eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪︎رژیم خبیث تنبیه خواهد شد.... ▪︎چند موشک کروز برد بلند از ایران به سمت اسرائیل ... ▪︎اسرائیل با یک حمله چند جبهه‌ای از سوی ایران و .... ▪︎مرحله دوم حرکت پهپادهای ایرانی به سمت اسرائیل .... ▪︎فرمانده سنت‌کام فلسطین اشغالی را ترک کرد... ▪︎شهردار حیفا حالت فوق‌العاده در این شهر اعلام کرد.... ▪︎ده‌ها موشک و پهباد به سرزمین‌های اشغالی اصابت کرد.... ▪︎پهپادها شروع به پرواز بر فراز آسمان عراق کردند.... ▪︎هکرهای ایرانی در حال حمله سایبری...‌‌ ▪︎حمله ایران به چندین پایگاه را در داخل اسرائیل.... ▪︎ قسمت اصلی حملات ایران علیه رژیم صهیونیستی هنوز شروع نشده.... ▪︎حملۀ پهپادهای انتحاری حزب‌الله به گنبد آهنین.... ▪︎ایران در حال بلعیدن اسرائیل است.... ▪︎شادی مردم تکبیرگویان در میدان فلسطین.... ✾࿐༅◉༅࿐✾ 🍂 صبح دل انگیز فتح المبین و فتح خرمشهر و... را امروز دوباره حس کردیم و به جان نوشاندیم. درود بر رزمندگان سپاه و ارتش که باز حماسه آفریدند و دهان دشمن را بستند. صفای صبحتان هدیه به خنده‌های کودکان غزه        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @bank_aks @defae_moghadas ⏪ عضویت            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍂 همراه با قصه‌گو ۱ رضا رهگذر از کتاب سفر به جنوب ✾࿐༅◉༅࿐✾ 🔸 در مق
🍂 همراه با قصه‌گو ۲ رضا رهگذر از کتاب: سفر به جنوب ✾࿐༅◉༅࿐✾ 🔸 طرف‌های عصر، می‌زنیم بیرون. از یک طرف محوطه وسیع پادگان صدای بلندگو بلند است. گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می‌دهد بوی شهادت می دهد... به آن طرف نگاه می‌کنیم. فضایی بسیار وسیع و باز است. دور تا دورش باغچه های گل رز سرخ و صورتی و محمدی است. در انتهای محوطه صحنه ای درست کرده اند و مشغول تزیین آن هستند. آخر نیمه شعبان نزدیک است و از دو ـ سه شب مانده، هر شب مراسم جشنی برپاست. در میدان با نوجوان ریزاندامی روبه رو می‌شویم که لباس رزمندگان را برتن دارد. قدی کوتاه و جثه ای کوچک و باریک دارد. چهره مهتابی رنگش را چشمان جنوبی با حیایی زینت داده است. مشکی گیرا با مژه های بلند برگ برگشته. به نظر نمی‌رسد بیش از سیزده سال داشته باشد. تعجب می‌کنم مگر نه می‌گویند کمتر از پانزده ساله ها را نمی‌گذارند به جبهه بیایند؟! نمی توانم تعجبم را پنهان کنم. جلو می روم و سلام می‌کنم. با لبخندی محجوب جواب سلامم را می‌دهد. می پرسم برادر! - رزمنده ای؟ - بله. - از کجا اعزام شدی؟ - دزفول - می‌بخشی داداش، خیلی کوچک به نظر می رسی.... چند سالت است؟ - با همان لبخند دوست داشتنی اش می‌گوید: شانزده سال. با تعجب بیشتر می‌گویم اصلا بهت نمی آید کلاس چند می؟ - دوم نظری - رشته ات؟ - ریاضی فیزیک - بار چندم است که به جبهه می آیی؟ - بار اول -چطور شد به جبهه آمدی؟ - فرمان امام را که شنیدم آمدم. منظورش همین فرمان اخیر امام است که «هرکس می‌تواند به جبهه برود باید برود... کدام مدرسه میروی؟ - دبیرستان طالقانی - غیر از خودت کس دیگری هم از خانواده ات در جبهه هست؟ - برادر بزرگتر و پدرم - پدرت چند سالشان است؟ - چهل و پنج سال. خدا حافظی می‌کنیم تا راه بیفتیم به طرف گوشۀ دیگری از پادگان ، که یکدفعه یادم می‌آید اسمش را نپرسیده ام. می پرسم می گوید: عبدالرحیم حسینی        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار با نوای حاج صادق آهنگران 🔹 فضای جبهه حق شورشی افکنده برجانم..        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
«کهنه سرباز»       ┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ مدیر و چند نفر از کارکنان مدرسه با گام‌های بلند به سمت درِ ورودی دویدند. همگی به در چشم دوخته بودیم. لحظه‌ای بعد، در میان استقبال مدیر و معاونان، چند نفر افسر ارتشی شَق‌ورق قدم در حیاط مدرسه گذاشتند. از اُبهتشان خوشم آمد. برای لحظه‌ای خودم را به دست رؤیا سپردم و در لباس ارتش جا خوش کردم. همیشه دوست داشتم ارتشی شوم و بتوانم خدمتی بکنم. خیلی سنگین و پراُبهت قدم برمی‌داشتند. همگی روی صندلی‌هایی که کنار دیوار چیده شده بود نشستند. ابتدا مدیر مدرسه پشت تریبون رفت و پس از خوش‌آمد‌گویی به افسران، رو به ما گفت: «جناب سرهنگ خواجوی به همراه همکاران محترمشان برای بازدید و یک‌سری مسائل دیگر که خود این بزرگوار فرمایش می‌کنند تشریف‌فرما شده‌اند به مدرسه ما.» مدیر بعد از سخنرانی کوتاهش از سرهنگ خواجوی دعوت کرد تا پشت تریبون قرار بگیرد. سرهنگ پشت تریبون ایستاد؛ با صدایی رسا و مغرور صحبت می‌کرد. خیلی جَذَبه داشت. ارتشِ هر کشور و مملکت برایش حکم خون در رگ را دارد و قدرت ارتش قدرت هر کشور است. ارتش به افراد باهوش و قوی نیاز دارد. هر کدام از شما برای ارتش انتخاب شود، در مدرسه نظام ادامه تحصیل می‌دهد و حتی با دادن آزمون می‌تواند افسر هم بشود. در مدتی که دانش‌آموز هستید حقوق و مزایا هم دریافت خواهید کرد.»       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ خاطرات امیر سرتیپ‌ دوم اسکندر بیرانوند نویسنده:امین کیانی @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂