او را قمر ندارد
سرِ میان طبق کجایی؟ أعوذُ ربّ الفلق کجایی؟
خرابه شکر خدا شراب جسارت و تشت زر ندارد
به سیلی و تازیانه رفتن، شبیه زهرا به خانه رفتن
خرابه ویرانه است، شکر خدا که ویرانه در ندارد
در آن غروب پر از ستاره، نه گوش ماند و نه گوشواره
خوشا به چادرنماز طفلی که دامنی شعلهور ندارد
نمازِشبخوانِ بیپناهم! منِ حسینِ علی گواهم
که سورهی کوثر شما هم سه آیهای بیشتر ندارد
#مهدی_جهاندار
🌹🌹🌹🌹🌹
مرا از دم تیغ ها بیم نیست
سر مرد بر خاکِ تسلیم نیست
خلیج آفرین ناخدای بسیج
منم نقطۀ تحت بای بسیج
منم زادۀ خون و خشم و خروش
پسرخواندۀ موج طوفان به دوش
به هنگامه کوس خلیلی زنم
بتان را چپ و راست سیلی زنم
منم کهنه سرباز اهل بسیج
بلاجوی عشق از اَرَس تا خلیج
به مُلک ولا تا نفس می کشم
ز هنگامه کی پای پس می کشم
قلم باز آهنگ خون می کند
جنون زاده عزم جنون می کند
محمدرضا آقاسی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹تقدیم به شهید حاج حسین اسداللهی🌹
به دار عشق سرت را بلند می بینم
من از خضوع، تو را سربلند می بینم
نگاه روشن تو جلوه گاه نور خداست
اگر غلط نکنم سینه ی تو طور خداست
تو را ز قبل شهادت، شهید می خواندند
خوشا تو را که چنین روسپید می خواندند
دل تو دفتری از خاطرات یاران بود
و چشم های تو مهمانسرای باران بود
نوشته اند که فکر دل تو مردم بود
نوشته اند که ذکر لبت تبسّم بود
چقدر سادۀ ساده! ، چقدر افتاده!
خدا به روح بلندت چه عزتی داده!
چنان که این دل زخمی اسیر دام تو شد
به قرعه، جام شهادت، زد و به نام تو شد
تویی که هر نفست بوی کربلا می داد
و همکلامی تو قلب را جلا می داد
تویی که روح تو وقتی که آسمانی شد
شفق برون زد و رنگ دل ارغوانی شد
تویی که زندگی ات عشق بود و جانبازی
چه می شود که نگاهی به ما بیاندازی؟
امیرحسین کمال زارع