و اما نظرات شما دوستان
میتونه در ادامه راه کانال، روشنگر راه باشه، البته کوتاه و کاربردی
یا علی
🍂 محمد باقر قالیباف
از شهید بابا نظر میگوید
و چقدر شنیدنی
در یادواره شهید محمد حسن نظر نژاد
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#نماهنگ #کلیپ #بابا_نظر
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نظرات شما
در خصوص کتاب #بابا_نظر
خاطرات سردار شهید
محمد حسن نظر نژاد
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ احمدی:
سلام و سپاس فراوان از نگارش خاطرات بابانظر
بسیارعالی و دلنشین و البته خاتمه غمگین بلحاظ شهادت آن رزمنده ی عزیز.
روحش شاد و یادش گرامی باد
نکته ی جالبی که شهید درآخر خاطراتش بیان کردن دغدغه ی بسیاری از رزمندگان در قید حیات است.
بخصوص موضوع درمان، درصد و کمیسیون پزشکی که انگار بایک دشمن سروکار دارن. بیکاری فرزندان ایثارگران و احراز جانبازی و مجروحیت و بخصوص مجروحیت اعصاب و روان که درد ورنج نهفته ی درون تمام رزمندگان عملیاتی دوران دفاع مقدس است وپزشکان کمیسیون پزشکی از کنار آن به راحتی میگذرند!!! بنده هنوز هم کابوس های جنگ خوابم را آشفته میکند...
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ حسین زادگان:
بابانظر یکی از هزاران مدال افتخاری است بر سینه تاریخ ایران اسلامی .
شخصیتی کم نظیر از شجاعت و مردانگی که در هیچ صحنه ای پا پس نگذاشت و مزدش را گرفت.
گنجینه جنگ ، برای هر زمانی ، دانه های الماسی دارد به بزرگی مردان و زنان و جوانانش که باید مطرح شوند و شناسانده شوند.
دستمریزاد به دست اندرکاران ثبت و ضبط وقایع دوران دفاع مقدس
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍
🍂 #نظرات شما
در خصوص کتاب #بابا_نظر
خاطرات سردار شهید
محمد حسن نظر نژاد
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ یا حسن المجتبی
بابا نظر سند تموم بچه های جنگ بود آن زمانی که فقط حسن .باقری و رحیم صفوی ودرود کریمی بودن آن اوایل جنگ بابا نظر هم بود بابا نظر نظر یعنی جنگ از مهر ۵۹ تا پایان جنگ
آن زمان که سپاه نه دسته ای داشت ونه گروهانی و نه گردانی بابا نظر بچه های خراسان را به جنگ می آورد و می برد
بابا نظر شناسنامه جنگ بود واگر شهید نمی شد به او ظلم میشد . بابا نظر انصافا همینگونه که در بعضی جاهای کتاب نوشته بود نه آنقدر داغ که از اون طرف بیفتد ونه
بی خیال که از این طرف
او هر چیزی را بجای خود می دید وکلا این بچه های که جنگ رفتن بابا نظر فرمانده آنان بوده وخیلی از آنان شهید شدن و او ماند تا شاید در کتاب خاطراتش حرف دل خیلی از بچه های که مدتها در جنگ بودن وبعد از جنگ انده بودن وآنچه را که فکر میکردن ندیدن بزند گرچه گوش شنوای نبود ونیست
چون با سیاست که قاطی شود همه چیز بی خیالی میشود
عملیات خیبر در پیش بود قبل از عملیات جناب هاشمی صحبتی داشتن در این که جنگی را بگونه ای تموم کنیم که در قرارگاه نجف وکربلا دو دسته شدن عده ای موافق وعده ای مخالف بعد برای خودم گفتم آخه مرد مومن تو که می خواهی جنگ را بگونه ای تموم کنی پس چرا فرمان عملیات صادر میکنی
عینا مثل همین روزها بود عده ای برای دشمن کار میکردن درست مثل الان که جاسوس زیاد شده آن روزها هم همینگونه بود حال منافقین یا سلطنت طلبان یا جبهه ملی یا تعدادی که در مجلس وووو بودن
تنها عملیاتی که دشمن شاید متوجه نشد فجر ۸ بود که آن هم سیاسیون نفهمید هدف عملیات کجا هست و هر کس که وارد منطقه می شد دیگر بر نمی گشت
بگذریم من که همیشه میگم خدا لعنت کند
آن عده را که خیانت کردن
بابا نظر زیبا گفته ونویسنده هم کم کسر نکرده کتابش را که بخوانی می دانی
چقدر دلش گرفته بود
وخوش بحالش که رفت وبه دوستان شهیدش پیوست
واقعا در جبهه عده ای بودن که کار بزرگ آنانی که انجام دادن به نام خود ثبت میکردن گرچه خدا شاهد وناظر هست
این اتفاقات در همه جا می افتد
بابا نظر عالی بود مدتی مرتب دنبال این بودم کی شما مطلب آن را می گذرید و می رفتم به آن عملیات یاد وخاطره او گرامی باشد
وبحق سید الشهدا در بهترین جا وحالت باشد در آن دنیا
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ یزدان جلالی:
سلام علیکم
اولاً از زحمات خالصانه شما اعضای کانال در انعکاس خاطرات رزمندگان دوران طلایی دفاع مقدس از صمیم قلب تشکر میکنم ، دعا میکنم خداوند منان آجر دنیوی و اخروی مضاعفی به شما عنایت فرمایند
ازجمله جاهایی که بارها و بارها باید گفت و یاد آوری کرد شهدا شرمنده ایم در زمان مرور خاطرات این شهدای عزیز است ، این شهدا مصداق مجاهدان عینی کسانی است که امام علی علیه السلام فرموده در مقابل دشمن اعرالله جمجمتک ، مردان پولادین ،و....
لذت بخش ترین لحظات مطالعه این خاطرات شیرین و تلخ ایثارگران است آجرک الله
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ داود محمدی نسب:
سلام صبح زیبا یتان بخیر همیشه سالم تندرست پاینده باشید.
به نوبه خود از تلاس و همت بسیار بالای حضرتعالی در تهیه و جمع اوری و انتشار خاطرات رزمندگان و سرداران جبهه و جنگ و حتی خاطرات اسرای عراقی سپاسگزارم ، خاطرات بابا نظر شهید بزرگوار بی شک گوشه ی از اتفاقات و رشادتهایش بود که مطمئنا خود بزرگوار نخواسته به همه موارد اشاره نماید ، آن چیزی که بنده از قسمت پایانی برداشت کردم ، به حق و حقوق قانونی خود مثل بیشتر رزمندگان نرسیده است .
متاسفانه علی رغم وجود قوانین و تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری و بزرگان دین مبنی بر رسیدگی لازم به مشکلات معیشتی ، درمانی، مسکن ، اموزش، رفاهی و سایر امورات جاری ایثارگران انچنانکه شایسته و بایسته هست رسیدگی نکردند، به نظر حقیر به تناسب حضور رزمندگان و میزان اثر گذاری و رشادت های بی نظرشان در جهبه ها و عملیات ها باید مدال شجاعت درجه یک و دو و سه و سایر درجات و عناوین دیگر اعطا می کردند.
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
🍂 بعضی وقتها
نوشتهها هم نمیتوانند یک تصویر را تفسیر کنند ، باید فقط در خلوتِ دلت بنشینی و چشمبدوزی و سفر کنی..!
عاشق را چطور به دیدار می بَرند!!
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نظرات شما
در خصوص کتاب #بابا_نظر
خاطرات سردار شهید
محمد حسن نظر نژاد
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ علیرضا صبوری:
داستان بابا نظر نژاد قصه واقعی جنگ است با همه کاستی ها و کمبود ها و شجاعت های رزمندگان گاهی به مسائل در کنار جنگ هم پرداخته می شدو از اختلافات در سطح فرماندهان در مسائل کلان دفاع مقدس گفته می شد و راهکارهای خوبی که این فرمانده شهید دفاع مقدس به آن اشاره و آن را عملی می نمود و کمک شایانی به کاهش تلفات نیروهای خودی و بالعکس گرفتن تلفات از دشمن سراپا مسلح نمود مانند حکایت شهرک دوعیجی در کربلای ۵
در مجموع داستان کاملی بود همچنین خواهشمندم چند تا عکس از این فرمانده شهید و رشید بگذارید با چهره این فرمانده رشید آشنا هم بشویم که بسیار عالی می شود خداوند روح این شهید بزرگوار را با ارباب بی کفن و سایر شهدای ۸ سال دفاع مقدس میهمان ام الائمه حضرت زهرا سلام الله علیها بنماید.
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ نبی الله رفیعی:
سلام وعرض ادب، گرچه کتاب بابا نظر را قبلا خوانده بودم ولی باز با عطش فراوان پیگیری کردم. انصافا ایشان جزو کسانی بودند که تمام هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته واز هیچ چیزی دریغ نکردند و مصداق بارز جهادگرانی که مولا علی فرمودند باب جهاد تنها روی خواص باز میشود
ایکاش مرقومه فوق کتاب بابا نظر را جوانان، دانشگاهیان وحتی مسولین دولتی مطالعه میکردند که در تمام جهات راه گشاست
ممنون از متولیان حماسه جنوب
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ غلامعلی فتحی:
با سلام ، خاطرات بابا نظر را با شوق وافر و حظ کامل خواندم و خواندم و خواندم…
من بابا نظر را نماد و نمود و تندیس همه عاشق مسلکان روزگار عشق و شیدایی می دانم که فارغ از هیاهوی روزگار خویش و قیل و قال دنیا پرستان و کاسب پیشه گان بازار داغ جبهه و جنگ، با خلوص نیت و پاکی طینت ، به معامله با خدا ورود کردند و به سود و نفعی که همان بهشت موعود است ،دست یافتند.
اِنّ اَللْهَ اَشْتَریٰ مِنَ الْمؤمِنینَ اَنْفُسَهُم….
یقین دارم که خداوند بابا نظر را نگه داشته بود تا نادیده ها و ناگفته های جنگ را برای آیندگان بگوید هر چند آنچه او گفت و نوشت تنها قطره ای از حوادث تلخ و شیرین آن ایام است.
جنگ ما تکرار تاریخ روزگار صدر اسلام و دوران خلافت امام علی (ع) بود و بابا نظر نیز امیری بود از امیران سپاه اسلام که مانند مالک اشتر بعد از عمری جهاد و جنگ ، در غربت و مهری و مشاهده دوران اندوهبار پسا جنگ ،به جمع یاران شهیدش پیوست.
و هنوز هم هستند فراموش شدگان امثال بابا نظر که در گوشه عزلت و تنهایی، بر غربت و تنهایی خود می گریند و می مویند .
همانانی که امامشان سفارش شان کرد که: نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خویش به فراموشی سپرده شوند.
روح شهید بابا نظر با شهدای کربلا محشور باد
مأجور و مؤید در پناه خدا
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ جعفرپور اصفهان:
باسلام وعرض ادب
درخصوص خاطرات بابانظر
درچند جمله کوتاه اینکه دلاورمردانی چون شهیدنظرنژاد به معنای واقعی ازخودگذشتن وایثار رابه تصویرکشیدن وخودم که رزمنده دفاع مقدسم باخواندن خاطرات این شهیدبزرگوار به داشتن چنین مردان ایران زمین مباهات میکنم ودرآخر ازدست اندرکاران گروه خوبتون تشکروقدردانی میکنم
روح این شهیدوالامقام دررضوان الهی همنشین خوبان باد
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ حسن تقی زاده:
سلام. خداقوت. قصه بابانظر بیان خاطرات ناگفته جنگ بود. وقایع بدون سانسور و عالی بیان شد. خاطراتی که کمتر شنیده شده است. از زبان فرماندهای که از روزهای اول جنگ در میدان حضور داشت. بیان چنین خاطرات ناگفته، لازمه پایداری دفاع مقدس است. همان که حضرت آقا برای آن اصرار دارند.
ارواح طیبه جمیع شهدا شاد. اجرتون با شهدا ان شاءالله.
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ ب.ع:
با سلام واحترام
خاطرات شهید نظر نژاد بیانگر بخش کوچکی از بی توجهی مسئولان به افتخار آفرینان واقعی است خصوصا قسمت آخر که به تقسیم مدال افتخار اشاره کرد
این بی عدالتی تنها شامل سردار شهید پر افتخار هم (نزد خدا وهم نزد ملت ایران اسلامی است ) نمی شود بلکه امروز همان کسانی که یک روز هم در جنگ حضور نداشتند اما هم ایثار گر هم مدال افتخار دارند
چقدر داستان خاطرات این سردار پر افتخار هم تاثیر گذار وهم غم انگیز بود
قسمت آخر مرا به یاد برره انداخت که یه عده برای قهرمانی خود اجازه نمی دادند که عامل درعکس افتخار هم حضور داشته باشد
آری یه عده فقط برای گرفتن عکس حضور داشتند وجزء افتخار آفرینان نبودند ونیستند
گزارش به خاک هویزه ۲۵
خاطرات یونس شریفی
قاسم یاحسینی
┄═❁๑❁═┄
🔸 گشتیهای دشمن متوجه حضور آنها [اطلاعات] می شوند و فهمند مردم روستاهای اطراف دشمن اصلی آنها هستند و با بچه های سپاه پاسداران همکاری اطلاعاتی انجام میدهند.
این بود که برای انتقام گیری از مردم عرب منطقه به روستاهای آنها یورش بردند و مردم را به گلوله بستند و خانه هایشان را با تانک خراب کردند و بــه آتش کشیدند. در این هجوم وحشیانه عده ی زیادی شهید و مجروح شدند و حدود ۲۸ نفر از عربهای روستاهای اطراف را نیز دشمن شناسایی کرده و به اسارت خود درآورد. در میان اسرای عرب از نوجوان سیزده ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله دیده میشد. از یک روستا که چهارده خانوار داشت دشمن دوازده نفر را به اسارت گرفت و به مقر خود برد. اسیران را سوار تانک کردند و به جای نامعلومی بردند.
وقتی من گزارش این هجوم را به اصغر گندمکار دادم خیلی ناراحت شد. قبل از آنکه به ادامه ماجرا بپردازم لازم میدانم درباره سرنوشت این ۲۸ نفر اسیر بگویم. در سال ۱۳۶۴ جهاد سازندگی هویزه داشت در یکی از روستاهای اطراف کار میکرد. به تل خاک مشکوکی رسید که تعداد زیادی پوکه خالی اسلحه اطراف آن ریخته بود. وقتی خاک ها را می کنند، اجساد استخوان شده ۲۸ نفر پیدا می شود که با طناب دست هایشان را از پشت بسته بودند و آنها را به رگبار بسته و به شهادت رسانده بودند. این اجساد همان ۲۸ نفری بود که عراقی ها آنها را در اوایل آبان سال ۱۳۵۹ از روستاهایشان ربوده بودند. این اجساد را مردم بردند و در مزار شهدای هویزه دفن کردند. بعدها یکی از سربازان عراقی برای یکی از اهالی روستای هویزه تعریف کرده بود که:
در میان این ۲۸ نفر پیرمرد ۸۰ ساله ای بود که ما هر چه به او گفتیم به خمینی فحش بدهد حاضر به این کار نشد و گفت: من به مرجع تقلیدم فحش نمیدهم. به همین خاطر عراقی ها عصبانی شدند و همه آن ۲۸ نفر را به رگبار بستند و روی اجساد آنها را با لودر خاک ریختند.
یک روز فکر میکنم ۲۱ آبان بود، اصغر دستور داد به جفیر برویم و آنجا را که عراقی ها در آن مستقر بودند شناسایی کنیم. ظاهراً دشمن دست به تحرکاتی زده بود و استعداد نظامی اش را در جفیر افزایش داده بود. ما با دو موتورسیکلت برای شناسایی رفتیم. من و اکبر پیرویان با هم بودیم و رضا پیرزاده هم که مسؤول اطلاعات عملیات بود با یک موتورسیکلت دیگر آمد. تقریباً به پنج کیلومتری پایین روستای طاهریه آنجا دیدیم که برخلاف هر روز دشمن به طور گسترده در این منطقه نیرو و تجهیزات مستقر کرده است. ظاهراً مردم عرب روستا متوجه قضیه شده بودند و بلافاصله به نیروهای ما گزارش تحرک عراقی ها را داده بودند. اکبر پیرویان با لهجه خاص کازرونی اش از آن همه عراقی که تجمع کرده بودند حسابی تعجب کرد و گفت: سریع مواضع و نیروهای دشمن را شناسایی کردیم و به هویزه برگشتیم. غروب بود که به هویزه رسیدیم. وقتی به مقرمان آمدیم دیدم اصغر دم در مقر ایستاده و منتظر بازگشت ماست. کنار اصغر هم قاسم
نیسی ایستاده بود.
اصغر تا ما را دید به طرفمان آمد و گفت
ها چه دیدید؟ تعریف کنید ببینم
به اصغر گفتم: دشمن در اطراف طاهریه نیروی زیادی مستقر کرده است. اصغر
با تعجب و حالت استفهامی گفت:
نه! جدی می گویی!
- بله جدی میگویم.
سپاه خالی از نیرو بود. به اصغر گفتم
پس بچه ها کجا هستند. اصغر گفت:
همه ی نیروها را به سوسنگرد فرستادم و تنها خودم منتظر بازگشتن شما شدم.
بعد اضافه کرد:
- خبر رسیده که دشمن از ناحیه بستان و کرخه به طرف سوسنگرد لشکر کشیده و قصد دارد دوباره سوسنگرد را اشغال کند.
معلوم شد نیروهایی که ما در حوالی روستای طاهریه شناسایی کرده بودیم نیروهای پشتیبانی دشمن بودهاند. دشمن روی کرخه پل زده (همان پلی که ما میخواستیم آن را منفجر کنیم) با عبور از روستای خویشنیس به سوی سوسنگرد در حال حرکت است و بچه های سپاه هویزه نیز برای درگیری با دشمن و دفاع از سوسنگرد به آنجا رفته اند. بعدها فهمیدیم که عراقیها تا یک کیلومتری سوسنگرد پیشروی و در آنجا برای حمله نهایی به شهر و اشغال آن به طور موقت توقف کرده اند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#گزارش_بخاک_هویزه
کانال رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
✧✧ ܭߊࡅ߭ߊܠܙ حܩߊܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐܢߺ ✧✧
🍂