دفاع همچنان باقیست
5)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشیهای_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند. در ادامه اعضای بخش ویژه مجا
6)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشیهای_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند.
قساوت قلب اعضای بخش ویژه تا حدی بود که برخی از اعضا از ادامه #شکنجههای_قرون_وسطایی جا زدند و نتوانستند ادامه چنین #جنایاتی را تحمل کنند: « #لثههای این برادران حالت بدی پیدا کرده بود، طوری که #دهانشان خیلی بوی بدی میداد و حالتی که انگار یک چیزی بگندد داشت و این مسئله به خاطر همان اعمال شکنجهها بود و #خونمردگیها در بدن آنها. طاهر در حالی که با چاقو وارد حمام شده بود گفت این یکی مسائل را میگوید یا نه یا دلش میخواهد مثل آن یکی #پوستش_کنده_شود؟ من بیرون آمدم و به اتاقی که طالب در آن بود رفتم. دیدم قسمتی از #پوست_سر را به همراه #موهای او #کنده است و شکل آن حالت خیلی بدی داشت. طالب بیهوش بود که رحمان با ریختن آب سرد میخواست او را به هوش بیاورد ولی رحمان هم حالت خیلی بدی داشت. البته این مطلب را نمیخواست نشان دهد ولی من میفهمیدم که از این کار خوشش نمیآید. نه آنکه رحمان دلرحم بود، ولی حالت و عکسالعملی که برادران پاسدار نشان میدادند طوری بود که حالت چندشآوری داشتیم. من در آن موقع یک لحظه نمیتوانستم فکر کنم که چه دردی آنها میکشند و فقط فکر این بودم که از معرکهای که مسعود قربانی و طاهر راه انداختهاند عقب بیفتم.»
از سوی دیگر #شکنجههای_دلخراش بر روی محسن میرجلیلی نیز به موازات طالب طاهری در جریان بود: «خود من هم کابل و پارچه در دستم بود که به حمام برگشتم. چند ضربه #کابل به #کف_پا و #بدن محسن میرجلیلی که هنوز بیهوش بود زدم که تکان خورد و به هوش آمد. پس از به هوش آمدن دهانش را باز میکرد و وقتی دهانش باز میشد بوی گندیدگی شدیدی از دهانش میآمد و #لثههای #دندانهایش حالت پوسیدگی داشت. اصلاً همه جای بدنش سست شده بود و بدنش مقاومت طبیعی خود را از دست داده بود. حتی یک بار که مسعود قربانی موهای او را میکشید و من با کابل میزدم و محمدرضا دهان محسن را گرفته بود، مسعود پس از #کشیدن_موهای_محسن دستهایش پر از مو شده بود. خود من هم یک بار این کار را کردم که مقداری از موهای محسن کنده شد و دستم پر از مو شد. سپس محسن را که دیگر رمقی در بدن نداشت باز کردیم و داخل اتاق دیگر بردیم و با #زنجیر به میز بستیم.»
تروریستهای بخش ویژه سپس دست به اعمال شنیعتری زدند و شکل جدیدی به شکنجههای خود دادند: «پس از اینکه طالب به هوش آمد جواد از او اطلاعات میخواست و در مورد یکسری کارت و مدارک پاسداری که از جیب طالب به دست آورده بود سؤال میکرد و میگفت آدرس دوستانت را به ما بده که طالب جوابی نمیداد. جواد گفت این طوری نمیشود، باید این را #کبابش کرد و مصطفی به آشپزخانه رفت و یک #گاز_پیکنیکی و یک #سیخ به همراه خودش آورد و به جواد داد. جواد سیخ را دو بار #سرخ کرد و به #ران_طالب زد و بار سوم سیخ را سرخ کرد و روی دکمههای جلو شلوار طالب گذاشت که شلوار طالب سوخت و سپس #سیخ_داغ به #بدن طالب اصابت کرد که یکدفعه طالب شوکه شد و به این شکل جواد آلت طالب را سوزاند و تمام فضای اتاق را #بوی_سوختگی_پارچه و #گوشت_بدن پر کرده بود و چون نمیتوانستیم دربها را باز کنیم همان طوری بو به داخل راهرو هم رفته بود و تا حدی فضای خانه را پر کرده بود. پس از اینکه طالب بیهوش شد جواد و مصطفی او را از روی صندلی باز کردند و جواد یک #شیشه #نوشابه آورد و میخواست به طالب استعمال کند. من نمیتوانستم این صحنه را ببینم و از ترس از اتاق خارج شدم و بعداً مصطفی جریان استعمال شیشه را به من توضیح داد.»
با پایان یافتن شکنجهها، مسعود قربانی و جواد محمدی شکنجهگاه را ترک کردند: «طاهر نهایت کار این طور گفت که ما فقط انتقام گرفتیم و اطلاعات نگرفتیم و بعد با مسعود دستهای خود را شستند و رفتند.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist