🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 سلام بر همگی جواب دختر 21 ساله که بهشون گفتن نخود تو اب نخیسوندی. عزیزم چرا دلت شکست با یه حرف بی ارزش تو به قول خودت 21ساله ته با این حرف شکستی چه جوری میخوای پس مشکلات بر بیای از این به بعد هر کسی رو مثل خودش رفتار کن مهمونن که مهمونن عزت و احترام مهمون دس خودشه دفعه وقتی حرفی زدن که ناراحت شدی سریع اخم کن بکن و بلند بگو نشیدم چی گفتی قاطع رفتار کن سفت و محکم که دختر دایی شوهرت نخواد عرض اندام کنه. از حالا جلوشون در بیا. موفق باشی خوشگلم ادم فضول و حسود همه جا هست خودتو به خاطر حرفای بی ارزش ناراحت نکن 💕@delbarongi💕

نرگس نوشته ای زیبا🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 سلام فاطمه بانو جان ایام فاطمیه تسلیت این روزها شهدا تشیع می‌شوند از شهید نوشتم. .

🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 ✍️بالام لای لای 🌾بسم‌الله الرحمن الرحیم گفت و کرکره را بالا داد. نگاهی به دورتادور مغازه انداخت. دیوار‌های مغازه از قفسه‌های فلزی قدیمی پوشیده بود. چشمش به قاب عکس روبه رویش افتاد. به یاد روزی افتاد که محسن به او گفت: «بابا اجازه بدی، می‌رم سربازی.» ☘️پدر خواست مانع رفتن محسن شود. با خود گفت: جنگ است. بماند و در مغازه کار کند، نیاز نیست، سربازی برود. هر کدام از سه پسر کاظم به‌نوبت زمانی که مدرسه نبودند در جوراب‌بافی به پدرشان کمک می‌کردند. به‌خاطر همین کاظم آن‌ها را دوست داشت. به لطف خدا قفسه‌های خالی فلزی مغازه کم‌کم با بافندگی پسرها پر از جوراب‌های رنگارنگ شده بود. پدر بیشتر پشت دخل می‌نشست. اما محسن با لبخند کش‌دار به پدرش گفت: «بابا! الان جبهه‌ها نیاز به نیروی رزمنده داره، اجازه بده برم.» 💠همان لحظه دل پدر لرزید؛ اما رضایت داد. در حالی‌ که به چشمان قهوه‌ای‌ رنگ محسن چشم دوخته بود، گفت: «خدا پشت و پناهت، اما دل مادرت رو هم به دست بیار.» 🌸لبخند بر چهره محسن نشست. او خیلی کم‌حرف ولی مهربان بود. پیش مادر رفت، اول دست نوازشی بر سر مادر ‌کشید: «مامان جان! اجازه بده برم، برای حفظ نسل آینده باید همه جوونا به جبهه برن.» مادر سعی کرد فرزند دلبندش اشک او را نبیند:«ان‌شاءالله به‌سلامتی، خدا پشت و پناهت.» 🍃صدای زنگ خانه، دل هر دو را می‌لرزاند. چشم انتظار آمدن محسن به مرخصی بودند. مهربانی پسرشان را هر روز به رخ هم می‌کشیدند. محسن مرتب نامه می‌نوشت و جویای حال پدر و مادرش می‌شد. تا این که آخرین نامه‌ی مادر برگشت. روی پاکت نامه با خودکار قرمز، ضربدر بزرگی بود. جمله‌ی روی پاکت دل پدر و مادر را داغدار کرد. نوشته این بود «شناخته نشد‌.» 💎محسن علی پور بهشتی در عملیات محرم، منطقه موسیان به شهادت رسید. با لباس مقدس سربازی ۲۳ دی ۱۳۶۱ قطعه ۲۸ بهشت‌زهرا سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد. 🎋مادر کنار مزارش خواند: «بالام لای لای ... بالام لای لای ...» #داستانک #به_قلم_نرگس 💕@delbarongi💕

از زندگیش میگه🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 .

🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 سلام به فاطمه بانو خیلی خیلی ممنـونم بابت این کانال خوبتون، من 29سالمه 12سال ازدواج کردم دوتا دختر گل دارم، مشکل من درزندگیم فرق گذاری همسرم بین خانواده خودش ومن هست اوایل ازدواجمون متوجه این رفتارش میشدم ومیگفتم با گذشت زمان درست میشه، درسته که همه ادم ها خانواده خودشون را بیشتراز همه دوست دارن ولی دیگه فرق گذرای نباید تا این حد باشه که اطرافیان از ازاین موضوع زجر بکشن الان دقیقا من همینطوری شدم واقعا ازاین رفتار همسرم دارم افسردگی میگیرم با خانواده واقوام من اصلا خوب نیست این دراین حد که وقتی اعضای خانواده من را میبینه به زور جواب سلام انها را میده وقتی پدرم وخواهرام میان خونمون خیلی باهاشون حرف نمیزنه یه کنار میشینه انگار قهره با همه،این را هم بهتون بگم که خانواده من کوچکترین بدی وبی احترامی درحق این ادم نکردن تازه بخاطر همین رفتار سرسنگینی که با خانواده من داره خواهرام وپدرم، بیشتر از بقیه دامادامون بهش خوبی واحترام میگذارن همش بخاطر خودم که میگن شوهرت غریبه هست بیشتر هواشو دارن اما اصلا توش نمیفهمه، اصلا با خانواده من به مهمونی یا مسافرت، نمیره درطول این 12سال ارزو به دل موندم که یکبار با خانوادم برم مسافرت ارزوبه دل موندم یه سیزده بدر با پدرم وخواهرام برم بیرون ،مثلا اگر درخانواده و اقوام من یه مناسبتی باشه که به اصرار من باهام میاد اونجا اصلا با کسی حرف نمیزنه مثل برج زهرمار همونجا میشنه تا موقع اومدن بدتر پشیمون میشم از رفتنم برگشتن هم وقتی بهش میگم دعوامون میشه این رفتنو برام زهرمار میکنه خیلی دلم میگیره از دنیا سیر میشم ولی با خانواده خودش اینطوری نیست باهاشون همه جا میره مهمونی مسافرت چند روزه، تو دورهمیا با همه میگه میخنده همش شادو شنگوله،بارها قسم خوردم به خودم گفتم منم میخوام مثل خودش باشم با خانوادش اما نمیتونم خانواده شوهرم هم مثل خانواده خودم دوستم دارن پدر شوهر مادر شوهرم وخواهر شوهرام همشون دوستم دارن خداییش تو این چند سال که عروسشون بودم کوچکترین بدی وبی احترامی بهم نکردن من هم دربرابرشون همینطورنمیتونم بهشون بدی کنم وجدانم قبول نمیکنه وقتی میان خونم منم مثل شوهرم سر سنگین باشم باهاشون واقعا برام سخته بدی کردن وبی احترامی کردن در برابر کسای که دوستم دارن خداییش من تا حالا کوچکترین بدی نکردم درحق خودش وخانوادش مثلا پدر شوهرم ومادر شوهرم بارها عمل کردن واومدن خونه خودم ازشون پرستاری کردم دو ماه وسه ماه حتی بیشتراخه خونشون شهرستانه روستا هستن اما دختر پسراش توشهر زندگی میکنن 4تا خواهرشوهر دارم یه دونه برادر شوهر اما همش میان خونه من بارها مادر شوهرم بهم گفته وقتی میام خونت اینقدر بهم احترام میگذاری که خودم خجالت میکشم همش به دختراش میگه من وقتی میام شیراز فقط دلم میخوادبیام خونه عروس کوچکم تازه دختراش ازش ناراحت میشن که تو خونه ما نمیای اینم میگه من فقط خونه این عروسم راحتم، میخوام بگم که من هیچی کم نمیگذارم در برابر خانوادش اما نمیدونم چرا این همسرم این کارا رو میکنه، بارها نشستم باهاش حرف زدم گفتم منم نیاز دارم که هرازگاهی با خانوادم برم بیرون منم به دور همیای خانوادم نیاز دارم میگه نه من از خانواده تو خوشم نمیاد اگه میخوای خودت برو باهاشون 💕 @delbarongi💕

سلام بر همگی🌹🌹🌹🌹🌹 در مورد خانمی که گفتند خانم دیگری به شوهرشون پیامک داده ...🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹 میخوام بگم عزیزم همه ی ما خانمها ناراحتی شما رو کاملا درک میکنیم.هممون دوست داریم تنها معشوقه همسرمون باشیم حتی ما رو کمتر از مادر وخواهرش دوست نداشته باشه چه برسه زن نامحرم.... . دین ما این همه تاکید میکنه زنها زینتهاشون رو آرایششونو عشوه هاشون رو فقط وفقط برای شوهرشون داشته باشند.بانامحرم مثل آدمهای قهر باشند ودر حد ضرورت بامردان نامحرم صحبت کنند.یا پیامبرمون تاکید کردند زن وشوهر تا میتونید برای هم دلبری کنید.یافرمودند که هرچشمی زناکار است وزن آن موقع که خوشبو کند واز کنار مرد نامحرم برود زناکار است وهر مورد دیگری که به عفت زن تاکید داره همه وهمه برای آرامش هممونه علی الخصوص برای ما خانمها که این قدر حساس هستیم ولی چه میشود کرد که خانمهای کم عفت با اعتقادات ضعیف متاسفانه در جامعه ما کم نیستند. آقایون تنوع طلبند هر چقدر هم که همسرشون زیبا باشه.حالا یکی اعتقادش قویتره لغزش نداره یکی ضعیفتره . من اگر جای شما بودم اون عکسایی که شوهرتون اسکیرین شات گرفته رو به محض دیدن حذف میکردم یعنی که چی عکس زن نامحرم تو گوشی شوهرم باشه🤨حتما یا آرایش داشتند یا بدحجاب بودند.وگرنه چرا نگهشون داره؟؟؟ یک راهی هم که به نظرم میرسه اینه که وقتی میبینید به گوشیش ور میره اگر حس بدی بهتون دست داد برید لباس مناسب وآرایشو اینا ور دلش بنشینید از خجالت غریزه نفهم آقای شوهر در بیاید تا اصلا میلی به پیامک بازی نداشته باشه.مسوول آرام کردن غریزه شوهر جان با شماست به عنوان همسر.اگر شما اورو آروم کنید دیگه سمت این مسائل نمیره.ارضا نشده که میره‌.زیبا وخوش فرم بودن مهم نیست در اختیار بودن مهمه.البته به شما تبریک میگم که این قدر قدرتمند هستید که ۳ تا گل رو تربیت میکنید ولی باتمام سختیها اولویت شوهر داریه.در توصیه های دینی ما زن باید خودش رو هر روز ۳ بار به شوهر عرضه کنه.در مکتب ما نیکو شوهر داری کردن جهاده. متنوع لباس بپوشید متنوع آرایش کنید به موقع در دسترس باشید ان شاءالله به زودی زود این احساسات منفی ازبین بره واحساس خوشبختی ممتد جای اونو بگیره. 💕 @delbarongi💕

#پاسخ_اعضا 🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 سلام و درود بر شما در رابطه با خانم محترم که گفتند: 🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 من بابام مغازه دار هست و با شریکش مغازه زدن عاشق پسری شدم ک توی مغازه بابام کار می‌کنه و میشه فامیلای شریک بابام به نظرتون بهش بگم دوسش دارم ؟ و ..... 🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 شما چقدر خوب و با صفا و صداقت هستید احسنت به شما پیشنهاد می دهم که تحت هیچ شرایطی نه واسطه بفرست و نه پیشنهاد دوستت دارم را بده!!! چنین رسم و عرف و....در کشور ما نیست و خودت را کوچک نکن!!! اگر هم منجر به ازدواج بشود تا آخر عمر به حساب نخواهی آمد!!! هر دختری فقط با نگاه هایش نه زیاد!! می توان کسی را که دوستش را دارد بفهماند و نه بیشتر!!!!! فقط در همین حد!!! دختر خانم محترم شما به جای عشق های زود گذر و نوجوانی بفکر درس خواندن و موفقیت خودت باش که آینده بسیار درخشانی نسبت به حالت خواهی داشت. موفق باشید🌷 💕 @delbarongi💕

خاطره ی اعضا جهت فان🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 .

🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 سلام فاطمه بانو ‌دوستای گلم. نشسته بودم یاد خاطره ای افتادم تلخندی رولبم نشست گفتم شمام ی کم بخندید. تو ایام کرونا منم چند روزی بیمارستان بستری شدم دوستانی که کرونا گرفتن میدونن تا مدتها اثر بیماری بود وچند وقتی یکبار ی جوری آدمو اذیت می‌کرد. خلاصه یکی از همین روزا یکدفعه حالم خیلی بد شد چند بار به شوهرم گفتم حالم خیلی بده نمیدونم چکار کنم بیقرار بودم.خوابیدم. اینقدر حالم بد بود حس میکردم روح داره از بدنم میره😒😒😒 اصلا حالمو نمی‌تونم تو اون لحظه بگم یکساعت یا بیشتر گذشت دیدم دارم میمیرم😕😕😕😕 به هر سختی بود بلند شدم ی شربتی درست کردم ی خوراکی درست کردم خوردم ی کم جون گرفتم به همسری گفتم حالا که گذشت حرفی نیست ولی این رسمشه؟؟؟؟!!! هنوز حرفم تموم نشده بود چنان جواب دندان شکنی بهم داد تو شوک موندم😳😳😳😳 ایشون گفت چرا اینقدر ترسیده بودم چند بار اومدم بالا سرت ببینم نفس میکشی یا نه.😢😢😢😢😢 آخه اصلا حالت خوب نبود. منو میگی نفهمیدم بخندم گریه کنم ولی شما بخندید دوستای گلم😀😀😀😀 💕@delbarongi💕

برای دختر خانمی ک عاشق شدن و ....🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹 پاداش عاشق پاكدامن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ ، ماتَ شَهيدا . هر كه عاشق شود و خود را پاك نگه دارد و با اين حال بميرد، شهيد مرده است. 💕 @delbarongi💕

#ادامه🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 منم همش میگفتم نه من فقط باتو میرم دوست ندارم بدون توبرم جای اما نمیاد دیگه الان یه دوسالی هست که اصلا باهام نمیاد خونه پدرم خواهرام یا اقوامام خودم میرم بعدشم که میام دیگه تا چند روز سرسنگینه باهام وبهم میگه که تو خواهرات وخانوادتو بیشتر من دوست داری که منو تنها میزاری میری بهش میگم چون تو خودت اینطوری میخوای منکه نمیتونم بخاطر تو قید خانوادمو بزنم، مثلا من تو یه دوتا گروه واتساپ داشتم فامیلامون بودن خاله، عمه، ودختراشون بهم میگه باید ترک کروه بزنی خودش گوشیمو برداشنه حذفشون کرده میگه وقتی شوهر میکنی باید فامیل خودتو فراموش کنی دیگه، حتی یه دوست دوران دبیرستان داشتم با اونم میگه نباید رفت امد کنی، خیلی تو زندگیم تنها هستم نه دوستی نه فامیلی نه خواهری نمیزاره درست رفت امد کنم بخاطر همین رفتاراش که با خانوادم بده منم دیگه خیلی حساس شدم مثلا یه اتفاقی واسه خانوادم بیوفته اصلا براش مهم نیست مثل یک غریبه بی تفاوته، خیلی برام زجر اوره این رفتاراش ازبس تو خونه نشستم ونرفتم جای دیگه افسردگی گرفتم مثلا اگر با خانواده خودش رفت وامد کنم وبا خانمای فامیل خودش دوست بشم کاری نداره، حقیقتش منم دیگه داره یواش یواش فک فامیلش از چشمم میوفته دوست ندارم باهاشون رفت وامد کنم، تورا خدا راهنماییم کنید دوتا دختر دارم دوست ندارم زندگیم به هم بخوره من چیکار کنم که رفتار همسرم درست بشه 💕@delbarongi💕

#پاسخ_اعضا 🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 سلام فاطمه بانو ممنون بخاطر کانال خوبتون درباره دختر خانم ۱۹ ساله که پیام دادند همسرم کینه ای هست من خیلی خوب درکت میکنم خودمم این مشکل برام پیش اومد اگر بخوام داستانش رو بگم خیلی طول میکشه،منم عروس عمه ام هستم از این بابت خیلی خوشحالم،اما بین برادر و همسرم اختلافی به وجود اومد که فقط به ضرر من بود،همسرم خونه پدرم رفت وآمد نمیکرد،اگر اونا هم میومدن با کم محلی باهاشون رفتار میکرد من انقدر حرص خوردم که معده ام عصبی شده بود،بشدت لاغر شدم اما کم نیاوردم و تلاش کردم،کارهایی که من انجام دادم این بود که مشکلم رو با مادرشوهرم در میان گذاشتم تا بتونه با همسرم صحبت کنه،خدایی خیلی کمکم کرد،دومین کاری ک کردم به مامان و بابای خودم گفتم لطفا تلاش خودتون رو انجام بدین تا این اختلاف از بین بره مامانم خیلی کمک کرد طول کشید تا همسرم از این اختلاف دست برداره،اما شد خواهر گلم شما هم با کمک بزرگترها سعی و تلاشت رو بکن تا این کینه از بین بره برات خیلی دعا میکنم چون با تمام وجودم درکت میکنم،انشاالله مشکلت حل بشه و زندگیت به خوشی بگذره💐💐 البته اگر سوالی داشتی میتونم کمکت کنم☺️ 💕@delbarongi💕