🍂
بازخوانی یک خاطره :
#عطر_بهشتی (2)
شنبه1397/4/9
دکترحمیدرضاقنبری
آن روز را با شوق وعده ی فرمانده،
در مقرمان که "نمازخانه ی پارک ارم تهران" بود
به آخر رسانديم،
اميدوار وخوشحال، ازاين كه
《 تا به ملاقات امام نرويم، برنمی گرديم 》
اعلام شدسعی كنيد از مقر خارج نشويد، و در صورت اضطرار برای خارج شدن و ورود به مركز شهر، موهای صورت خودتان را كوتاه كوتاه كنيد.
#منافقین اعلام کرده بودند
"هواداران نظام !!" را #ترور خواهند کرد
درخيابان ها می چرخيدند و مردان با #ريش و زنان با #چادر را نشانه می رفتند !!!
آنها بر اساس آمار رسمی، فقط در تیرماه 1360،
4000 نفر را از "هواداران نظام" (مردم کوچه و بازار، کسبه، رهگذران، زنان و کودکان) به شهادت رساندند
نزديك غروب بود
در کنار شير آب كف پارك كه برای آبياری درختان وفضای سبز بود نشستم،
وضو گرفتم و برای نماز مغرب و عشا آماده شدم.
ناگهان يك نفر گفت:
《 بچه ها! آقای #بهشتی ، داره مياد! 》
غافلگير شده بودم
با ٢-٣ نفر ديگر، كه به سمت در ورودی می دويدند، دويدم.
خدای من! چه می بينم؟!
آقای #بهشتی ؟؟
با هيبت وصف ناپذيری و با گامهای آهسته، و البته با وقار كامل،
در حال نزديك شدن به ما بود
مرحوم #رفسنجانی ، ايشان را همراهی می كرد
بعد ازعرض سلام، دو دست #بهشتی را در دستانم گرفتم، آنها را بوسه باران كردم و به چشمانم زدم! صورت آقا را بوسيدم...
دستان خودم را بر عبای #شهيد_مظلوم می كشيدم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود
به او گفتم
《 آقا خوش آمديد! صفا آورديد!
ما كجا؟ ديدن شما كجا ؟؟! 》
"لبخند مستمر" شهید ؛
پاسخ شيرين او، به ابراز احساسات بی شائبه ی ما بود.
به نزديك آسايشگاه كه رسيديم، تقريبا همه ی ٧٠ نفر، دور آقا حلقه زده بوديم.
نماز مغرب را در
"نمازخانه ی پارک ارم تهران"
به امامت #شهيد_مظلوم اقامه كرديم
بعد از نماز مغرب، آقا برخاست و نماز غفيله خواند و قبل از نماز عشا، روی صندلی نشست و سخن آغاز كرد:
《 بسم الله الرحمن الرحيم
آقای #هاشمی امروز ظهر با من تماس گرفت و گفت
عده ای از #رزمندگان_اسلام از اهواز قبل از اعزام به مناطق عملياتی برای ملاقات امام به تهران آمده اند و هنوز اجازه ی ملاقات با امام را نيافته اند
اجازه می دهيد به ملاقات شما بيايند؟
من به آقای #هاشمی گفتم چرا آنها بيايند؟ما به ديدن ايشان ميرويم. ديدن شان بر ما واجب است. 》
صدای گريه، فضای سالن را گرفت، و چند دقيقه ای، سخنان #شهيد_مظلوم را قطع كرد! او در آن لحظات، فقط با نگاه محبت آميز و پدرانه ی خودش ما را می نگريست!
سپس ادامه داد:
《 خدا را شكر، شر #ليبرال ها از سر امت اسلامی ما كوتاه شد! مردم ومجلس، #بنی_صدر را عزل كردند!
راستی بچه ها، به نظر شما، چه كسی را برای انتخابات رياست جمهوری معرفی كنيم ؟ 》
صدای زمزمه وار " #رجایی #رجایی " به تدريج همه ی سالن را فرا گرفت.
آقا ادامه دادند:
《 ما هم نظرمان همين است، ما هم روی آقای #رجايی ، اتفاق نظر داريم. 》
نماز عشا تمام شد.
آقا و همراه ايشان مرحوم #رفسنجانی ، قصد ترك مقر را داشتند.
از محراب نماز تا در خروجی پارك را كه حدود ٢٠٠ متر می شد، در مدت زمانی حدود يك ساعت طي كردند !!
مگر بچه ها ول می كردند !!
يكی از بچه ها دست راست آقا را گرفت و به او گفت:
آقای #بهشتی ؛ چه انگشتر زيبایی داريد؟!
آقا، انگشتر را از دست در آورد و به او داد!
من خودم را به آقا نزديك كردم و به او گفتم:
آقای #بهشتي ، چه خوشبو هستيد! چقدر بوی خوبی می دهيد!
ناگهان، #شهيد_مظلوم ، دست در جيب خود كرد و در حالی كه يك شيشه ی عطر به من می داد، گفت:
"اگر شما هم از اين عطر بزنيد بوی مرا می گيريد"
آن روز، من از آن عطر به همه ی بچه ها دادم
همه ی بچه ها "عطر بهشتی" را استشمام كردند و بوی بهشتی را به خود گرفتند!
آقای بهشتی؛
٥ روز بعد، توسط كوردلان منافق، به شهادت رسيد،
وعطر خود را تا ابد در پهنای گيتی گستراند !!!
انقلابيون مسلمان. رايحه ی"عطر بهشتی" را همواره در فضای انقلابی جهان اسلام، استشمام می كنند.
صبح فردای آن شب پر خاطره؛
ديدار امام هم برای ما فراهم شد!!
خیلی عجيب بود
انگار می بایست
پيش از زيارت"حسين"، به زيارت "عباس" می رفتيم....
《 پایان 》
عضویت
http://eitaa.com/joinchat/2187264004C2ce44449e5
🍂 #نکات_تاریخی
🔻امام نامه بازرگان را پاره کرد!
•┈••✾✾••┈•
🔹بازرگان نامهای به امام نوشت که با بسمالله شروع نشده بود، به جای انقلاب اسلامی هم از لفظ انقلاب ایران استفاده کرده بود. امام در جا نامه را پاره کردند و فرمودند: بگویید به ایشان فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب، انقلاب اسلامی است. انقلاب در ایران کار نکرد، این اسلام بود که کار کرد.
📚حاشیههای مهمتر از متن، ص ۲۳۹
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
•┈••✾✾••┈•
#امام
#بازرگان
#لیبرال
@defae_moghadas
🍂