eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
785 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ حسین دهباشیِ «خشت‌خام» در «دکتر سلام» چه می‌کند؟ پنجشنبه جشن پنج سالگی برگزار شد. طبق معمول حواشی مختلفی داشت که یکی از آنها حضور در این جشن بود. ❓یک سوال: این اتفاق اتفاق خوبی است یا بد؟ حسین‌دهباشی با جریان چیست؟ دهباشی را جامعه از 92 شناخت، وقتی که «سازنده روحانی» بود و از او جدا شده بود توییتها و مطالب انتقادی می‌زد. رسانه‌های اصولگرا هم از خدا خواسته با حرص و ولع فراوان و خوشحال از اینکه یکی از خودشان دارد آنها را می‌زند پوشش حداکثری‌اش را در دستور کار قرار دادند. کم‌کم «خشت خام» را راه انداخت و با چهره‌های مختلف سیاسی گفتگو گرفت. دهباشی ، همان دهباشی سابق بود، ولی دوستان نه متوجه شدند او دارد چه می‌کند و نه متوجه شدند دارند با پوشش حداکثریش چه خدمتی به او می‌کنند! دهباشی مخالف دولت روحانی بود، اما نه از خاستگاه ارزشی و اصولگرایی، بلکه از خاستگاه خودش. «نقد روحانی» تنها وجه اشتراک ما و دهباشی بود، ولی او در سایر مسائل مختلف سیاسی همچنان در جبهه مقابل جای دارد. این اختلافِ حداکثری کجا خود را نشان می‌دهد؟ در «تاریخ انقلاب» که حرفه‌ی اوست. دهباشی در نگاه به دولت روحانی با ما و در تفسیر تاریخ انقلاب با نگاه اصلاح‌طلبی «اشتراک حداکثری» دارد. 🚫«خشت خام» دهباشی یک خروجی مهم دارد و آن هم « روایت رسمی در کف جامعه» است. گاهی با و نهضت آزادی، گاهی با نوری‌زاد و میثمی ، گاهی با و ❗️ راستی دقت کرده‌اید «خشت خام» هیچ طرفی نیست؟! او در خشت‌خام‌هایش دقیقا دارد روایت اصلاح‌طلبانه و حتی ضدانقلابی را بولد می‌کند. را چه کسی در یک سال اخیر مجددا زنده کرد و را به گوش جامعه رساند؟ جز همان گزیده کوتاه مصاحبه دهباشی با او؟ امیرانتظام را یک بار گفتگوی روزنامه جامعه در دوران اصلاحات زنده کرد و یک بار گفتگوی دهباشی در دهه نود. کلان‌تر ببینیم: دهباشیِ «خشت خام» درباره دوران اصلاحات، سال 67 منافقین، آیت‌الله منتظری، پرونده ، ابتدای انقلاب، 60 و کجای تاریخ می‌ایستد؟ در زمین جمهوری اسلامی؟ بعید می‌دانم. گفتگوهای او با که چند جلدش در قالب پروژه تاریخ شفاهی ایران چاپ شد، چطور؟ او و و شده برای یا برای توصیف واقعی دوران پهلوی؟ ✍ دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
✅ فرار از زندان (۲) در اين مدت، نه كسي به سراغمان آمد و نه چيزي از ما پرسيدند، تا اين كه آخر هفته، بازجويي شروع شد. اين بازجويي را يك و خائن به عهده داشت و از لهجه‌اش كاملاً مي‌شد فهميد كه كُرد نيست. حرفهايش اغلب در اين گونه موارد دور مي‌زد: «من مي‌دانم همه شما جاسوس هستيد و به نام به اينجا آمده‌ايد، پس بهتر است پيش از اين كه مجبور شوم زبان شما را از پس گردنتان درآورم، به همه سؤالهايم پاسخ صحيح بدهيد.» ولي ما در پاسخ همه سؤالها، و ، جز حقيقت چيز ديگري نداشتيم كه به او بگوييم. مرتب به خدا و تمام مقدسات قسم مي‌خورديم: «شما اشتباه مي‌كنيد، خدا شاهد است ما جاسوس نيستم و تنها به منظور خدمت به اين منطقه آمده‌ايم.» ولي او هرگز قانع نمي‌شد و علاوه بر از ما با ، ، و ، با شقاوت تمام، ما را . علاوه بر اين، تا آنجا كه مي‌توانست، با عصبانيت تمام، به و ما مي‌كرد. چند بار از ما خواست پشت به انقلاب كنيم و حاضر به همكاري با آنان شويم. حتي چندبار در آن ، حدود ما را در از نوع كانيتنر انداختند كه نزديك بود به طور كامل شويم و . بدين طريق، مدت ، زير انواع مختلف آنها قرار داشتيم. گاهي به منظور و و در روحيه‌ ما، ناگهان نصب شده در اطراف محوطه اعلام مي‌كرد: «فلاني را براي آماده كنيد!» ولي بعدها معلوم شد اين هم يك نوع بلوف به منظور ايجاد تزلزله در روحيه و درهم شكستن مقاومت آن شخص بوده است. در مدت بيست روز كه ما در زندان آنان بوديم، تنها يكي از برادران ما به نام واقعاً محكوم به اعدام شد كه با مقاومت زياد، با از اين مرگ كرد. پس از اعدام هم همه ما آن را به چشم خود مشاهده كرديم. آنان و او را از كشتن و به رساندن، به منظور اعمال فشار و شكنجه، و به شهادتش رسانده بودند؛ تا آن‌جا كه مشخص و ما جنازه را با مشاهده ساعت مچي‌اش كه در اين مدت هميشه آن را بر مچش ديده بوديم، شناختيم. پس از گذشت بيست و پنج روز، گروه ديگري از برادران اعزامي از را كه يكي از آنان پاسدار بود، دستگير و به زندان ما منتقل نمودند. بعد از مدتي كه گذشت و نسبت به هم اعتماد پيدا كرديم، خود او اين مطلب را به ما گفت. بدين طريق، آنان، كه اكثرشان را نوجواناني مؤمن و مقاوم تشكيل مي‌دادند، به جمع ما افزوده شد. از اين جمع، يكي دو نفرشان بودند. حدود پنج ماه و نيم تمام، همه ما در كنار هم در اين طويله زنداني بوديم. از قرار معلوم، گروه‌هاي ديگري هم در مكانهاي ديگري زنداني بودند. زماني به اين مطلب پي‌برديم كه حجت‌الكفر و الكافرين (ضددين)حسيني به منظور به آنجا آمد و كليه زندانيان را براي گوش دادن به مزخرفات اين عامل امپرياليست در يك جا جمع كردند. او سخنراني خود را با تاختن به انقلاب و تهمت و ناسزا آغاز كرد. هنوز چند دقيقه‌اي از سخنراني‌اش نگذشته بود كه طاقتمان سرآمد و در وسط سخنراني او شعارهايي سرداديم و همگي به صورت دسته جمعي فرياد زديم: ، و بدين طريق، سخنراني سراپا هجو و مزخرفش را نيمه‌كاره در گلويش خفه كرديم. دموكراتهاي جلاد با ، ، و به جانمان افتادند و سعي كردند بدين طريق فريادمان را خاموش كنند و ما را وادار نمايند به ياوه‌گوييهاي ضددين حسيني گوش كنيم. تا جايي كه با كشيدن «گلنگدن» و مسلح كردن تفنگ، ما را به نمودند؛ ولي بچه‌ها با و ، در حال كتك خوردن، همگي سرود را سر دادند. صداي بغض‌آلود و پر از خشم و نفرتمان، در محوطه و كوه‌هاي اطراف طنين‌انداز شد. ناگهان صداي تكان‌دهنده از ميان اين فريادهاي خشم‌آلود در فضا پيچيد و باعث به و غلتيدن عده‌اي از و مقاوم ما گرديد. برنامه سخنراني به هم خورد و سخنران محترم! سرافكنده از آنجا خارج شد. اين براي ما موفقيتي بزرگ بود؛ هرچند كه به قيمت جان دو، سه نفر از عزيزانمان تمام شد. بقيه ما را، سالم و مجروح، با عجله، زير ضربه‌هاي ته قنداق، شلاق و لگد به داخل زندان برگرداندند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist