🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۰
سعید علامیان
🔸 عملیات غیوراصلی
ساعت ۴ بعد از ظهر روز هشتم مهرماه علی غیوراصلی [مسئول آموزش سپاه خوزستان] به مقر عملیات آمد. بچهها را جمع کرد و مثل عملیاتهای دستگيری روی یک صندلی رفت و برای بچهها شروع به صحبت کرد که دشمن در حال رسیدن به اهواز است. از سوسنگرد عبور کرده دارد به حمیدیه میرسد؛ باید قبل از این که دشمن به حوالی اهواز برسد جلوی او را بگیریم.
قرار شد با فرماندهی غیور اصلی به سمت حمیدیه برویم، آن جا کمین کنیم و به عراقیها ضربه بزنیم. با چند ماشین خود را به حمیدیه رساندیم. غروب نیروها چند دسته شدند در ابتدای جاده حمیدیه سوسنگرد.
بچه ها دو طرف جاده مستقر شدند. طرف چپ جاده مقداری درخت گز که حالت جنگلی داشت. جلوی این درختها به سمت سوسنگرد زمین کشاورزی بود که به تازگی شخم خورده و آبیاری شده بود. قرار بود بچهها بدون هیچگونه حرکتی آن جا مستقر شوند و چند نفر به شناسایی بروند؛ ساعت که از ۱۲ شب گذشت حمله صورت گیرد. عراقیها به نزدیکی ما رسیده بودند. صدای خودروها و حرف زدن آنها به گوش میرسید. خیلی زود معلوم شد که تانکهای عراقی به آنجا رسیدهاند.
آنها به ستون از کنار جاده به سمت اهواز در حال حرکت بودند که دو دستگاه از تانکها و یک خودروی پر از مهمات تانک در این زمین فرو میروند...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ 🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۰ سعید علامیان 🔸 عملیات غیوراص
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۱
سعید علامیان
🔸 عملیات غیوراصلی
به محمود[مراداسکندری] گفتم ادامه نده برگردیم ولی محمود رفت بالا و پشت فرمان قرار گرفت. یکباره یک خمپاره روی مهمات خورد و ماشین شعلهور شد. دیگر از او خبری نشد. بعد از عقب نشینی عراقیها به سمت ماشین رفتیم. جسد محمود سوخته و جمع شده داخل ماشین بود. یک جفت کفش تکواندو مشکی به صورت نیم سوخته پایش بود؛ جنازه اش را به اهواز منتقل کردیم.
فردای آن روز به علی شمخانی خبر رسید که عراقی ها از تنگه چزابه خارج شدهاند و قصد دارند بار دیگر حمله خود را سازماندهی کند.
او[علی شمخانی] به احمد پیغام فرستاد که با نیروهایش به شهر بستان بروند و مانع پیشروی دشمن به بستان، سوسنگرد، حمیدیه و اهواز شوند.
.
با نیروهای عملیات اهواز حرکت کردیم؛ حدود هشتاد نفر بودیم وارد بستان شدیم. بهترین جایی که میتوانستیم مستقر شویم مسجد بستان بود. مردم از اهواز امکانات میآوردند و به خط مقدم و به مسجد تحویل میدادند...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۲
سعید علامیان
🔸 عملیات غیوراصلی
شبها استراحت میکردیم و روزها در بیرون شهر مستقر میشدیم. شناسایی صورت گرفته نشان میداد که عراقیها عمده قوای خود را روی ارتفاعات الله اکبر مستقر کردهاند. قرار این بود که با این نیروها که تقویت میشدند به تپههای الله اکبر حمله کنیم؛ از پشت تنگه چزابه را ببندیم و ضربه نهایی را به عراقیها وارد کنیم.
غیور اصلی با آقای احمد غلامپور از اهواز حرکت کردند که خود را به بستان برسانند و نیروهای ما را با خودشان هماهنگ کنند که فردا شب وارد عمل شویم. احمد غلامپور، علی غیور اصلی، آقای ویسی و حسین نظیری پنج نفری شبانه با یک جیپ آهو با چراغ خاموش حرکت کردند...
محورها به هم نزدیک بود و چراغ خودروها را روشن نمیکردند. بین راه تصادف کردند و غیور اصلی شهید شد. با شهادت غیوراصلی آقای شمخانی بیشتر احساس تنهایی کرد. آقای غیور اصلی از دست رفته بود و محور حمله در بستان و سوسنگرد ضعیف شد.
روزی که عراقیها نزدیک نورد رسیدند؛ هیاهوی بزرگی شد؛ وضع اهواز بهم ریخت. پس از این ماجرا، آقای شمخانی به من گفت محور بستان را تحویل حمید معینیان بده، خودت به اهواز بیا، همه کارها از هم پاشیده شده؛ بیا ببینیم باید چکار کنیم...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۳
به قلم سعید علامیان
🔸 اطلاعاتعملیات
حسن باقری در ابتدای ورود به اهواز دانست که بار زمین مانده جبههها، شناخت دشمن است. کسی اطلاعات دقیق ندارد که بتواند رفتار عراقیها را تحلیل کند. او بنیان اطلاعاتعملیات را گذاشت و با استفاده از نیروهای بومی شروع به شناسایی کرد.
کمتر از دو هفته پس از شروع جنگ دست اتفاق احمد سیاف زاده و حسن را در کنار هم قرار داد تا توان و تجربه عملیاتی احمد با شناخت و اطلاعات حسن شبیخونی را علیه ارتش متجاوز شکل دهد؛ بهخصوص که احمد پس از فقدان علی غیوراصلی به دنبال اجرای شبیخونی نظیر عملیات حماسی غیور اصلی بود.
حسن باقری در همان روزها به عملیات اهواز آمد. پیراهن سپاهی و شلوار معمولی تنش بود.
گفت چه قدر نیرو داری؟
گفتم یک اتوبوس پاسدار دارم.
حسین علم الهدی با گروهی از سپاه هویزه مترصد عملیات علیه عراقیها بود. گفت من هم قدری نیرو دارم. محمد حجازی دو اتوبوس پاسدار از اصفهان آورده بود. علی هاشمی هم گروهی از سپاه حمیدیه داشت. بیشتر نیروهای عرب سپاه اهواز برای حسن باقری کار میکردند...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۴
به قلم سعید علامیان
حسن باقری با شناسایی حمید تقوی و حمید سیدنور در اطراف دب حردان در جایی به نام سید یوسف محلی پیدا کرده بودند که میشد دشمن را به تله بیندازیم و جاده اهواز خرمشهر را از پشت قطع کنیم.
آنها با دو اتوبوس و ما هم با یک اتوبوس حرکت کردیم، خیلی هم بد رفتیم. یعنی اوج بیسوادی ما در جنگ بود؛ کسی با اتوبوس نمی رود آنجا بایستد! اگر صبح خیلی زود حرکت نمیکردیم و برنمیگشتیم دشمن اتوبوسهای ما را میدید!
به نتیجه کار هم اصلاً فکر نمیکردیم؛ فقط میخواستیم به عراق بزنیم. کما این که کسی قبل از تک غیوراصلی حسابی برای نتیجه باز نکرده بود.
پنجاه نفر از را سپاه اهواز، شصت نفر از اصفهانیها، با افراد علی هاشمی و علم الهدی در مجموع صد و پنجاه نفر- یعنی نیم گردان میشدیم. حسن باقری محورهایی را شناسایی کرده بود. گفت عراق خیلی باز ایستاده جای رخنه زیاد دارد...
نمیدانستیم چه میشود. فقط کافی بود آنها ما را نمیدیدند و بین تانکهایشان قرار میگرفتیم. در این صورت با نارنجک به تانکهایشان میرفتیم و اسیر میگرفتیم.
من، حسن باقری و حسین علمالهدی با یک جیپ آهو جدا رفتیم؛ اتوبوسها پشت سر ما بودند. اتوبوسها را از جاده سید یوسف داخل بردیم. دیگر حسن به ما میگفت که چه کار کنیم. سید یوسف به کرخه کور میخورد. در آن جا یک تیپ عراق مستقر بود.
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۵
به قلم سعید علامیان
میخواستیم در تاریکی شب عملیات کنیم چرا که پاتک غیور اصلی هم در شب انجام شده بود. تک شبانه اینگونه رایج شد. حسن که حجم تانکها را دیده بود به ما گفت یک تیپ از یک لشکر در این جا مأموریت دارد.
اگر بین آنها برویم یک تیپ را منهدم میکنیم. این برای عراق قابل جبران نیست. اگر لشکر یک تیپش خورد، یک طرفش خالی میشود. روی کرخه دو پل بود باید از پلها عبور میکردیم...
•••••
نیروها تا اذان صبح رفتند و پلها را پیدا نکردند. نمیخواستیم با اتوبوس از روی پل بگذریم ولی ستون نیروها را باید از پل عبور میدادیم ، عملیات نکردیم و برگشتیم چون خطرناک بود.
فهمیدیم به این راحتی نمیشود نیرو برد. حسن گفت باید سازمان دهی بهتری کنیم و با شرایط بهتری برویم.
آن دو پس از مدتی با گروه دیگری و به همراه نیروهایی از سپاه اهواز که با شروع جنگ از کردستان بازگشته بودند با سازماندهی بهتر بار دیگر به همان منطقه رفتند.
ارتش عراق پلهای روی کرخه را خراب کرده بود. سراغ پلهای بومی رفتیم. نهرهای بزرگی از کرخه منشعب میشوند. عربها به آن عباره میگویند. عبارهها حدود هفت متر عرض دارند که آب زیادی را برای کشاورزی میآورند. میشد از داخل آنها به سمت عراقیها رفت. الوار دوازده متری تهیه کردیم و شب از روی آنها رد شدیم...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۶
به قلم سعید علامیان
با حسن باقری بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم که حتی برای عملیاتی درحد یک گردان یا نیم گردان هم باید مناسباتی طرح شود. حسن دانست با سرعتی که میشود به شناسایی رسید نمیشود به عملیات رسید.
از اینجا به بعد حسن باقری شروع به تشکیل شناسایی تیمهای محلی کرد. موتور در اختیار آنها قرار میداد که بتوانند تمام رفتارهای یگانهای عراق و سازمانهای رزم زرهی، مکانیزه، پیاده و ترتیب حجم نیرو و استعداد دشمن را به دست بیاورد؛ تا جایی رفت که اسم فرمانده یگانها را هم به دست آورد...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روزنوشتهای سردار سیاف زاده ۱۷
به قلم سعید علامیان
احمد در همان روزها یک بار هم با گروه دکتر «مصطفی چمران» و «حضرت آیت الله خامنه ای» برای عملیات رفته بود. دکتر چمران میخواست با نیروهایش از سمت کمبوعه، جاده خرمشهر را قطع کند و به پادگان حمید برسد:
یک بار با پنجاه پاسدار و یک اتوبوس به آنجا رفتم. حدود ساعت دوازده شب بود که آیت الله خامنهای با لباس رزم از راه رسیدند و وارد سنگر شهید چمران شدند. ایشان هم برای این آمده بود که شاید امشب عملیاتی علیه نیروهای عراقی که تا پشت جنگل کمبوعه و حدود دب حردان پیش آمده بودند صورت بگیرد.
آقای چمران به من گفت بچه ها رفتهاند که معبرها را شناسایی کنند؛ اگر نتیجه بیاورند با نیروهای شما حمله میکنیم و از کمبوعه میرویم.
تا صبح ماندیم آقای چمران گفت بچههای شناسایی نتوانستند معبرها را پیدا کنند و برگشتیم...
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نفرات ایستاده:
غلامعلی صبور، شهید حسین امامی، پرویز رمضانی، شهید حسن درویش ، شهید احمد سیاف زاده، شهید حبیب الله شمایلی و کریم ایوز
🍂 نفرات نشسته:
محمود محمدپور، شهید عبدالعلی بهروزی و برادر نهاوندی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 به روایت سردار سیاف زاده ۱۸
به قلم سعید علامیان
¤ روزهای نخست جنگ
تقریباً صبح شده بود که به اهواز رسیدیم. یک آر پی چی ۷ داشتیم، یکی از پاسدارها آن قدر با ماشه آن بازی کرد که داخل اتوبوس شلیک شد. چون هنوز کلاهک فولادی سرموشک را باز نکرده بود گلوله در زمان شلیک سقف اتوبوس را پاره کرد و در هوا منفجر شد.
آنجا بود که تازه فهمیدیم موشک آر پی چی ۷ هفت اگر پانصد متر حرکت کند و به چیزی اصابت نکند خود به خود ماسوره داخل آن عمل میکند و در هوا منفجر میشود. فقط چون آرپی چی روی پای آن پاسدار بود آتش عقبه آن پایش را به شدت سوزاند؛ این هم مجروح آن روز ما از این عملیات انجام نشده بود.
در روزهای آغاز جنگ برخی از عشایر خوزستان به سپاه مراجعه میکردند تا کاری برای بیرون راندن ارتش عراق انجام دهند.
بعضی نیروها از خطها میآمدند به من یا داود کریمی پیشنهاد میکردند که در آن جاها میتوانیم برایتان کار کنیم. حسن باقری بیشتر فکرش معطوف چزابه تا کارون بود...
📸 اطلاعات عکس:
سرداران: مهدی کیانی فرمانده قرارگاه قدس، شهیدان حاج #احمد_سیاف و حاج #احمد_سوداگر در حال گفتگو در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی
ادامه دارد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 تصویری دیده نشده از فرماندهان دوران دفاع مقدس بعد از پایان جنگ
¤ از سمت راست:
شهید #احمد_سیاف زاده مسئول واحد طرح و عملیات قرارگاه کربلا، شهید #علی_زاهدی فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین، سردار #احمد_غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا، شهید #احمد_کاظمی فرمانده لشگر ۸ نجف، سردار مجتبی ارگانی رییس ستاد قرارگاه کربلا، سید صباح موسوی از اعضای دفتر فرماندهی قرارگاه کربلا و محمود پریشانی جانشین واحد اطلاعات عملیات قرارگاه کربلا
پادگان نجف آباد اصفهان سال ۱۳۶۸
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 به روایت سردار سیاف زاده ۱۹
به قلم سعید علامیان
¤ روزهای نخست جنگ
از چزابه به بستان، سوسنگرد، هویزه، حمیدیه، نورد، دب حردان و بعد به کارون میرسید. در این مسیر یک سری شهر بود که مردم داخل آنها زندگی میکردند.
باورشان این بود که دشمن را با یک هل میشود به لب مرز فرستاد. باور سادهای بود. آنها به دلیل عِرقی که به جمهوری اسلامی داشتند دنبال کسی یا بزرگی میگشتند که روش و اطلاعات داشته باشد و به آنها سلاح و امکانات بدهد.
«اسماعیل کرشاوی» بزرگ یکی از طایفههای تصفیه شکر، سر شاخه یک سری از عشایر بود. گفته بود تعدادی نیرو دارم؛ شما ما را مسلح کنید، آموزش بدهید و بگویید چکار کنیم؛ میزنیم و جلو میرویم.
این گروهها مراجعه میکردند. حسن از این گروهها برای شناسایی استفاده میکرد.
قسمت پایانی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#شهید_سیاف
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂