eitaa logo
دلِ دیوانه❤️‍🔥 ویرانه❤️‍🩹
23.4هزار دنبال‌کننده
107 عکس
59 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 - باشه.. - الان کجایی؟ - الان خونه‌ام.. - میشه گوشی رو بدی به مهلا دلم براش یه ذره شده.. - باشه! سرمو آهسته تکون دادم که صدای مهلا رو پشت گوشی شنیدم. - سلام آبجی... - سلام عزیز دلم سلام قربونت برم خوبی خوشگل آبجی؟؟ حالت خوبه؟ - آره آبجی کی میای پیشم دلم برات تنگ شده... بغضمو به زور قورت دادم و گفتم: - دل منم برات تنگ شده... نمی‌دونی که چقدر دوست دارم. دلم می‌خواد محکم بگیرمت توی بغلمو فشارت بدم... - میام آبجی به زودی باشه سعی کن دختر خوبی باشی و به حرف‌های میلاد گوش بدی.. مهلا با ناراحتی گفت: - میلاد خیلی بده گوشیشو نمیده من بازی کنم.. خنده‌ای کردم و گفتم: - قربونت برم من به میلاد میگم که بهت بده باشه؟ - باشه.. - الانم برو بازی کن دورت بگردم، خداحافظ... مهلا که رفت، یکم دیگه با میلاد حرف زدم بعد کلی سفارش گوشیو قطع کردم. آخ که با شنیدن صداشون چقدر حالم بهتر شده بود... ولی به میلاد گفتم که به مامان و بابا نگه با من صحبت کرده به این راحتی‌ها نمی‌تونستم ببخشمشون. روزا کم کم می‌گذشتند و به تولد ارغوان نزدیک‌تر می‌شدیم فکرم یه جورایی مشغول شده بود.. تا الان دوباره دیگه بهم گوشزد کرده بود که حتماً به تولدش برم.. . @deledivane