eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
729 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
6)▪️ ، روزی که پوست ۳ پاسدار را کندند. قساوت قلب اعضای بخش ویژه تا حدی بود که برخی از اعضا از ادامه جا زدند و نتوانستند ادامه چنین را تحمل کنند: « این برادران حالت بدی پیدا کرده بود، طوری که خیلی بوی بدی می‌داد و حالتی که انگار یک چیزی بگندد داشت و این مسئله به خاطر همان اعمال شکنجه‌ها بود و در بدن آن‌ها. طاهر در حالی که با چاقو وارد حمام شده بود گفت این یکی مسائل را می‌گوید یا نه یا دلش می‌خواهد مثل آن یکی ؟ من بیرون آمدم و به اتاقی که طالب در آن بود رفتم. دیدم قسمتی از را به همراه او است و شکل آن حالت خیلی بدی داشت. طالب بیهوش بود که رحمان با ریختن آب سرد می‌خواست او را به هوش بیاورد ولی رحمان هم حالت خیلی بدی داشت. البته این مطلب را نمی‌خواست نشان دهد ولی من می‌فهمیدم که از این کار خوشش نمی‌آید. نه آنکه رحمان دل‌رحم بود، ولی حالت و عکس‌العملی که برادران پاسدار نشان می‌دادند طوری بود که حالت چندش‌آوری داشتیم. من در آن موقع یک لحظه نمی‌توانستم فکر کنم که چه دردی آنها می‌کشند و فقط فکر این بودم که از معرکه‌ای که مسعود قربانی و طاهر راه انداخته‌اند عقب بیفتم.» از سوی دیگر بر روی محسن میرجلیلی نیز به موازات طالب طاهری در جریان بود: «خود من هم کابل و پارچه در دستم بود که به حمام برگشتم. چند ضربه به و محسن میرجلیلی که هنوز بیهوش بود زدم که تکان خورد و به هوش آمد. پس از به هوش آمدن دهانش را باز می‌کرد و وقتی دهانش باز می‌شد بوی گندیدگی شدیدی از دهانش می‌آمد و حالت پوسیدگی داشت. اصلاً همه جای بدنش سست شده بود و بدنش مقاومت طبیعی خود را از دست داده بود. حتی یک بار که مسعود قربانی موهای او را می‌کشید و من با کابل می‌زدم و محمدرضا دهان محسن را گرفته بود، مسعود پس از دست‌هایش پر از مو شده بود. خود من هم یک بار این کار را کردم که مقداری از موهای محسن کنده شد و دستم پر از مو شد. سپس محسن را که دیگر رمقی در بدن نداشت باز کردیم و داخل اتاق دیگر بردیم و با به میز بستیم.» تروریست‌های بخش ویژه سپس دست به اعمال شنیع‌تری زدند و شکل جدیدی به شکنجه‌های خود دادند: «پس از اینکه طالب به هوش آمد جواد از او اطلاعات می‌خواست و در مورد یک‌سری کارت و مدارک پاسداری که از جیب طالب به دست آورده بود سؤال می‌کرد و می‌گفت آدرس دوستانت را به ما بده که طالب جوابی نمی‌داد. جواد گفت این طوری نمی‌شود، باید این را کرد و مصطفی به آشپزخانه رفت و یک و یک به همراه خودش آورد و به جواد داد. جواد سیخ را دو بار کرد و به زد و بار سوم سیخ را سرخ کرد و روی دکمه‌های جلو شلوار طالب گذاشت که شلوار طالب سوخت و سپس به طالب اصابت کرد که یک‌دفعه طالب شوکه شد و به این شکل جواد آلت طالب را سوزاند و تمام فضای اتاق را و پر کرده بود و چون نمی‌توانستیم درب‌ها را باز کنیم همان طوری بو به داخل راهرو هم رفته بود و تا حدی فضای خانه را پر کرده بود. پس از اینکه طالب بیهوش شد جواد و مصطفی او را از روی صندلی باز کردند و جواد یک آورد و می‌خواست به طالب استعمال کند. من نمی‌توانستم این صحنه را ببینم و از ترس از اتاق خارج شدم و بعداً مصطفی جریان استعمال شیشه را به من توضیح داد.» با پایان یافتن شکنجه‌ها، مسعود قربانی و جواد محمدی شکنجه‌گاه را ترک کردند: «طاهر نهایت کار این طور گفت که ما فقط انتقام گرفتیم و اطلاعات نگرفتیم و بعد با مسعود دست‌های خود را شستند و رفتند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist