🍂 تست راکتاندازِ
و حمام جنگی! 🚀
راوی: احمد صفری
┄═❁๑❁═┄
جزیره مجنون، وسط عملیات، جایی که همه درگیر استراتژی و تجهیزات بودند. اما یکی از بچهها بود که به جای نگرانی برای دشمن، دغدغهاش کنجکاو با سلاحها و بازی با مهمات بود! هر چیزی که به دستش میرسید، قبل از اینکه کسی چیزی بگوید، میخواست امتحان کند.
یک روز، راکتانداز جدیدی به مقر آورده شد. این دوست عزیز ما که عاشق فناوریهای نظامی بود، با شوق و ذوق راکتانداز را برداشت و گفت: "خب، وقتشه یه تست بزنیم ببینیم چطور کار میکنه!" 😆
ما که تازه صبحانه خورده بودیم و هنوز خواب از سرمان نپریده بود، با نگرانی گفتیم: "داداش، صبر کن، اول راهنماشو بخون!" اما او که کلاً با راهنما مشکل داشت، فقط دو دکمه را فشار داد و گفت: "بزنم ببینیم چی میشه!"
قبل از اینکه کسی بتواند جلویش را بگیرد، راکت شلیک شد! اما نه به سمت دشمن… بلکه صاف رفت داخل گودال آب وسط مقر!
یک لحظه سکوت… سپس بووووم! 💥 و بعد، سیل عظیمی از آب که همه را از سر تا پا خیس کرد!
بچهها چند ثانیه مبهوت بودند، 😳😂
این بنده خدا که خودش هم غافلگیر شده بود، برای جبران خرابکاری خود، با افتخار دستهایش را بالا برد و گفت: "بهسلامتی اولین تست موفق ما!" 😆 🤣
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 مجموعهای از اصطلاحات جالب
و طنزآمیز رزمندگان بسیجی
در دوران دفاع مقدس
┄═❁๑❁═┄
🔸. لباس خاکی دامادی – لباس رزم به شوخی به عنوان لباس دامادی در نظر گرفته میشد، چون بسیاری از رزمندگان معتقد بودند که شهادت نهایت آرزویشان است.
🔸. بلیط یکطرفه – برخی از نیروها هنگام اعزام به مناطق عملیاتی میگفتند که "بلیط ما یکطرفه است"، یعنی برای شهادت آمادهاند و برگشتی در کار نیست.
🔸. صدای توپ، آهنگ عروسی – در لحظات حمله و عملیات، انفجارها به شوخی به عنوان "آهنگ عروسی" تعبیر میشد تا فضای نبرد را با روحیهای مثبتتر همراه کنند.
🔸. بیمارستان صحرایی، هتل پنجستاره – مجروحان گاهی به شوخی بیمارستانهای صحرایی را "هتل پنجستاره" مینامیدند، چون امکانات محدود اما خدماتی خالصانه و صمیمانه داشتند.
🔸. نان و حلوا – برخی رزمندگان وقتی به خط مقدم میرفتند، به شوخی میگفتند "مهمانی نان و حلوا" برگزار شده، که اشارهای به مراسم ختم و شهادت بود.
🔸. کامیون بهشت – خودروهای حمل مجروحان و شهدا گاهی "کامیون بهشت" نامیده میشدند، زیرا مقصد نهایی برخی از مسافران آن، بهشت بود.
🔸. قبر آماده – برخی رزمندگان هنگام حفر سنگر به شوخی میگفتند که "داریم قبرمان را آماده میکنیم"، تا فضای سخت و پرمخاطره جنگ را با مزاحی تلخ سبکتر کنند.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 دعاهای اسارت
مرتضی تحسینی
┄═❁๑❁═┄
مرتضی تحسینی، یکی از آزادگان استان زنجان، در عملیات فتحالمبین به اسارت دشمن درآمد و ۱۰۱ ماه از بهترین دوران جوانیاش را در شرایط دشوار اسارت گذراند.
در دوران اسارت، اسرا برای تقویت روحیه و حفظ اتحاد، پس از غذا خوردن هر روز دعاهای متفاوتی میخواندند. برخی از این دعاها جنبه طنز داشتند، مثلاً "برای رفع سلامتی صدام صلوات!" که ابتدا باعث تعجب میشد اما سپس همه متوجه منظور شده و به خنده میافتادند.
اما یکی از خاطرات جذاب، دعای یکی از اسرا بود که گفت: "خدایا! این توفیق را از ما بگیر!". ابتدا همه متعجب شدند، زیرا معمولاً دعاها برای کسب توفیق بودند، اما بعد مشخص شد که منظورش نگهبان عراقی به نام توفیق است! همین دعا باعث خنده شدید اسرا شد و از آن روز به بعد، آنقدر برای رفتن توفیق دعا کردند که بالاخره از اردوگاه منتقل شد!
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_آزادگان #طنز_جبهه
#طنز_اسارت
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 مجموعهای از اصطلاحات حکمتآموز جبهه، برگرفته از تجربههای عمیق رزمندگان در میدان نبرد
┄═❁๑❁═┄
🔸 "خط را نگه دار، دل را نگه دار"
اشاره به اهمیت حفظ موقعیت نظامی و همچنین حفظ روحیه و ایمان در شرایط سخت.
🔸 "مهماتت را مدیریت کن، وقتت را هم"
تأکید بر استفاده بهینه از منابع، چه در جنگ و چه در زندگی.
🔸 "هر قدمی که برمیداری، حسابش را پس بده"
یادآوری مسئولیتپذیری در هر تصمیم و اقدام.
🔸 "دشمن را ببین، اما خودت را فراموش نکن"
هشدار درباره حفظ هویت و ارزشهای شخصی در مواجهه با چالشها.
🔸 "شهادت هدف نیست، نتیجه است"
بیانگر این که هدف اصلی، انجام وظیفه و دفاع از حق است، نه صرفاً رسیدن به شهادت.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂
🔻 شب دوم عملیات؛
ما می بایستی خودمون رو با خودروی جیپ ،به منطقه ای در انتهای اروند رود میرساندیم...
تا شبانه بوسیله هاورکراف ما رو به فاو ،
انتقال دهند..
سر شب راه افتادیم...
از نخلستان های آبادان در دل تاریکی شب و با چراغ های خاموشِ جیپ حرکت کردیم..
توی تاریکی مطلق، بین راه
ماشین خراب شد 😱
همه معادلات ما بهم خورد...
از رفتن و رسیدن به سر قرار ناامید شده بودیم
به یکباره خسروان ادعایی کرد😳
گفت نگران نباشید ...☝️
من الان ماشین رو تعمیر میکنم...😏
ناگفته نماند که اهل امور فنی بود ...
جعبه آچار را برداشت و یه راست رفت زیر ماشین...
کاملا حرفه ای و سریع دیفرانسیل ماشین رو باز کرد و تعمیر و دوباره سرجاش گذاشت...
یه مرتبه گفت:
ماشین تعمیر شد..
حرکت کنیم.😊
ما هم متعجب و متحیر از کاری که کرده بود.😳
راه افتادیم و
به موقع هم تونستیم سر قرار برسیم...
صبح در فاو بودیم ....
و به لطف خسروان 😊 در عملیات هم شرکت کردیم...
نزدیکی های ظهر بود که خسروان و کنگری رو دیدم که گوشه ای ایستاده و طبق معمول مشغول صحبت و بگومگو بودند...
از بیژن اصرار....
از خسروان امتناع.....
وقتی قضیه رو جویا شدم...🤔
بنظرتون چه میگفتند...... !!!؟؟؟
بیژن به خسروان اصرار میکرد که تو رو جون هر کی دوست داری بیا و قبول کن که
همه ی ثواب های نماز شب هایم برای تو....
وثواب تعمیر ماشین..
در دل تاریکی شب..
و جا نماندن ما از عملیات برای من......😶😶
و خسروان زیر بار نمیرفت که نمیرفت 😂
میگفت:
ثواب نماز شب های تو رو چیکارش کنم آخه
یه چیزی بگو که بدرد دنیایم بخوره😂
ببینید من در جنگ با کی ها سر میکردم🤔
▪️کاظم فرامرزی
┄┅••༅✦༅••┅┄
#خاطرات #طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
@defae_moghadas
🍂
🍂 مجموعهای از اصطلاحات حکمتآموز اسارت، برگرفته از تجربهها، دست نوشتهها و در کلام آزادگان
┄═❁๑❁═┄
🔸 - اگر صبر کلید مشکلات است، ما در اسارت کلیدسازی راه انداختیم!
🔸 - در اردوگاه، آزادی فقط یک کلمه بود، اما ما آن را در دلهایمان زندگی کردیم.
🔸 - زندانی بودیم، اما ذهنمان آزادتر از هر پرندهای پرواز میکرد.
🔸 - دشمن میخواست ما را بشکند، اما ما با لبخند، دیوارهای اسارت را به ترک واداشتیم.
🔸 - در اردوگاه، هر روز یک درس جدید از زندگی میگرفتیم، حتی اگر معلممان زندانبانان بود!
┄┅••༅✦༅••┅┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 مجموعهای از اصطلاحات حکمتآموز اسارت، برگرفته از تجربهها، دست نوشتهها و در کلام آزادگان
┄═❁๑❁═┄
🔸 - هتل الرشید – اشاره به زندانهای عراق با کنایه به وضعیت ناخوشایند آنها
🔸 - پاسدارچی – اصطلاحی برای نگهبانان عراقی
🔸 - نان خشک و آزادی – توصیف شرایط سخت اما افتخارآمیز اسارت
🔸 - سرویس طلایی – کنایه از رفتار خشونتآمیز بازجوهای بعثی
🔸 - بوفه مجلل – اشاره طنز به جیره غذایی ناچیز اسرا
🔸 - مهمانی شبانه – توصیف بازجوییهای شبانه و رفتارهای سختگیرانه بعثیها
🔸 - کلاس اخلاق – کنایه از جلسات بازجویی و فشارهای روانی
🔸 - ورزش صبحگاهی – اشاره به شکنجههای بدنی
🔸 - پاداش ویژه – کنایه از تنبیههای انضباطی داخل زندان
🔸 - مهمان ویژه – اشاره به اسرایی که برای بازجوییهای خاص انتخاب میشدند
┄┅••༅✦༅••┅┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 مجموعهای از اصطلاحات حکمتآموز جبهه، برگرفته از تجربهها، دست نوشتهها
┄═❁๑❁═┄
🔸 "داداش، تیر که سهمیهای نیست، درست بزن!"، کنایهای دوستانه برای کسی که بیدقت تیراندازی میکند.
🔸 "جای خالی تو توی سنگر حس میشه، مراقب باش!"، اشارهای محترمانه به اهمیت حضور هر رزمنده در کنار یارانش.
🔸 "تو خط اول هم یه چای داغ هست، فقط باید دل داشته باشی!"، شوخیای که شجاعت را با گرمای دوستی پیوند میدهد.
🔸 "سختی جنگ سهم همه است، ولی رفاقت حق بچههای جبهه!"، تأکید بر احترام متقابل و اتحاد در شرایط سخت.
🔸 "فرمانده باش، ولی اول رفیق بمون!"، یادآوری اهمیت صمیمیت حتی در نقشهای فرماندهی.
🔸 "خاک جبهه لباس همهمونه، فرق نمیکنه چه کسی باشی!"، نشاندهنده برابری میان نیروها، فارغ از درجه و جایگاه.
🔸 "سهم من یه پوتین خاکی، سهم تو یه دل صاف!"، کنایهای از اینکه مهمتر از تجهیزات، خلوص نیت و رفاقت است.
🔸 "یادته شب عملیات چه قولی دادیم؟ همون قول هنوز سر جاشه!"، نوعی یادآوری تعهد و وفای به عهد میان رزمندگان.
🔸 "بزرگی به اخلاصه، نه به درجه!"، تأکید بر اینکه احترام به اخلاق و خلوص نیت بیشتر از مقام نظامی ارزش دارد.
🔸 "یه سلام گرم همیشه دل سنگر رو روشن میکنه!"، کنایهای زیبا از اینکه حتی در سختترین شرایط، مهربانی و احترام زنده است.
┄┅••༅✦༅••┅┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 دستگیری ارتشبد عراقی
توسط سرباز قمی
با لول آفتابه 😂
┄┅••༅✦༅••┅┄
#کلیپ #طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 طنز جبهه
رفتم اسم بنویسم برای اعزام به جبهه
گفتند سنّت کمه
یه کم فکر کردم
یه راهی به ذهنم رسید...
... رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم
« ه » سعیده رو با دقت پاک کردم شد سعید
این بار ایراد نگرفتند و اعزامم کردند
هیچ کس هم نفهمید
از آن روز به بعد دو تا سعید توی خونه داشتیم..😂
┄┅••༅✦༅••┅┄
در یکی از محورها، قرار بود نیروها برای عملیات اعزام شوند، به اصطلاح پای کار و موضع انتظار. قبل از حرکت، فرماندهی محور سرش را از لای چادر کامیون داخل کرد و گفت: «یادتان نرود شما پتو هستید، و اهدایی مردم که ما به جبهه میبریم، سر و صدایی از خودتان در نیاورید. بعد به وقتش من میآیم و اطلاع میدهم که چه بکنید.»
ظاهراً پیرمردی که گوشهایش سنگین بود، دقیق متوجه موضوع نشد، کامیون به دژبانی رسید، مسئول مربوطه با دژبانی گفتوگویی کرد، هنوز چند قدم دور نشده بودیم که پیرمرد با حال و هوای خودش گفت: «محمدیهایش صلوات بفرستند، بقیه هم یا صلوات میفرستادند، یا با صدای بلند میخندیدند، و کار حسابی خراب شده بود.»
┄┅••༅✦༅••┅┄
#عکس #طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂 مجموعهای از اصطلاحات حکمتآموز و طنز جبهه، برگرفته از تجربهها، دست نوشتهها
🔸 دعا با شناسنامه
یکی از بچهها که همه ازش درخواست دعا داشتن، گفت: «ببینین، دعاهای ویژه با فتوکپی شناسنامه و دو تا عکس ۳×۴ انجام میشه. بدون اینا، فقط دعاهای عمومی میفرستم!»
🔸 عملیات بیدارباش با پوتین
برای اینکه خوابهای سنگین رو بیدار کنه، با بهانه گم شدن پوتین میرفت بالای سرشون. وقتی میپرسید «پوتین منو ندیدی؟» و طرف میگفت نه، جواب میدادن: «خداروشکر، خودم پیداش کردم. فقط خواستیم نگران نباشی!»
🔸 نماز با تفسیر شخصی
طلبهای دعوت به نماز جماعت کرد. طرف گفت: «خدا خودش گفته 'اِنَّ الصَّلاةَ تَنهی' یعنی تنهایی بخون!» طلبه با خنده جواب داد: «برادر، 'تنهی عن الفحشاء' رو گفته، نه ‘تنهایی بخون’! بیا جماعت بریم.»
🔸 نشونهی شهادت
تو جمعی که از نشونههای شهادت حرف میزدن، یکی بلند گفت: «اگه دیدین شهیدی وسط میدون خروپف میکنه، خیالتون راحت باشه، همون منم!»
🔸 ذکر فرار
آهنگران میگفت برای فرار از ابراز لطف رزمندها فکری کردم و گفتم: (آهنگین بخونید)« همه رو به قبله سجده برید و بخونین! یا الله یا الله...» تا بچهها ذکر میگفتن، خودش آهسته عقب کشید و دررفت.
🔸 مصاحبهی تلخ و شیرین
خبرنگار پرسید: «چرا آمدی جبهه؟» یکی گفت: «بیخرجی بود، گفتیم شاید توی جبهه شکممون سیر شه!» دیگری گفت: «من رو به زور آوردن، قلبم بازه، کف پام صافه!» خبرنگار اول جدی نوشت، بعد فهمید همه دارن سر به سرش میذارن.
🔸 چای دمکردن زیر آتش توپخانه
روایتهایی که چای همیشه دم بود، حتی وقتی آسمون پر از خمپاره میشد!
🔸 مهمات که نیست، روحیه که هست!
شعار مشهور: «گلوله نداریم؟ با ایمان شلیک میکنیم!»
🔸 بسیجی شوخی که کلاهاش رو جا گذاشت به دشمن میگفت: «یه لحظه صبر کن، برگردم بیارم!»
🔸 کُدهای مخفی طنز در بیسیم:
مثلاً به جای «حمله»، میگفتن: «بچهها شام آمادهست!»
┄┅••༅✦༅••┅┄
#طنز_جبهه #اصطلاحات
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
🍂
طنز اسارت 😅
✍ بند ۳ قطعنامه
پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ توسط سازمان ملل که به آتش بس و پایان جنگ انجامید، بند ۳ چون به بحث تبادل اسرا پرداخته شده بود، برای بچه های اردوگاه، جلب توجه می کرد.
این بماند...
در این ایام. مقابل هر آسایشگاه بندهایی از طناب یا سیم برق بسته شده بود تا بچه ها لباس های شسته خود را روی آن آویزان کنند و از آن جائی که بند آسایشگاه ۳ بدلیل کهنگی، زود به زود پاره می شد، بچه ها این بند را به بند ۳ قطعنامه تشبیه می کردند و می گفتند : "بند ۳ به دلیل فرسودگی قابلیت اجرا و استفاده ندارد" و هر وقت مذاکرات دو کشور در این خصوص به بن بست می رسید می گفتند، نگفتیم بند ۳ پاره میشود، پس تبادل بی تبادل، دنبال بند دیگری بگردیم!
و بند سه برای همیشه در ذهن خیلیها ماندگار شد.
حاج صادق مهماندوست
┄┅••༅✦༅••┅┄
#طنز_جبهه #طنز_اسارت
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐