10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 #نماهنگ
توسل به امام زمان (عج)
در شب لیل الرغائب
من همونم، همیشه از خودم فراری
که جز شما نداره یاری،
اگه منو بجا بیاری
🔻با نوای
محمد حسین پویانفر
#توسل
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 خلاصه مطالب کانال های حماسه جنوب را در پیج اینستاگرام
زیر دنبال کنید 👇👇
https://instagram.com/hemasehjonob_?igshid=12qetpozgwr6o
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 دیدار
خانم ناصرهشرمان
نویسنده معروف هندی و
مصاحبهگر مهدی طحانیان
در دیدار صمیمی با آزادگان اردوگاه رمادی
#کلیپ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روند شروع تجاوز
دشمن بعثی به ایران اسلامی۲
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
به موازات عملیات منظم ارتش عراق در سرتاسر نقاط مرزی، دشمن به اقدامات دیگری از جمله توزیع سلاح بین عشایر خوزستان و عناصر ضدانقلاب در سراسر مرز دست زد. این اقدام تا حدی گسترده بود که در برخی شهرهای مرزی، از جمله در مناطق کردنشین، خرید و فروش سلاح کاری عادی شده بود و بعضاً بازار گرمی داشت. همچنین، عملیاتهای نامنظم که عموماً با حمایت عراق و گاهی به دست نیروهای عراقی انجام میشد، وضعیت استانهای مرزی را ناآرام کرده بود و تلفات فراوانی را از مردم و نیروهای نظامی و انتظامی میگرفت. مینگذاری در جادهها، بمبگذاری در معابر عمومی و مراکز اقتصادی، کمین به ستونهای نظامی و خودروهای عمومی و شبیخون به مراکز مختلف، از جمله این اقدامات بود.
ادامه دارد -----------------
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #تاریخ_شفاهی
🔅 نقش مصر
در جنگ ایران و عراق ۳
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
🔅 از آغاز جنگ تا آزادسازی خرمشهر در ۳ خرداد ۱۳۶۱ به دست رزمندگان ایران، شرایطی که مستلزم ایفای نقش فعال مصر در جنگ باشد، وجود نداشت. این امر سه دلیل عمده داشت: نخستین و مهم ترین دلیل موضع برتر نیروهای عراقی در جبهه های جنگ بود. دومین دلیل، عدم تمایل سادات به ایفای چنین نقشی بود؛ زیرا، او به طور یکسان از رهبران دو کشور درگیر در جنگ که مخالف سرسخت سیاست هایش در قبال اسرائیل بودند، نفرت داشت. سومین دلیل عدم تمایل شیخ نشین های ثروتمند حوزه خلیج فارس به پشتیبانی از ایفای چنین نقشی توسط مصر بود. این دلایل باعث شد تا مصر در این دوران تنها به فروش تسلیحات به طرف عراقی اکتفا کند، اما با ترور سادات در اکتبر ۱۹۸۱ و چند ماه بعد فتح خرمشهر و پیروزی هایی که رزمندگان ایران در جبهه های جنگ به دست آوردند، شرایط برای مداخله گسترده تر مصر فراهم شد. در مصر، حسنی مبارک به قدرت رسیده بود، در جبهه های جنگ، ایران از حریف برتر بود و در میان شیوخ عرب حوزه خلیج فارس، نیاز به یک پشتیبان منطقه ای، به ویژه پشتیبانی که فاصله اش از صحنه نبرد به آنان اطمینان بدهد که در را به آسانی به روی قدرت منطقه ای حریص دیگری نمی گشایند؛ به خوبی احساس می شد. ضمن این که در سال ۱۹۸۲، عراق با اعزام یک هیئت نظامی به قاهره خواستار افزایش سطح همکاری نظامی مصر شده بود.
مصر در واکنش به تقاضای عراقی و شرایط به وجود آمده با احتیاط عمل کرد. مصریان ضمن این که پذیرفتند سطح کمک و همکاری های نظامی خود را با عراق افزایش دهند، اما از پذیرش این که همکاری هایشان از چارچوب های تعریف شده فراتر رود و به مداخله مستقیم در جنگ منجر شود، خودداری کردند.
-----------
فیلیپ استودارد برای خودداری مصر از مداخله مستقیم، سه دلیل زیر را ارائه کرده است:
1) آگاهی مصریان از ارزش استراتژیک ایران و خطرات احتمالی بیگانگی ایران از همسایگان عربش در بلند مدت ؛
۲) اعتقاد به این که سرانجام دستیابی به توافق امکان پذیر است و از این رو سودمندترین نقش برای سایر کشورهای عربی در این زمینه، تأمین بقای عراق و تقویت توانایی هایش برای مذاکرات صلح با ایران است؛
۳) خاطره تلخ مصریان از ماجراجویی مصیبت بار ناصر در دهه ۱۹۶۰ در یمن.
--------
به نظر می رسد که برای فهم نقش و موضع مصر در طول جنگ، باید به بررسی شیوه نگرش این کشور در قبال منازعه پدید آمده پرداخت. از دیدگاه مصر جنگ ایران و عراق یک بازی با حاصل جمع صفر نبود که در آن برد یکی لزوما با باخت دیگری مساوی باشد؛ زیرا، آنها پیروزی کامل هیچ یک از دو طرف (حتی عراق را در راستای منافع خود ارزیابی نمی کردند، چرا که این امر می توانست تهدیدی جدی برای نقش منطقه ای مصر باشد. بر پایه همین نگرش، این کشور کوشید تا نقش یک موازنه گر را ایفا کند. نقشی که بر مبنای آن رابطه و همکاری نظامی با عراق از حدود قدرت ایستادگی این کشور در برابر ایران فراتر نمی رفت. مبارک در مصاحبه اش با مجله لبنانی السفیر با تأکید بر سیاست موازنه درباره نقش مصر در جنگ ایران و عراق ادعا کرد: «مصر هیچ گاه از جنگ میان عراق و ایران که هر دو کشورهایی اسلامی اند و میان آنها رابطه دوستی برقرار بوده، حمایت نکرده است. من امیدوارم که ما نقش میانجی را میان ایران و عراق ایفا کنیم. من علت آنچه را که باعث شده تا ایران موضع تندی در برابر ما اتخاذ کند نمی دانم اگرچه ما به عراق آن قدر کمک نمی کنیم که عملیات های نظامی تهاجمی این کشور را علیه ایران ممکن سازد. ما از مذاکرات و میانجیگری برای حل مسائل حمایت می کنیم. ما هرگز به عراق سلاح تهاجمی که با آن به ایران ضربه بزند ارائه نکرده ایم. این هرگز اتفاق نیفتاده است ما آن گونه که برخی تصور می کنند هیچ نیروی نظامی در عراق نداریم. ما در جنگ تخصص داریم. ما در جنگ نمی توانیم یک نیروی ناکامل اعزام کنیم. اگر ما می خواستیم که به عراق نیرو بفرستیم می بایست یک نیروی کامل می فرستادیم
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
همراه باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۵۹
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
عبدالمحمد تا چند روزی در هور، کارش تنها کشیدن نقشه و نوشتن گزارش هایش بود. سیدناصر هم به تبعیت از او گزارش این ماموریت را اینگونه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
«گزارش ماموریتهای شناسایی سیدناصر سیدنور از منطقهی استان العماره و استان بصره و زیارت عتبات مطهره»:
السلام علی الحسین(ع) و علی علی بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین(ع) و علی اصحاب الحسین(ع) و علی جمیع الشهدا.
روز جمعه بعدازظهر ۶۲/۷/۱۵ پس از تهیه برگ عبور به وسیله سیدهاشم، با نام (احمد جعفر خضیر)، ساعت ۷:۴۵ از عماره به قصد بغداد و زیارت عتبات با یک ماشین تاکسی به همراهی یک سرباز به نام ستار، حرکت کردیم. در ابتدای حرکت، ستار به حضرت امام خمینی ناسزا گفت. ساعت ۸ به اولین دژبانی رسیدیم. ماشینهای زیادی جهت بازرسی توقف کرده بودند. بدون رعایت نوبت، رانندهی تاکسی خود را به دژبان رسانید. دژبان ابتدا برگه یا کارت شناسایی خود (راننده) و سپس صندوق عقب ماشین و جلوی ماشین را بازرسی کرد و اجازهی عبور داد.
چون شب هنگام بود و به غیر از رستورانهای سر راه چیزی دیده نمیشد، جادهی اتوبان و تردد ماشینها کاملا عادی به نظر میرسید. در بین راه ستار خوابید و من توانستم نام شهرها را از سیدهاشم بپرسم. ساعت ۱۰ شب به استان کوت رسیدیم و دژبانی بدون درخواست برگه، اجازه تردد داد. ساعت ۱۱:۳۰ شب به دژبانی بغداد رسیدیم. دژبانی بغداد نیز بدون درخواست برگه، اجازه عبور داد. شهر، نسبتا خلوت و تردد ماشینها در نیمه شب کم بود. در بین راه چند کامیون که تعدادی زن و مرد کنار آن جمع شدن بودند دیدیم و از آن جا به شرق بغداد، به طرف یکی از فامیلهای نزدیک سیدهاشم رفتیم.
ساعت ۱۲ شب، یک زن در را به روی ما باز کرد. وقتی که مطمئن شدند آشنا هستیم یک مرد بنام علوان از ما پذیرایی کرد. سریع شام تهیه کردند. سپس شروع به پرسیدن از اوضاع جبههها کرد. برای این که با اطمینان بتوانند صحبت کنند از فامیل و نسبتم سوال کرد. من خودم را اهل الاعوج معرفی کردم که بعد از سوالات زیادی ناچار شدم خود را اهل بصره معرفی کنم.
صبح زود، سیدهاشم برای دادگاه نظامی به یعقوبه رفت و مرا تنها در خانه گذاشت. من هم به علت عدم آشنایی به وضع کل عراق و پرسشهای مکرر از طرف خانواده، بیشتر طول روز را خوابیدم. روز ۱۷/۷، صبح زود با سیدهاشم به طرف پادگان التاجی واقع در مسیر سامرا-بغداد حرکت کردیم. ابتدا سوار اتومبیل شدیم و در منطقهای بنام الثوره، پیاده شدیم. در آن جا بعد از صبحانه به طرف کاظمین حرکت کردیم.
ساعت ۷:۳۰ به حرم مطهر کاظمین (ع) رسیدیم. دورتادور صحن عکسهایی از صدام که در حال قرآن یا نماز خواندن بود دیده میشد. عدهی بسیار کمی زن و پیرمرد و نیز چند نفر نظامی در داخل صحن بودند. به سرعت و در حالی که اطراف خود را میپاییدیم به طرف وضوخانه رفتیم. پس از وضو گرفتن به داخل حرم وارد شدیم. نیروهای امنیتی و آدمهای مشکوک الحال توی صحن بودند. داشتیم به دور ضریح حضرت موسی الکاظم (ع) و امام محمد تقی (ع) طواف میکردیم، یک پیرزن را در حالی که گریه میکرد دیدیم که با صدای کوتاهی میگفت: دلم را سوزاندند، خدایا دلشان را بسوزان.
سپس نماز زیارت را خواندیم و به تندی از صحن خارج شدیم و از آن جا به طرف پادگان التاجی رفتیم و به راحتی از دژبانی مشرف به پادگان گذشتیم. ساعت ۸:۳۰ به پادگان رسیدیم. سیدهاشم به درون پادگان رفت و تا ساعت ۱۰:۳۰ درکناری به انتظار ایستادم. چند تریلی حامل سیم خاردار و چند تریلی نظامی را که از سامرا به طرف بغداد در حال حرکت بودند، دیدیم. در همان ساعت از پادگان به طرف بغداد برگشتیم و دژبانی در حالی که تمام ماشینها را نگه میداشت، به ماشین ما اجازه عبور داد.
ساعت ۱۱ بعد از گذشتن از کنار فرودگاه و سپس میدان ((جندی المجهول)) به منطقه العلاوه رسیدیم. بلافاصله از آنجا به طرف کربلا حرکت کردیم. در بغداد، نیروهای امنیتی به وسیلهی ماشین هایشان در شهر گشت میزدند. بدون توقف در این مسیر، ساعت ۱۲:۳۰ به کربلا رسیدیم. تاکسی ما را کنار صحن ابوالفضل العباس (ع) که در سمت شرق صحن اباعبدالله (ع) قرار دارد پیاده کرد. داخل صحن پر از عکس صدام بود. عدهی قلیلی توی حرم بودند. بلافاصله مشغول زیارت شدیم و در حالی که عدهای در حدود ۲۰ نفر نماز جماعت میخواندند، ما داشتیم زیارت میکردیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۶۰
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
بعد از نماز به طرف صحن اباعبدالله الحسین (ع) رفتیم. عدهای از کارگران مشغول ترمیم مناره و دیواره شرقی صحن بودند. به داخل که رفتیم، باز هم جمعیت بسیار کمی را در حرم دیدیم. عدهای از زنها و سربازان و پیرمردها مشغول زیارت بودند. ابتدا قبر شش گوشهی امام حسین (ع) و سپس قبر حبیب بن مظاهر و سپس اصحاب امام حسین (ع) و ابراهیم مجاب و محل قتلگاه امام حسین (ع) را زیارت کردیم. بعد از زیارت از صحن خارج شدیم و پس از صرف نهار در کافهی نزدیک صحن، به خانهی یکی از فامیلهای سیدهاشم رفتیم. ساعت ۳ به منزل رسیدیم. در آنجا صاحب خانه که یکی از فرزندانش به خاطر مخالفت با رژیم در زندان به سر میبرد پس از این که اطمنیان حاصل کرد که من از آنها هستم، شروع به صحبت کردن دربارهی مظلومیت مردم و جور و جفای صدام و در حالی که گریه میکرد از وضعیت ناگوار آیت الله خویی و سید یوسف حکیم تعریف کرد.
نماز را در آنجا خواندیم. میخواستم از او خداحافظی کنم که سیدهاشم به او فهماند که من ایرانی هستم و او از من خواست که چند دقیقهی دیگر بمانم. ابتدا در مورد ایران صحبت کرد و سپس دو نفر از دوستان و او از من خواست که چند دقیقه دیگر بمانم. ابتدا در مورد وضعیت ایران صحبت کرد و سپس دو نفر از دوستان خود را در ایران به من معرفی نمود. مجددا از ایشان خداحافظی کردیم و از ما خواست که باز هم به خانهی او بیاییم. از منطقه حی الحر به طرف گاراژ رفتیم و از آنجا به طرف شهر حرکت کردیم. بین راه نجف و کربلا، دژبانی وجود نداشت و فقط پلیس راهنمایی در جاده بود ماشین، ما را کنار صحن امیر مومنان علی (ع) پیاده کرد. وضع شهر نجف نسبت به کربلا، مذهبی تر بود و از گوشه و کنار خیابانهای اطراف صحن صدای روضه خوانی به گوش میرسید. خیابانهای داخل شهر مملو از آدم بود. به درون صحن رفتیم. نیروهای امنیتی علنا توی صحن گشت میزدند. آنها، اتاق بزرگ و مخصوصی در ضلع شمال صحن داشتند. وقتی که وارد حرم شدیم جمعیت زیادتری را نسبت به کربلا مشاهده کردیم. پیرمردی در گوشهی حرم با صدای بسیار محزون و سوزناکی ناله میکرد و مردم در حالی که با ترس زیاد به طواف ضریح مشغول بودند، همصدا با پیرمرد ناله میکردند پس از نماز زیارت به طرف شرقی حرم رفتیم. یک نفر داشت تابلویی را نصب میکرد که از مجاهدتهای صدام و علاقهی او به ترمیم عتبات، چیزهایی روی تابلو نوشته بود. در همان حال دیدیم که جنازهای را که در جبهه کشته شده بود به داخل حرم آوردند. جنازه به وسیله سه سرباز و دو نفر دیگر که لباس شخصی داشتند، حمل میشد. آنها بعد از طواف برای جنازه فاتحه خواندند. جمعیت داخل حرم، هیچ توجیهی به جنازه نداشتند.
از صحن مطهر که خارج شدیم به طرف قبرستان نجف که تمامی مردهها و کشته شدگان جبههها در آن محل دفن میشوند، رفتیم و از فاصله دور قبرستان را نگاه میکردیم. از آنجا به بازار رفتیم. بازار نجف بسیار شلوغ بود. اکثر مردم بازار توی را زنان بی حجاب، پیرمرد، نظامی، خارجیها (بیشتر هندی و مصری) و عدهای از دانش آموزان تشکلی میدادند. پس از اینکه توی بازار دور خوردیم، از آنجا به طرف گاراژ رفتیم و سپس با وسیلهای به طرف عماره حرکت کردیم.
ابتدا از نجف به طرف استان دیوانیه رفتیم و در آن جا شام خوردیم و سپس به طرف عماره حرکت کردیم. ساعت ۹:۳۰ شب به انتظامات عماره در نزدیکی سپاه چهارم رسیدیم. شب به عماره رسیدیم. ۶۲/۷/۱۸ به بازار عماره رفتیم تا عکس بگیریم و مجله بخریم و سر و صورتمان را اصلاح کنیم. نقطه به نقطهی بازار، نیروهای دژبان به محض اینکه به کسی مشکوک میشدند از او کارت یا برگه دیگری درخواست میکردند. در این جا، هیچ کس بدون برگه مرخصی یا کارت دانش آموزی جرات به بازار رفتن ندارد. اگر کسی را دستگیر کردند، خواهش و تمنا هیچ تاثیری در مامورین ندارد.
صبح زود به اتفاق گروهبان سید هاشم و سیدصادق با ماشین تویوتای خود در حالی که مسلح به کلت بودیم به قصد بصره حرکت کردیم. ابتدا از را عماره-کحلا به قلعه صالح رفتیم. ساعت ۹:۳۰ به العزیر رسیدیم. در ورودی شهر العزیر، یک دژبانی متشکل از نیروهای امنیتی جیش الشعبی و سرباز دژبان و در بیست قدمی پلیس راهنمایی بود. یک نفرشان در قسمت غربی دژبان در یک سنگر موضع گرفته بود. یکی از دژبانها از ما کارت یا برگه درخواست کرد و نفر دوم اطراف ماشین را میپایید. من و سید هاشم برگههای مرخصی خود را نشان دادیم و سیدصادق کارت دانش آموزی. در حالی که کارت او نشان میداد که سید صادق ۱۸ ساله است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 دلم آواره صحراست
میدانم که اینجایی
🔻 با نوای حاج صادق آهنگران
#نماهنگ
#کلیپ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂