داغی به سینه دارم، از دورِ روزگاران
داغی همیشه بر دل، داغ وداع یاران
با داغ همزبان و با درد همنشینم
همراه دردمندان، هم پای داغداران
از کربلای پنج و از مشهد شلمچه
از فرقت شهیدان از هجرت سواران
وقتی میان آن جمع لختی نشسته بودم
با گوش جان شنیدم پیغام رستگاران
شب بود و عشق و عرفان، من بودم و تحیّر
شب بود و ناله و اشک، اشک روان چو باران
در انتظار دیدار، در کنج خلوت دوست
مست از شمیم دلدار، چون مرغ نو بهاران
پرسیدم این چه حال است در شامگاه این قوم
گفتند رسم این است در کوی بی قراران
گفتم که بوی وصل است در این سراچهٔ عشق
گفتند عنقریب است میقات جان نثاران
در خاطر و خیالم مانده است یاد ایام
یاد وداع آخر ، یاد فراق یاران
غلامعلی فتحی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#شعر #عکس
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 #نظرات شما
در خصوص خاطرات کربلای پنج
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ عباس:
سلام علیکم ، برادرم عالیست مخصوصاً برای دوران دفاع دیده ها مثل اینکه در لحظه باهم بودیم ادامه بده با افراد دیگر یا خاطرات دیگر
جهادت جهاد تبیین هست
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ یوسلیانی:
سلام وعرض ادب، تمام محتوایی که تابه حال گذاشتید واقعی اموزنده بوده، خداوند یارویاورتان باشد وانشاالله که شهدا شفاعت گنندگان ماوشما باشند من تمامی مطالب کانال رامیخونم ولی نمیتونم چیزی بنویسم
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ اسدالله:
سلام گله کرده بودی که کسی چیزی نمینویسه که حقیقتش اینکه این خاطراتی که برادر رضایی و دیگران تعریف میکنند یاد همون شبها را برایم تداعی میکنه آنقدر غرق این خاطره ها میشوم که احساس میکنم هم اکنون توی خط هستم خیلی عالی هست شاید خیلیها شدت آتشی که عراق در شلمچه می ریخت در مخیله شأن هم نگنجد چون ندیدند و احساس نکردند واقعا رفتن ازبک سنگر به سنگر دیگر که شاید دو سه متر باهم فاصله نداشت زنده ماندن بعید بنظر می رسید اما بچه ها از جان مایه میگذاشتند و مقاومت میکردند یادشان بخیر انشاءالله با امام حسین علیه السلام محشور شوند
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ احمدی:
سلام وعرض ادب
سپاس مجددوهمیشگی از لطف ومحبت جنابعالی وتلاش خستگی ناپذیرتان درجهت درج خاطرات جبهه🙏🙏
خاطرات کربلای ۵ ازاین جهت بیشتر دلپذیر و شنیدنی است که راوی مستقیم آنرا شرح میدهد این به جذابیت آن می افزاید
علاقه ی بنده و امثال حقیر به این خاطرات زنده شدن خاطرات خودمان در جبهه و عملیات است.
نکته ای که عرض کنم: بین بیان خاطرات دوستان فاصله زمانی زیاد نشود عالی است.
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ شهیدی مثل پدر:
سلام حاجی نفرمایید
انقدر این بحث خطرات عملیات کربلا ۴و۵ جذاب شده یا اولین کانال بعداز به روزرسانی مطالب رو میخونم یا آخری چون دوست دارم باصبر وحوصله مطالعه کنم واقعا قلبا میگم صفا میده به وجود آدم دست شما وتک تک دوستان دردنکنه.
التماس دعا / یاعلی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ علی ولی الله:
سلام ممنونم با این خاطرات زندگی میکنیم خیلی عالیست انها که در دفاع بودن با گوشت وپوستشان حس میکنند و لحظات شیرینی را رقم میزنید.
ادامه دهید بازم ممنونم
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ حسین شایسته پرتو:
سلام
تمام خاطرات ۸سال دفاع مقدس جانانه زیباست حتی شکستها هم از زیبایی کم نمیکنه یاد وخاطره ی شهدا زنده نگه داشتن مثل خود شهادت زیباست
خود ماها که دراین دفاع مقدس حضور داشتیم بهتر درک میکنیم همنفس بودن با شهدا یعنی چی
مگر انسان میتونه خاطرات شلمچه فکه مهران دهلاویه سوسنگرد دشت آزادگان خرمشهر و....کربلاهای ایران رو فراموش کنه
مگر ذکر وما رمیت دلاوران آرپی جی زن از خاطره ها پاک میشه
من خودم در عملیات هایی بودم بعنوان بسیجی هم در کردستان هم فکه وشلمچه وخصوصا والفجر یک که دیگه تیربارچی بودم شهید حاج حسین اسکندرلو شهیدی استوار و دلاور شهید کریمی شهیدان گردان عمار .حضرت علی اصغر.المهدی.گروهان حجرت و....
وحرفهایم نگفته باقی خواهد ماند
ممنون از مطالبتون که شبها دلهای مارو به دوستان شهیدمان بیشتر نزدیک میکنه نباید غبار فراموشی بر دلهای ما بنشینه...
الان هم به عنوان مداح وخدمت گذار هیتت خانواده شهدا وپیش کسوتان بسیج متوسلین به حضرت فاطمه الزهرا س تجریش مشغول خدمت گذاری وزنده نگه داشتن خاطرات شهدا هستیم
وما رایت الا جمیلا
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ فتحی:
سلام، شب عالی بخیر
درود خدا بر شما
خداوند به شما اجر شهدا و صالحین عطا فرمایند
با این خاطرات حال می کنم و در این حال و هوا به آن دوران و آن ایام باز می گردم و خاطرات آن روزها برایم زنده و تداعی می شوند
دست شهدا یاریگرتان ان شاالله
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ سلام وعرض ادب
خداقوت دوستان حماسه جنوب
سلام بر کربلای پنج و شلمچه سلام بر نوزدهم دیماه، سلام بر خطوط به هم پیچیده، سلام بر دژ اسطورهای، سلام بر خط بارلو، سلام بر عملیاتی که تمام محاسبات جنگی وسیاسی دنیا را بههم ریخت. آری آن شب منطقه اوبله آبستن حرکتی بود که پیچیده ترین وبینظیرترین حرکت نظامی قرن بیستم را تجربه کند
احسنت برا روایت کنندگان خاطرات کربلای پنج، چه زیبا، قشنگ، ریز خاطرات را به زبان آوردید. راستی فکر نکنیم افسانه میشنویم شاید باورش برای بعضیها مشکل باشد ولی عین واقعیت است. برادر رضایی خسته نباشی دلاور و خدا قوت
ارادتمند نبی الله رفیعی
راوی دفاع مقدس
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
◍ نیکدارنو:
خاطرات دوستان بسیارعالی واقعا آدم رابه سالهای دور می برد،مخصوصان
حرکت ستون نیروها زیر آتش تهیه سنگین دشمن.
بسیارممنونم.
🍂
🔻 هنگ سوم | ۷۷
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
قبل از آغاز پیشروی از فرمانده هنگ پرسیدم: «وظیفه گروه پزشکی چه خواهد بود؟»
گفت: باید همراه ما حرکت کنید!»
از این پاسخ شگفت زده شدم و گفتم: «جناب فرمانده گروه ما شامل چند پرستار و تعدادی آمبولانس است اینها چگونه میتوانند در تاریکی شب پا به پای تانکها حرکت کنند؟ اینها از همان آغاز عملیات از بین خواهند رفت و هنگ بدون کمک پزشکی خواهد ماند!» او گفت: «پس راه حل چیست؟» گفتم: گروه در جای خود بماند و هر گروهان به وسیله یک نفربر زخمیهای خود را به اینجا منتقل کند تا مورد مداوا قرار گیرند و بعد به پشت جبهه تخلیه گردند.»
معاونان او این پیشنهاد را پذیرفتند. اما فرمانده از من خواست تا همراه معاون او ستوان محمد جواد به منطقه بروم و از نزدیک شاهد خطوط مقدم باشم؛ و بعد به مقر گردان باز گردم. این پیشنهاد در واقع یک پیشنهاد اشتباه بود. چگونه یک پزشک مسئول گروه امداد پزشکی می تواند گروه خود را ترک کند و به بازدید از خطوط مقدم بپردازد. من در برابر این پیشنهاد بر سر دوراهی قرار گرفتم. اگر قبول نمی کردم، فرمانده فکر میکرد که آدم بزدلی هستم ؛ و اگر قبول میکردم برایم سنگین بود که در حین حمله افراد را رها کنم. به هر حال با اکراه پیشنهاد او را پذیرفتم و به سرعت نزد افراد گروهم برگشتم. به آنها گفتم که در جای خود بمانند تا این که بعد از نیم ساعت به سوی آنها بر گردم. پیش از وداع دو نفر مجروح را به آنجا آوردند. یکی از آنها عمداً بازوی چپ خود را با گلوله زخمی کرده بود و دیگری انگشتان دست خود را به عمد زیر دریچه آهنی و سنگین تانک قرار داده بود. این قبیل کارها عجیب نبود و تازگی هم نداشت. خودزنی به خاطر رهایی از جنگ و جبهه صورت میگرفت. این کارها قبل از آغاز هر عملیاتی به صورت یک مسئله عادی در میآمد و سربازها برای فرار از جبهه به هر وسیله ای متوسل میشدند. در تاریکی شب و در میان سروصدای خودروها و سربازان راهی پناهگاه فرمانده شدم. به محض ورود ما فرمانده گفت: تو همراه ستوان محمد جواد سوار این نفر بر بشوید.
ما به همراه تعدادی از سربازان مقر گردان سوار نفریری شدیم که رانندگی آن به عهده سرباز «ذنون بود. با بقیه افراد هنگ به طرف خاکریز به راه افتادیم. وقتی که به آنجا رسیدیم دستور دادند بایستیم. حدود یک ربع ساعت توقف کردیم تا تمام افراد هنگ سوم برسند. در آنجا از معاون فرمانده شنیدم که نفربر زرهی از کار افتاده است. دلیل از کارافتادن آن در واقع خرابکاری توسط عده ای از سربازان بود
که نمی خواستند در عملیات شرکت کنند. به راه افتادن آن همه نیرو زره پوش و تانک سرو صدای زیادی بوجود آورده بود. پس از آن که از خاکریز عبور کرده و یک جاده خاکی را در پشت سر مواضع تیپ ۱۲ مکانیزه در پیش گرفتیم به سه پل سابله پیشروی کردیم در آنجا نیروهای ایرانی متوجه ما شدند و شروع به شلیک گلوله منور کردند؛ به طوری که آن شب تاریک به روز روشن مبدل شد.
قرار بود رأس ساعت ده شب به منطقه شروع عملیات برسیم و در آن ساعت، توپخانه عراق اقدام به گلوله باران مقدماتی نیروهای ایرانی کنند. پیشروی نیروهای ما به کندی صورت میگرفت چون بسیای از این نیروها مایل به پیشروی نبودند، ناگریز متوقف شدیم.
در یکی از توقفگاه ها، داخل زره پوش پشت سر راننده نشسته بودم. از دقایقی قبل دریچه مخصوص تیراندازی که در سمت چپ من قرار داشت بسته شده
بود. ستوان محمد جواد نیز در سمت راست زره پوش نشسته، منتظر تخلیه سروان «سلام» بود. سروان «سلام» براثر اصابت ترکش خمپاره زخمی شده بود. ایرانیها ما را زیر آتش سنگین قرار داده بودند. در آن لحظه ناگهان زره پوش به لرزه در آمد و سرم به سقف آن خورد. خمپاره ای در سمت چپ و در فاصله بیست متری زره پوش منفجر شده بود.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#هنگ_سوم
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
3.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 دلم گرفته حسین
خدا بسر شاهده
جواب ما روهم بده
شب جمعه، به یاد گلبرگهای حسینی
التماس دعا
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ #توسل
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 آنتن دستگاه رادیوماکس بر بالای دکل مرتفع
🔸 عکس فوق دکل بلندی بر روی یکی از ارتفاعات کردستان را نشان می دهد که در فصل زمستان کل دکل بصورت ستونی از برف و یخ در میآمد!!
بچه های سپاه برای دسترسی به آنتن مورد نظر، با کلنگی آرام آرام یخ ها را شکافته تا به بالای آن میرسیدند تا خط اف ایکس را به یگان های مستقر در خطوط عملیاتی و قرارگاه های سپاه و ارتش می رساندند.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#عکس
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
2.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 فیلم دیده نشده از صیاد دلها
امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی
چقدر عاشقانه، خالصانه و بسیجی گونه
در بین رزمندگان درحال وضو گرفتن است.
در جبههای که نمیتوان فرمانده را از سرباز تشخیص داد.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ #صیاد_شیرازی
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد ۱۴
چند دقیقه پس از رفتن فرمانده لشکر۴۱ ثارالله، فرمانده لشکر۳۱ عاشورا وارد قرارگاه شد و گزارشی از وضعیت لشکر خود را ارائه کرد. گزارشهای او برخلاف گزارش فرمانده لشکر ثارالله امیدوارکننده بود. وی گفت:
دیشب تا پانصد متری موانع دشمن رفتیم. امشب میخواهیم کمینهای دشمن را شناسایی و معبرها را تعیین کنیم. از فردا شناساییها را تعطیل میکنیم، چون ممکن است لو برود و دشمن هشیار شود.
غلامپور ضمن تشویق فرمانده لشکر عاشورا، تذکراتی درباره مانور عملیات به امین شریعتی داد و گفت، حتماً روی مانورتان کار کنید، بچهها [فرمانده گردانها] را خوب توجیه کنید. البته یک پیشنهاد کلی این است که حد عملیات از پنجضلعی بهسمت پاسگاه زید و خشکیهای آنطرف زید گسترش پیدا کند. مرتضی (فرمانده لشکر۲۵ کربلا) نسبتبه این منطقه انگیزه پیدا کرده و میگوید من آمادهام از این محور وارد عمل شوم. امشب با آقا محسن مطرح میکنیم تا ببینیم نتیجه چه میشود. شما بروید به کارهایتان برسید. وقت را از دست ندهید.
با رفتن امین شریعتی از اتاق فرماندهی، غلامپور که میدانست جلسه امشب با فرماندهی کل به طول خواهد انجامید، دراز کشید و مشغول استراحت شد، اما هنوز پتویش را روی سرش نکشیده بود که برادران مهندسی سپاه و جهاد وارد اتاق شدند. غلامپور بلافاصله از جا برخاست و پتو را به گوشهای انداخت و با آنها سلام و احوالپرسی کرد. آنها هم با عذرخواهی در کنار اتاق نشسته و وارد بحث مهندسی شدند. آقای فروزش پس از گفتن خسته نباشید به غلامپور صحبت خود را چنین ادامه داد:
ظاهراً اصلیترین مشکل عملیات اقدامات مهندسی است که باید سریعاً انجام شود، ما همه توان جهاد را وارد منطقه کردهایم. البته کارهایی در فاو و هور داریم که نمیشود آنها را تعطیل کرد، بالاخره این مناطق هم مهم هستند و احتمال حمله دشمن به این مناطق هست. ما باید ضمن تقویت مناطق پدافندی، تمرکز را روی شلمچه بگذاریم که با این امکانات محدود، کمی دشوار است.
غلامپور که نمیخواست وارد بحثهای کلی و مناقشهانگیز شود، بلافاصله نیازهای اصلی عملیات آینده را مطرح کرد و گفت:
برای پل روی کارون باید فکر شود. اگر روی پل کار نشود، ما در عمل هنگام روز پل نداریم. باتوجهبه اینکه عقبه برخی یگانها آنسوی کارون است، ما به این پل در روز هم احتیاج داریم. غیر از این باشد، هیچ کارمان پیش نمیرود.
وفایی: خب ما میگوییم پل در روز هم دایر باشد.
مبلغ: جاده فجر چه شد؟
غلامپور: دارند کار میکنند، فعلاً داریم گلوشلها را میریزیم بیرون. الآن مشکل اساسی که داریم کار در خط یگانهاست. بچهها نیاز شدیدی به کمپرسی دارند. مشکل دیگر نداشتن لودر۱۲۰ است که تیپ مهندسی ۴۵ ندارد.
وفایی: خب با تیپ مهندسی ۴۲ قدر تعویض کنند.
غلامپور: مشکل دیگر ما پل خیبری است. اگر بتوانیم سه کیلومتر پل خیبری بزنیم. خیلی از مشکلاتمان حل میشود.
وفایی: هیچ کجا به این اندازه (سه کیلومتر) پل خیبری نداریم. باید پلهای خیبری یگانهای مهندسی سپاه و جهادها را جمع کنیم تا بشود سه کیلومتر. مشکل بعدی نصب پلهاست، شما نصبکننده را به ما معرفی کنید، ما پلها را میدهیم.
غلامپور: لشکر ۴۲ قدر نصب میکند. استحکامات هم مشکل بعدی است که حل نشده است.
مبلغ: پلها را با سازمان میخواهید یا فقط پلها را نیاز دارید؟
غلامپور: نه سازمانش را نیاز نداریم، فقط پلها را میخواهیم. آقای عطار (مسئول لشکر مهندسی ۴۲ قدر) توانایی زدنش را دارد. کمپرسی را چه کنیم؟! اینکه هنوز حل نشده است.
مبلغ: انشاءالله جور میشود، به شما واگذار میکنیم.
رضوی: آقای مبلغ اینطوری نگویید که اینها فردا دل ببندند.
فروزش: نه، اصلاً نمیتوانیم بدهیم، نداریم.
غلامپور: خب کمپرسیهای مردمی را ببریم پشت خط و کمپرسیهای خودمان را ببریم داخل خط.
فروزش با خنده: حالا اینجا هیچ کس نمیپرسد که عملیاتی که بیست روز کار دارد، ما چطور رفتهایم در خط؟!
غلامپور: آن موقع تدبیر چیز دیگری بوده و حالا تدبیر چیز دیگری است.
پیگیر باشید
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#تاریخ_شفاهی #کربلای_پنج
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂