eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 تاول‌های خردلی ۳ حسن تقی زاده °°°°°°° کار هر روزمان شده بود شستشوی زخمها. باید دوش می‌گرفتیم و پماد روی زخمها را می‌شستیم. بعداز شستن درد و سوزش به جانمان می‌افتاد. تا مجدد کرم مخصوص روی زخم مالیده نمی‌شد، زجر می‌کشیدیم. به خاطر آنکه روحیه نیروهایم خراب نشود، برای تسکین درد، دستم را روی تخت فشار می‌دادم و دم نمی‌زدم. از طرفی هم شنیدن خبر شهادت دوستان قلب و روحمان را آزار می‌داد. هر روز خبر شهادت تعدادی از دوستان را با همان جراحت شیمیایی به ما می‌دادند. یک روز هوس حمام کردن در وان کردم. وان را از آب پر کردم. خیلی باحال بود و کیف داشت. دست راستم از بازو تا نوک انگشتانم زخم تاول داشت. درون وان پوست دستم مانند پوست سیب زمینی آب‌پز بلند می‌شد و من آنها را می‌کندم‌‌. تا زیر آب بودم مشکلی نداشتم. اما به محض اینکه بیرون آمدم چنان دردی به جانم افتاد که نگو و نپرس. با هزار زحمت فقط شلوارم را پوشیدم. روی تختی در همانجا خوابیدم و با فریاد صدای پرستار زدم. چند دقیقه بعد پرستاری صدایم شنید و به سراغم آمد. پرسید چی شده؟ گفتم به دادم برس که از درد دستم دارم می‌میرم. سریع آمپولی مسکن تزریق کرد و کرم مخصوص را روی زخم‌ها مالید. یک ساعتی روی همان تخت بودم تا کمی آرام شدم و به اتاقم برگشتم. نزدیک به دو ماه با همین وضعیت در بیمارستان بودم. تنها کمی از زخم پوستم التیام پیدا کرده بود. چشم راستم هنوز درد داشت و خوب باز نشده بود. هنوز سرفه می‌کردم و تنگی نفس داشتم. آخر هم با میل خودم از بیمارستان مرخص شدم تا ادامه درمانم را در منزل انجام دهم. اکنون هم بعداز ۳۷ سال، هنوز با درد شیمیایی دست به گریبانم. والسلام ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
31.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 صحنه هایی ناب از عملیات پیروزمند کربلای ۵ --- دیماه ۱۳۶۵ شلمچه، قصه‌ها دارد...        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 به یاد شب‌های شلمچه کربلای ۵        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻 نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد ۱ 🔅 ماجرای جلسه خصوصی آقای هاشمی با آقا محسن و فرماندهان سپاه در رابطه با ادامه جنگ 🔅 با اجرای عملیات دشمن در زمین و زمان دچار غفلت شد دشمن با تصور ذهنی و تحلیلی که از وضعیت ما داشت، به این جمع‌بندی رسیده بود که ایرانی‌ها خیلی تلاش کنند یک سال دیگر آمادگی اجرای عملیات بزرگ دیگری مثل عملیات کربلای ۴ را پیدا می‌کنند تازه معلوم نیست آن عملیات در چه نقطه‌ای و در کجا باشد. بنابراین با اجرای عملیات کربلای ۵ دشمن در زمین و زمان دچار یک غافلگیری شد. به نظر من، فرماندهی به این جمع بندی رسیده بود که در وضعیت موجود و با موفقیتی که در محور شلمچه به دست آوردیم، می‌شود از این شکست پلی ساخت برای رفتن به سمت یک پیروزی و یک کار بزرگ‌تر، لذا فکر می‌کنم ۲ یا ۳ روز بعد از کربلای ۴، فرماندهی طی جلسات فشرده‌ای با فرماندهان، دو سه تا کار همزمان انجام داد. 🔅 برگزاری جلسات فشرده با فاتحان کربلای ۴ در گام اول وی علل شکست کربلای ۴ را تجزیه و تحلیل کرد. در گام دوم با فرماندهان محور شلمچه به صورت فشرده و مضاعف جلسه می‌گذاشت، یعنی به طور اختصاصی آقای رودکی و نوری را می‌خواست، می‌نشست می‌گفت بگویید شما چطوری توانستید خط شلمچه را بشکافید و بروید داخل و سوار این دژ بشوید؟ یادم است آقای نوری فرماندهی تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) به آقا محسن می‌گفت، ما نیروهایمان سرازیر شدند در یک کوچه مانند و مستقیم رفتند. تعبیرش از کوچه این بود که داخل دژ عراق – که عرض آن حدود ۱۵ متر بود – عراق یک کانالی کنده بود درست عین کوچه؛ اینها افتاده بودند در این کوچه و به قول خودشان، سرازیر شده بودند تا پایین؛ یعنی از حول و حوش پایین زیر سرازیر شده بودند به سمت شلمچه. به هرحال تحلیل این شرایط توسط فرماندهی کل اهمیت زیادی داشت. ما از حدود سیصد یا سیصد و پنجاه گردان که برای عملیات کربلای ۴ آماده کرده بودیم، حدود چهل و پنج گردانش در این عملیات به کار رفته بود، اما بقیه‌ی نیروها باقی مانده و پای کار بودند و اگر بنا بر پایان عملیات بود، باید همه این نیروها برمی‌گشتند. 🔅 دو روز بعد از "کربلای ۴"، کار عملیات بعدی آغاز شد شما تصور کنید، یک بسیج عمومی در سال ۶۵ شکل گرفته، این بسیج هم کاملا علنی و آشکار بوده، همه‌ی ائمه‌ی جمعه آمده‌اند پای کار و همه زحمت کشیدند، نتیجه‌اش شده سیصد گردان نیرو، حالا یک بخش کوچکی از این نیرو صرف شده در کربلای ۴ و بقیه‌اش مانده، اگر به اینها بگوییم بروید خانه‌هایتان تا بعد ببینیم چه کار می‌شود کرد، علاوه بر اینکه همه‌ی سال را از دست می‌دادیم، در بسیج بعدی هم اگر این دفعه صد هزار نیرو دست ما را گرفته، -باتوجه به آثار و تبعات این اتفاق- ممکن بود پنجاه هزار تا هم دست ما را نگیرد. بنابراین، از دست دادن نیروها هم یکی از معضلاتی بود که نمی‌شد به سادگی از آن گذشت. این هم یک نکته‌ای بود که به نظر من در ذهن فرماندهی خیلی به اصطلاح پررنگ و روشن بود که باید به‌سرعت تصمیم می‌گرفت. به همین دلیل، فکر می‌کنم روز دوم یا سوم بود که آقا محسن در عین حال که داشت این جلسات را برگزار و دلایل شکست کربلای ۴ را بررسی می‌کرد، من را صدا کرد و گفت که آقای غلامپور این شما، این هم یگان‌هایت (لشکرهای ۲۵ کربلا، ۴۱ ثارالله، ۱۹ فجر، ۱۰ سیدالشهدا، ۳۱ عاشورا، ۳۳ المهدی، تیپ ۱۸ الغدیر و تیپ ۴۸ فتح)، برو خط شلمچه را تحویل بگیر و شروع کن به کار کردن، هیچ کاری هم به این بحث‌ها، حرف‌ها و نقدها نداشته باش. از اینجا کار ما در کربلای ۵ آغاز شد. اولین حرفی هم که به من زد این بود که کاری به بقیه نداشته باش. به عزیز جعفری هم گفت شما برو کار آماده‌سازی هور را انجام بده. به آقای علایی هم گفت بروید سمت فاو و زمین آنجا را آماده کنید. آقای ایزدی را هم فرستاد به سمت غرب کشور برای آماده‌سازی منطقه‌ی سومار. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد ۲ 🔅دیدار شمخانی، صفوی و رشید با هاشمی رفسنجانی ما رفتیم به منطقه‌ شلمچه و کار را شروع کردیم و سعی کردیم به این اما و اگرها و هیاهوها خیلی کار نداشته باشیم. خدایی شرایط منطقه‌ شلمچه هم خیلی سخت بود، اما من خودم علاقه خاصی داشتم به این منطقه، یعنی با وجود سختی‌اش، دلم روشن بود که در این منطقه می‌شود یک کاری کرد. فکر می‌کردم اگر ما اینجا بتوانیم یک عملیات خوب، با طراحی خوب انجام بدهیم، می‌تواند اتفاق کربلای۴ را جبران کند. از قبل هم من معتقد بودم اگر شلمچه محور و تلاش اصلی‌مان باشد، بهتر می‌توانیم نتیجه بگیریم، ولی خب دوستان نظرشان عبور از رودخانه بود و شرایط شلمچه برایشان سخت بود. به هر تقدیر، آقامحسن گفت که شما بروید آنجا و کار بکنید و آقای رشید، آقای رحیم صفوی و آقای شمخانی را هم فرستاد امیدیه پیش آقای هاشمی که بروید به آقای هاشمی بگویید ما می‌خواهیم در شلمچه عمل کنیم. در واقع روز دوم یا سوم بعد از کربلای۴ آقا محسن تصمیم قطعی گرفت که می‌خواهد اینجا عمل کند. 🔅 نقش لشکر ۱۹ فجر در اجرای عملیات ششم یا هفتم دی بود که به من گفت برو. از طرفی یک هیئت فرستاد پیش آقای هاشمی در امیدیه، اینجا آقامحسن به‌طور قطعی تصمیمش را برای کربلای۵ گرفت، در حالی که یک فضای مبهم و ناامیدی بر جو سپاه حاکم بود و عموم فرماندهان اصلا انتظار اینکه ده روز دیگر یک عملیات جدید انجام بدهند را نداشتند. آقامحسن هم همه‌ اصرارش روی زمان بود؛ یعنی می‌گفت تا دشمن در این غفلت به سر می‌برد اگر الان کاری کردیم، کردیم، اگر نکنیم، دیگر نمی‌شود کاری کرد و به همین دلیل ما با توجیهی که شدیم و با حساسیتی که می‌دانستیم این کار دارد، پای کار رفتیم. خوشبختانه دو عامل به ما خیلی کمک کرد که به سرعت آماده شویم. یکی اینکه فصل زمستان بود و در خوزستان در این فصل معمولا تا ساعت یازده، دوازده ظهر، مه شدید و غلیظی بر منطقه سایه می‌اندازد و به همین دلیل تلاش ما فقط معطوف به شب نبود، در روز هم کار مهندسی، آماده‌سازی و بقیه‌ کارهای لازم را انجام می‌دادیم. نکته دوم این بود که خوشبختانه لشکر ۱۹ فجر همکاری بسیار خوبی با یگان‌های ما کرد چون لشکر ۱۹ فجر تقریبا کل خط را در اختیار داشت و منطقه‌ عقبه هم در اختیارش بود. تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) هم منطقه را ترک کرده بود و با قرارگاه نجف رفته بود سمت غرب (سومار). بنابراین، لشکر ۱۹ فجر بسیاری از امکانات را به‌سرعت در اختیار دیگر یگان‌ها گذاشت. علاوه بر این، لشکر ۱۹ فجر شناسایی بسیار خوب و دقیقی از این منطقه انجام داده بود، یعنی نیروهای شناسایی لشکر ۱۹ فجر از هشت الی نه رده موانع دشمن عبور کرده بودند، وضعیت آب را کامل شناسایی کرده بودند و در واقع شناسایی بسیار دقیقی تا دیواره‌های شمالی پنج ضلعی انجام داده بودند. نتایج این شناسایی‌ها در اختیار یگان‌ها قرار گرفت و لازم نبود یگان‌ها کار شناسایی‌شان را از صفر شروع کنند و این خیلی ما را در آماده سازی جلو انداخت. 🔅احمد کاظمی و حسین خرازی به شدت مخالف اجرای عملیات بودند از طرفی فرماندهان یگان‌هایی هم که در اختیار ما بودند انصافا به لحاظ شرایط روحی، روانی نسبت به فرماندهان دیگر وضعیت بهتری داشتند، مثلا روحیه و انگیزه‌ی مرتضی قربانی، قاسم سلیمانی، امین شریعتی، خود آقای رودکی و... که یک بار در کربلای۴ عمل کرده بودند، بسیار بهتر از فرماندهان یگان‌ها مثل احمد کاظمی و حسین خرازی بود و برای ورود به عملیات آمادگی بیشتری داشتند. فرماندهانی مثل احمد کاظمی و حسین خرازی به صراحت و علنا اعلام می‌کردند که آمادگی ندارند و می‌گفتند ما نمی‌توانیم و به شدت با عملیات کربلای۵ مخالف بودند. البته دیدگاه‌های این افراد در اسناد و مدارک هم هست. 🔅 سکوت مطلق سردار رشید نمی‌دانم کتاب خاطرات آقای هاشمی به نام "اوج دفاع" را دیده‌اید یا نه، آنجا مشروح مذاکرات جلساتی که برگزار شده و اظهارات همه‌ فرماندهان و آقای هاشمی آمده است. مثلا آقای رشید کاملا سکوت کرده بود و به هیچ عنوان حرف نمی‌زد. من در تاریخ ۱۹ اسفند ۹۲ پیش سردار رشید بودم در جلسه‌ای که با ایشان داشتیم و بحث می‌کردیم، ایشان گفت: من در کربلای۵ سکوت مطلق کردم چون مخالف بودم، اما نمی‌خواستم ورود کنم، می‌ترسیدم آقامحسن ناراحت بشود، تاحدی که آقای دکتر روحانی (به عنوان ستاد هاشمی) آمد من را کشید کنار و گفت تو چرا اینقدر ساکتی و نظرت را به دیگران نمی‌گویی؟ به من بگو چه نظری داری؟ من به آقای روحانی گفتم مخالفم. این اظهار نظر صریح سردار رشید که "من مخالفم، ولی نمی‌خواهم علنا بین بچه‌ها و آقامحسن و اینها مطرح بکنم." آقای عزیز جعفری هم خیلی موافق نبود. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۳ 🔅 برگزاری بیش از بیست جلسه آقای عزیز جعفری خیلی موافق عملیات نبود، در کتاب اوج دفاع هم نوشته شده، عزیز گفته ما کار نداریم، ما آماده‌ایم اگر راه باز شد ما هم برویم دنبال قرارگاه کربلا؛ یعنی خیلی امید نداریم که قرارگاه کربلا برود. در واقع، در چنین فضا و شرایطی فرماندهی باید اوضاع و احوال را کنترل می‌کرد. در این شرایط ما هم مشغول توجیه و آماده‌سازی بودیم، به نظرم در فاصله چهارم دی ماه – که کربلای۴ انجام شد- تا نوزدهم که کربلای۵ اجرا شد، شاید بیش از بیست، سی تا جلسه تشکیل شد؛ یعنی بیشترین جلسات در یک دوره‌ زمانی کمتر از دو هفته، در این عملیات گذاشته شد. در اغلب جلسات هم آقای هاشمی حضور داشت. شرایط خیلی حساسی بود. من معتقدم که آقای هاشمی هم دلش می‌خواست یک عملیات بزرگ و موفقیت آمیز در محور شلمچه، انجام شود که دستش پر باشد. او هم نگران این بود که اگر این عملیات هم با شکست مواجه بشود بالاخره یک اتفاقی می‌افتد و هم در صورتی که پیروز می‌شدیم، می‌توانست با این پیروزی جنگ را به نقطه پایانی نزدیک کند. 🔅 ماجرای جلسه خصوصی هاشمی با فرماندهان سپاه در رابطه با ادامه جنگ البته من اعتقاد شخصی‌ام را عرض می‌کنم، چون اظهارنظرهای آقای هاشمی و حرف‌هایی که می‌زد در واقع دو وجهی بود؛ از یک وجه کاملا خودش را موافق نشان می‌داد و می‌گفت بشود خوب است. چرا؟ چون آقای هاشمی احساسش این بود که اگر ما عملیات بکنیم و پیروز بشویم خواسته‌ی او که به دنبال یک عملیات بزرگ و موفقیت آمیز بود تا بتواند از طریق آن جنگ را تمام کند، محقق می‌شد. در یک جلسه که در کتاب آقای هاشمی هم ثبت شده است، آقای هاشمی همه‌ی فرماندهان سپاه را جمع کرد – با عذرخواهی از عزیزان ارتش- در آنجا آقای هاشمی فقط فرماندهان سپاه را جمع کرد و گفت: ببینید جنگ روی کاکل شما می‌چرخد. شمایی که اگر کسی حرف آتش بس بزند زمین را به آسمان وصل می‌کنید، اگر شما بگویید جنگ، امام هم می‌گوید ادامه بدهید، اگر شما بگویید نه، امام هم می‌گوید نه، چون نگاه امام به شما است، اگر می‌خواهید بجنگید، معطل نکنید مملکت و کشور و اینها را. اگر هم نمی‌خواهید بجنگید خودتان بروید به امام بگویید ما نمی‌توانیم بجنگیم، من هم نمی‌روم چون اگر من بروم امام فکر می‌کند من از خودم گفتم. شما بروید به امام بگویید ما نمی‌توانیم بجنگیم. این حرف‌ها را آقای هاشمی به صراحت در جلسه‌ی فرماندهان گفت که تکلیف را روشن کنید. در واقع آقای هاشمی به شدت دنبال این بود که از کربلای۵ یک تصمیمی بیرون بیاورد؛ چون فضای سپاه طوری بود که اگر ما می‌خواستیم در اجرای این عملیات درصدی از شکست را احتمال بدهیم دیگر برایمان قابل تحمل نبود، یعنی اگر عملیات کربلای۵ با عدم الفتح مواجه می‌شد حتما دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم و می‌گفتیم آقا ما تسلیم شدیم و شاید آن اتفاقی که بعدها افتاد و آن قضیه‌ی نامه و درخواست، شاید در کربلای۵ اتفاق می‌افتاد، به همین دلیل عرض می‌کنم که آقای هاشمی هم اصرار داشت که ما، اگر می‌توانیم عمل کنیم. 🔅 جلسه آخر تا دو نصفه شب طول کشید نکته‌ی دیگری که شاید کمتر کسی به آن توجه کرده باشد این است که فضای حاکم بر تصمیم‌گیری کربلای۵، فضایی بود شبیه دو حادثه‌ای که قبلا در جنگ اتفاق افتاده بود، اما نتیجه و خروجی آن‌ها عکس کربلای۵ بود. اگر یادت باشد دو بار شهید صیاد شیرازی ما را پای دو عملیات برد؛ یکی عملیات کمیل که می‌خواست از جزیره خارج بشود و یکی هم جزیره‌ی مینو که می‌خواست هلی برن کند. حتی در عملیات دوم ما را بردند منطقه، آموزش دادند، مانور انجام دادند. در هر دو مورد آقای صیادشیرازی کار را تا آستانه‌ی عملیات پیش برد، اما در جلساتی که با حضور آقای هاشمی و یکی‌اش هم با حضور حضرت آیت الله خامنه‌ای بود، چون جو غالب جلسه طوری بود که همه مخالف بودند، آقای هاشمی تصمیم به لغو آن‌ها گرفت. در کربلای ۵ فضای حاکم بر عملیات دقیقا شبیه دو عملیات قبلی و حتی شدیدتر از آن‌ها بود، چون عناصر اصلی سپاه مثل آقای رشید یا عزیز جعفری به شدت مخالف بودند، ارتشی‌ها هم همه مخالف بودند به همین دلیل روال قانونی و قاعده‌اش طبق تجارب قبلی این بود که آقای هاشمی با توجه به آن دو اتفاق قبلی، حتما برای این عملیات هم بگوید "نه". حالا شما مشروح این مذاکرات را که بخوانید و آن جلسه آخر که تا ساعت ۲ صبح هم به طول کشید، خیلی مسائل روشن می‌شود. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۴ 🔅 جلسه خصوصی هاشمی و محسن رضایی/ اعلام نظر نهایی در آن جلسه آقای هاشمی شروع کرد به رای گیری، این روال را، البته دو بار قبل هم تجربه کرده بودیم، ولی به این شکل صریح نبود. آقای هاشمی نظر تک تک افراد را پرسید. آقای هاشمی وقتی به من رسید گفت که خب آقای غلامپور شما نظرت را بده، شما قرارگاه اصلی هستید، ماموریت اصلی به عهده‌ی شما است. من می‌خواستم برایشان توضیح بدهم که همه یگان‌هایم پای کار هستند، اما این ابهامات هم وجود دارد، اما ایشان گفت نه دیگر نشد، یا بگو آره یا نه. همین‌جا بود که آقا محسن گفت آقای هاشمی این فرمانده من، فردا شب می‌خواهد برود بزند به خط، این‌جوری که اصلا شرایط فراهم نمی‌شود، ایشان دیگر روحیه پیدا نمی‌کند، نمی‌تواند بجنگد. بعد هم جلسه را قطع کرد و با آقای هاشمی رفتند داخل آن سنگر کوچک و حدود بیست دقیقه خصوصی صحبت کردند. بعد از آن آقای هاشمی اعلام کرد که عملیات اجرا بشود. می‌خواهم بگویم تصمیم‌گیری و انتخاب منطقه‌ی نبرد کربلای۵ در واقع یک فرآیند خیلی سختی بود. آقای هاشمی اگر دستور اجرای عملیات را می‌داد و عملیات موفق می‌شد، خب همان چیزی بود که به دنبالش بود و طبیعتا این برایش بهتر بود، اما اگر می‌گفت بروید و ما شکست می‌خوردیم یا اصلا باتوجه به مخالفت فرماندهان، تصمیم می‌گرفت عملیات اجرا نشود دوباره روز از نو روزی از نو، یک مجال دیگری برای سپاه پیش می‌آمد، چون سپاه که نگفته بود من نمی‌خواهم بجنگم، تازه باید یک فرصت مجدد می‌دادند به سپاه تا عملیات دیگری را پیگیری کند. لذا آقای هاشمی احساس می‌کرد اگر موافقت کند این به صلاح نظام و انقلاب و جنگ و کشور است، چون بالاخره تکلیف روشن می‌شود. اگر هم عملیات شکست بخورد بالاخره خود سپاه با آقای هاشمی همسو می‌شود و به امام می‌گویند ما نمی‌توانیم. بنابراین آقای هاشمی با هوشمندی و عقلانیتش به این جمع‌بندی رسید که با وجود همه‌ی مخالفت‌ها عملیات اجرا شود. آقای هاشمی با درک شرایط و وضعیت با آقای رضایی همسو و همراه شد و تایید کرد که عملیات اجرا بشود. البته من در برخی جاها حتی در مقاله‌ای راجع به کربلای۵ از آقای درودیان دیدم که تصمیم‌گیری قطعی و نهایی را به عهده آقای هاشمی گذاشته است، به آقای رشید هم عرض کردم که اینجا به نظر من، حتی آقای درودیان _به‌عنوان یک راوی جنگ سپاه و کسی که با واقعیت جنگ از نزدیک سروکار داشته- نسبت به آقامحسن بی انصافی کرده، در حالی‌که، خداوکیلی آنچه من شاهد و ناظر قضیه بودم این بود که اگر آقای هاشمی هم گفت بله، آقای رضایی ایشان را مجاب کرد. 🔅 کربلای ۵ بدون کربلای ۴ معنا و مفهوم ندارد در واقع این دوره پانزده روزه یک دوره کوتاه زمانی، اما بی‌نظیر است، از این نظر که ما ظرف پانزده روز، هم طرح‌ریزی کردیم، هم منطقه‌ی نبرد را انتخاب کردیم، هم تصمیم به این سختی را گرفتیم و هم وارد عملیات شدیم. البته یک نکته را من از نظر عملیاتی و نظامی عرض بکنم، خوشبختانه مزیتی که منطقه شلمچه داشت این بود که ما عملا آمدیم جای تلاش اصلی و پشتیبانی را عوض کردیم. یعنی نزدیک بودن تلاش پشتیبانی و اصلی به هم، استقرار عقبه‌ها در جای خودشان، استقرار یگان‌ها و واحدها، شناسایی‌های انجام شده و اقداماتی که لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) انجام داده بودند، در واقع شرایطی را ایجاد کرده بود که به میزان عمده و قابل ملاحظه‌ای در زمان صرفه‌جویی شد. به همین دلیل است که ما اعتقاد داریم که اصلا کربلای ۵ بدون کربلای ۴ معنا و مفهوم ندارد و تفکیک آن‌ها غیرممکن است. در کربلای ۵ می‌شود گفت خداوند به واسطه‌ی یک سختی، یک راه جدیدی را برای ما باز کرد؛ یعنی اگر اتفاق کربلای ۴ نمی‌افتاد، دشمن غافل نمی‌شد و ما نمی‌توانستیم دشمن را در زمین و زمان غافلگیر کنیم. بنابراین، نمی‌توانیم راجع به موفقیت کربلای ۵ حرف بزنیم بدون اینکه شکست کربلای ۴ را به آن وصل کنیم. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۵ 🔅 آغاز تلاش‌های قرارگاه کربلا در منطقه شلمچه پس از جلسه فرماندهی کل سپاه و ابلاغ مأموریت به قرارگاه کربلا، من (مجید مختاری) به‌دلیل آنکه در عملیات کربلای۴ راوی قرارگاه نجف به فرماندهی برادر مصطفی ایزدی و جانشین برادر شوشتری بودم و شناخت خوبی از منطقه داشتم. به‌عنوان راوی قرارگاه کربلا انتخاب شدم و درکنار احمد غلامپور قرار گرفتم. احمد غلامپور به‌محض بازگشت از جلسه قرارگاه خاتم، معاونین خود در قرارگاه کربلا را به جلسه‌ای به‌منظور آماده‌سازی عملیات در منطقه شلمچه فراخواند. در این جلسه ابتدا درباره طرح مانور عملیات و سپس درباره آماده‌سازی عقبه‌ها بحث و گفت‌وگو شد و چهار محور اصلی برای شکستن خطوط دفاعی دشمن و تداوم عملیات تعیین شد: محور اول: جناح راست عملیات با عبور از آب‌گرفتگی شلمچه، پد بوبیان و پل دوم کانال ماهی با لشکر۳۳ المهدی و تیپ۱۸ الغدیر. محور دوم: محور کانال ماهی از پل دوم تا نوک کانال ماهی با لشکر ۲۵ کربلا و لشکر ۴۱ ثارالله. محور سوم: دژ مرزی و منطقه پنج‌ضلعی با لشکر ۳۱ عاشورا و ۱۹ فجر. محور چهارم: محور دژ مرزی و جاده شلمچه با لشکر ۱۰ سیدالشهدا. پس از این جلسه پی‌گیری‌های برادر غلامپور درزمینه طراحی مانور عملیات، احداث عقبه‌ها، آغاز شناسایی‌ها، توجیه فرمانده یگان‌ها، مسئله عبور از آب‌گرفتگی میان پاسگاه زید و پد بوبیان، احداث جاده‌ها و پدهای توپخانه و شکستن خطوط دفاعی دشمن توسط موج اوّل نیروها آغاز شد. زمان محدود تعیین‌شده ازسوی فرماندهی کل سپاه موجب می‌شد تا کلیه پی‌گیری‌ها در جلسات قرارگاه و سرکشی به یگان‌ها در منطقه صورت گیرد. این مسئله حتی شامل مباحث مانور عملیات نیز می‌شد. با گذشت بیش از دو روز از تصویب و ابلاغ اجرای عملیات آینده در منطقه شلمچه به یگان‌ها، هنوز احساس می‌شد، یگان‌ها به‌صورت جدی وارد عمل نشده‌اند و مسائل و مشکلات خود را همراه با ابهام و تردید نسبت به عملیات دنبال می‌کنند. این مسئله موجب شد تا محسن رضایی به‌منظور ایجاد سرعت عمل در قرارگاه کربلا و یگان‌های واگذارشده، دستورالعمل آمادگی برای اجرای عملیات را براساس زمان‌بندی معین در تاریخ ۶۵/۱۰/۷ به قرارگاه کربلا ابلاغ کند. در این دستورالعمل آمده بود: از تاریخ ۶۵/۱۰/۸ تا ۶۵/۱۰/۱۲ شناسایی‌ها شروع و تکمیل شود. از تاریخ ۶۵/۱۰/۹ نقل‌وانتقالات آغاز و در تاریخ ۶۵/۱۰/۱۵ پایان یابد و از تاریخ ۶۵/۱۰/۱۰ تا تاریخ ۶۵/۱۰/۱۲ فرمانده گردان‌ها توجیه شوند. در این میان، اصلی‌ترین موضوعات، طرح مانور عملیات، حضور یگان‌ها در منطقه و استقرار در محورهای تعیین‌شده بود تا ضمن شروع شناسایی‌ها، نقل‌وانتقالات اولیه آغاز و اقدامات مهندسی دنبال شود. احمد غلامپور در روز ۶۵/۱۰/۸ در جلسه‌ای که به‌منظور بررسی طرح مانور و توجیه فرماندهان یگان‌ها با حضور برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی تشکیل شد، ضمن تأکید بر قطعی‌بودن عملیات در محور شلمچه، خواستار مشارکت فرمانده یگان‌ها در طراحی عملیات شد. وی در این جلسه خطاب به سایر فرماندهان گفت: به خدا ما می‌دانیم یک پنجاهم فشاری که به محسن می‌آید ما نمی‌توانیم تحمل کنیم. این بسیجی‌ها عجب روحیه‌ای دارند، براشون صحبت شد [که بمانند] آنها حتی ساک‌هایشان را تحویل نگرفتند. به‌هرحال مانور در این منطقه مشکل است، باید درباره آن بحث کرد. امین شریعتی فرمانده لشکر عاشورا نیز ضمن تأیید سخنان برادر غلامپور درباره مانور عملیات آینده گفت: منطقه پنج‌ضلعی چون محدود است و متکی به جاده‌ها نیست، باید قدم به قدم پاک‌سازی شود، بالای پنج‌ضلعی [محور کانال ماهی] نیز خیلی مشکلات دارد و ما حداکثر کاری که می‌توانیم بکنیم ضلع شمالی کانال ماهی‌گیری است. اینجا باید بحث شود من خودم باید قانع بشوم تا بتوانم فرمانده گردانم را توجیه کنم. اینها [فرمانده گردان‌ها] سؤالاتی می‌کنند که من قادر به پاسخگویی نیستم. اگر الآن هم مسئله‌ای مطرح می‌کنم مال این نیست که خدای ناکرده نمی‌خواهیم عملیات کنیم، خدا نکند این‌طور باشد، فقط یک مقدار باید بیشتر بحث شود. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۶ 🔅 برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی نیز در پاسخ به صحبت‌های برادران غلامپور و امین شریعتی گفت: ما باید کل مشکلات اینجا را [بررسی] و برایش راه‌حل پیدا کنیم. از عقبه‌ها، توپخانه و ... گرفته تا وضعیت زمین. باید با استفاده از تجربیات گذشته مشکلات اینجا را حل کنیم. شما که می‌خواهید برای گردان‌هایتان مانور بچینید باید خوب نسبت به منطقه شناخت داشته باشید. باید بچه‌هایی که می‌خواهند اینجا مانور کنند، توجیه باشند. باید از تجارب تیپ۵۷ ابوالفضل و لشکر ۱۹ فجر درس بگیریم. (توضیح: تیپ۵۷ ابوالفضل و لشکر۱۹ فجر در عملیات کربلای4 در محور پنج‌ضلعی وارد عمل شدند و موفقیت قابل‌توجهی به دست آوردند. این موفقیت یکی از دلایل انتخاب منطقة شلمچه برای عملیات آینده و راهنمای طرح‌ریزی برای مانور این عملیات بود) باید با فرماندهانشان صحبت کنیم و دلایل موفقیت آنها را پیدا کنیم. ما نباید در زمین پنج‌ضلعی محدود شویم. باید در زمین بالای پنج‌ضلعی [زمین‌های مجاور ضلع جنوبی کانال ماهی‌گیری] مانور بچینیم و عمل کنیم. آنجایی که دشمن احتمال مانور می‌دهد، نباید مانور بچینیم. برای مثال نباید روی جاده‌ها مانور بگذاریم. اوّل باید از وسط منطقه به دشمن بزنیم و بعد بیاییم جاده شلمچه را بگیریم. پس باید به مانورمان وسعت بدهیم و هرچه به‌طرف بالا [کانال زوجی] جناحمان را باز کنیم، عبور ما آسان‌تر می‌شود. در ارتباط‌ با عقبه عملیات، به‌جز عقبه‌های موقت، باید روی جاده‌ای که در امتداد دژ است و تیپ۵۷ از آن عبور کرد، کار کنیم. برای عبور موقت هم باید روی پل‌های کوثری و دیگر پل‌ها سرمایه‌گذاری کرد. برای مقابله با پاتک‌های دشمن هم باید طرح‌ریزی کنیم. کوچکی زمین همان‌طور که برای ما مشکلات دارد، برای دشمن هم دارد. روی آتش پرحجم هم می‌شود برنامه‌ریزی کرد. روی پنج‌ضلعی شناخت پیدا کرده‌ایم، اما زمین شمال آن برای ما ناشناخته است و باید نسبت به آن شناخت پیدا کرد و متناسب با آن مانور چید. ما تازه ب بسم‌الله را گفته‌ایم. پس شما باید اطلاعات بیشتری پیدا کنید. از نیروهای شناسایی استفاده کنید و با بچه‌های لشکر ۱۹ فجر هم صحبت کنید. قاسم سلیمانی در پایان صحبت‌های برادر رحیم صفوی پرسید: شما اینجا [منطقه شلمچه] چقدر می‌خواهید توان بگذارید؟ (منظور نیروی بسیجی است) رحیم صفوی: همه توان را می‌گذاریم. قاسم سلیمانی: عقبه‌هایمان محدود است، مشکل کربلای۴ را پیدا می‌کنیم. به ما یک چیزهایی را ابلاغ کرده‌اند که اصلاً نمی‌شود کار کرد. ما باید یک چیزهایی را بدانیم تا بتوانیم فرماندهان گردان‌ها را توجیه کنیم، الآن اطلاعات ما از این منطقه ناچیز است. من فکر می‌کنم که عملیات اینجا ایذایی است. اینجا هنوز روی زمینش مانور چیده نشده است. هرچند سخنان فرماندهان لشکرهای ۳۱ عاشورا و ۴۱ ثارالله نشان‌دهنده آمادگی آنها برای شروع کار در منطقه شلمچه است، اما از برخی اشاره‌های آنها می‌توان چنین برداشت کرد که هنوز ابهاماتی درباره عملیات آینده دارند و حداقل زمان درنظرگرفته‌شده برای اجرای عملیات را کافی نمی‌دانند. به همین دلیل احمد غلامپور در پایان صحبت‌های آنها می‌گوید: ابهاماتی دارند که هنوز حل نشده است. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 فصل جدایی ... فصل جدایی ها فصلی جاودانه است این فصل، فصل رازهای عاشقانه است لختی به یاد آور زمان پاکبازی ایام پر شور جهاد و سرفرازی روزی که پیمان بلیٰ را بسته بودیم بت های نفس خویشتن بشکسته بودیم شب های جمعه با کمیل همراز بودیم با نغمه های عارفان دمساز بودیم دیوارهای شهرمان رنگ خدا بود با مهربانی و محبت آشنا بود دیوارهای شهرمان رنگ خدا داشت هر گوشه ای را باغبانش لاله می کاشت اینجا دیار عاشقان و عاشقی بود الگوی مردان خدا مولی علی ع بود اینجا تجلّی گاه عشق بی ریا بود منزلگه اهل حریم کبریا بود هر روز بر دستانمان جسم شهیدان پرتو فشان می رفت تا گلزار ایمان از پرتوَش هر کوی و برزن نورباران و از برکتش هر سرزمینی لاله زاران * بار دگر یاد آرم از فصل خدایی فصل دعا، فصل وفا، فصل جدایی داری به خاطر روزهای جنگ و پیکار؟ ایام ایمان و خلوص و عشق و ایثار کرخه، عبادتگاه سرداران گمنام گردان مالک، مونس تنهای ایام والفجر هشت و رزمگاه سرخ اروند معراج مردان خدا و شور پیوند از کربلای پنج و پیکار شلمچه از جان سپردن های اطفال حلبچه نیزارهای سرخ مجنون یادتان هست؟ گلبرگ های خفته در خون یادتان هست؟ ما افتخار از حملهٔ والفجر داریم نام و نشان از خیبر و از بدر داریم ما فاتحان قلهٔ سرد شنامیم در حملهٔ والفجر ده دارای نامیم در خاطرم یاد نهیب مالکا ماند یاد خروش یا حسین بچه ها ماند شوری که در دل داشتم چون نالهٔ نای در کربلای چار، یک شب ماند بر جای * من یادگار روزهای جنگ و خونم میراث دار سرخ یاران جنونم من داغ گل های به خون آغشته دارم داغ شقایق های پرپر گشته دارم من داغ دارم ، درد دارم، من غریبم وا مانده از یاران و تنها بی شکیبم اینک برادر! طی شد آن ایام شیرین ما مانده ایم و حسرت و یک داغ دیرین ما مانده ایم و داغ مردان خدایی داغ وداع آخر و داغ جدایی ما مانده ایم و کوله باری از شهیدان در حفظ ارزش ها و دستاورد آنان ما با شهیدان عهد و پیمان بسته بودیم از بی وفایی های دوران خسته بودیم بار دگر پیمان خود را تازه سازیم بهر نبرد دیگری آماده سازیم هیهات گردد حربهٔ دستان نا پاک میراث پاک یاوران خفته در خاک *** ای وارثان نام و نان مردان امروز! هم عهد و پیمان با خدا یاران دیروز! این مُلک میراث هزاران جان پاک است این سرزمین آمیخته‌ای از خون‌وخاک است هشدار ! بر جای شهیدان جای داریم زینهار! بر خون شهیدان پا گذاریم # غلامعلی- فتحی        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۷ 🔅 با این جمله برادر غلامپور، فرماندهان حاضر در جلسه به حضور واحدهای مهندسی و شناسایی خود اشاره کردند و گفتند که کار آغاز شده است، اما برخی مسائل مانده که باید حل شود. سؤال برادر سلیمانی از برادر رحیم درباره دید فرماندهی نسبت‌به فرماندهان یگان‌ها به‌خوبی نشان‌دهنده نگرانی آنان نسبت‌به برداشت فرماندهی از نحوه برخورد آنها است. وی پس از صحبت برادر غلامپور از رحیم صفوی پرسید: شما الآن دیدتان نسبت‌به ما چیست؟ برادر رحیم صفوی نیز به‌منظور ایجاد اطمینان در فرماندهان یگان‌ها پاسخ می‌دهد: ما دیدمان نسبت‌به شما مثبت است و برخوردهای شما را صادقانه می‌دانیم. شما باید فشاری را که به مسئولین‌تان می‌آید درک کنید. باید کارها را سریع‌تر آغاز کنید. امین شریعتی: شناسایی‌ها را از فردا شب شروع می‌کنیم. قاسم سلیمانی: شروع کرده‌ایم، ولی شناسایی از منطقه آب‌گرفتگی را نه، ان‌شاءالله از فردا شب شروع می‌کنیم. رحیم صفوی: از فردا شب نه، از امشب، این دستور فرماندهی است. قاسم سلیمانی: فردا شب بهتر است. رحیم صفوی: دستور فرماندهی بهتر است. قاسم سلیمانی: چشم، باشد، ما که تا حالا همین‌طور بوده‌ایم. رحیم صفوی: در عمل باید نشان دهید. قاسم سلیمانی: با این وضعی که زمین اینجا دارد تا ما شناسایی را شروع و تمام کنیم بیست تا بیست‌وپنج روز طول می‌کشد و این برای نیروهای بسیج مشکل ایجاد می‌کند. رحیم صفوی: نخیر؛ باید پانزده روز دیگر آماده شوید. پیام امام را برای نیروهای بسیج بخوانید. امام مسئله‌شان را حل کرده است. قاسم سلیمانی: آخر بسیجی‌ها! رحیم صفوی: شما اعتقادتان را نسبت‌به نفوذ کلام امام از دست داده‌اید. قاسم سلیمانی: استغفرالله. رحیم صفوی: امشب با گزارش کار بیایید جلسه. فرماندهی یک مسئله‌ای را می‌داند که شما نمی‌دانید. قاسم سلیمانی: خداوکیلی من روز اوّل (دو روز پس از عملیات کربلای۴) روم نشد بروم داخل لشکر. ماشین را دادم به دفتر سیاسی بنزین زد. بعد هم رفتم برای بچه‌ها صحبت کردم. هم خودم گریه کردم و هم بسیجی‌ها. در عملیات کربلای۴ من خودم می‌دیدم داخل آب [رودخانه اروند] یک بسیجی که عراقی‌ها به طرفش شلیک می‌کردند، به او گفتم شلیک کن. او هم شلیک کرد، اما کارساز نبود. بعد آرپی جی را از روی کوله فرد جلو خودش درآورد، موشک را گذاشت و از داخل آب به‌سمت عراقی‌ها شلیک کرد. به خدا بسیجی‌ها هیچی کم نگذاشتند. رحیم صفوی: عجیب است، داخل آب شلیک‌کردن خیلی جرئت می‌خواهد!! بدین‌ترتیب با روشن‌شدن نسبی وضعیت یگان‌ها و مانور عملیات، مقرر شد احمد صیاف‌زاده دستور عملیاتی شماره یک کربلای پنج را تنظیم و همراه با مأموریت جز به جز یگان‌ها، آن را به لشکرها و تیپ‌های قرارگاه کربلا ابلاغ کند. پس از این جلسه با احمد غلامپور همراه با برادران دانایی، صیاف‌زاده و محرابی جهت شرکت در جلسه قرارگاه مرکزی سپاه پاسداران که محسن رضایی فرمانده کل سپاه ترتیب داده بود به‌سوی این قرارگاه حرکت کردیم. در بین راه تعدادی از فرمانده یگان‌ها و مسئولین واحدهای مهندسی، با مشاهده خودروی غلامپور به‌سوی او آمده و درحالی‌که گرد و غبار بر سر و رویشان نشسته بود از کمبودها و مشکلات کار می‌گفتند. جمله مشترکی که ازسوی آنها به برادر غلامپور گفته می‌شد این بود که زمان برای آمادگی بسیار کم است. برادر غلامپور نیز به آنها توصیه می‌کرد که سریع‌تر کارهایشان را به پایان برسانند زیرا فرماندهی تصمیم قاطع دارد تا در زمان اعلام‌شده، عملیات را اجرا کند. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 🔻نقش قرارگاه کربلا در عملیات کربلای۵ به روایت اسناد - ۸ 🔅 خودرو فرمانده قرارگاه کربلا در کنار قرارگاه فرماندهی کل سپاه توقف کرد. جلسه با قرائت قرآن و سپس گزارش فرمانده یگان‌ها از میزان پیشرفت کار آغاز شد. هریک از فرماندهان ضمن گزارش فعالیت یگان خود و بیان مشکلات به گوشه‌هایی از ناکامی نیروهای خود در عملیات کربلای4 اشاره کردند که تأسف حاضرین را به‌دنبال داشت. پس از گزارش یگان‌ها، احمد غلامپور خلاصه‌ای از طرح مانور عملیات آینده را تشریح کرد و سپس فرمانده کل سپاه نکاتی را درارتباط‌ با مانور عملیات و اهمیت دو محور کانال ماهی و پنج‌ضلعی بیان و در ادامه بر هرچه‌سریع‌تر آماده‌شدن یگان‌ها تأکید کرد. با پایان‌یافتن جلسه به‌اتفاق برادر احمد غلامپور و همراهان به‌سمت اهواز حرکت کردیم. در بین راه درباره تردید و ابهام فرماندهان صحبت می‌کردیم. غلامپور معتقد بود که هنوز فرمانده یگان‌ها مردد هستند، اما به‌دلیل وضعیت خاص جنگ و پایان نافرجام عملیات سرنوشت‌ساز کربلای4 درباره تردیدهایشان صحبت نمی‌کنند. من از آقای غلامپور پرسیدم، شما چرا حرف نمی‌زنی؟ غلامپور در پاسخ گفت: من نمی‌توانم جلو فرمانده یگان‌ها با آقا محسن بحث کنم. من خودم با همه ابهامی که دارم برای تک‌تک فرمانده لشکرها روضه می‌خوانم و آنها را ترغیب می‌کنم، نمی‌شود آنها که نشسته‌اند من حرف بزنم. من فقط اوّل جلسه، حرف‌هایی زدم که باب بحث را باز کند که این کار هم شد. ساعت 3:30 بامداد روز ۶۵/۱۰/۹ بود و ما در مسیر شهر اهواز بودیم. به اهواز که رسیدیم برادران غلامپور، دانایی و محرابی به منازل خود رفتند و من جهت استراحت به ساختمان امانیه (مقر مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در شهر اهواز) رفتم. صبح همان روز همراه با آقای غلامپور به‌سمت پادگان گلف حرکت کردیم. صبحانه را در پادگان گلف خوردیم و پس از جلسه مختصری به‌سمت منطقه عملیاتی حرکت کردیم. در جاده اهواز به خرمشهر باقر قالیباف فرمانده لشکر5 نصر را دیدیم که به‌سمت اهواز می‌رفت. در گفت‌وگوی مختصری که برادر غلامپور با وی داشت، قالیباف از مشکل استحکامات لشکر خود گفت و اضافه کرد: زمان‌بندی را مشخص کنید تا من بتوانم برنامه‌ریزی کنم. غلامپور در پاسخ گفت: برادر محسن گفته پانزده روز دیگر. قالیباف: برادر محسن می‌دونه که تا بیست روز دیگر [نور] ماه هست؟!! چرا حرف الکی می‌زنید، یک زمان مناسب بگویید که من بتوانم نیروهایم را به مرخصی بفرستم. هی گفتید پنج روز دیگر، پنج روز دیگر، الآن صدوبیست روز است که نیروها اضافه ایستاده‌اند. نیروهای بسیج را نمی‌شود این‌طوری نگه‌داشت. قالیباف پس از بیان این جملات با ناراحتی خداحافظی کرد و رفت، ما هم در ادامه مسیر ضمن سرکشی به نیروهای چند یگان مهندسی که در منطقه مشغول کار بودند، به قرارگاه رسیدیم و پس از خواندن نماز و خوردن نهار و کمی استراحت کار را آغاز کردیم. در ساعت 16:30 برادر سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح وارد قرارگاه کربلا شد و ضمن اظهار تمایل به شرکت در عملیات از وضعیت بلاتکلیف خود اظهار ناراحتی کرد و گفت: ما پنج گردان نیرو داریم. به آقا محسن گفتم که می‌خواهم در قرارگاه کربلا یا قرارگاه قدس کار کنم که گفتند برو قرارگاه کربلا، من هم آمدم پیش شما. در عملیات کربلای4 هم در حدود شصت نفر مفقود داریم. غلامپور: رفتی نظرت را به آقا محسن بگویی؟ حیدرپور: نه بابا، ما طبق تکلیف می‌جنگیم و تصمیم نداریم کسی را سؤال و جواب کنیم، کاری هم به هیچ‌کس نداریم. غلامپور: نه برو نظراتت را به‌عنوان یک نظامی بگو، نظرت را نسبت‌ به این عملیات بگو. حیدرپور: من اصلاً اعتقادی به اینجور عملیات‌ها ندارم. یعنی چه؟ از آب بگذریم و پایمان را بگذاریم روی زمین و با تانک و پیاده دشمن بجنگیم. به نظر من باید بریم در منطقه والفجر مقدماتی و مهران بجنگیم. [غلامعلی] رشید می‌گفت، فرماندهان عراقی به صدام فحش می‌دادند که چرا از کارون عبور کردیم. غلامپور: اگر می‌خواستی روی زمین بجنگی چرا نرفتی با آقای ایزدی [فرمانده قرارگاه نجف]. حیدرپور: من آقای ایزدی را نمی‌شناسم، نه روحیاتش را و نه خودش را، شما بیایید برویم [غرب]، من هم با شما می‌آیم. غلامپور: پس به نظر شما کجا می‌شود جنگید. حیدرپور: برویم سراغ چزابه، یک فلش از آب بگذاریم و یک فلش از خشکی. غلامپور: آنجا که هدف ندارد، برویم چه کار کنیم؟! حیدرپور: به دشمن ضربه بزنیم، به ارتش عراق ضربه بزنیم. غلامپور: بالاخره باید [درباره شلمچه] نظر بدهی، چون انگیزه نداشته باشی باز فردا دردسر داریم. ما می‌خواهیم داخل پنج‌ضلعی بجنگیم. حیدرپور: خوب است، اینجا را می‌شود جنگید. همه وسایل ما اینجا داخل آبادان است. به منطقه نزدیکیم. پیگیر باشید        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال بچه‌های جبهه و جنگ @defae_moghadas             ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂