🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅کفش هفت شهید❗️
💥یک جفت کفش که #هفت_شهید آن را پوشیدند....
💠مهدی سرش را پایین مےاندازد و یک جفت کفش کهنه را مےگیرد سمت همسرِ برادرش و میگوید:
« این کفشها داستانےدارد. قبل از من شش نفر این کفش ها را پوشیدهاند و هر #شش #نفر #شهید شدهاند.آخرے #شهید_مجید_صدف_ساز بود که گفت: #نفر_ششم است که این کفش ها را پوشیده است و قبل از او #پنج_نفر قبلے #شهید شدهاند.
💠 مجید، قبل از #شهادتش کفشها را به من داد و گفت که خودش #شهید_خواهد_شد .»
همسر حاج محمد -برادر مهدے- که هنوز حیران گفتههاے مهدی است، کفشها را مےگیرد و مهدے اینچنین ادامه میدهد:
« #من_هم_شهید_مےشوم . بعد از #شهادتم، کسی درب منزل را مےزند و از شما مےخواهد که کفشهاےمخملےرا به او بدهید. کارے نداشته باشید که او کیست، فقط وقتے نشانے کفش ها را داد ، بدون هیچ پرسشےکفشها را به او بدهید.»
و همسر حاج محمد نگاهے به کفشها مےاندازد و نگاهی به مهدی و هنوز مبهوت است که باز مهدے ادامه میدهد:
«تا زندهام راز این کفشها نباید فاش شود.»
و مهدے مےرود و همسر حاج محمد مےماند و راز کفشهایے که مهدے #هفتمین #شهیدے خواهد بود که وارث کفش هاست.
#شهید_مهدے_عیدے_مراد، دهم اردیبهشت ماه ۶۱، یعنے تقریبا چهل روز پس از مجید #شهید مے شود و پس از #شهادت مهدے، آنچه گفته است، به وقوع مےپیوندد.
💠کسی درب خانه را مےزند و کفشهاے مخملے را طلب مےکند.
همسر حاج محمد کفشها را به خواسته مهدے بدون هیچ پرسشےمےدهد و . . . دیگر کسے از آن کفشها خبر ندارد.
کسے نمےداند پس از مهدے چند #شهید دیگر وارث کفشهاے مخملے بودهاند و راز این کفشها چه بودهاست؟
💠#ششمین و #هفتمین #شهید این زنجیره مشخص است؛
اما «وبلاگ الف دزفول» چشم براه کسے است که از اولین تا پنجمین #شهید و نیز #هشتمین، #نهمین و یا . . .مین وارث کفش ها خبرے دارد....
✍ راوی : سردار حاج محمد عیدےمراد
🔸 منبع : alefdezful.blogfa.com
@defae_moghadas2
✍ #خاطره_ای_از_شهید
ای کاش با ما حرفی می زد و می گفت که چه چیزی در سر دارد. می گویند شهدا #اسراری را در دلشان دارند و هیچ کس از آن با خبر نمی شود؛ مگر بعد از شهادتشان. محسن مثل ما نبود که تا یک اتفاقی می افتد بیاید برای همه تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نمی زد و آرامش در کلامش جاری بود. وقتی به سپیدان می آمد، آنقدر دلش برای منطقه تنگ می شد و برای بازگشت به سوریه لحظه شماری می کرد که فکر نمی کردیم آنجا شرایط سختی داشته باشد.
محسن چندان راجع به فعالیت هایش چیزی به زبان نمی آورد. وقتی برای #شهادتش مراسم گرفته بودیم، یک مردی از سیستان آمده بود و می گفت: ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم؛ اما شهید ماندنی به مردم منطقه ما کمک زیادی کرده است.
✍ #راوی : همرزم شهید #شهید_مدافع_حرم_محسن_ماندنی
شادےروح شهدا #صلوات
@defae_moghadas2
❣
🌷شهید علی جنگروی
برادر سردار شهید جعفر جنگروی
که در عملیات رمضان به شهادت رسید
⚪️ او بعنوان روابط عمومی تیپ المهدی خدمت می کرد، زمانی که حاج علی فضلی فرمانده تیپ بود. در یکی از مراحل #عملیات رمضان وقتی علی شهید میشود, یکی از برادران شهید افراسیابی بالای سرش بوده. #مادرم شک داشت که شاید علی اسیر شده😰 است . ما یکی دوبار با #ذهنیت اسیر دنبالش رفتیم, تا اینکه❗️ آقای افراسیابی به مادرم گفت که «من بالای سر علی بودم😭 و علی در لحظه #شهادتش آن قدر از آن خون رفته بود طلب آب کرده بود و لب تشنه شهید شد🕊 و شرایط و وضعیت عملیات طوری بود که من باید میآمدم عقب و علی را بغل یک #خاکریز گذاشتم». بعد از شهادت علی یکی دو 👥تا از برادرهایم برای پیدا کردن #پیکر به منطقه رفتند ولی اثری از او پیدا نکردند و عراق آن نقطه را آب🌊 انداخته بود. برای علی یادبودی در قطعه 26 بهشتزهرا🌷 گذاشتیم و چون در دفعه آخری😢 که از جبهه برگشته بود لباسهایی که به #خون خود آغشته شده بود را نبرد همانها را به عنوان #یادبود در مزارش به خاک🌺سپرد
(راوی: برادر شهید)
🌷شهید «علی جنگروی» برادر شهید «جعفر جنگروی» نیز در اول مرداد سال ۶۱ مصادف با عملیات رمضان به خیل شهدا پیوست. وی زمان شهادت ، ۲۱ ساله بود.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۵ سال گمنامی،سرانجام توسط آزمایش DNA شناسایی شد تا چشم انتظاری مادر شهید به اتمام برسد
🔸مزار شهید علی جنگروی: آستان شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع)
مزار عارف متقی،جانباز فداکار، سردار شهید حاج جعفر جنگروی: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) - قطعه ۲۶ - ردیف ۹۲ - شماره ۵۱
@defae_moghadas2
❣