eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 آزاده سرافراز اردوگاه تکریت ۱۱ آقای خسرو میرزایی در توضیح این تصویر می نویسد: ✍ پرچم ایران ساخته شده در آسایشگاه ۶ بند ۲ اردوگاه ۱۱ تکریت که قرار بود هنگام آزادی بر روی سینه‌مان زده شود که تعدادی از عزیزان موفق به این‌کار شدند. قسمت سبز این پرچم از نوار پتو و قسمت سفید از زیر پيراهن که قسمت قرمز رنگ شده است. 🇮🇷✌️ 🔹 آزاده تکریت ۱۱ ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۸۲ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ موتور جلو در ساختمان ما ترمز کرد و چند لحظه ای همان طور ماند. سعی کردم حرفهایشان را بشنوم. صدای اگزوز موتور گوش را کر می‌کرد. از خیرش گذشتم. خمیده خمیده دویدم طرف دیوار دانشکده. نامجو پشت دیوار ایستاده بود. ابروهایش گره شده بودند به هم. پیشانی‌اش پر از خط ریز و درشت بود. صورتش به کبودی می‌زد. ترسیدم سکته کند. آهسته و خفه صدایش زدم. هول سر بلند کرد. - کسی را فرستادم دنبال بچه ها ... باید الان پیداشان شود - خدا کند ... دلم شور می‌زند ... نه برای خودم ... برای دانشکده. میدانی چه قد مهمات تو انبارها است؟ کافی است بیفتد دستشان... آن وقت خدا می‌داند چه می‌شود... به کسی رحم نمی کنند ... بیچاره مردم... حرف‌های نامجو می‌ترساندم. به گمانم رسید اگر جلو منافقین گرفته نشود به جای آب فرمانفرما، جوی خون از زیر ساختمان‌ها رد خواهد شد. دویدم سراغ تلفن و علی اکبر گل آور، پدرش گوشی را برداشت. از آن ارتشی‌های مذهبی تیز بود. موقع صحبت با تلفن هم خبردار می ایستاد. گفت - علی رفته دنبال بچه های مسجد. الان وقت بدی است علی اصغر و حسن هم رفته اند. پسرهایش را می‌گفت. همه شان پارتیرزان بودند. گوشی را تازه گذاشته بودم که صدای زنگ خانه، نه یک بار بلکه پشت سرهم بلند شد. در را که باز کردم علی اکبر جلوتر از بقیه دوید تو. پشت سرش بچه‌های مسجد ریختند تو خانه. خیلی بودند، همه شان را می‌شناختم. بعضی هاشان را درس قرآن داده بودم و آموزش اسلحه - تفنگ کو؟ بدون تفنگ که نمی‌شود ... داش اسدالله - تفنگ تا دلتان بخواهد هست ... باید از پشت بام بپرید تو دانشکده. سرهنگ نامجو انتظار شما را می‌کشد. دسته جمعی رفتیم رو پشت بام. نامجو همانجا سرجایش ایستاده بود. بچه ها را که دید صورتش پرخنده شد. بچه ها یکی یکی پریدند تو دانشکده. چنان حرفه‌ای که انگار برای هزارمین بار بود از آنجا داخل دانشکده می‌شدند. من و علی اصغر و علی اکبر و حسن ماندیم رو پشت بام. آسمان پرشده بود از ابر اما از باران خبری نبود. خمیده خمیده پشت بام را دور می‌زدیم و به همه جا نگاه می‌کردیم و برمی‌گشتم. به طرف دانشکده اگر قرار بود حمله ای باشد از آنجا بود. نامجو و نیروهایش دانشکده پراکنده شده بودند. رگه های سیاه و کبود رو آسمان کشیده شده بود که صدای فریاد چند نفر تو خلوتی خیابان پیچید با احتیاط سرک کشیدم تو خیابان. چند نفر داشتند از دیوار دانشکده بالا می‌کشیدند. به طرفشان شلیک کردم. گلوله کوبیده شد به لبه دیوار و سوت کشید. مردها پریدند پایین و جا عوض کردند. از داخل دانشکده صدای گلوله آمد. بعد صدای دویدن چند نفر به طرف ساختمان ما. نامجو جلوتر از بقیه بود. - چند نفر هستند؟ - نمی دانم. - چند تاشان را دیدم ... باید زیاد باشند. - مواظب دیوارها باشید. می‌خواهند داخل دانشکده شوند. فریادشان برای گول زدن ما بود. نامجو سر چرخاند طرف نیروهایش فریاد زد - آماده یکهو همه دویدند سر جاهایشان. زیر لب گفتم نبرد آغاز شد. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
18.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 صحنه‌های بی بدیل از "عملیات رمضان" حال و هوا و حسرت این صحنه‌ها را فقط رزمندگان می‌دانند و دلباختگان جهاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ کانال حماسه جنوب ◇◇
یادت تا ابد در قلبمان باقیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 زمین‌خواری رضاشاه ۲ زهرا سعیدی ┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔸 طبق نقشه‌ای که سفارت آمریکا در سال ۱۹۵۴ برای نمایش پراکندگی «املاک پهلوی» و بررسی فروش آنها از سال 1952 به بعد تهیه کرد، «رضاشاه نواحی وسیعی از شمال و غرب کشور (عملا همه لرستان و بخش اعظمی از شمال خوزستان) را به تملک خود درآورده بود که متعاقبا به پسرش رسید. طبق آماری دیگر، «رضاشاه در طول شانزده سال سلطنت خویش از همین راه‌ها طبق آماری ۲۱۶۷ ده و طبق آمار دیگری ۲۴۰۰ ده را به تصرف خود درآورده بود و به یک فئودال نوظهور تبدیل شده بود و برخی از مالکان را هم به شرط اطاعت از او آزاد گذاشت تا کماکان شوکت‌الملک منطقه خود باقی بمانند» 🔸 روش رضاشاه در غصب زمین‌ها از راه زور و اجبار بود. ظاهرا او این کار را از طریق مأموران دولتی و نیز اداره‌ای با عنوان اداره املاک پهلوی انجام می‌داد. اداره املاک پهلوی چند سال بعد از روی کار آمدن رضاشاه و استقرار حکومت پهلوی تأسیس شد. «از اولین روزهای شروع به فعالیت اداره املاک، مزدوران آن دست‌اندازی و تجاوز به املاک و زمین‌های مزروعی کشاورزان، مالکان، خرده‌مالکان و زارعین صاحب نسق را آغاز نمودند و با تهدید و ارعاب آنان و تصاحب همه زمین‌ها و املاک در حال کشت محصولاتی چون شالی، گندم، جو، حبوبات و صیفی‌جات توسط عوامل و قره‌نوکران رضاخان و تبدیل آن زمین‌ها به مزرعه کشت توتون و تنباکو و ساخت کارگاهی جهت خشک کردن توتون در محل مرتع و چراگاه احشام تعدادی از دامداران چندین روستا و آبادی همه دام‌های آنها را از بین بردند و خانواده‌های زراعین را به زور همان قره‌نوکران برای بیگاری در مزارع کشت توتون و کارگاه آن می‌بردند.» ◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇ ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂‌
🍂 چرا انقلاب کردیم عکسی قابل تامل از.. 🔹 خانم فقیری که کفش ندارد و با لباسی کهنه در فقروفلاکت غرق شده باحسرت به ملکه ثریا و شاه نگاه می‌کند؛ ملکه ای که در مقابل، کیف و کفش ایتالیایی به تن دارد و حتی نگاهی به این خانم ندارد؛ اوج عزت و احترام به زنان این سرزمین و فاصله شاه و مردم در این عکس کاملا نمایان است. ◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇ ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂‌
🍂 حال و هوای مشهد در دوران دفاع مقدس شب های چهارشنبه اطراف ضریح امام رضا (ع) قرق مجروحان جنگ می شد. حتی افرادی که سرتاپایشان را گچ گرفته بودند با تخت و ویلچر به حرم منتقل می‌شدند. برگزاری مراسم سینه زنی گروهی به سبک بوشهری و جمع شدن زوار برای تماشا و دیدن اشک‌های روان بچه‌های جبهه هم در نوع خود جالب بود و به یادماندنی. جمع آنها معنویت و نورانیت خاصی داشت که تکرار ناشدنی‌ست. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂